۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

بمناسبت 12 فروردین - روز شکست نهایی جمهوری - استقرار نظام جمهوری اسلامی یک پاتک و یک ضد حمله

استقرار نظام جمهوری اسلامی یک پاتک و یک ضد حمله کلیت جامعه سنتی صرف نظر از طبقات متشکله آن علیه تحول دموکرات و لیبرال از جوامع سنتی/قومی بسوی تک جامعه مدرن و ملی باید تلقی شود.. از آنجائیکه جامعه های قومی در ایران از دیر باز در حال فروپاشی بودند این در طول پروژه رشد شتابان شاهنشاهی بسوی دروازه های جامعه مدرن و به این معنی مدنیت والاتر در ایران تسریع گردید.. بدینسان واکنش در برابر یک اضمحلال تاریخی و اجتماعی از سوی آنچه مدرن خوانده میشد اتحاد نیروهای سنتی از چب تا راست در برابرمدرنیته را بهمراه داشت.
در این اتحاد خرده مالک های شهر و روستا یعنی طبقه متوسط در جامعه های سنتی و قومی نقش برجسته ای ایفا کردند. اتحاد سنتی ها و استقرار نظام ولایت فقیه و سعی در حفظ آن به لطایف الحیل تا امروز میتواند جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. در نظر من نظر به اینکه دعوی حاکمیت روحانیت در ایران پدیده شناخته شده و مدعی دیرینه در برابر سلطنت بود در خلای سلطنت مبدل به تنها شکل ادعای حکومتی جامعه سنتی در ایران آنروز شد. برای من شکل دیگری از حکومت به غیر از استبداد برای جامعه سنتی قابل تصور نیست. چنانکه گفتم بدیل سلطنت در یک فضای سنتی فقط استبداد دینی است. به نظر من طبقه متوسط یک جامعه / فرقی نمیکند کدام جامعه/ از خود دارای یک شکل حکومتی مستقل نیست و به این معنا گفته میشود که خرده بورژوا از خود قادر به حکومت نیست. معمولا این طبقه در جامعه سنتی فقط حائز نقش سیاه لشکر را بازی میکند. برای این بحث ما فرقی هم نمیکند طبقه متوسط شهر و روستا در میان جوامع سنتی دارای چه جایگاه سیاسی است ، مهم اینه در برابر شرایط مدرن و رو به رشد در ایران/ که مردم خود و طبقات خود را دارد/ جامعه های سنتی در ایران موفق شدند خود را در یک نظام سیاسی تحت روحانیت متحد کنند. اینکه این نظام سیاسی چرا نظام ولایت فقیه شد قبلا عللی در بالا ذکر شد. در نظر من عدم موفقیت نیروهای دمکرات در ایران هم در نقش نیروهای خارجی مسلط بر ایران و مخالفت شان با روند تحول اجتماعی و پیشرفت در ایران نهفته است، با این اوصاف در نظر من آنچه در ایران واقع شد یک تراژدی مذهب اسلام علیه انسانیت ایرانی نبود، بلکه باید آنرا به منزله یک کمدی سنتی و ارتجاعی و ایرانی بر علیه رسیدن تلاش های ایرانی برای نیل نهایی به دروازه های تمدن بزرگ در ایران دانست. . در این چالش طبقاتی و تاریخی / میان دو سری انسانهای تاریخا مختلف/ اما هموطن/ بار دیگر نبردی بوقوع پیوست که در آن دمکراتها و لیبرالهای ایرانی شکست خوردند و پیروزی آن در یک انقلاب ناتمام از آن مرتجعین ایرانی گشت که در پس لوای دین چهره کریه و رزالت سیاسی خود را بزدلانه پنهان کرده بودتد. وامگیری از دین همواره نمودار بزدلی سیاسی است. و این بزدلی در شرایطی از جامعه نهفته است که تاریخا محتوم به زوال است. این نیروها هرگز توانمندی شفافیت سیاسی را نداشته و ندارند.
چنانکه در بالا ذکر کردم از آنجائیکه طبقه ی متوسط سنتی در تمام جهان موتور محرکه و ابزار تحول تیست ، بلکه موتور غلیان و ابزار ارتجاع و تحجر، فاشیسم، رمانتیسم.... میباشد شورشها و آشوب های مرتجعانه ۵۶/۵۷ این طبقه ریشه در هستی رو به زوال و شدیدا مورد تهدید جامعه های سنتی و قومی ایران پنهان بوده و است. از اینرو واکنش طبقه متوسط سنتی تنها یک واکنش طبقاتی نبود ، بلکه یک عکس العمل عمومی و سراسر اجتماعی در جامعه های سنتی و قومی که تمام اقشار و طبقات این جامعه را در بر میگرفت، باید تلقی شود.. البته در این حرکت سراسری و همگانی مشارکت هر قشر و طبقه ماهوا به همان شکلی است که آن قشر و طبقه در اصل در جامعه از مجودیت برخوردار است. این البته تنها شکل قضیه است. از اینرو انگیزه اصلی قیام همگانی سالهای نامبرده و مشارکت از جمله طبقه سنتی متوسط شهر و روستا در آن نه در شکل قضیه یعنی نه در تردید های ماهوی این طبقه متوسط و نه در بحران هویت آن ، بلکه در واکنش کلیت یک جامعه به همراه کل آرایش طبقاتی آن ریشه دارد. این یک پاسخ تاریخی جامعه ای (سنتی) یود که تمام اقشار و طبقات آن و از جمله روحانیت سلب قدرت شده اش در برابر ابزار های تحول و انقلاب جاری در ایران در انبانه خود نهفته داشتند. انرژی جاری شده از این پتاسیل تاریخی همان نظام حمهوری اسلامی است که محصول تبانی اجتماعی کلیه اقشار و طبقات جامعه های سنتی در ایران میباشد ( کوه موش زایید). البته شما میتوانید بخش جمهوری این نظام را قرائت طبقه متوسط شهر و روستا و بخش فقاهتی آن را قرا ئت طبقات عالیه جامعه سنتی از آن بدانید، یعنی چالشی که میان مرتجعین در شکل اسلامگرایی و جمهوری تا به امروز ادامه دارد. با این اوصاف کاهش دادن واکنش یک تاریخ و جامعه با همه آرایش طبقاتی و قومی آن بر سر حدات یک واکنش طبقه متوسط شهری با تکیه غلاظ بر ریشه های تاره روستائی و دهقانی اش ، تلاش در بازیابی روستا تباری خود، و به این معنا تلاش طبقه شهری و سنتی در اخذ هویت و رهایی از نوسانات ماهوی و میان طبقاتی اش، اگر طنز رومانتیک توصیفگر انه ازحوادث سالهای نامبرده نیست، پس چیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر