۱۳۹۰ آبان ۱۶, دوشنبه

آنهائی که ایران را در دست دارند


آنها که ایران را در دست دارند شاید عنوان وسیعی باشد اما به این ترتیب اشار ه من به ایران سنتی است. این ایران - سنتی - با حاکمیت جمهوری اسلامی و حکومت تئوکراتیک کنونی مطلقا دارای قدرت سیاسی و حاکمیت در کشور شده است.


شکی نیست که سهم ایران سنتی از حاکمیت خود یکسان نیست و همین امر منجر به تنازع و تخالف سیاسی میان آن برای تقسیم بهتر ثروت و قدرت سیاسی در قبال حکومت مطلقه، فقر فزاینده و ... در آمده های هنگفت نفتی و... شده است.


به این ایران از زوایای گوناگونی می توان نظر افکند. صرف نظر از این زوایا جملگی در یک امر مشترکند و آن این که ایران سنتی از همه جهات هستی قرن هاست که تاریخش در ایران بسر آمده است


در عوض آن و در کنار آن ما با ایرانی تاریخا بالنده رویرو هستیم که ازیک قرن و نیم به این طرف وجود اجتماعی و سیاسی آن شروع به جوانه زدن نمود.


سخن من در این جا ایران مدرن نیست که در زیر بار تاریخی ایران سنتی دارد کمر خرد می کند. سخن من در این جا از ضرورت این که سرانجام بایستی ایران مدرن حاکمیت را از آن خود کند نیست.


اما پریایه همین ایران مدرن و همین ضرورت سیاسی است که نگاهم را گذرا متوجه ایران سنتی می کنم.


چنانکه در بالا عرض شد بر این تاریخ ایران- مرحله سنتی تاریخ - از زوایای گوناگونی می توان نظر افکند. در مباحثه ایی که سنتی ها راه انداخته اند و عمدتا از سوی علم داران اقتصاد سیاسی بورژوایی هدایت میشود که این نظر رواج یافته که توگویی ایران سنتی و ایران قرون میانه تنها ایرانی فلاحتی بوده است.


به این ترتیب طرح ایران فلاحتی به منزله تنها شکل ایران سنتی و قرون وسطایی از اجزاء لایتجزای اقتصاد سیاسی بورژوایی شده است. . بورژوازی ایران- بورژوازی سنتی و قرون وسطایی - در انتقادی که به اقتصاد فئودالی و پاتریارکال دارد از یاد می برد که محدود کردن انتقاد به انتقاد تفاوت شهر و روستا، فلاحت و صنعت، روش های فئودالی زراعت و روش های بورژوایی صنعت حائز اهمیت تاریخی نیست و چنین انتقاد هایی در همان عصر میانی در کشور مرسوم بوده اند.


نقصان عمده چنین انتقاد هایی نادیده انگاشتن ماهیت تاریخی روش ها ی اقتصادی و لذا نوع مالکیت براقتصاد اجتماعی در عصر میانه در کشور است.


از این لحاظ - لحاظ ماهیت تاریخی - آنگاه می توان متوجه شد که در عصر قرون میانه در کشور خواه اقتصاد شهری و خواه اقتصاد روستایی ، وبه اختصار خواه سرمایه داری و خواه نظام ارباب رعیتی تاریخا در تناسب با سطح معینی از تکامل نیروهای مولده کشور بودند که مختص عصر میانه کشور بوده است.


من در این مختصر می خواهم به همین نظام سرمایه داری در عصر قرون میانه در کشور اشاره کنم که در سایه حاکمیت مطلقه و استبداد مطرح بوده است.



همان گونه که مدرن ها می دانند امروزه ایرانیان سنتی - خواه چپ و خواه راست - از برقراری و رابطه موجود میان حکومت مطلقه و جامعه ونظام سرمایه داری صنفی و به این معنا جامعه بورژوایی در عصر میانه در کشور عاجزند.


در همین عجز و ناتوانی برقراری رابطه میان جامعه بورژوایی و شهری - جامعه و نظام سرمایه داری - و حکومت مطلقه در قرون وسطی است که پیروان اقتصادسیاسی بورژوایی به این نظر می رسند که حکومت مطلقه در عصر میانه در کشور نظر به ماهیت فلاحتی آن عملا حکومتی در خدمت جامعه و نظام سرمایه داری و بورژوایی نبوده است.


از همین رو پیروان این اقتصاد سیاسی - بورژوایی - این نظر را رایج نموده اند که حکومت بورژوایی و حکومت سرمایه داری به دو علت در عصر میانه در کشور وجود نداشته است


1- در این عصر جامعه و نظام سرمایه داری و بورژوایی ازموجودیت برخوردار نبوده است.


2-اگر هم بوده است. جامعه سرمایه داری و بورژوایی در عصر قرون میانه در کشور در حاکمیت نبوده است و به این ترتیب حاکمیت بورژوایی امری است که با عصر نوین مطرح می شود.


من در این جا این را در نقد پیروان اقتصاد بورژوایی در ایران عرض می کنم. اگر پس از رواج سرمایه داری نوین روندی از نظام و جامعه سرمایه داری نوین و بورژوایی نوین در ایران روبه تکوین نهاد آنگاه در مقایسه این روند بوجود آمده در عصر نوین با جامعه های قرون میانه خودمان خواهیم داشت:


وجود روند تکوینی نظام و مناسبات نوین از سرمایه داری در ایران به معنا این نیست که در قرون میانه ما در ایران جامعه و نظام سرمایه داری و بورژوایی نداشته ایم.


در رابطه با وجود این جامعه و نظام سرمایه داری و بورژوایی در عصر میانه در کشور باید به چنین نتیجه رسید: حاکمیت در عصر میانه تاریخا در تناسب با سطح تکامل جامعه ها در شهر و روستا اعم از زراعی و صنعتی بوده است. اما این به این معنا نیست که در عصر میانه در کشور بورژوازی - سنتی - برای کسب قدرت سیاسی و دمکراسی تلاش نمی کرده است.


نباید در این امر جای شکی نهاد که مبارزه بورژوازی - سنتی - در عصر میانه در کشور برای دمکراسی و برای بورژوایی کردن آن بوده است اما این دمکراسی و حکومت بورژوایی که در ایران هرگز عملی نشد از نظر تاریخی و تکاملی با حکومت دمکراتیک و بورژوایی که در عصر نو از سوی مناسبات اجتماعی روبه رشد مطرح شد یکی نمی باشد.


من به این گونه نتیجه می گیرم : مطالبه حکومت بورژوا دمکراتیک نوین و پیش تر از آن روند سرمایه داری نوین و نظام پذیری آن که از یک قرون و نیم به این طرف در کشور آغاز شده و نماد عصر مدرنیته در کشور است با آن مطالباتی که بورژوازی در عصر میانه در برابر حکومت مطلقه مطرح می کرده است تاریخا یکی نمی باشد.


بر پایه همین افتراق تاریخی میان دو حکومت بورژوایی در قبال حکومت مطلقه است که امروز می توان حوادث جاری کشور را بهتر درک نمود.


ما اگر به جمهوری اسلامی ایران نگاه کنیم. حکومت مطلقه فعلی از نظر تاریخی یک حکومت از سنخ حکومت قرون میانه در کشور است اما همین حکومت قرون وسطایی در عین حال یک حکومت بورژوایی است با این توضیح که بورژوازی سنتی از مطالبه خود برای استقرار دمکراسی منصرف شده و بر پایه آن به شکل اپوزیسیون سنتی و نق زن - یک اتوپیایی - باقی مانده است.


از مقوله اتوپیایی بورژوایی و سنتی که از میراث قرون میانه می باشد من به این نتیجه می رسم که استقرار واقعی حکومت بورژوایی و دمکراتیک تنها در عصر نوین ممکن است.


و از همین جا به آنها رو می کنم که می گویند که حکومت در ایران با وجود قرون وسطایی بودن آن بورژوایی وسرمایه داری است. در جواب مسئله این است که این کدام بورژوازی وجامعه سرمایه داری در ایران است که از قبل حکومت مطلقه در ایران منتفع می گردد؟


مگر همین جامعه سرمایه داری و همین بوررژوازی - سنتی - در قرون وسطی در ایران از حکومت مطلقه و استبداد منتفع نمی گشته است؟


پس اگر چنین است بیاییم در ادامه به ویژیگی های این جامعه و نظام سرمایه داری - سنتی - و. این بورژوازی در ایران به بپردازیم که در گذشته و حال ازتاریخا از وجود حکومت مطلقه و استبدادی در کشور منتفع بوده است.


از نظر من بی پایه ترین این مشاهدات از نظام و جامعه سرمایه داری و بورژوایی در کشور از سوی آنارشیست های دست راستی و سنتی انجام شده است. بر پایه این رویکرد آنارشیسنی و دست راستی کلیت نظام سرمایه داری صرف نظر از مراحل تکامل تاریخی آن - خواه سنتی خواه مدرن - پایگاه حکومت مطلقه و استبداد در ایران می باشد.


بعد از این مشاهده آنارشیستی رویکرد بورژوایی است که مدعی است که آغاز موجودیت نظام و جامعه سرمایه داری و بورژوایی در ایران به عصر مدرنیته و پیدایش و رشد کلان سرمایه داری و کلان صنعت در کشور باز می گردد.


برپایه این رویکرد بورژوایی - که از سوی سوسیال بورژوا ها - مطرح می شود در ایران قرون میانه در کشور جامعه و نظام سرمایه داری و بورژوایی از موجودیت بر خوردار نبوده است.


در آخر و در این فرصت ناچیز نگاه ها را متوچه این نظر می کنم که در عصر میانه در کشور جامعه و نظام سرمایه داری و بورژوایی دارای خصوصیات زیر بوده است:


در جامعه و نظام سرمایه داری سنتی در عصر قرون میانه در کشور در میان سه سکتور صنعت، مالی و تجارت عمده سرمایه در دست سرمایه سوداگر و تجاری بوده است. به عبارت دیگر سلطه سرمایه تجاری به سرمایه صنعتی از ویژه گی ها آشکار جامعه و نظام سرمایه داری سنتی در کشور است که ما نمودهای این ویژه گی هم اکنون در ایران سنتی و جمهوری اسلامی بطور بارز می بینیم.


سلطه سرمایه تجاری و سوداگر یعین سلطه بازرگانان و بازاری ها و بی اهمیتی سرمایه داری صنعتی. در چنین سلطه ایی است که از کانال سرمایه تجاری در پیوند با سرمایه داری مالی و انحصاری در غرب کالاها به کشور سرازیر می شوند و در سایه چنین سرمایه داری است که ایران مدرن و نظام سرمایه داری روبه رشد آن که از مولفه های اصلی آن سلطه سرمایه صنعتی به دو دیگر سرمایه است - مالی و تجاری - زیر بار سنگین آن در حال فروپاشی است....

این جنگی که می خواهند دوباره راه بیاندازند


این جنگی که می خواهند از نو راه بیاندازند برای مردمی که در پی این هستند سرانجام در خاک خود صاحب خانه شوند و در آن کنون هیچ کاره اند دو ضرر اصلی به همراه دارد


اول این که خطر این وجوددارد که به عنوان دفاع از خاک و وطن به آغوش رژیم خونخوارشان پرتاب شوند که این امر همان استحکام مردمی وانسانی این نظام را برای چند صباحی دوباره به همراه خواهدداشت و از همین رو این علتی می شود که این رژیم از آن استقبال کند

و دوم این که در صورت وقوع جنگ غوز بالا غوز خواهد شد. یعنی مشکل کم نداشتیم بهش مشکل اشغال هم برای دهه ایی افزوده خواهد شد.


بنابراین خوب بنگریم برای رفع جنگ باید به رفتن این نظام فشار آورد. چراکه مسبب داخلی برای همه این مصائب داخلی و خارجی این نظام در داخل است. هیچ نظام مردمی، ترقی خواه و خواهان شکوفایی اقتصاد و .... به استقبال گرگ های خارجی که چشم طمع به مال و خاک ما دارند نمی رود.


اما این نظام برعکس به عللی که می دانیم آتش افروز بوده و از وقوع خشونت های داخلی و خارجی و از بین بردن زندگی و انسان و.... به بهانه های واهی استقبال می کند. نمونه همین انتخابات اخیر و استقبال رژیم از خشونت .


از این رو ما نباید خودمان را به سر دوراهی یا نیروهای خارجی و یا رژیم قرار دهیم. این ها که این کار را می کنند در واقع از دیر باز در سودای رسیدن به قدرت به هر قیمت و یا در سایه قدرت های خارجی اند ، لذا تنفرشان از حکومت مردمی و جمهوری از پیش آشکار می باشد و دمکراسی که می گویند هیچگاه مردمی نخواهد بود و جمهوری را در پایه خود ندارد.


در عوض راه سومی وجود دارد و آن راه مردمی وراه جمهوری است برای رسیدن به دمکراسی است. فراموش نکنیم مفهموم جمهوری وسیع تر از مفهوم دمکراسی و نظام پارلمانی است و این آخری می تواند پایه مردمی و جمهوری نداشته باشد و با اتکا بر چند حزب پوشالی بر قشون خارجی متکی باشد.


ازهمین حالا و به همین بهانه جنگ تلاش کنیم روحیه استقلال طلبی و حکومت داری را در مدرسه وقایع روز بیش از پیش در خود بپرورانیم و نگذاریم که جنگ احتمالی خللی در راه اراده جمهور مردم برای حاکمیت مردمی ایجاد کند و آنرا بطور نظامی نابود کند. والا مملکت و خاکش بیش از پیش از این بی ارادگی مردمی در اداره خود لطمه خواهند دید.


همان گونه که میدانیم حضور خارجی راه حل نیست و منافی وطن دوستی است لاکن در عوض فراموش نکنیم بقا واستحکام این نظام به هر بهانه ایی یک بیراه و یک تحقیر مردمی و یک صلح گندیده است که جنگ داخلی و خارجی را پیوسته در بطن خود پنهان دارد


برای حل نهایی صلخ و آرامش داخلی و خارجی باید همه یکصدا به بهانه جنگ احتمالی، خواهان رفتن این رژیم باشیم. اهداف جمهوری و دمکراسی خواهی قدیمی را با اهداف جدید صلح خواهی و دفاع از خاک پیوند زنیم و به هیچ بهانه ایی به این و یا آن طرف تناسب کاذب در نغلطیم.