۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

قسمت بیست و چهارم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


این که مسئله حاکمیت بیگانه و به این معنای از خود بیگانگی در کشور ما یک معضل بسیار قدیمی را تشکیل می دهد که از بارز ترین عارضه های آن گسست در رشته تاریخی و به این معنا روال فرهنگی در کشور ماست صحبت من در این جا نیست.

سخن ما در این جا پیرامون مرحله انقلاب و تکامل اجتماعی کشور است و در تعیین مقطع تکامل اجتماعی کشور از حاکمیت بیگانه و بیگانگی سخن به میان آوردن در واقعیت همان رویکرد سنتی است که امر تحول اجتماعی را با مبارزه برای رهایی کشور از یوغ حاکمیت بیگانه برابر می گرداند تا در پس دروغین چنین مبارزه ایی به خود چهره تحول خواه اعطا کند یعنی درعمل چهره ضدیت اش با تحول اجتماعی در کشور را به این نحو پنهان سازد.

از دیگر سو این به معنای بی اهمیت بودن مبارزه برای رهایی کشور از یوغ بیگانگان و به این معنا استقرار حکومت ملی نیست. امر استقرار حکومت ملی در کشور حتی اگر هم بخواهد در مبارزه با حاکمیت امپریالیستی باشد با امر انقلاب و تحول اجتماعی کشور یکی نیست.

این درست است که مسئله حاکمیت امپریالیستی به منزله حاکمیت غیر ملی یکی از موانع سد راه انقلاب لیبرال دمکراتیک در کشور است اما ماهیت انقلاب و تحول اجتماعی کشور بر اساس این مانع تعیین نمی شود.

در همین راستا برخلاف تصور سنتی از مسئله، ما در کشورمان نه دارای نظام امپریالیستی هستیم و نه آن شرایطی که به کشور در حال گذار و در حال توسعه از سوی امپریالیسم بطور مستقیم و غیر مستقیم تحمیل می شود را می توان نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم خواند.

حقیقت این است که رویکرد نظام امپریالیستی در قبال کشور بهره کشی و حاشیه سازی و قمر سازی کشور بر حول محور نظام امیریالیستی به عنوان حلقه های فرعی و مکمل آن است.

بر این شالوده برخورد نظام امپریالیستی در برابر تحول اجتماعی کشور بر پایه منافع خودی است. از همین روست که او در قبال جامعه سنتی در حال فروپاشی و جامعه مدرن در حال تکوین کشور از این زاویه حرکت می کند که در هر مرحله کدام شیوه تا سر حد نابودی کل کشور بسود اوست.

او در برابر هیچ یک از این دو جامعه تعهدی ندارد بل که حاکمیت بیگانه و امپریالیستی ایجاب می کند که با هدف آمدن و چابیدن کشور را تا سرحدات سقوط نهایی هدایت کند.

چون چنین است لذا هر نیمه کشور خواه نیمه سنتی و خواه نیمه مدرن ، خواه سرمایه داری سنتی و خواه سرمایه داری مدرن کشور در برابر این حاکمیت بیگانه در معرض نابودی نهایی است.

اما این مقاومت از روی تنازع بقا در برابر حاکمیت بیگانه را مبدل به یک انقلاب ساختن و آنرا انقلاب ضد امپریالیستی نامیدن و بر این شالوده مقطع انقلاب ایران را تعیین کردن یک شیوه سنتی است.

همان گونه که در بالا گفته شد غرض اصلی از این رویکرد در واقع طفره رفتن از این نکته است که حرکت سنتی در واقعیت امر یک حرکت انقلابی نیست و او تنها در پس مقاومت در برابر نیروهای بیگانه و طرح حاکمیت ملی است که می تواند ماهیت ارتجاعی خود را بپوشاند و به آن صفت ترقی خواهانه اعطا کند.

اما در منظر رویکرد مدرن هر حکومت ملی به نقسه یک حکومت مترقی نیست. و جوهر حکومت مدرن و مترقی در مبارزه با امپریایسم تعیین نمی شود.

بل که در عوض شیوه حاکمیت مدرن در دفاع از حاکمیت ملی مغایر با شیوه حکومت ملی سنتی است. ما در جمهوری اسلامی ایران عملا می بینیم که شیوه های ارتجاعی در دفاع از حاکمیت ملی که تا سرحد چه ماجراجویی هایی تنزل می یابد...

ادامه دارد...