۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

صدای به گل نشستن چرخهای اقتصاد


        • نوشته زیر متن گفتگویی دوستانه میان برگی از دفترها و من می باشد که نظر به اهمیت آن از سایت سندیکا اقتباس و از این راه به اطلاع می رسد. آدرس اصل این گفتگو در پایین آورده شده است

      • برگی از دفترها

        صدای به گل نشستن چرخهای اقتصاد

        http://72.41.82.130/?p=22796

        داستان اقتصاد جمهوری اسلامی داستان جالبی شده است. گرایشات راست اپوزیسیون و مخصوصا فرقه های راستی که خودرا چپ و کارگری هم مینامند دارند تز و تحلیل ارائه میدهند که اقتصاد جمهوری اسلامی دارد رشد میکند و یارانه ها موفقیت آمیز بوده است و رژیم دارد متعارف میشود، اما در بالای خود حکومت دارند از رشد منفی و رشد بیکاری و رشد تورم و نگرانی ها سخن میگویند.

        آنچه روشن است صدای خرد شدن چرخهای اقتصاد جمهوری اسلامی دیگر دارد آشکارا به گوش میرسد. به حدی که خامنه ای هم که مدام و به نحو بسیار اغراق شده ای از موفقیت های جمهوری اسلامی سخن میگوید این هفته کارنامه اقتصادی را منفی اعلام کرد و از رشد منفی اقتصاد، از افزایش بیکاری، افزایس تورم، متحقق نشدن اهداف “سند برنامه بیست ساله”، عملی نشدن اهداف طرح یارانه ها و مشکلات دیگر از این دست سخن گفت. او روز چهارشنبه این هفته در دیدار با “مدیران اقتصادی” در اشاره به این مشکلات اقتصادی جمهوری اسلامی گفت “در اوضاع کنونی منطقه و جهان، هر کشوری که نتواند از لحاظ اقتصادی، علمی و زیرساختها از رشد لازم برخوردار شود بی‌رحمانه مورد تطاول قرار می گیرد” پیش از این نیز در مجلس اسلامی رئیس “کمیسیون طرح تحول اقتصادی” که نامی است برای طرح زدن یارانه ها، اعتراف کرد که دولت برای پرداخت یارانه های نقدی به مشکل کسر بودجه برخورد کرده است. این شخص یعنی غلامرضا مصباحی مقدم گفت که تحقق رقم ۵۴ هزار میلیارد تومان که در بودجه بعنوان در آمد قطع یارانه ها اعلام شده غیر ممکن است و بنابرین برای پرداخت یارانه های نقدی به مشکل برخورد کرده ایم. پیش از آن اخبار برخی روزنامه های دولتی حاکی از آن بود که پرداخت یارانه های نقدی قطع میشود. بدنیال این خبر محمد رضا فرزین “رئیس طرح تحول اقتصادی” که در واقع طراح اصلی این طرح است فورا دست پاچه شده و اعلام کرد که این شایعه است و یارانه ها حتی افزایش خواهد یافت. اما مصباحی مقدم این را تکذیب کرد و گفت “دولت هم‌اکنون برای پرداخت یارانه مردم تا پایان سال با کسری بودجه روبه‌رو است و به دنبال کوچک کردن جامعه هدف و کاهش جمعیت دریافت کنندگان یارانه است و چگونه می‌تواند با کسری بودجه یارانه مردم را افزایش دهد؟”

        روشن است که… پشت این اعلامها و تکذیبها و اخطارها، در عین حال جنگ و کشاکش باندهای بالای حکومت نیز قابل مشاهده است. اما همین کشمکشها نیز یکی از مشکلات جدی اقتصاد جمهوری اسلامی است. زیرا طرح قطع یارانه ها طرحی بود که مبتکرش باند احمدی نژاد بود و او را به سر کار کشیدند که این طرح را پیاده کند. خامنه ای سفت و محکم پشت این طرح و این باند بود. اما اکنون با مغضوب شدن باند احمدی نژاد، طرح یارانه ها نیز که تناقضات ذاتی خودرا داشت، به عرصه کشاکش جناحهای حکومت تبدیل شده است و بیش از پیش به معضل و مانع رسیده است. اکنون جناح مقابل سعی میکند معضلات و تناقضات این طرح را به گردن دولت و باند احمدی نژاد بیندازد. یک جنبه مهمتر اینست که هرکدام از جناحها تلاش میکنند که بخش بیشتری از در آمد حاصل از قطع یارانه ها را به آقازاده های نزدیک به خود هدایت کند. و این عملا باعث شده است که این طرح با سرعت بیشتری به گل بنشیند. باند احمدی نژاد که زیر فشار شدیدی از جانب طرفداران خامنه ای است، ولی در عین حال مجری سیاستهای اقتصادی است، تلاش دارد هرطور شده تا مقطع انتخابات مجلس اسلامی، از توقف پرداخت یارانه ها در همین حد کجدار و مریزی که پرداخت میشود، جلوگیری کند تا بتواند آرای بیشتری به خود اختصاص دهد. و برای این منظور یارانه های نقدی “بخش تولید” را عملا حذف کرده است. اما جناح مقابل که بخش اعظم همان “بخش تولید” کذایی را در دست دارد، صدایش در آمده و سهم خودرا میخواهد.

        همانگونه که اشاره شد این کشاکش هم به باری بر دوش اقتصاد جمهوری اسلامی تبدیل شده است. مخصوصا شکست طرح پرسرو صدای “هدفمند کردن یارانه ها” قطعی است. جالب این است که صندوق بین المللی پول هم به مدد باند احمدی نژاد آمده و بر خلاف گزارشهای قبلیش پشت سر هم گزارش و ارزیابی منتشر میکند که اقتصاد جمهوری اسلامی در حال رشد است و یارانه ها هم در آمد کافی داشته و هم به موقع پرداخت میشود و شکاف میان فقیر و غنی را کم کرده است! همه چیز دارد میگوید که این هم مثل تحلیل های تهوع آور چپهای رژیمی، یک تقلای سیاسی است نه ارزیابی اقتصادی. اینها نگرانند با کنار زده شدن باند احمدی نژاد، سیاست ریاضت اقتصادی نیز پته اش زده شود.

        اما شکست و بن بست طرح یارانه ها روشن است که تنها معضل اقتصادی جمهوری اسلامی نیست. تورم و رکود همزمان یک خصوصیت همیشگی آنست که اکنون عمیق تر شده است. همانگونه که ما بارها گفته ایم اقتصاد جمهوری اسلامی از ابتدا اقتصاد ریاضت بوده است. کسی نمیتواند یک طرح ریاضت اقتصادی دوبله را به کارگران و مردمی که فی الحال دستمزدهایشان زیر خط فقر است و گرانی و بیکاری و فلاکت دارد کمرشان را میشکند و به ریاضتی غیر قابل تحمل رانده شده اند، تحمیل کند. همین واقعیت است که باعث شده است ریاضت اقتصادی را با وعده رفاه میدهیم و نقد میدهیم و اوضاع بهتر میشود باید پیاده کنند. و از همینجا تناقص اساسی خودرا آشکار میکند.

        دفاع از زندگی

        مساله اساسی اینست که بن بست و معضل و عمیق تر شدن بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، بار و فشار بیشتری را به دوش کارگران و مردم می اندازد. گرانی و بیکاری را افزایش میدهد و زندگی فقیرانه و فلاکت بار کنونی را مشکل تر و غیر قابل تحمل تر میکند. در میان مردم و کارگران معمولا دو گرایش در این مقاطع خودرا بروز میدهد. یکی گرایش احتیاط بیشتر و رفتن درون خود و تلاش برای بیرون کشیدن گلیم فردی خود از آب است. و دیگری فضای اعتراض و حق خواهی و مبارزه کردن است. اولی محکوم به شکست است. برای خرد نشدن زیر فشار فلاکت و فقر و گرانی و بیکاری بیشتر، روشن است که باید بطور جدی این دومی یعنی اعتراض و مبارزه متحدانه را گسترش داد و تقویت کرد. در شرایط فعلی و با توجه به چشم انداز اقتصادی در ایران قدم فوری برپا داشتن جنبش حق زندگی است. حق غذا و پوشاک و مسکن و زندگی انسانی. این یعنی طرح افزایش فوری و چندین برابر دستمزدها، طرح خواست بیمه بیکاری مکفی به همه بیکاران، و اعتراض به گرانی و بیکاری و بی مسکنی. و برای گسترش این مبارزه ناچار نیستیم از صفر شروع کنیم. فی الحال جنبشی گسترده وجود دارد. تا همینجا نیز اگر حکومت اسلامی طبقه سرمایه دار ناچار میشود دست به عصا پیش برود، از ترس گسترش اعتراضات و اعتصابات و بیرون زدن خشم گسترده کارگران و مردم است. اعتراضات و اعتصابات هرروزه کارگران در اعتراض به اخراجها و نپرداختن دستمزدها و علیه کار پیمانی و امثال اینها بخشی از همین جنبش است که باید و میتواند بسرعت به همان خواستهای تعرضی تر مثل افزایش دستمزدها و حق مسکن و بیمه بیکاری مکفی و امثال اینها مجهز شود. بعلاوه این بسیار مهم است که تلاش کنیم این جنبش سراسری ومتحدانه و همزمان پیش رود. یک چیز روشن است تا زمانی که جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده ایم بحران اقتصادی و بیکاری و گرانی فزاینده، جزئی جدایی ناپذیر از وضعیت این جامعه خواهد بود و باید برای مقابله قاطع با فشارهای آن بطور جدی به میدان آمد.*

      Farhad Vakof با سپاس. به نظرمن مسئله اقتصاد ایران و به این اعتبار جامعه ایران را که به دو گروه اصلی سرمایه دار و کارگر تقسیم می شوند را نباید پیوسته سیاسی کرد و از این رو سخن از اقتصاد که به میان می آید نباید بلافاصله به سراغ رژیم رفت. این اقتصاد خواه سنتی خواه مدرن و صنعتی - که از دیر باز در حال تحول است - متعلق به رژیم نیست. گذشته از ردپای رژیم در اقتصاد ایران که به اشکال گوناگون حضور بهم می رساند باید مسئله جامعه و حکومت را برغم آن از هم جدا کرد. از این رویکرد اگر حرکت کنیم پی خواهیم برد که ایران مدرن و صنعتی و به همراه آن جامعه در حال تکوین و صنعتی کشور در سایه رژیم در حال نابودی است و در این حالت نه تنها کارگران بل که صاحبان صنایع هم در حال نابود شدن هستند. در بسیاری از موارد چون زمینه های رشد و توسعه و حفاظت صنایع فراهم نیست صنایع کشور دارای بازدهی لازم نیستند و بر این پایه در معرض ورشکستگی و ... می باشند. این درست است که فضای موجود، فرهنگ مبتذلی ر ا در میان سرمایه داران پرورش می دهد که سعی کنند از این حالت منتهای بهره برداری را به سود خودنمایند. اما نبایدفراموش کرد اگر در چنین فضایی چنین فرهنگ پستی در میان صاحبان صنایع رشد می کند این را نباید به یک حالت عمومی در میانشان نسبت داد. برای رسیدن به خواست برحق در این نوشته می توان در سایه یک حکومت مدرن صاحبان صنایع را بسوی یک فرهنگ عالی هدایت نمود. در این نوشته بدرستی آمده است:«در شرایط فعلی و با توجه به چشم انداز اقتصادی در ایران قدم فوری برپا داشتن جنبش حق زندگی است. حق غذا و پوشاک و مسکن و زندگی انسانی. این یعنی طرح افزایش فوری و چندین برابر دستمزدها، طرح خواست بیمه بیکاری مکفی به همه بیکاران، و اعتراض به گرانی و بیکاری و بی مسکنی.» در نظر من این خواستها در صورتی ممکن و اجرا پذیر هستند که ایران سرانجام جاده تحول صنعتی را به پیماید و رشد اقتصادی و صنعتی در سایه یک حکومت مدرن تثبیت گردد و. زمینه عمومی و اجتماعی برای عملی کردن چنین خواسته هایی بوطر عینی و اقتصادی فراهم گردد. البته در این زمینه بر گرداندن فرهنگ مبتذل در میان سرمایه داران که به رژیم فعلی خو گرفته اند هم الزامی است. با سپاس فرهاد واکف

      • Farhad Vakof دوست عزیز اجازه بدهید در همین بخش پیرامون صدای به گل نشستن چرخ های اقتصاد ایران با هم به گقتگوی دوستانه مان ادامه دهیم. من هم همین را می گویم. صدای به گل نشستن چرخهای اقتصاد ایران به گو ش می رسد و در این امر ما نمی توانیم سرمایه داری در ایران- سرمایه داری در بخش صنعنی، نه سرمایه داری سنتی و کهن ایرانی را - نظر به قوانین آن مسئول این به گل نشستن بدانیم. آن چه در ایران در جریان است که من را با شما موافق می سازد سیاست رژیم حاکم به این به گل نشاندن اقتصاد صنعتی و کلان ایران است. ازاین رو باید جامعه -( اقتصاد)- و سیاست را از هم جدا کرد. من که این را می بینم به اندیشه می افتم در کشور در حال تحول و گذار به یک کشور صنعتی و پیشرفته به گل نشستن اقتصاد مدرن ایران و به تبع آن جامعه مدرن و در حال تحول کشور محصول سیاست ارتجاعی، سنتی و واپس گرای کنونی است. از این رو باید گفت از این اقدام نه کارگران متشکل در این رابطه سود می برند و نه صاحبان صنایع. به تبع آن در یک اتحاد میان این دو گروه اجتماعی که از سیاست های واپس گرای رژیم درقبال اقتصاد صنعتی و به گل نشسته ایران هریک به سهم خود متضرر هسنتند می باشد که می توان جلوی این فروپاشی و فلج سازی اقتصاد کشور را گرفت. از این رو راهکار من همراهی کارگران و مدیران و صاحبان صنایع با هم در بر قراری یک حکومتی است که محور سیاست گذاری خود را بروی اقتصاد مدرن و صنعتی می نهد و در آن به مطالباتی که شما گفتید هم توجه می نماید. شما فرمودید:«در شرایط فعلی و با توجه به چشم انداز اقتصادی در ایران قدم فوری برپا داشتن جنبش حق زندگی است. حق غذا و پوشاک و مسکن و زندگی انسانی. این یعنی طرح افزایش فوری و چندین برابر دستمزدها، طرح خواست بیمه بیکاری مکفی به همه بیکاران، و اعتراض به گرانی و بیکاری و بی مسکنی.» و این ممکن نیست مگر این که چرخ های اقتصاد به گل نشسته و فلج شده ایران را باردیگر با اراده کارگران و صاحبان صنایع به حرکت در آورد. با سپاس

        • برگی از دفترها با سلام آقای فرهاد٬ میشه لطفا توضیح بدید نظام جمهوری اسلامی در ایران چه نوع نظامی است؟ شاهنشاهی؟ سرمایه داری؟شورایی- مردمی؟به نظر من نظام جمهوری اسلامی صد در صد کاپیتالیستی و سرمایه داریست٬ چرا که وصل است به صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني ...ایران یک جامعه سرمایه داری است. رژیم آدمکشان جمهوری اسلامی در راس چنین نظامی در جامعه حکومت میکند. از طرف دیگر بانکها علاوه بر تسهیل حرکت و چرخش سرمایه مانند هر بنگاه دیگر سرمایه داری بمنظور استثمار نیروی کار و تولید سود و انباشت سرمایه ایجاد شده اند. پس تا اینجا من معتقدم رژیم سرمایه داریست٬ سرمایه داری جزیی لاینفک از رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامیست.سیاست های داخلی و خارجی کشور همه بر مبنای سیستم سرمایه داری بنا شده٬ کارگران و معلمان و روزنامه نگاران و دانشجویان بنا بر اعتراضات خود به حق مسلم و انسانی خود به عنوان زندانیان سیاسی در زندانها شکنجه میشوند نه به عنوان زندانیان اقتصادی! بعد از فئودالیسم٬ برده داری مدرنی لازم بود که سرمایه دار با خیال راحت به تخت اجلاس کنه و شیره جان ضعیفان را ارتزاق کنه. اینه که سرمایه داری بوجود آمد. نظامی که از بیخ و بن بر اساس سرمایه داری بنا شده٬ سی و اندی ست که در قالب جمهوری اسلامی با لباس مذهب و ژست‌های ضد امپریالیستی و طرفداری از مستضعفین، فرزندان، برادران، خواهران، پدران و مادرانمان را اعدام می‌کند . افراد اعدام شده اغلب تنها برای حقوق انسانی خود جنگیده اند٬ و بیش از حق خود نطلبیده اند.

          • برگی از دفترها سوال بعدی این است که ایران به نظر شما چه مدل مدرن صنعتی است؟ همه اقلام کالا که از چین وارد میشود٬ کشاورزان و صنعتگران ایرانی اه ندارند که با ناله سودا کنند٬ بافت فرش دستی تقریبا متوقف شده٬ برنج ایرانی با ورود انواع برنج چینی و پاکستانی و هندی ارزان قیمت جایی در بازار فروش ندارد٬ هر چه بخواهی بخری حتی مهر و جانماز هم به برکت وجود جمهوری اسلامی _made in china-است!! چندی پیش نمونه هایی از کارهای چینی در بازار دیدم که اگر مهر : ساخت چین را نداشتند باورم نمیشد که ساخت چین باشند.حالا در این بحبوحه و جنجال بیکاری شما چطور ایران را مدرن و صنعتی مینامید؟

            Gestern um 05:16 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof با درود خدمت دوست عزیز- برگی از دفترها - خسته نباشید.با سپاس از پرسشهایی که نمودید. در جواب: رژیم جمهوری اسلامی ایران یک رژیم سرمایه داری است.در ایران سرمایه داری غالب است. سرمایه داری یک رابطه اجتماعی است و به این معنا سرمایه داری یک فرماسیون اجتماعی است. استبداد ولایت فقیه بر جامعه سرمایه داری متکی است.

            Gestern um 13:16 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof برگی از دفتر ها - دوست عزیز- ایران یک کشور نیمه سنتی نیمه مدرن است که در هر دو نیمه اجتماعی آن رابطه سرمایه داری غالب است. ایران به عنوان یک کشور در حال گذار و تحول اجتماعی در حال گذار از سرمایه داری سنتی به سرمایه داری آزاد می باشد. به این تحول اجتماعی - تحول در جامعه سرمایه داری - بنگریم، خواهیم دید که در ایران یک جامعه - سنتی و سرمایه داری - در حال فروپاشی است و در ازای آن یک جامعه سرمایه داری آزاد در حال تکوین است. به این روند تحولی هم روند دمکراتیزاسیون و صنعتی شدن کشور می گویند. - انقلاب صنعتی و....

            Gestern um 13:22 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof برگی از دفترها - دوست عزیز- رژیم ولایت فقیه که یک رژیم استبدادی و تئوکراتیک است متکی بر جامعه سنتی و جامعه سرمایه داری در حال زوال و فروپاشی است. این نظام سیاسی از نظر اجتماعی و تاریخی اراده سیاسی و حکومتی جامعه سنتی و جامعه سرمایه داری محتضر ایرانی است. این رژیم از این سو از سوی سنتی ها فراخوانده شده تا جلوی انقلاب اجتماعی کشور به سوی صنعتی شدن و بسوی پیدایش یک جامعه سرمایه داری و به تبع آن یک جامعه کارگری عالی تر گرفته شود.

            Gestern um 13:26 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof برگی از دفترها - دوست عزیز - شما می نویسید صدای به گل نشستن چرخهای اقتصاد به گوش می رسد. و شما می نویسید داستان اقتصاد جمهوری اسلامی داستان جالبی است. این حقیر در جواب نوشتم و در این جا هم تکرار می کنم. اقتصاد و به تبع آن جامعه انسانی در کشور - خواه سنتی و در حال فروپاشی و خواه مدرن و در حال تکوین - متعلق به نظام سیاسی آن کشور و در این جا متعلق به جمهوری اسلامی ایران نیست. اما این به این معنا نبوده و نیست که استبداد جمهوری اسلامی دارای یک ماهیت و خاستگاه اجتماعی نیست. عرض کردم از نظر خاستگاه و پایگاه اجتماعی استبداد آخوندی متکی به جامعه سنتی و به همراه آن جامعه سرمایه داری سنتی در کشور است. اما با این وجود عرض کردم و در این جا تکرار می کنم نباید اقتصاد ها و جامعه ها را سیاسی کرد به همان صورت که نمی توان نظام های سیاسی را اجتماعی و اقتصادی کرد. تاکید می کنم اما این به این معنا نیست که میان جامعه ها - اقتصاد ها - و نظام های سیاسی ارتباط تاریخی وجود ندارد. بیاییم با هم بنشینیم و ببینیم که چرا چرخ اقتصاد و به همراه آن چرخ اجتماعی در کشور چنین به گل نشسته است. من در این رابطه تا جاییکه این به گل نشستن اقتصاد و جامعه مرتبط با اقتصاد و جامعه در حال تکوین و مدرن کشور است رژیم سنتی جمهوری اسلامی را مسبب آن می دانم. این که این بخش از اقتصاد و جامعه کشوربا وجود پتانسیل توسعه و پیشرفت درونی اش چرخهای آن چنین به گل نشسته اند در این امر رژیم سنتی حاکم مقصر است. این رژیم کمر به نابودی مدرنتیه و تحول اجتماعی و اقتصادی کشور بسوی جامعه عالی تر بسته است و نطفه چنین نظام سیاسی را هم درجلوگیری از چنین تحول اجتماعی و اقتصادی و به تیع آن سیاسی بسته اند.

            Gestern um 13:45 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof برگی از دفترها - دوست عزیز- در حالتی که جامعه و اقتصاد در حال تکوین و مدرنیته در کشور جرخهایش از حرکت باز ایستاده و به گل نشسته در چنین حالتی اراده سیاسی آن جامعه و اقتصاد بالنده یعنی لیبرال دمکراسی باید فعال گردد. از این روست که بنده عرض کردم در چنین حالتی بعهده کارگران و سرمایه دارن مدرن است که در سایه لیبرال دمکراسی - این نظام سیاسی عالی تر - با هم متحد گردند و جامعه و اقتصاد به گل نشانده شده و در حال نابودی خود را از مهلکه نجات دهند.

            Gestern um 13:52 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof دوست عزیز، من این کامنت ها را عمدا از هم جدا نوشته ام تا موضوع های گوناگون آن از همدیگر بطور منفک باقی بمانند. با سپاس ارادتمند شما فرهادواکف

            Gestern um 13:54 · Gefällt mir

          • برگی از دفترها آقای فرهاد٬ ممنونم از توضیحاتتون٬ ولی نکته اصلی اینجاست که سرمایه داری در کشورهای سرمایه داری پیشرفته هم در حال از هم گسیختن است. نگاهی به کشورهایی که به قولی سرمایه داری مدرن و پیشرفته دارند مانند آمریکا ...نشاندهنده اینه که نتیجه یکی است: زوال سرمایه داری. با تمام کوششی که از سال ٢۰۰٩ برای نجات "سرمایه داری پیشرفته شون " کردند٬ هنوز هر روز شاهد سقوط ارزش ها در این کشور هستند. و اقتصاددانان حل مشکل فعلی را به شایدها واگرها و آینده موکول میکنند.

            Gestern um 15:20 · Gefällt mir · 1 Person

          • برگی از دفترها نکته اخر اینکه سرمایه دار هیچوقت تحت هیچ شرایطی از منافع خود نگذشته و دست به دست کارگر نداده که هیچ٬ حق و حقوق واقعی را هم جانش بالا میآید تا پرداخت کند. این مستند در کشورهای سرمایه داری پیشرفته هم به نوعی وجود دارد. کارفرما تا میتواند از حق و حقوق کارگر میزند و تا میتواند از او بهره کشی میکند.

            Gestern um 15:24 · Gefällt mir

          • برگی از دفترها یک مثال دیگر میزنم و مرخص میشوم : امروزه در کشورهایی که سرمایه داری مدرن دارند با مشکلات عدیده بیکاری و فقر دست به گریبان هستند و این همه زاییده سرمایه داری است٬ سرمایه داری به هر نوع و چه سنتی و چه پیشرفته عامل همه مشکلات اقتصادی است. بحث رو بیشتر ادامه نمیدم چون از حوصله باقی دوستان خارج خواهد بود. سربلند و پیروز باشید.

            Gestern um 15:28 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof دوست عزیز، برگی از دفتر، ما در عصر احتضار و زوال جامعه سرمایه داری مدرن در برخی از کشور ها در کشور خود در حال انجام تکالیف عقب مانده تاریخی خود هستیم که بر پایه آن تاریخ در کشور ما در پی تکوین و زایش آن جامعه ایی - و نظام اجتماعی - است که در برخی نقاط دنیا مدتها به گندیگی خود رسیده است. ما باید از سطح تاریخ خود حرکت کنیم. ما فقط در صورتی قادریم جامعه سرمایه داری مدرن را نابود و از آن عبور کنیم که چنین جامعه ایی را از پیش در کشور خود داشته باشیم. و این در حالی است که چنین جامعه ایی در کشور در حال پیدایش است و از این رو نمی توان جامعه ایی را که در کشور وجود ندارد نابود کرد چون مشابه آن در کشورهای دیگر وجود دارد و به گندیدگی رسیده است. به این معنا انقلاب و تحول اجتماعی وارداتی نیست.

            Gestern um 15:28 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof دوست عزیز ، آنچه من بر پایه قانون مندی های تکامل اجتماعی در کشور و بطور کنکرت در هر نقطه عرض می کنم و به اطلاع می رسانم نافی تجارب کارگران دنیا و از جمله کشور ما از رابطه سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی نیست. وقتی من در این جا بر اساس این رابطه اجتماعی که سرمایه داری خوانده می شود از تضاد منافع دو گروه اجتماعی یکی کارگر و دیگری سرمایه دار گفتم بی دفاع مورد ریشخند قرار گرفتم و با بستن من به مهملات سعی شد بر علیه من تبلیغ شود. به نظر می رسد که شما با من هم نظرید که علی رغم این ریشخند ها و عصبانیت ها تقسیم جامعه در حال پیدایش - جامعه نوین - به دو گروه اصلی و اجتماعی مقرون به واقعیت است. من اما در عوض به این نظرم که در کشور ما رژیم حاکم به علل اجتماعی و تاریخی سد راه تکوین چنین جامعه ایی شده است که گفتیم به دو گروه اصلی کار و سرمایه تقسیم می شود. این رژیم چون سنتی و ارتجاعی و مدافع نوع عقب مانده ایی از جامعه سرمایه داری است از این رو تمام همت خود را به خرج می دهد تا به سود جامعه محتضر و زوال یافته سنتی- سرمایه داری سنتی - جلودار تحول اجتماعی و اقتصادی کشور بسوی مدرنیته شود. اما مدرنیته ایی که در حال پیدایش است - یعنی جامعه ایی که در حال پیدایش است - خود به دو گروه متضاد اجتماعی تقسیم میشود. در این جاست که این پرسش مطرح میشود نظر به این تضاد اجتماعی درمدرنیته آیا اتحاد تاریخی و عملی این دو گروه اصلی بر حول مطالبات پیشرفت، تحول اجتماعی، مدرنیته، رفاه عمومی و ... ممکن نیست؟ یعنی به عبارت ساده تر آیا این دو گروه اصلی برغم تضاد اجتماعی خود قادر نیستند بر حول خواسته های حیاتی شان با هم برعلیه حکومت سنتی و واپس گرا و ضد انقلاب اجتماعی متحد شوند؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است. این کار باید صورت پذیر گردد. راهکار ما پرداختن به نیازهای تاریخی و تحولی کشور خودمان است نه این که برای این منظور به وارد کردن انقلاب اجتماعی از کشور های دیگر بپرداریم و هرباره این را چنین مستدلل کنیم چون آن انقلاب و تحولی را که ما و تاریخ کشور ما بطور مشخص و در حال حاضر در پی انجام و فرجام آن است در کشور های پیشرفته مدتها پیش به فرجام خود رسیده و حال در آن جا ها عصر نوین دیگری آغاز گشته است. به نظر من چنین رویکرد هایی جزمی هستند و مطابفت با قوانین تکامل اجتماعی در کشور ندارند.

            Gestern um 15:53 · Gefällt mir

          • Farhad Vakof دوست عزیز، برگی از دفترها, در این جا می خواهم به این عبارت بپردازم که مضمون این چننی دارد:«نه ایران و نه هیچ جامعه دیګری در روی زمین به دو «ګروه» کارګر و سرمایه دار تقسیم نمی شوند!.. که تازه با نتیجه ګیری بسیار دانشمندانه و مضحک شما هر دو ګروه هم در حال نابودی هستند!.. و احتمالاً نسل بشر هم همانند دایناسورها در حال انقراض است!!... » شما نگارنده این سطور را بهتر از من می شناسید. و حتی در عصبانیتشان نسبت به من ابراز همدلی داشته اید. اما من در این جا به جهت به این تکه تاریخی باز می گردم؟ علت این امر ساده است. در نظر من ما مدرنها - خواه کارگر و خواه سرمایه دار - چرخ های اقتصاد و جامعه مان را که رژیم سنتی و ارتجاعی به گل نشانده اگر بر شالوده چنین فضایی که ایجاد کرده اند احساس نا امنی می کنیم و احساس این را داریم که دارند نسل ما را ، کل موجودیت تاریخی مان را از ریشه برمی کنند ما در داشتن چنین احساسی هر قدر هم مبالغه آمیز باشد خود را محق می دانیم. من در این راستا انتظار ندارم نگارنده سطور مشمئز کننده فوق که بر رویکرد سنتی متکی است به جای ما مدرنها احساس مسئولیت کند و احساس خطر حیاتی نماید. همان گونه که می دانید تاریخ تحول اجتماعی در هر کشور و بطور مشخص مبتنی بر قانون مندکی کلی تر تنازع بقاء است که مشمول دایناسور های منقرض شده هم می شود.در این منازعه تنازع بقاء است که سنتی ها با لذت وصف ناپذیری شاهد انقراض نسل ما هستند و هربار هم که ما در دفاع از اقتصاد و جامعه خود قد علم می کنیم با ریشخند یا سخن از آخر زمان می کنند و یا داستان دایناسور ها را پیش می کشند تا به این نحو ما را و احساس ما را دستمایه ریشخند این و آن سازند. اما براستی شما که حوادث به گل نشستن اقتصاد ما مدرن ها را دنبال می کنید، از بسته شدن فابریک ها، ورشکستگی، بدهی و اخراج کارگران و.... اگر نظیر من احساس ناامنی عمومی در این جنگ تنازع بقاء نمی نمایید شاید به این خاطر است که در این منازعه مانند من خود را در کفه مدرنتیه نمی بینید و لذا رویدادهای جاری را از این زاویه نمی نگرید. اما من چنانکه گفتم چرا. من در پشت سر فروپاشی مدرنیته و اقتصاد کلان در کشور دست های سنتی ها را می بینم که به کمک امپریالیستها در حال برگرداندن چرخ های تکامل کشور به عقب هستند. اما فایده ایی که امپریالیستها در این راه میبرند وابسته کردن هر چه بیشتر اقتصاد سنتی به عنوان حلقه های بی ارزش اما مکمل اقتصاد خودشان است. این آخری را سنتی ها مدرنیزه به شکل سنتی می خوانند. مدرنیزه به شکل سنتی همان است که شما پرسیدید. با سپاس فرهاد واکف

            vor 23 Stunden · Gefällt mir

          • برگی از دفترها با سلام مجدد،ممنون از توضیحاتتون، به نظر من سرمایه داری سرمایه داریست، سنتی‌ و مدرن آن چندان فرقی‌ با هم نمیکند.

            مدل لباس هم نیست که بگویم باید با مد پیش برویم، اول سنتی‌ را امتحان کردیم بعد مدرن را باید امتحان کنیم بعد به براندازیش بیاندیشیم!

            منظور شما از سرمایه داری سنتی‌ دقیقا چیست؟ من مثال کوچکی میزنم، مثلا برای خرید ماست به بقالی میروم و بقال به جای پول، از من مرغ و خروس قبول می‌کند؟! البته نه! سنتی و مدرن آن چندان توفیری ندارند.

            در یک کلا م، جنگ من بر علیه سرمایه‌داریست، چه سنتی، چه مدرن...مدرن هم نتیجه‌اش را سالهاست در کشورهای دیگر دیده‌ایم.

            بحث امپریالیست، بحثی‌ طولانی است...ولی‌ متاسفانه دست امپریالیست همه جا هست، و تا هست مبارزه بر علیه سرمایه داری نیز هست.

            سربلند و پیروز باشید.

            vor 20 Stunden · Gefällt mir

          • Farhad Vakof بادرودهای فراوان،آنچه شما به مد لباس تشبیه اش می کنید در واقع پله های نردبان تکامل جامعه های ایرانی از بدو انسان در فلات ایران تا کنون است. این که شما به اراده شخصی تان نمی خواهید این مراحل تکامل اجتماعی را طی کنید - ولنتاریسم- مبحث دیگری است. اما آن چه شما به این گونه تحقیر آمیز از آغاز تا کنون در این سیر تاریخ اجتماعی - مرحله به مرحله - «امتحان کردن مد لباس » می نامیدش در عمل تاریخی - پراکسیس - عبارت است پیدایش یک فرماسیون اجتماعی در هریک از این مراحل تکامل که در حقیقت یک دوره از دوران تجربه تاریخی و یک مرحله از سلسله های رشد اجتماعی انسان در کشور است. به این می گویند قانونمندی تکامل اجتماعی که در هر مرحله از آن جامعه ایی می آید و جامعه زوال یافته ایی می رود و به این «آمد و شد» تاریخی، تحول اجتماعی کشور و ترقی شرایط اجتماعی کشور می گویند. مطابق قانون مندی های تکامل اجتماعی در هر مرحله جامعه ایی پدیدار می شود و آنهایی که به هر علت در برابر آن ایستادگی می کنند- حتی شما با نیت خوب و عدالت خواهانه تان - عملا مهر ارتجاع به پیشانی شان کوبیده می شود. و مرتجعین در کشور ما - سنتیون - تنها از سرمایه داران و بالادستان نیستند. از میان سنتیون - سنتی های چپ - گروهی هستند که در کیفیت خود به همان میزان در مقابل تحول اجتماعی کشور بسوی مدرنیته - که آن ها آنرا به غلط لیبرالیسم می خوانند - ایستادگی می کنند که همپالگی های تاریخی شان - سنتی های راست - از تحول کشور بسوی مدرنیته هراس دارند و از آن بیزارند. در همین راستا ما بارها شاهدهمکاری این دو گروه اجتماعی با هم و برعلیه مدرنتیه بوده و هستیم و این اتقاقی نیست. سنتی ها درک تاریخ خاص خودشان را نسبت به مفاهیم اجتماعی نظیر انقلاب اجتماعی ، دمکراسی، آزادی، جامعه، تکامل اجتماعی، سرمایه داری، سیر تکامل سرمایه داری از سرمایه داری صنفی تا امپریالیسم و هکذا دارند. نگاه کوتاه به این مقولات به ما می فهماند که رویکرد سنتی از این مقولات تاریخی و اجتماعی برابر با رویکرد مدرن از این مقولات در کشور نیست. نظر به گندیگی و زوال یافتگی جامعه سنتی جزمی اندیشی و مقابله با رویکرد تاریخی و تکاملی به مسائل اجتماعی از اجزاء لایتجزای بینش اجتماعی سنتی است. سنتی ها از انقلاب و تکامل اجتماعی گریزانند و به تبع آن به دروغ و با نیرنگ در تلاشند یکایک مفاهیم اجتماعی که به نحوی با انقلاب و تحول در جامعه در ارتباط است را از درون بی محتوای سازند. به همین نحو است رویکرد سنتی در برابر عدالت اجتماعی و ضدیت با سرمایه داری، محو طبقات اجتماعی، و... این ماسک انقلابی و حتی عدالت خواهی را که سنتی ها به جای خود به چهره دارند را از آنها بردارید ارتجاع ایران را می بینید که از هزاران سال به این طرف صحنه اجتماعی کشور در شهر و روستا را به خود مشغول کرده و اکنون در عصر نو در کشور با حیله های انقلابی و عدالت جویانه و حتی ارائه این توهم که توگویی می توان مراحل تاریخی را طی ننمود - مد لباس که نیست - در تلاشند جرخ تاریخ اجتماعی کشور را به گل بنشانند که موفق هم بوده اند. از نظر سنتی ها سرمایه داری یعنی سرمایه داری لییرال و یا انحصارِی و این انقلاب یعنی ضدیت با همین دو پدیده که دروغ آشکار این سنتی های وطنی است که فضای کشور به خود آلوده کرده اند. با سپاس

      منبع سایت:http://www.facebook.com/groups/workers.syndicates/