۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

به ایران از زاویه دیگر بنگریم!

نوشته زیر به شکلی که در پی می آید برای نخستین بار در فیسبوک منعکس شد. تکه آخر پیرامون شیوه تولید و مناسبات اجتماعی به شکل کمنتار به آن اضافه گشت.

  من این نوشته را با تنها قدری اصلاحات ناچیز ادبی در این مکان باردیگر درج می کنم چرا که به این نظرم مطالب مندرج در آن برغم تازگی حائز ارزش فراوان می باشد.

می پذیرم مطاالب مندرج در آن پیرامون تلون اجتماعی و به عبارتی که من بیشتر مایلم آنرا تکرار کنم جامعه های گوناگون در ایران، مخالف آموزش های رسمی و دانشگاهی است

از زمان های بسیار دیرین که جامعه شناسی و به تبع آن ایرانشناسی در ایران متداول گشت این زایش ایرانی از علوم انسانی در فضایی ناسیونالیستی، که در عصر رضا خان تشدید و وارد مرحله جدیدش گشته بود صورت پذیر گردید.

در چنین محیط آلوده به ناسیونالیسم پارس، وحدت ملی- فرهنگی، ایرانی در سطح دانشگاه ها تنها در پی مصرف غیر خلاقانه تولیدات علمی و فرهنگی غربی است.

این روند مصرف زدگی تا کنون با قدری کم و کاست پیرامون ایرانشناسی و شناخت اجتماعی ایران ادامه یافته است.


بنابراین طبیعی است که رویکرد اصلی نوشته زیر که بر یک پلورالیسم اجتماعی - ملی - فرهنگی استوار است مورد استقبال چندان تحصیلکردگان ایرانی قرار نگیرد و عجیب و سنت شکن جلوه نماید.



فرهاد واکف


مرتب به این اندیشه ام ما چگونه می توانیم این اتفاقات و رویدادها و این موقعیت و شرایط کشور مان را از گذشته های دور و نزدیک تا کنون به اختصار فرمول بندی و یک جمع بندی از آن داشته باشیم. حجم عظیم رویدادها، افراد و اسامی ها این ها را باید در یک نگاه علمی و مختصر کنارهم گذاشت و از آن ها یک جمع بندی داشت. این تجرید علمی نباید پایانی و یا دست ردی به همان منابعی باشد که در واقع  زاده و محصول آن است بلکه برعکس باید برای هرچه بیشتر دقیقتر شدن آن، خویش را از اصل و سرچشمه خویش دور نگردانده و مرتبا در ارتباط با آنها باشد.



 ایران هرگز یک جامعه واحد نبوده بل از ملیت ها و فرهنگ های گوناگون تشکیل یافته بوده است.

ایران متحد در یک جامعه و ملت ایران مدرن خواهد بود که جامعه ها، فرهنگ ها و ملت های ایران زمین را در یک ایران واحد،
 جامعه مدرن و سراسری به هم می پیوداند.

-مقوله جامعه از مقوله دولت و به تبع آن مقوله دولت واحد از جامعه واحد و ملت واحد جداست.


یکی از برجستگی ها تاریخ اجتماعی ایران زمین، سلطه جامعه های عشایری و غیر مدنی، بر مدنیت روستایی و شهری ایران 
است.

دولت که حاصل مدنیت است نظر به سلطه جامعه های عشایری و غیر مدنی بر مدنیت های روستایی و شهری ایران شدیدا در 
ضعف بوده است.

-ایران زمین در عصر قاجاریه زمانی که کشور در برابر تکالیف نوسازی، انقلاب صنعتی واقع گشت ایرانی بود که باید اولا سعی میکرد مدنیت روستایی و شهری و به تبع آن دولت را از زیر بار جامعه عشیرتی قاجار رها سازد 

-عصر قاجار و سپس با آهنگ بیشتر در عصر پهلوی ایران زمین ضمن طی نمودن جاده انقلاب صنعتی و نوسازی اجبارا وارد مرحله مقدماتی آن گشت.

در مرحله مقدماتی و پیشا مدرن، ایران زمین در دو سو عمل کرد اولا رهایی از سلطه جامعه عشایری و بازسازی مدنی و دولت و دوما انجام تکالیف عصر گذار از فئودالیته به مدرنیته.

-بنابراین ایران زمین در سه زمینه تاریخی همزمان فعال شد: اولا در حیطه رفع بار جامعه عشایر و غیرمدنی و رهایی مدنیت از بار سنگین آن، دوما گذار از مدنیت روستایی به مدنیت صنعتی - شهری و سوما انجام انقلاب صنعتی - شهری یعنی نوسازی

- ایران زمین از دیگر سو از صفویه به این سو با استعمار روبه گسترش غرب مواجه گشت

-در عصر قاجار مداخلات روس و انگلیس بطور فزاینده ایی رو به توسعه نهاد.

-عصر پهلوی مستثنی از مداخلات استعماری گذشته نبود بل تنها استعمار کهن به استعمار نو مبدل گشته بود

-ایران زمین در عصر پهلوی مشمول قوانین و قواعد جنگ سرد گشت.

- عصر پهلوی آغاز یک حرکت شتباب زده، پاتریمونیال، تحت نظارت انگلیس و آمریکا گردید که در چارچوب قوانین جنگ سرد عمل می کردند.

-آنچه ایران امروز نامیده می شود از یکسو حاصل عصر صفویه، و از سوی دیگر حاصل عصر قاجاریه و سپس از همه مهم تر حاصل عصر پهلوی است.

رژیم ملایان میراث خوار گذشتگان است . ضمن این که در موارد زیر ساختی، و گاه اقتصادی و.. در همان مسیر اسلاف صفوی و قاجاری و پهلوی پیش رفته و می روند لاکن از سوی دیگر بسیاری از رشته های اصلاحات پیشین را به نفع روحانیت، تجار و بازار یعنی روابط سنتی تاکنون پنبه کرده اند.


- این جمع بندی دقیق و کامل نیست و ادعای آنرا هم ندارد..


به موارد فهرست شده بالا از زاویه های دیگر هم می توان نظر افکند: از نقطه نظر اقتصادی و شیوه تولید، از زاویه سطخ تکامل اجتماعی یا به عبارت دیگر ماهیت مناسبات اجتماعی. در این جستجو می توان شیوه های تولیدی- اقتصادی گوناگون و مناسبات اجتماعی گوناگونی را در ایران زمین واقعیت یافته پیدا کرد. از میان این گوناگونی اقتصادی و اجتماعی ما می بینیم که رفته رفته مناسبات اجتماعی کار- سرمایه یعنی کاپیتالیسم و شیوه تولید - اقتصادی متناظر با آن بوده که سلطه خویش را بر فلات ایران اعمال کرده است. بخشی از این کاپیتالیسم از دیرباز در روابط اجتماعی شهری در کشور از موجودیت برخوردار بوده و بخشی دیگر همراه با شیوه های نوین اقتصادی در حیطه فابریک ها و کارخانه ها متداول گشته است. بنابر این در ایران کنونی کاپیتالیسم نه تنها در حال توسعه بل در حال رشد و تکامل هم می باشد.