۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

قسمت بیست و یکم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


ماحصل این قطب بندی دروغین این شده که کلیت تحول لیبرال دمکراتیک ایران به شکل بی اساسی در قالب اصلاح طلبان ایرانی به دنیا معرفی شود. و این شده که لیبرال دمکراسی ایران و به همراه آن بورژوازی لیبرال ایران - که معمولا این دو از سوی جزم گرایان یکی تلقی می شوند - در هیئت تنگ و بی وقار اصلاح طلبان حکومتی سخنگویان کذایی خود را بیابد.


از کانال همین پیروان انقلاب سوسیالیستی است که به هر گونه دلایل متوسل جسته می شود تا این گونه جلوه داده شود که توگویی پیروان انقلاب لیبرال دمکراتیک و به همراه آن بورژوازی لیبرال و ملی ایران در هراس از نیروی کار و لذا نابودی سرمایه داری و لذا در دلهره از انقلاب سوسیالیستی و کارگری در پی اصلاح جمهوری اسلامی از کانال سخنگویان حکومتی شان یعنی اصلاح طلبان حکومتی می باشند.

و در عوض پیروان انقلاب کارگری و ضد سرمایه داری در قطب مخالف قرار دارند که خواهان نابودی کلیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی اعم از بورژوازی لیبرال تا بورژوازی سنتی آن می باشند.

در حول این سناریوی وارونه کردن در عوض «اصلاح طلبان» قرار دارند که به سهم خود سعی دارند رویدادهای جاری را این گونه جلوه دهند که توگویی پیروان دمکراسی در کشور در عوض رویه های انقلابی گری و ضدیت گرایی و... در پی تغییرات تدریجی و اصلاحاتی هستند

این ها به ما می گویند رویه اصلاحات در عوض رویه انقلابی و رادیکال پیوسته در پی تغییرات تدریجی و اجتماعی است و از شیوه های براندازی و تغییرات ناگهانی پرهیز دارد.

بنابر این در مکان جای دارد که در یک مصاف با رویه های اصلاحاتی اصلاح طلبان حکومتی در دفاع از انقلاب لیبرال دمکراتیک و رویه های ساختار شکنانه و ساختار دهنده آن بپردازیم.

اتفاقا این نکته که در طی یک سلسله جستارها در این مکان به اوج خود رسید در ادامه مطالب پیشین است که پرداخت به آن در شماره های پیشین وعده داده شده بود.

همان گونه که می دانید و در این سلسله جستارها بارها به آن اشاره شد انقلاب لیبرال دمکراتیک متکی بر رویکرد تاریخی است و در عوض رویکرد جزمی اندیشی شالوده رویه پیروان انقلاب سوسیالیستی در ایران را تشکیل می دهد


چون مباحث ما در اوج خود به این نفطه رهنمون شد که اصلاح طلبان حکومتی به سهم خود در پس رویه تغییرات تدریجی سنگر گرفته اند و به جای خود این رویه در برابر رویه انقلابی و... قرار داده می شود و سرانجام چنین جلوه داده می شود که توگویی در این جا تنها یک رابطه دوقطبی میان اصلاح طلبان حکومتی و پیروان روش تدریجی از یکسو و از سوی دیگر جزم اندیشی و پیروان انقلاب سوسیالیستی از موجودیت برخورداراست، لذا شایسته است در ادامه تقاب از چهره این اصلاح طلبان حکومتی و رویه های تدریجی شان برافکنیم و نشان دهیم که رویه لیبرال دمکراتیک تقارنی با رویه اصلاح طلبان حکومتی ندارد و این که علی رغم آن از سوی جزم اندیشان چنین ادعا می شود که توگویی رویه اصلاحاتی اصلاح طلبان همان رویه پیروان انقلاب و تحول لیبرال دمکراتیک می باشد که سرانجام راه به جایی نمی برد و از این رو باید به فکر یک آلترناتیو تاریخی دیگر بود و هکذا... در کلیت خود از مقتضات دستگاه فکری پیروان انقلاب سوسیالیستی نشات گرفته در حقیقت خود ارتباطی با واقعیت امر ندارد.

همان گونه که در پیش در این سلسله جستارها به این نکته مکررا اشاره شد رویکرد تاریخی به معنای توجیه نظام های کهن و میرا و پشتیبانی از نظام های استبدادی و دیکتاتوری و سرانجام مرمت و اصلاح بنا های کهنه و فرسوده تاریخی از این قبیل نیست. این درست است که رویکرد تاریخی نادیده انگاشتن مراحل تکامل اجتماعی، جهش ها از این مراحل و ... را نمی پذیرد و در این راستا در تقابل با جزم اندیشی در قبال مقطع کنونی تاریخ اجتماعی قرار می گیرد، لاکن معنا و مفهوم این تقابل با جزم اندیشی این نیست که رویکرد تاریخی به تبع خود در پی مشاطه گری و مرمت نظام های کهن اجتماعی موجود کشور و از جمله جامعه سنتی ایران و نظام حکومتی آن یعنی جمهوری اسلامی است.

در ادامه - و این مهم است - رویکرد تاریخی در مخالفت با تحول و انقلاب اجتماعی، گونه به گونه شدن، از حالتی به حالت دیگر شدن و.... نیست. برعکس بنابر رویکرد تاریخی ، ایران از دیرباز در شرایط گذار تاریخی و اجتماعی، در حال تحول از شرایط سنتی و قرون وسطایی به شرایط عالی تر است که مدرنیته خوانده می شود.

از این رو بر پایه رویکرد تاریخی در ایران در حال گذار و توسعه از هم اکنون دو حالت و شرایط تاریخی از نظر تاریخی متفاوت در جوار هم وجود دارند که هر یک از آن ها گویای یک مقطع از تکامل اجتماعی کشور ماست.

از منظر رویکرد تاریخی تغییرات تدریجی و کمی که منجر به آغاز یک تحول اجتماعی در کشور می شود همان پروسه ایی است که پیشتر در ایران به وقوع پیوسته و از این رو بر اساس چنین تغییراتی در دل جامعه سنتی و میرای کشور است که اکنون بطور حی و حاضر ما از شرایط اجتماعی بالنده و عالی تری برخورداریم که روبه تکامل می باشد.

به عبارت دیگرآن نطفه ای که بنام جامعه نوین در نتیجه تغییرات کمی و تدریجی در شکم تاریخ گذشته بسته می شود از پیش از هستی برخوردار است. این نطفه که جامعه مدرن - کار و سرمایه - نام دارد در نتیجه تغییرات کمی و تدریجی شکل گرفته و در نتیجه تغییرات کمی و تدریجی که به خود می بیند به نوزادی مبدل می شود.

بنابر این در این جا دو مرحله از تغییرات کمی و تدریجی وجود دارد

1- مرحله ایی که منجر به پیدایش نطفه می شود- نطفه بندی

2- مرحله ایی از تغییرات کمی و تدریجی که نطفه پیدا شده به خود می بیند تا برای زایش آماده گردد.

در ایران ما مرحله نطفه بندی را در گذشته - در عصر قرون وسطی - داشته ایم. اما مرحله دوم که مرحله تبدیل نطفه جامعه نوین از مرحله جنینی به مرحله زایش است - عصر نوین - همان پروسه تغییرات کمی و تدریجی است که پیرامون مشکلات آن در سایه رژیم سنتی منازعه وجود دارد.

رژیم جمهوری اسلامی ایران از آنجاییکه از نظام های کهن اجتماعی است لذا این علتی می شود که در برابر زایش نظام های نوین از مراحل جنینی مقاومت نشان دهد و سعی کند که در عوض در خدمت پرورش جنین های جامعه عالی تربودن عملا در خدمت نظام های کهن اجتماعی، توسعه و مرمت و اصلاح آن ها باشد.

در ایران در حال گذار و توسعه و تحول بسوی مدرنیته پیوسته این پرسش مطرح است که نظام سیاسی موجود در خدمت پرورش و توسعه کدام جامعه از جامعه های سنتی و مدرن است؟
آیا در خدمت جامعه سنتی و میراست و یا در خدمت جامعه جنینی و در حال تکوین؟

آیا از تحول و توسعه جاری در کشور پشتیبانی سیاسی می کند و یا در برابر آن ایستاده است و از جامعه های روبه احتضار دفاع می کند؟

و ما می بینیم که جمهوری اسلامی آن بنای سیاسی است که به منظور نجات و مرمت و اصلاح نظام های اجتماعی کهن کشور بر سر کار آمده است.

حال درارتباط با اصلاح طلبان حکومتی مان ما می بینیم که این ها در پی مرمت و اصلاح این بنای کهنه ای اند که جمهوری اسلامی نام دارد.

آیا می توان این مرمت و اصلاح بنای کهنه را به نام پیروی از رویکرد تاریخی و پیروی از تغییرات تدریجی و یرهیز از اقدامات شتبازده انقلابی گری نامید؟

آیا این مرمت بنای کهنه همان پیروی از انقلاب لیبرال دمکراتیک است؟

دو جریان در کشور با کمک هم سعی دارند هریک به روش خود به این پرسش پاسخ مثبت دهند:

1- اصلاح طلبان حکومتی

2- جزم اندیشان پیرو انقلاب سوسیالیستی

ادامه دارد...

قسمت بیستم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


در این جا سخن ما پیرامون اصلاح طلبان حکومتی است. لذا بد نیست در این مکان قدری هم پیرامون لفظ اصلاحات و افتراق آن با رفرم مکث کنیم.

در بسیاری زبان های زنده دنیا مقوله رفرم و اصلاحات با هم یکی نشانده میشوند در حالی که چنین ترادفی درست نیست. رفرم به آن گونه اصلاحاتی گفته می شود که به منظور به ریشه و اصل برگرداندن صورت می پذیرد. ر- فرم به این اعتبار یعنی به فرم اصلی و اولیه بازگشتن و یا بازگرداندن .

علت اصلی ایده رفرم که در مورد نظام ها سیاسی و نظام های دینی پیشنهاد می شود از آنجا برخاسته شده که چون این نهاد ها در طول زمان از اصل خود دور می شوند و به این معنا دفرمه می شوند از این رو این نظر پدیدار شد که با اصل رفرم می توان به این نهاد ها فرم اولیه شان را بازگردانید.

بطور نمونه در مورد رفرماسیون دین مسیحیت هم انگیزه اصلی از رفرم همین بازگشت مسیحیت به اصل گذشته خویش بوده است.

ما در ایران رفرم یعنی بازگشت به گذشته خویش را داشته ایم.

در مورد اصلاحات به معنای رفرم باید دقت داشت که هرباره رفرم- بازگشت به گذشته خویش - در کدام خویشتن خویش جاری است. ما برای این منظور بایستی عرصه های هستی و خویشتن خویش را از پیش روشن کنیم.

نظر به همین عرصه هاست که هرگونه رفرم و بازگشت به گذشته خویش بد و مذموم نیست. چون سخن ما در رابطه با اصلاح طلبان حکومتی باید توجه داشت طرح رفرم در عرصه حکومتی و در رابطه با جمهوری اسلامی به این معناست که ما خواهان بازگشت جمهوری اسلامی ایران به اصل اولیه خود نظیر بازگشت به عصر طلایی امام باشیم. بهر حال به این اصلاحات که رفرم نام دارد کسی تحت نام اصلاحات نمی تواند اشکالی بگیرد.

اما اصلاحات روبه بیشی هم وجود دارد که در مباحثه پیرامون مرحله انقلاب مطرح است. در این جا اصلاحات به مفهوم ترقی و پیشرفت اجتماعی از شرایط سنتی به شرایط عالی مدرنیته است.

در مبحث اصلاحت به معنای توسعه و گذار به مدرنیته باید توجه داشت دو نکته مطرح است.

1- اصلاح حکومت از حکومت سنتی به حکومت مدرن

2- انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی از سوی حکومت سنتی

معمولا بیش از این که اصلاح حکومت وقت مطرح باشد این نکته مطرح - نکته دوم - است که آیا اصلاحات در عرصه های گوناگون اجتماعی از سوی حکومت سنتی ممکن است یا نه؟

اما همانگونه که میدانید در ایران درعوض این پرسش مطرح شده که آیا جمهوری اسلامی ایران اصلاح پذیر است یا نه؟

در حقیقت امر بایستی این پرسش مطرح می بود که آیا جمهوری اسلامی ایران اصلاح گر است یا نه؟

و منظور از اصلاح گری در سایه جمهوری اسلامی هم نه بازگردانیدن کشور به شرایط گذشته از جامعه سنتی که معمولا جمهوری اسلامی بنابر جوهر اجتماعی و تاریخی اش به آن گرایش دارد، یعنی حالت ر - فرم اجتماعی بل که اصلاحت اجتماعی کشور بسوی مدرنیته مطرح است.

در مورد اصلاحات بسوی مدرنیته باید توجه داشت که این امر همان تحول تدریجی و گونه به گونه شدن اجتماعی کشور از حالت سنتی به حالت مدرنیته اجتماعی است.

این اصلاحات یک اصلاحات انقلابی و تاریخی است. در این اصلاحات انقلابی و تاریخی این نکته مطرح است که آیا کشور از نظر تاریخی و اجتماعی اصلاح پذیر است یا نه؟

ما دیدیم که جزم گرایان که منکر اصلاحات لیبرال دمکراتیک هستند مدعی می باشند در عصر امپریالیسم مفروضشان امر اصلاحات لیبرال دمکراتیک در ایران امکان پذیر نیست. آنها در عوض به ما می گویند لیبرال دمکراسی یک راه اصلاحی کشور نیست باید بدنیال آلترناتیو تاریخا عالی تر از آن بود.

در مقابل این اصلاح طلبان حکومتی هستند که امر اصلاح جمهوری اسلامی ایران را در ازای اصلاح کشور مطرح می کنند.

اما این اصلاحی که اصلاح طلبان حکومتی مطرح می کنند برابر با اصلاحات لیبرال دمکراتیکی که ما مطرح می کنیم نیست. در اصلاحات لیبرال دمکراتیک که اصلاح نظام های اجتماعی کشورگنجانیده شده اصلاح جامعه مدرن کشور، توسعه مدرنیته، نظم و ساختار پذیری جامعه مدرن ایران اعم از کار و سرمایه، در یک کلام اصلاح به پیش و انقلابی کشور به سوی جامعه بالنده و مدرن کشورمطرح می باشد. در این اصلاح ما می خواهیم در نهایت جامعه مدرن را که از نظر نظام سیاسی کنون دارای نظام سیاسی خود نیست داری نظم و ساختار سیاسی متناسب با خود نماییم.

در این اصلاحات بطور کلی انتظام و نظم و ساختار پذیری کلیت مدرنتیه اجتماعی مد نظر است.

اما در عوض در اصلاحی که اصلاح طلبان حکومتی مطرح می کنند همان اختلاف کهنه در جامعه سنتی و قرون وسطایی مطرح است که از قدیم میان اشراف و مردم وجود داشته است. در چنین منازعه ایی مسئله تحول اجتماعی کشور از سنت به مدرنیته و انتظام پذیری سازه های مدرنتیه در کلیه عرصه های اجتماعی مطرح نیست.


جالب این جاست که میان این اصلاح طلبان حکومتی از یکسو و ازسوی دیگر جزم گرایانی که پیرو انقلاب سوسیالیستی هستند یک قطب بندی کاذبی بوجود آمده است.

بر پایه این قطب بندی یک طرف خواهان اصلاح جامعه سنتی وبه تبع آن نظام سیاسی آن که جمهوری اسلامی است می باشد و در قطب دیگر پیروان انقلاب سوسیالیستی قرار دارند که مدعی هستند که آنجه اصلاح طلبان می خواهند یک اصلاح لیبرال دمکراتیک است و این در عصر جهانی شده سرمایه داری عملی نیست.



ادامه دارد...