von Farhad Vakof, Dienstag, 8. Juni 2010 um 14:00
مقاله ایی که در پی می آید نوشته ایی است گرانبها از دوست عزیز "افشا بهروزی".
http://www.facebook.com/profile.php?id=1784497101&v=app_2347471856#!/profile.php?id=100000256081033&ref=ts
ایشان این متن را جهت انتقاد به یادداشتهای من پیرامون سکولاریته 2-1 و شاید هم یاداشت رابطه آزادی و دمکراسی تجددخواه مطالعه آنرا به من پیشنهاد نمودند. من با وجو مطالعه قبلی از این مقاله آنرا بار دیگر و این بار پس از یادادشتهای خودم مطالعه و به نقد کشیده ام که پس از درج اولیه مقاله دوست عزیز افشا بهروزی به اطلاح دوستان و علاقه مندان می رسانم. پیش از هر از همه از افشای عزیز بابت مشارکت دوستانه و صمیمی در این مباحثه بسیار تشکر دارم
منبع:
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/10/15/236489364178.html
از افشا
سکولاریسم جدا کردن حکومت از امر قدسی میباشد امر قدسی یعنی یک موضوع مقدس شده ولی اثبات نشده علمی است مثلا حکومت بر اساس اسلام و یا ناسیونالیسم کورش پرست و یا ناسیونالیسم قوم گرا و یا هر چیز مقدس دیگر که در نهایت سبب میشود ارزشهای حقوق بشری ضدیت با آن اندیشه ها و ارزشهای مقدس داشته باشد. یعنی آن مقدسات بر ضد حقوق بشر هستند مثلا رژیم پهلوی بر اساس کورش پرستی بود و شاه سلسله پهلوی که خودش دیکتاتوربود و اصلا بحقوق بشر اعتقادی نداشت یک دیکتاتور دیگری بنام کورش را
بنیان گذار حقوق بشر معرفی میکرد!!! بسیبار جالب است دیکتاتوری یک دیکتاتور دیگر را بنیان گذار حقوق بشر نامیده است و این دروغ با همت دزدان همراه حکومت پهلوی با تبلیغات رسانه ای که در دست خودشان بوده است به امر مقدس تبدیل شده است همانطور که متجاوزان عرب بنام اسلام در کشور ایران به امر مقدس تبدیل شده اند. این فقط در این مورد نیست در مورد نوروز جشن ملل منطقه که اصلا در آن هفت سین وجود ندارد آمده اند هفت سینی را هفت سین کرده اند تا بزبان فارسی و از آن طریق به ایرانیان فارس زبان مربوط کنند. در برابر این تجاوز به جشن ملی صدایی از هیچ وطن پرست واقعی را نگذاشته اند که رسا شود زیرا میخواهند با توسل به کورش و جشن نوروز و غیره حاکم شوند و بچاپند و نوکری بیگانه را بکنند همان طور که آخوندها بنام اسلام چاپیدند و نوکری بیگانه را میکنند بر ضد ملت ایران.
من نمیدانم یک سکولار واقعی چرا کورش دیکتاتور را باید بپرستد؟
ما راه درازی برای بثمر رساندن حکومت دموکراسی بر اساس حقوق بشر داریم و لازم است در این راه همه سدها در هم شکسته شود
بنابراین بنظر من سکولاریسم نمیتواند با دمکراسی و حقوق بشر مخالف باشد و هر کسی که ادعای سکولاریته کرد و با حقوق بشر و دمکراسی مخالف بود در واقع ضد سکولار است .کسانی که از شاهان پهلوی تعریف و تمجید میکنند که دیکتاتور بودند و ضد حقوق بشر بودند نمیتوانند سکولار باشند
نقد سکولاریزم مورد نظرافشا
قبل از هرچیز باید عرض کنم که من از کابرد واژه سکولاریزم بجای سکولاریته امتناع دارم. علت این امتناع در این علت ساده است که در نظر من هر آنچه که صورت یک ایسم و یک گرایی به خود می گیرد به یک سیستم جامعه و مانع و به یک مکتب و و یک افراطی گری مبدل می شود که من از آن پرهیز دارم. من با اینکه اهل خرد هستم اما خرد گرایی و راسیونالیسم پرهیز دارم. باینکه اهل تجربه ام اما از تجربه گرایی و امپریسم امتناع دارم. با اینکه از رویکرد اجتماعی برخوردارم اما ازسوسیالیزم و جامعه گرایی بیزارم و به همین طور با اینکه به سکولاریته احترام میگذارم اما برای سکولاریزم نیستم. نمی دانم آیا برداشتم از سکولاریزم درست است یانه اما در نظر من سکولاریزم در امر سکولاریته به دو صورت مختلف در افراط است
1-علمی گرایی و خرد گرایی
2-دنیا گرایی
1- سکولاریزم خردگرا و علم گرا از نوع دیگر بدنبال یک اساس و بنیاد مطلق برای حکومت است. . مطلق گرایی گرایی سکولاریستی و خرد گرایانه بدنبال یک اساس مطلق برای حکومت است. یعنی آنها می پذیرند که حکومت به یک اساس مطلق نیازمند است و آنها تنها در پی جابجایی مطاق گرایی دینی با دیگر مطالق گرایی اند. شما برای فهم بیشتر من به اساس های یک حکومت توجه کنید
1-فرهنگ قومی و قومیت و عرف و تجربه
2-علم
3-جامعه
سه گروه ناسیونالیست ، سوسیالیست و راسیونالیست هر یک به سهم خود در پی یک اعطای اساس مطلقه به جای دین مطلقه یعنی اساسی که نفی آن مشخصه سکولاریته است با هدف تراشیدن یک آلترناتیو مطلق به جای دین مطلقه به عنوان اساس حکومت دینی و غیر سکولار می باشند.
جنبش سکولاریته در واقع آن جنبش تاریخی و انسانی است و به این معنا و نه فقط یک جنبش علمی عقلی و فلسفی نیست یعنی آنگونه که خرد گرایان سکولار و یا سکولاریستهای خرد گرا می پندارند بلکه تنها آن جنبش مدنی است که تا کنون موفق شده دین را به عنوان یک پایه و حتی یک پایه مطلق از حکومت از دور خارج کند.
من با افشا و دیگران در یک نکته از پیش موافقم. و آن اینکه سکولاریته یعنی جدایی امر حکومت از امر قدسی. سکولاریته یعنی همین. سکولاریته به این معنا نه تنها ناظر بر جدایی میان امر قدسیت و امر حکومت است بلکه بدین ترتیب اعلام می دارد که جدایی به معنای یک جدایی مطلق است. این مطلقیت گسست از یک پایه تاریخی و دینی به معنای تجویز یک مطلق گرایی نیست. بلکه به معنای یک گسست کامل و جامع است.
من همانطور که در یادداشتهایم عرض کردم برخی از سکولاریته تنها مطلق گرایی دینی در اساس حکومت می فهمند. آنها از اینرو مخالف گسست مطلق دین از حکومت و سیاست هستند و لذا بر این نظرند که دین به مثابه پایه چهارم حکومت است و باید صرف نظر از مطلق گرایی دینی به مثابه یکی از اساس رابعه باقی بماند. آنها می گویند اما مطلق گرایی دینی در این است که در پی آن می باشد پایه چهارم دینی حکومت را به مثابه تنها پایه رسمی و معتبر جلوه دهد. و سکولاریته در پی حذف مطلقه آن است
اینها این مدل را برای حکومت ترسیم می کنند
1-دین
2-فرهنگ
3-علم
4-جامعه
در مطلق گرایی دینی تنها یک پایه وجود دارد
1- دین
و سه دیگر پایه تنها زیر مجموعه ایی از دین می باشند. دین در نظر مطلق گرایان دینی عبارت است از
1-عقیده
2-فروع دین
3-فرهنگ
4-علم
5-جامعه
در دیگر مطلق گرایی از جمله خردگرایی و جامعه گرایی به همین نحو و سیستم عمل می شود و همه اجزای انسانی در یک جزء گرد آوری می شود. در خردگرایی همچیز دز خرد و در جامعه گرایی همه اجزا در جامعه خلاصه می شود.
شما به این سکولاریته نگاه کنید. سکولاریته یک شمای از پیش تعیین شده ایدئولوژیک نیست بلکه خواست تاریخی بشر بر جدایی میان مسائل دنیوی و قدسی است. سکولاریته در این جدایی و گسست به همه مسائل دنیوی توجه دارد. از اجزاء مسائل دنیوی عبارتند از جامعه، علم، فرهنگ و حکومت. این خواست در عمل به معنای حذف پایه چهارم یعنی پایه دینی حکومت است و این یک فرمان تاریخی و یک روند تکاملی است. در نظر من تاریخ بشر چنانچه همینگونه پیش رود در آینده دیگر پایه ایی که از دایره خارج خواهد شد پایه فرهنگی و قومی است. حکومتهای آینده دیگر حکومتهای قومی و ملی نیستند. همانگونه که حکومتهای مدرن فعلی دیگر نمی توانند دینی و عقیدتی باشند.
2-سکولاریزم و دنیا گرایی
در این جریان دین به مثابه یک پایه از اساس های حکومتی باقی می ماند اما نه این حکومت است که در خدمت دین است بلکه این دین است که در خدمت حکومت است. در این سکولاریزم دین ابزاری در دست حکومت و سیاسیون برای فریب مردم است. معمولا در افتراق و اشتراک دین گرایان و دنیا گرایان بر سر نقش دین مجادله است. علت در تداخل این دو در هم می باشد. یعنی به عبارت دیگر در بسیار موارد به علت این تداخل ناروشن است که آیا دین گرایان نه مثل دنیا گرایان دین را وسیله ابزار قدرت خود گردانیده اند. در عمل در بسیاری موارد می بینیم که امثال بوش دنیا گرا حاضر به همکاری حسنه با دین گرایانی نظیر احمدی نژاد و خامنه ایی هستند.
نتیجه
بنابر این سکولاریته یک پاسخ مطلق گرایانه و اما دنیوی به امر گسست و جدایی امور حکومتی و امور قدسی نیست. اگر مطلق گرایی بماند و اما سکولاریته به اجرا در آید آنگاه این سکولاریته مبدل به سکولاریزم از مدل اول می شود. سکولاریزم مدل اول در پی حفظ یک جابجایی مطلق دینی در اساس حکومت با یک اساس مطلق دیگر در اساس دنیوی نظیر علم و خرد ، جامعه یا فر هنگ می باشد.
در این قسمت باید عرض کنم من ریشه های مخالفت اقشا را در دفاع از خردگرایی و بر علیه فرهنگ گرایی و قومی گرایی را مبتی بر نفی مطلق گرایی نمی بینم. ایشان از مطلق گرایی خرد گرایانه در پی سکولاریزم فرهنگی و قوم گرایانه می باشد.
از نکات برجسته مورد تایید من در رویکرد افشا این نکته مثبت است که ایشان بدرستی ضمن تفکیک امر سکولاریته و حقوق بشر از امر دمکراسی اما دمکراسی را از سکولاریته در پیوند می بینند. ایشان بخوبی دریافته اند که برخی در پی آنند از گسست تاریخی موجود میان سکولاریته و دمکراسی به ضرر دمکراسی تنها و به سکولاریته محدود شوند. من در یادداشت رابطه ... به همین مورد اشاره داشتم. من در آنجا خاطر نشان نمودم که جریاناتی در پی عمده کردن سکولاریته و حقوق بشر و نادیده انگاشتن دمکراسی هستند. عرض کردم که بهتر است که ما شیپور را از دهانه گشاد آن ندمیم. در دمکراسی طراز نوین هم سکولاریته است اما بر عکس آن هیچ تضمینی نیست. سکولاریته یک جریان یکدست و خواهان حذف مطلقه اساس دین و قدسیت از بنیاد های دنیوی و معتبر حکومت است. و در این جا و در ادامه یاد آور می شوم سکولاریته در این حذف مطلق مسر است و نه بیشتر و بیش از آن معتبر نیست. سکولاریته به این معنا در پی مطلق کردن دیگر پایه ها و بنیاد های حکومتی نظبر خرد و یا قومیت نیست. گرچه سکولاریت در پی نفی مطلق گرایی نیست چون پیام و ظرفیت تاریخی آن این نیست اما اگر ما روح سکولاریته را به خوبی دریابیم سکولاریته در پی تجدید مطلق گرایی در دیگر اشکال عقلی و یا فرهنگی و قومی هم نیست.
از مشخصه های پر رنگ تمامی سکولاریزم خواه قومی خواه اجتماعی و عقلی در ادغام دین ستیزی با حکومت سکولاریست می باشد. شما این اسلام ستیزی سیاسی را نه تنها از حانب سوسیالیستها بلکه از جانب قوم پرستان و خرد گرایان هم مشاهده می کنید.
این سه دسته هریک به شکل خود و بنابراساس مطلقی که از آن برخوردارند در پی آنند که از تریبون حکومت و با ابزار سازی حکومت در ستیز با دین و در ایران با اسلام در آیند.
1- سوسیالیستها جامعه را ابزار سازی می کنند و با ابزار جامعه به ستیز با دین و اسلام می روند. البته عرض کردم از تریبون حکومت.
2-از تریبون حکومت عقل گرایان و خردگرایان بدنبال دین ستیزی و اسلام ستیزی به عنوان یک حریان غیر عقلانی هستند.
3-قوم گرایان و ناسیونالیستها با عمده کردن مسائل نژادی و قومی در پی کوبیدن اسلام عربی و عربیت اسلامی هستند و دین آریایی را تجویز می کنند. و البته باز از تریبون جکومت
در آخر اجازه دهید من به یک نکته مهم برای رفع هرگونه سوئ تفاهم عرض کنم. در نظر من بناد عقیده و قدسیت در دینا ستیزی است. عقیده و دین در نظر من یعنی همین دنیا ستیزی و دنیا انکاری و ....
سکولاریته پاسخی علمی یا فرهنگی و یا اجتماعی به این دنیا ستیزی نیست. سکولاریته یک امر آکادمیک و دانشگاهی و یا فلسفی ، یک امر قومی و فرهنگی و یا یک امر اجتماعی و مبارزه طبقاتی نیست. سکولاریته یک جنبس مدنی و تاریخی برای حذف یکی از پایه های تاکنونی حکومت یعنی قدسیت و اعتقاد از حکومت است. . اگر ما این جدایی را سکولاریته می نامیم جنبش دیگری در حریان است که در پی حذف دیگر پایه قومی حکومت از خود حکومت است. حکومت های آتی نه تنها دیگر دینی نیستند بلکه همچنین دیگر ملی نیستند
http://www.facebook.com/profile.php?id=1784497101&v=app_2347471856#!/profile.php?id=100000256081033&ref=ts
ایشان این متن را جهت انتقاد به یادداشتهای من پیرامون سکولاریته 2-1 و شاید هم یاداشت رابطه آزادی و دمکراسی تجددخواه مطالعه آنرا به من پیشنهاد نمودند. من با وجو مطالعه قبلی از این مقاله آنرا بار دیگر و این بار پس از یادادشتهای خودم مطالعه و به نقد کشیده ام که پس از درج اولیه مقاله دوست عزیز افشا بهروزی به اطلاح دوستان و علاقه مندان می رسانم. پیش از هر از همه از افشای عزیز بابت مشارکت دوستانه و صمیمی در این مباحثه بسیار تشکر دارم
منبع:
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/10/15/236489364178.html
از افشا
سکولاریسم جدا کردن حکومت از امر قدسی میباشد امر قدسی یعنی یک موضوع مقدس شده ولی اثبات نشده علمی است مثلا حکومت بر اساس اسلام و یا ناسیونالیسم کورش پرست و یا ناسیونالیسم قوم گرا و یا هر چیز مقدس دیگر که در نهایت سبب میشود ارزشهای حقوق بشری ضدیت با آن اندیشه ها و ارزشهای مقدس داشته باشد. یعنی آن مقدسات بر ضد حقوق بشر هستند مثلا رژیم پهلوی بر اساس کورش پرستی بود و شاه سلسله پهلوی که خودش دیکتاتوربود و اصلا بحقوق بشر اعتقادی نداشت یک دیکتاتور دیگری بنام کورش را
بنیان گذار حقوق بشر معرفی میکرد!!! بسیبار جالب است دیکتاتوری یک دیکتاتور دیگر را بنیان گذار حقوق بشر نامیده است و این دروغ با همت دزدان همراه حکومت پهلوی با تبلیغات رسانه ای که در دست خودشان بوده است به امر مقدس تبدیل شده است همانطور که متجاوزان عرب بنام اسلام در کشور ایران به امر مقدس تبدیل شده اند. این فقط در این مورد نیست در مورد نوروز جشن ملل منطقه که اصلا در آن هفت سین وجود ندارد آمده اند هفت سینی را هفت سین کرده اند تا بزبان فارسی و از آن طریق به ایرانیان فارس زبان مربوط کنند. در برابر این تجاوز به جشن ملی صدایی از هیچ وطن پرست واقعی را نگذاشته اند که رسا شود زیرا میخواهند با توسل به کورش و جشن نوروز و غیره حاکم شوند و بچاپند و نوکری بیگانه را بکنند همان طور که آخوندها بنام اسلام چاپیدند و نوکری بیگانه را میکنند بر ضد ملت ایران.
من نمیدانم یک سکولار واقعی چرا کورش دیکتاتور را باید بپرستد؟
ما راه درازی برای بثمر رساندن حکومت دموکراسی بر اساس حقوق بشر داریم و لازم است در این راه همه سدها در هم شکسته شود
بنابراین بنظر من سکولاریسم نمیتواند با دمکراسی و حقوق بشر مخالف باشد و هر کسی که ادعای سکولاریته کرد و با حقوق بشر و دمکراسی مخالف بود در واقع ضد سکولار است .کسانی که از شاهان پهلوی تعریف و تمجید میکنند که دیکتاتور بودند و ضد حقوق بشر بودند نمیتوانند سکولار باشند
نقد سکولاریزم مورد نظرافشا
قبل از هرچیز باید عرض کنم که من از کابرد واژه سکولاریزم بجای سکولاریته امتناع دارم. علت این امتناع در این علت ساده است که در نظر من هر آنچه که صورت یک ایسم و یک گرایی به خود می گیرد به یک سیستم جامعه و مانع و به یک مکتب و و یک افراطی گری مبدل می شود که من از آن پرهیز دارم. من با اینکه اهل خرد هستم اما خرد گرایی و راسیونالیسم پرهیز دارم. باینکه اهل تجربه ام اما از تجربه گرایی و امپریسم امتناع دارم. با اینکه از رویکرد اجتماعی برخوردارم اما ازسوسیالیزم و جامعه گرایی بیزارم و به همین طور با اینکه به سکولاریته احترام میگذارم اما برای سکولاریزم نیستم. نمی دانم آیا برداشتم از سکولاریزم درست است یانه اما در نظر من سکولاریزم در امر سکولاریته به دو صورت مختلف در افراط است
1-علمی گرایی و خرد گرایی
2-دنیا گرایی
1- سکولاریزم خردگرا و علم گرا از نوع دیگر بدنبال یک اساس و بنیاد مطلق برای حکومت است. . مطلق گرایی گرایی سکولاریستی و خرد گرایانه بدنبال یک اساس مطلق برای حکومت است. یعنی آنها می پذیرند که حکومت به یک اساس مطلق نیازمند است و آنها تنها در پی جابجایی مطاق گرایی دینی با دیگر مطالق گرایی اند. شما برای فهم بیشتر من به اساس های یک حکومت توجه کنید
1-فرهنگ قومی و قومیت و عرف و تجربه
2-علم
3-جامعه
سه گروه ناسیونالیست ، سوسیالیست و راسیونالیست هر یک به سهم خود در پی یک اعطای اساس مطلقه به جای دین مطلقه یعنی اساسی که نفی آن مشخصه سکولاریته است با هدف تراشیدن یک آلترناتیو مطلق به جای دین مطلقه به عنوان اساس حکومت دینی و غیر سکولار می باشند.
جنبش سکولاریته در واقع آن جنبش تاریخی و انسانی است و به این معنا و نه فقط یک جنبش علمی عقلی و فلسفی نیست یعنی آنگونه که خرد گرایان سکولار و یا سکولاریستهای خرد گرا می پندارند بلکه تنها آن جنبش مدنی است که تا کنون موفق شده دین را به عنوان یک پایه و حتی یک پایه مطلق از حکومت از دور خارج کند.
من با افشا و دیگران در یک نکته از پیش موافقم. و آن اینکه سکولاریته یعنی جدایی امر حکومت از امر قدسی. سکولاریته یعنی همین. سکولاریته به این معنا نه تنها ناظر بر جدایی میان امر قدسیت و امر حکومت است بلکه بدین ترتیب اعلام می دارد که جدایی به معنای یک جدایی مطلق است. این مطلقیت گسست از یک پایه تاریخی و دینی به معنای تجویز یک مطلق گرایی نیست. بلکه به معنای یک گسست کامل و جامع است.
من همانطور که در یادداشتهایم عرض کردم برخی از سکولاریته تنها مطلق گرایی دینی در اساس حکومت می فهمند. آنها از اینرو مخالف گسست مطلق دین از حکومت و سیاست هستند و لذا بر این نظرند که دین به مثابه پایه چهارم حکومت است و باید صرف نظر از مطلق گرایی دینی به مثابه یکی از اساس رابعه باقی بماند. آنها می گویند اما مطلق گرایی دینی در این است که در پی آن می باشد پایه چهارم دینی حکومت را به مثابه تنها پایه رسمی و معتبر جلوه دهد. و سکولاریته در پی حذف مطلقه آن است
اینها این مدل را برای حکومت ترسیم می کنند
1-دین
2-فرهنگ
3-علم
4-جامعه
در مطلق گرایی دینی تنها یک پایه وجود دارد
1- دین
و سه دیگر پایه تنها زیر مجموعه ایی از دین می باشند. دین در نظر مطلق گرایان دینی عبارت است از
1-عقیده
2-فروع دین
3-فرهنگ
4-علم
5-جامعه
در دیگر مطلق گرایی از جمله خردگرایی و جامعه گرایی به همین نحو و سیستم عمل می شود و همه اجزای انسانی در یک جزء گرد آوری می شود. در خردگرایی همچیز دز خرد و در جامعه گرایی همه اجزا در جامعه خلاصه می شود.
شما به این سکولاریته نگاه کنید. سکولاریته یک شمای از پیش تعیین شده ایدئولوژیک نیست بلکه خواست تاریخی بشر بر جدایی میان مسائل دنیوی و قدسی است. سکولاریته در این جدایی و گسست به همه مسائل دنیوی توجه دارد. از اجزاء مسائل دنیوی عبارتند از جامعه، علم، فرهنگ و حکومت. این خواست در عمل به معنای حذف پایه چهارم یعنی پایه دینی حکومت است و این یک فرمان تاریخی و یک روند تکاملی است. در نظر من تاریخ بشر چنانچه همینگونه پیش رود در آینده دیگر پایه ایی که از دایره خارج خواهد شد پایه فرهنگی و قومی است. حکومتهای آینده دیگر حکومتهای قومی و ملی نیستند. همانگونه که حکومتهای مدرن فعلی دیگر نمی توانند دینی و عقیدتی باشند.
2-سکولاریزم و دنیا گرایی
در این جریان دین به مثابه یک پایه از اساس های حکومتی باقی می ماند اما نه این حکومت است که در خدمت دین است بلکه این دین است که در خدمت حکومت است. در این سکولاریزم دین ابزاری در دست حکومت و سیاسیون برای فریب مردم است. معمولا در افتراق و اشتراک دین گرایان و دنیا گرایان بر سر نقش دین مجادله است. علت در تداخل این دو در هم می باشد. یعنی به عبارت دیگر در بسیار موارد به علت این تداخل ناروشن است که آیا دین گرایان نه مثل دنیا گرایان دین را وسیله ابزار قدرت خود گردانیده اند. در عمل در بسیاری موارد می بینیم که امثال بوش دنیا گرا حاضر به همکاری حسنه با دین گرایانی نظیر احمدی نژاد و خامنه ایی هستند.
نتیجه
بنابر این سکولاریته یک پاسخ مطلق گرایانه و اما دنیوی به امر گسست و جدایی امور حکومتی و امور قدسی نیست. اگر مطلق گرایی بماند و اما سکولاریته به اجرا در آید آنگاه این سکولاریته مبدل به سکولاریزم از مدل اول می شود. سکولاریزم مدل اول در پی حفظ یک جابجایی مطلق دینی در اساس حکومت با یک اساس مطلق دیگر در اساس دنیوی نظیر علم و خرد ، جامعه یا فر هنگ می باشد.
در این قسمت باید عرض کنم من ریشه های مخالفت اقشا را در دفاع از خردگرایی و بر علیه فرهنگ گرایی و قومی گرایی را مبتی بر نفی مطلق گرایی نمی بینم. ایشان از مطلق گرایی خرد گرایانه در پی سکولاریزم فرهنگی و قوم گرایانه می باشد.
از نکات برجسته مورد تایید من در رویکرد افشا این نکته مثبت است که ایشان بدرستی ضمن تفکیک امر سکولاریته و حقوق بشر از امر دمکراسی اما دمکراسی را از سکولاریته در پیوند می بینند. ایشان بخوبی دریافته اند که برخی در پی آنند از گسست تاریخی موجود میان سکولاریته و دمکراسی به ضرر دمکراسی تنها و به سکولاریته محدود شوند. من در یادداشت رابطه ... به همین مورد اشاره داشتم. من در آنجا خاطر نشان نمودم که جریاناتی در پی عمده کردن سکولاریته و حقوق بشر و نادیده انگاشتن دمکراسی هستند. عرض کردم که بهتر است که ما شیپور را از دهانه گشاد آن ندمیم. در دمکراسی طراز نوین هم سکولاریته است اما بر عکس آن هیچ تضمینی نیست. سکولاریته یک جریان یکدست و خواهان حذف مطلقه اساس دین و قدسیت از بنیاد های دنیوی و معتبر حکومت است. و در این جا و در ادامه یاد آور می شوم سکولاریته در این حذف مطلق مسر است و نه بیشتر و بیش از آن معتبر نیست. سکولاریته به این معنا در پی مطلق کردن دیگر پایه ها و بنیاد های حکومتی نظبر خرد و یا قومیت نیست. گرچه سکولاریت در پی نفی مطلق گرایی نیست چون پیام و ظرفیت تاریخی آن این نیست اما اگر ما روح سکولاریته را به خوبی دریابیم سکولاریته در پی تجدید مطلق گرایی در دیگر اشکال عقلی و یا فرهنگی و قومی هم نیست.
از مشخصه های پر رنگ تمامی سکولاریزم خواه قومی خواه اجتماعی و عقلی در ادغام دین ستیزی با حکومت سکولاریست می باشد. شما این اسلام ستیزی سیاسی را نه تنها از حانب سوسیالیستها بلکه از جانب قوم پرستان و خرد گرایان هم مشاهده می کنید.
این سه دسته هریک به شکل خود و بنابراساس مطلقی که از آن برخوردارند در پی آنند که از تریبون حکومت و با ابزار سازی حکومت در ستیز با دین و در ایران با اسلام در آیند.
1- سوسیالیستها جامعه را ابزار سازی می کنند و با ابزار جامعه به ستیز با دین و اسلام می روند. البته عرض کردم از تریبون حکومت.
2-از تریبون حکومت عقل گرایان و خردگرایان بدنبال دین ستیزی و اسلام ستیزی به عنوان یک حریان غیر عقلانی هستند.
3-قوم گرایان و ناسیونالیستها با عمده کردن مسائل نژادی و قومی در پی کوبیدن اسلام عربی و عربیت اسلامی هستند و دین آریایی را تجویز می کنند. و البته باز از تریبون جکومت
در آخر اجازه دهید من به یک نکته مهم برای رفع هرگونه سوئ تفاهم عرض کنم. در نظر من بناد عقیده و قدسیت در دینا ستیزی است. عقیده و دین در نظر من یعنی همین دنیا ستیزی و دنیا انکاری و ....
سکولاریته پاسخی علمی یا فرهنگی و یا اجتماعی به این دنیا ستیزی نیست. سکولاریته یک امر آکادمیک و دانشگاهی و یا فلسفی ، یک امر قومی و فرهنگی و یا یک امر اجتماعی و مبارزه طبقاتی نیست. سکولاریته یک جنبس مدنی و تاریخی برای حذف یکی از پایه های تاکنونی حکومت یعنی قدسیت و اعتقاد از حکومت است. . اگر ما این جدایی را سکولاریته می نامیم جنبش دیگری در حریان است که در پی حذف دیگر پایه قومی حکومت از خود حکومت است. حکومت های آتی نه تنها دیگر دینی نیستند بلکه همچنین دیگر ملی نیستند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر