شاید اولین نمونه یک شی عتیقه بطور مثال متعلق به عصر ناصری باشد. مگر یک آفتابه مسی چنین عصری در زمانه خود چقدر ارزش و چقدر بهاء داشته است؟ شاید در زمانه خود ارزشش یک ریال و بهاء اش که تابع قوانین بازار نوسان داشته میان یک ریال و دو ریال بوده است و شاید هم در مواقعی بها یش حتی پایین تر از ارزش واقعی اش یعنی یک ریال بوده است. توجه داشته باشید این ارقامی که به ریال بکار برده شده اند از سوی من همه ابداعی هستند. اصل مطلب این ارقام فرضی نیستند بلکه رابطه ها و تناسب ها هستند.
حال با این فرض اگر چنین آفتابه ایی را شما در گنیچنه های مادربزرگتان پیدا کنید و بخواهید وارد بازار کنید . صرف نظر از تبدیل به زمانه کردن ریال عصر ناصری به ریال عصر خودمان- بطور نمونه 1000 تومان- بی شک این آفتابه مسی عصر ناصری هرگز به بهای 1000 تومان- یعنی یک ریال عصر ناصری- خرید و فروش نخواهد شد. حال فرض 100 هزار تومان بهائش باشد.
باید در نظر داشت این 100 هزارتومانی که بهای کنونی و حاضرین این آفتابه مسی عصر ناصری است در حقیقت دارد به یک حساب سرانگشتی 100 برابر ارزش واقعی اش در عصر ما خرید و فروش می شود. چرا؟ چگونه می توان این فاصله میان ارزش واقعی و بهای امروزی اش را توضیح داد؟
آری. برپایه قوانین عرصه و تقاضا و قوانین بازار. امروز این آفتابه شی قیمتی است. چون عتیقه و نایاب است. عرضه اش قلیل است و تقاضای بالایی دارد. اما آیا در ارزش واقعی اش تغییری ایجاد شده است؟ خیر. این آفتابه به پول امروزی ما 1 هزارتومان و به پول آنروزی فقط 1 ریال ارزش دارد. یعنی با همه محاسبات سرمایه و بهره ایی و... یک ریال برایش کارشده و ....
نمونه دیگر می آوریم.
هیچ تردیدی نیست بهای فلزات قیمتی نظیر طلا برپایه ارزش واقعی شان یعنی کار و سرمایه نهفته در درونشان نیست. این فلزات در هیچ عصری- مگر در میان اعصار اولیه که اهمیت این فلز ناشناخته بود - به ارزش واقعی یعنی بر پایه کار و سرمایه نهفته در درونشان که مصروف استخراجشان شده است مبادله نشده اند.
در مبادله طلا و نقره و... همواره کمیابی، جاودانگی و .. و صفاتی از این قبیل مطرح بودند که منجر به این شده اند که این فلزات خارج از کار و سرمایه نهفته در درونشان که صرف استخراجشان در معادن شده است مبادله شوند. یعنی به عبارت دیگر پیوسته قوانین بازار و عرصه و تقاضا چیره بوده اند.
هیچ شکی نیست در چشم انسان هایی که برای این فلزات ارزشی فراتر از ارزش واقعی شان قائل نیستند طلا وغیره قابل مقایسه با سنگ نمک است و باید با سنگ نمک بر حساب ارزش واقعی شان وارد مبادله گردد. اما وجود چنین انسان هایی تاکنون آنقدر قلیل بوده که طلا و غیره از این که ارزش اسمی اش- بها - از ارزش واقعی اش فاصله فاحشی داشته است را مدیون انسان هایی بوده اند که در اکثریت اند و برایشان طلا و نقره و... نمود دیگری دارد.
ادامه دارد...