۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

مایه تاسف!






جدا باید گاه برای این کشور و این مردمش تاسف خورد. حال درجات و موارد این تاسف خوری متفاوت است. یک موردش این است که ما ایرانیان نماد هایی را که هرباره در زمینه های مختلف مطرحند- که در پی نمونه هایی از آن خواهد آمد - را چنان مطلق می کنیم که هرباره از خاطر می اندازیم این نماد ها از چه زاویه و از چه منافعی به آن برخورد می شوند. این نماد ها بطور مثال یکی رژیم پهلوی است، دیگریش اسلام، سومیش جمهوری اسلامی، چهارمیش امپریالیسم و آمریکا و انگلیس و سایر متجاورین به حقوق ملتها،و پنجمین های دیگر تا علی آخر.

البته و صد البته حقیقت از زبان هرکی بیرون آید حقیقت است. اما این عبارت را باید به منزله نیم حقیقت تلقی کرد. نیمه دیگر این حقیقت این است که طرح حقایق پیوسته از زاویه منافع گوناگون می باشند. باید هرباره به این زوایای اجتماعی و فردی و... طرح حقیقت ها هم بدنبال آن توجه کرد.

از همان نمادهای گفته شده دربالا از نمونه «اسلام» شروع کنیم که ضدیت با آن اینروزها در سطح جهانی و کشوری مطرح می باشد تا به نمونه های دیگر باز گردیم.

ضدیت با اسلام یک حقیقت است. یعنی دارای حقانیت میباشد و هرباره در این ضدیت انبوهی حقایق رو میشوند.
اما ضدیت با اسلام و افشای آن تنها نیمی حقیقت است. نیمه دیگر زوایای اجتماعی و انگیزه های اجتماعی طرح این حقیقت است.

از ضدیت با رژیم پهلوی نمونه آوریم.

ضدیت با رژیم پهلوی یک حقیقت است. یعنی دارای حقانیت اجتماعی است و هرباره در این ضدیت انبوهی حقایق اجتماعی پنهان است.

اما ضدیت با رژیم پهلوی تنها نیمی از حقیقت است. نیمه دیگر حقیقت انگیزه های اجتماعی ضدیت با این رژیم است.
نمونه جمهوری آخوندی پس از 33 سال شکنجه، ویرانی کشور و... نشان می دهد سر را پایین انداختن و در پس هر ملایی چون ضد پهلوی است راه افتادن همین بدبختی ها را هم دارد.

حالا هم در ضدیت با جمهوری اسلامی به همین نحو است.

ضدیت با جمهوری اسلامی یک حقیقت است. یعنی دارای حقانیت اجتماعی است و هر باره در آن بی شماری حقایق نهفته اند.

اما ضدیت با رژیم ملایان تنها نیمی از حقیقت است. نیمه دیگر حقیقت هرباره انگیزه های اجتماعی ضدیت با این رژیم آخوندی است.

مانند تعویض رژیم پهلوی امروز هم همین طور سر راه پایین انداختن و در پی هر کس و ناکسی که ضد رژیم ملایان بود براه افتادن مایه تاسف فراوان است.


راست های افراطی و ضدیت با اسلام در کشور



نه هر ضدیت با اسلام بل که ضدیتی که در پی می آید مد نظر من است. ضدیت با اسلام توامان با وطن پرستی شدید تا سر حدات شوینیسم مد نظر من است.

 این نوع ضدیت با اسلام را ما در ایران داریم و در نروژ هم همان گونه که می دانید چنین پدیده اجتماعی - دست راستی رادیکال - منجر به این شد که شخصی به نام براویک برای رسیدن به اهداف خود تنها در یک نشست حزب کارگر نروژ 69 نفر را بستن به رگبار مسلسل به قتل می رساند و در یک حادثه بمب گذاری دیگر برای به قتل رسیدن 500 نفر برنامه ریزی کند که انفجار در نتیجه ناموفق بودن منجر به قتل ظاهر 7 نفر گردید.

 دادگاه این فرد نروژی اینروزها باردیگر خاطره تلخ این حادثه و همراه با آن وجود پدیده راست افراطی و رادیکال را در خاطر مردم دنیا زنده کرد. همان گونه که  می دانیم ما در کشورمان این جریان راست افراطی که با وطن پرستی شوینیستی، ضدیت با اسلام و... همراه است را داریم. این جریان الزاما نباید از سلطننت طلبان باشند اما بخشی از این راست رادیکال در جامه پشتیبانی از کورش کبیر، ایران پارسی ، ضدیت با عرب سوسمار خوار، ضدیت با اسلامی که عربی است، و سرانجام در  پس حمایت از رژیم سرنگون شده پهلوی  موجودیت خود را  تبارز می دهند.


از سوی این راست افراطی انبوهی از ادبیات ضد اسلامی منتشر میشود که نظر به منشاء افراطی و راست این ادبیات باید به این نوع ضدیت با اسلام توجه خویش را معطوف ساخت. آنگونه که راست افراطی در جامه فاشیستهای اسلامی نشان داده اند و حال این جریان فاشیستی ضد اسلامی در کشور نشان می دهد، یعنی ایندو جریان فاشیستی و راست افراطی که یکی در جامه دین و دیگری در جامه وطن هرباره باهم در ستیزند به ما  نشان می دهند ما در کشورمان به عللی دارای یک جریان راست و از سوی دیگر یک جناح افراطی از آن  هستیم که قدرتمند است.

 این راست ها صرف نظر از طیفشان در کشور تا کنون تعیین کننده بوده اند. انقلاب اسلامی در واقعیت امر انقلاب همین دست راستی ها بوده که در سرانجامش به تفوق تمام و کمال جناح افراطی آن منجر گردید. در این  انقلاب  بسیاری از فاشیستهای اسلامی نظیر فرد نروژی - آندراس برینگ براویک - فرصت یافتند به قدرت دست یابند و اهداف شوم سیاسی شان را هرباره با حجم  وسیعتر  از اقدام  همتای نروژی شان   در مسند قدرت و آزادانه در ایران  به انجام برسانند.