هیچ حکومتی پذیرائ حکومتی دیگر در کنار خود نیست. تضاد میان حکومت شریعت و حکومت انتخابات فقط در حذف دیگری مقدور است. اساس حکومت انتخاباتی مردم هستند. مردم در حکومت پارلمانی قانون گذارند. آنها داری حقوق میباشند، که از طریق حاکمیت به آن میرسند. در عوض حکومت شریعت داری مبنای دیگر حکومتی است. در این حکومت حق و قانون از پیش معین هستند. آنهایی که آنرا وضع و معین کردهاند هم وظیفه حفظ آنرا بعهده دارند، که از آن طریق هم صاحب حکومت و ولایت میشوند، که به آن ولایت فقیه میگویند. ولایت فقیه بخشی از حکومت و ولایت است، که ولایت اجرایی را شامل نمیشود. حاکمیت شریعت حکومتی فئودالی است. در این حکومت صاحب حق و قانون تنها یک قشری از طبقه حاکمه است. تمام تلاش در این حکومت مصروف آن میشود که تمام طبقه فئودال صاحب حق و قانون گردد. البته این حالت در شکل ماقبل فئودال یعنی در حکومت بردهداری عملی بود. از اینرو تمام طول حیات حکومت فئودالی به مبارزه اقشار بالا برای کسب قدرت از یکدیگر اختصاص دارد. از دیگر سؤ به هنگام این حکومت طبقات دیگر از حقوق و قانون محروم هستند. این طبقات محروم که از این طریق خواهان مشارکت در حکومت میشوند، به طور عمده طبقات شهری هستند. از این رو مبارزه گروههای شهری علیه حکومت فئودالی را حرکت مدنی یا شهروندی(بورزوازی) میگویند. هدف حرکت مدنی یا بورژوایی مشارکت کلیه گروههای اجتماعی ضد فئودال جهت استقرار حکومت مردمی است. در حکومت دموکراتیک و ایرانی طبقاتی مشارکت مییابند، که هدفمند حق و قانون را به سود خود در دست میگیرند. حکومت مردم سالار پذیرائ ولایت شریعت در کنار خود نیست. حکومت انتخابات مبتنی است بر آرای مردم. مردم اساس حکومت دموکراتیک هستند. در مردم سالاری قانونگذار مردم هستند و آنها هستند، که قانون را وضع و تغییر میدهند. بر پایه این گفته میتوان نتیجه گرفت، حکومت مردم سالاری، ولایتی دنیوی و دهری است. این حکومت از شریعت جدا است. در این حکومت دین هم از شریعت جدا است. دین در حکومت مردم سالار خصوصی است. دینی که خصوصی است حاوی شریعت نیست. دین شریعت گریز، دین مردمی و مدنی است. جدایی دین از شریعت مکمل جدایی دین و حکومت است. در حکومت فئودالی-شریعتی، قانون گذاری پارلمانی نیست. در این حکومت قانون گذاری مکتبی است. در مکاتب مختلفه حقوق و قانون وضع و بسط داده میشود. این حقوق و قانونها حق و قانونهای هستند ضد دموکراتیک و حافظ منافع طبقه حاکمه، که شامل روحانیان درباری، خانها، امری ارتش... میشود.سایر طبقات که از قانون و حقوق محرومند، جامعههای موازی ریا میسازند، که برای تشکیل حکومت خود تلاش میکنند. مبارزه جهت احراز حقوق و حاکمیت شهروندان، که مبارزه علیه شریعت است،مبارزهای علیه امتیاز طبقاتی و محرومیت طبقات مختلفه از قانون و حقهای مسلم انسانی است. بی تردید این مبارزه، مبارزه طبقاتی است. سنگرگیران در پس پرده دین، تنها از دین برای پوشش حق و قوانین خود بهره برداری میکنند. آن قوانین و حقوقی که در شریعت ، ملحوظ هستند قانونها و حقوقی هستند، که دشمنان مردم از آن بهره میبرند، در حالیکه قاطبه مردم از آن محروم هستند.