۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

مروری کوتاه بر آنچه بر ما گذشت



در ۲۲ بهمن جنبش سبز حیات هشت ماهه خود را به پایان برد. بیفایده نیست اگر نظر به حوادث ۲۲ بهمن نگاهی‌ کوتاه بر جنبش خود افکنیم و آنرا مورد نگرش دوباره قرار دهیم. اگر از پرسپکتیو گوگل-ارض یعنی‌ از زاویه یک شاهین بلند پرواز بخواهیم به مسئله نگاه کنیم، این حوادث ۸ ماهه به سان یک مواد مذاب بوده که از آتشفان مردم خشمگین و به ستوه آمده از دل سرزمین ما سربیرون آورد و سراسر خیابان‌های ایران را پر کرد. از این زاویه اگر به این مسئله بخواهیم نگاه کنیم پیشبینی‌ وجود چنین آتشفشانی که مذاب فراونی در دل خود نهفته دارد از غریدن‌های مدامش در جنبش کارگری، جنبش زنان، معلمان و... از مدتی‌ پیش از انتخابت دهم ریاست دولت نظام به سادگی‌ ممکن بود. سوالی که در آن مقطع یعنی‌ در زمانی که آتشفشان خشم مردم در حال غریدن بود مطرح بود این پرسش مسئولانه در برابر جنبش‌های روزافزون رو به رشد مردمی بود که کی‌ و در چه مناسبت بهتر است این آتشفشان منفجر گردد و مواد مذاب درون آن دامن رژیم پلید استبداد را فرا بگیرد. همین پرسش به هنگام مسئله شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات دهم هم مطرح بود. عدم شرکت در انتخابت با احساس مسولیت در برابر جنبش در حال غریدن و رو به اعتلا و آگاهی بر این نکته بود که آتشفشان خشم مردم فقط زمانی‌ باید منفجر گردد که ریاروی با رژیم مراتب استفاده بدنبال خواهد آورد. به نظر من آنانیکه به دنبال شرکت در انتخابات بودند نه‌ به فکر جنبش سبز بودند، یعنی‌ به آن مواد مذابی که از انفجار آتشفشان خشم مردمی بود، ریزش نمود،بودند، نه‌ الان که جنبش سبز در خیابان‌ها روان است در پی‌ سازماندهی آنند. اینها اولا خوشحال اند که با انفجار مصنوع خود یعنی‌ انتخابت دهم رئیس دولت نظام خود، مردم را با هدایت به زیر موسوی و کروبی زیر کنترل دارند و ثانیا به رژیم این امکان را میدهند براحتی به شکار مخالفین نظام بپردازد. یکی‌ از مبلغین شرکت در انتخابت دهم رئیس دولت نظام در پی‌ حوادث ۲۲ بهمن با نفس راحتی‌ که سر میدهد در خوشحالی هرچه تمام تر چنین مینویسد:

پنجم: جنبش سبز، جنبش احقاق حقوق پایمال شده مردم ماست، این جنبش که ماه هشتم خود را امروز به پایان برد، حالا توانسته است از زیر فشار استبداد پلیسی، تندروی و انقلابیگری، معامله و سازش به دور از چشم مردم، خارج شود و به همان راهی بازگردد که آغاز کرده بود. ما یک جنبش مدنی می خواستیم و هرگز حاضر نیستیم این جنبش را با انقلابی که نتیجه آن نامعلوم است عوض کنیم. مشکل ما تغییر حکومت نیست، مشکل ما رسیدن به حقوق پایمال شده مان است، برای رسیدن به این راه تغییر حکومت، چیزی را عوض نمی کند.

این فردی این سطور را به رشته تحریر در آورده سید ابراهیم نبوی نام دارد. این فرد با مسرت هرچه تمام تر مثل اینکه از روند اوضاع بکلی ترسیده باشد، از ۲۲ بهمن چنین برداشتی دارد، که این جنبش حالا توانسته به همان راهی‌ بازگردد که آغاز کرده بود. و جنبش سبز برای ایشان که مشکل حکومتی ندارند و از نظام اند، قابل تعویض با یک حرکت انقلابی که مشکل حکومتی دارد نیست. و حّالا ایشان خوشحالند با مسرت اعلام کنند که جبش سبز یعنی‌ همان مواد مذاب به جای اول خود بازگشته و انفجار خشم مردم بر علیه نظام و حکومت فروکش کرده است.

این جاست که ما سبز‌ها باید کم کم شروع کنیم به قاضی کردن کلاه مون و از خود بپرسیم چه شده و چه اتفاقی افتاده است، کجاییم و با کیهاییم و به کجا میخواهیم برویم! شدیم آلت دست یک عده بی‌ مسولیت که قادرند برای رئیس دولت حکومت خودشان ما را از خانه‌ها مون بیرون بکشند، شناسایی و به زندان افکنند، بسیاری را به بهانه جنبش بگیرند و ببرند و ببندند، یعنی‌ شدیم یک حرکت زود فرا خوانده برای سرکوب مابقی جنبش اعتراضی ماقبل از جنبش سبز؟ می‌دانم هنوز زود است برای چنین قضاوتی، می‌دانم که ما هنوز در اول راهیم، میدانم گرچه این جنبش زودتر از موعد بدنیا آمد، حالا که هست باید در پرورش آن سخت کوشا باشیم.می‌دانم...

ازینرو برماست که در ادامه راه هشیار تر عمل کنیم، مایی که دلمان برای جمهوری و آزادی و استقلال خودمان یک ذره شده است و در این راه امان از گندم نمایان جو فروش!

نکته دیگر در این رابطه این مسئله است که برخی‌ مطرح میکنند که بعضی از ما سبز‌ها مسئله را خیلی‌ ساده گرفتیم که فکر کردیم فردا مسئله درست میشود. اول از همه نگاه کنیم این سید ابراهیم از کوی رژیم اسلامی خودش در این رابطه چه میگوید:


امروز جنبش سبز نشان داد که تمایلی به انقلابیگری ندارد، تمایلی به شتاب ندارد و نمی خواهد از شیوه‌های خود خارج شود. سرعت جنبش سبز همین است، ما به راه خود ادامه می دهیم، راهی که در اکثر جوامع سالها طول کشید تا به نتیجه برسد و ما نیز جز طی همان مسیر راهی نداریم. چند روز قبل در نوشته‌ای نوشتم که حکومت در سال آینده چنین خواهد کرد، برخی اعتراض کردند که یعنی تو می گوئی این حکومت تا یک سال دیگر هم خواهد ماند؟ این تفکر اندیشه‌ای خطرناک است، تصور این که بخواهیم خواسته‌های مان را در قتلگاه زمان، قربانی کنیم، تصور خطرناکی است. نومید شدن کسانی که برای پیروزی فقط تا دو ماه دیگر فرصت دارند، طبیعی است، اما ما چنین قصدی نداریم. ما سنگ‌های رودخانه‌ای هستیم که شاهد طغیان و گل آلود شدن و انحراف مسیر آب خواهیم بود، بی‌آنکه از مسیرمان منحرف شویم. امروز میلیونها ایرانی نشان دادند که همچنان سبز و همچنان استوار به مسیر سبز جنبش ادامه می دهند، اما بگویم تان که اگر این هم نبود و حتی اگر یقین داشتم که اکثریت مردم همراه جنبش نیستند، باز هم من می ماندم، تا جنبشی را که تنها راه ما برای رسیدن به وضع مطلوب است، ادامه دهیم.



خوب توجه کنید این آقا سید رو که یکی‌ از همان گندم نمایان جو فروش در بازاری به نام حکومت اسلامی است. دیدیم که ایشان اصلا مسئله حکومتی ندارند و از اینرو از حرکت انقلابی بیزار و گریزان اند. اما اینکه از اینرو هم در شتاب نیستند قابل درک است. ایشان میخواهند که این حکومت برای همیشه باقی‌ بماند، یعنی‌ مسئله‌شان به اقرار خودشان مسئله استقرار رژیم نیست. پس اگر چنینه آنگاه این صحبت‌ها درباره شتابزدگی، قربانی کردن خواسته‌ها در قتلگاه زمان، اندیشه خطرناک دایر به بقای رژیم بیش از یک سال و قس الهذا برای چیست؟ پس این همه معرکه گیری در بازار جو فروشان برای چیست؟ من سوالم از آقا سید اینه کی‌ بود که قبل از انتخابات رئیس دولت نظام اسلامی، ندای وای مسلمین سر میداد که بیاید کشور را نجات بدهید و شتاب کنید که الان نجنبید فردا دیر است؟ خوب علت این همه شتاب در چه بود؟ کار ملت اصلا با این شتاب و با تعویض یک فرد و یا یک رئیس دولت نظام درست شدنی بود که شما این همه در شتاب بودید؟ این شما و شرکأ نبودید که غیر مسئولانه و بدون توجه به احساسات مردم که در صورت تقلب حتمی مسلما به خیابانها میامدند، این پندار واهی را در میان مردم تقویت میکردید، که بزودی با تعویض دولت نظام کار مردم بهبود خواهد یافت؟ این شما و شرکا نبودید که بذر چنین ساده اندیش سیاسی را در میان ما میپاشیدید؟ پس کجاست الان آنهمه شتاب و عجله که مینویسید:

تصور این که بخواهیم خواسته‌های مان را در قتلگاه زمان، قربانی کنیم، تصور خطرناکی است. نومید شدن کسانی که برای پیروزی فقط تا دو ماه دیگر فرصت دارند، طبیعی است، اما ما چنین قصدی نداریم. ما سنگ‌های رودخانه‌ای هستیم که شاهد طغیان و گل آلود شدن و انحراف مسیر آب خواهیم بود، بی‌آنکه از مسیرمان منحرف شویم. امروز میلیونها ایرانی نشان دادند که همچنان سبز و همچنان استوار به مسیر سبز جنبش ادامه می دهند، اما بگویم تان که اگر این هم نبود و حتی اگر یقین داشتم که اکثریت مردم همراه جنبش نیستند، باز هم من می ماندم، تا جنبشی را که تنها راه ما برای رسیدن به وضع مطلوب است، ادامه دهیم.





یک ملت رو دزدیدن، دارن باهاش پزمی دن

سید ابراهیم نبوی

امروز، روز پیروزی سبزها و شیوه مسالمت آمیز مبارزه با حکومتی بود که تمام توان خود را به کار گرفت تا حضور سنگین سبزها را زیر لایه ای از تهدید و تطمیع و فریب خفه کند. اما، جنبش سبز بعد از هشت ماه فشار زیر چکش های قوه قضائیه، بلندگوی تبلیغات و گاز اشک آور و باتوم پلیس نشان داد هنوز زنده است، زنده است و می خواهد زنده بماند. زنده بماند تا با استمرار، ادامه مبارزه مسالمت آمیز و تاکید بر خواسته های خود، حق پایمال شده خود را پس بگیرد.

امروز، همه مردم به خیابان آمدند، حکومت نیز همچون 22 خرداد که رای مردم را دزدید، تلاش کرد تا تصویر آنان را نیز بدزدد، تلاش کرد تا حضور فراوان و زنده مردم را به نام خویش مصادره کند و این چیزی از ماهیت واقعه ای که رخ داده است، کم نمی کند. اگر صدای حکومت، بر تصویر مخالفان سبز دولت بنشیند، چیزی به دولت افزوده نمی شود و چیزی از مردم کم نمی شود. امروز، 22 بهمن 1388 را به یاد خواهیم داشت، آنچه امروز رخ داد بر مواردی چند تاکید می کند.

اول: هر آنکه می شناختیم، در بخش اعظم شهرها به خیابان آمدند و این یعنی جنبش سبز علیرغم همه فشارها، سرکوب سنگین خیابانی، احکام اعدام و زندان طولانی، شکنجه و فشار و اعتراف گیری های اجباری، صرف هزینه تبلیغاتی فراوان برای ربودن مردمی که حق شان را می خواستند و می خواهند، زنده است. جنبش سبز، زنده است و امروز در بسیاری از شهرها حضوری چشمگیر در خیابان داشت.

دوم: دولت هشت ماه است تلاش می کند تا جنبش را از خصلت مردمی سبز خود تهی کند، می خواهد جنبش بسوی خشونت کشیده شود تا در بن بست شورشگری و تندروی، بچه های ایران را گرفتار و سرکوب کند. می خواهد مردم تند بروند تا در این تندروی و تندخویی همراهی ملت بزرگ را از دست بدهند، و مثل همیشه وقتی مخالفان تندرو را از عموم مردم جدا کرد، آنان را در خیابان ها شکار کند، به ترور و خشونت متهم کند و از این طریق جنگ سی میلیون مخالف با دولت را به مجادله دویست هزار چریک با نیروهای امنیتی تبدیل کند. امروز جنبش توانست از مخمصه تندروی نجات یابد و همان مشی مسالمت آمیز را ادامه دهد. امروز می شد که مانند سی خرداد دهها نفر در خیابان کشته شوند، اما، سبزها توانستند هم جمعیت مردم و هم حکومت را کنترل کنند تا از حجم خشونت بکاهند.

سوم: مردمی که به خیابان رفتند، خود می دانند که مخالفان حکومت اند، حکومت هم می داند که مردمی که به خیابان آمدند، مخالفان حکومت اند. کسی نمی تواند به مردم اثبات کند که شما به خیابان نرفته بودید، و کسی نمی تواند به خود دروغ بگوید که حکومتی که برای کنترل سالگرد انقلاب خود، صدها هزار نظامی، دهها هزار نیروی امنیتی را به کار گرفته و بسیاری از رهبران و چهره های سرشناس را دستگیر کرد و مورد ضرب و شتم قرار داد تا نتوانند در میان مردم حضور یابند، حکومتی ملی و مردمی است. سخنران برنامه امروز، آقای احمدی نژاد که با صدایی لرزان سخن می گفت، بعد از پایان سخنرانی اش با هلی کوپتر بسرعت منطقه را ترک کرد، تا نمایش حکومتی با پایان تراژیک مواجه نشود، و مردم نیز خوشبختانه به جای دست زدن به روش های تند و خشونت آمیز، بعد از حضوری سنگین در سراسر کشور به خانه رفتند.

چهارم: این توهم که روز 22 بهمن باید روز سقوط جمهوری اسلامی باشد، تصور موهوم برخی از دوستانی بود که دل به این بسته بودند که شتاب برای سرنگونی حکومت، می تواند راه ما را کوتاه کند، اما برای نخستین بار در تاریخ مبارزات مدنی ایران، مردمی که به خیابان آمده بودند، به جای اینکه راههای میانبر را انتخاب کنند، به راههایی که به فردا ختم می شود، دل بستند. ما نمی خواهیم و نباید راهی را که در مدتی طولانی و با شیوه ای آرام طی کنیم، با شتاب به بن بست برسانیم و آنگاه در چنبره انقلابیگری گرفتار شویم. ممکن است تندروها از قطار جنبش پیاده شوند و سعی کنند تا راهی دیگر برای رسیدن به مقصودشان انتخاب کنند. به نظر نمی رسد این انتخاب چندان مشکلی برای جنبش سبز ایجاد کند. قطار جنبش سبز به سوی مقصد خود به مسیر ادامه خواهد داد و در این مسیر با پایداری، ماندن بر سر خواسته های خود و رها نکردن خیابان ها، به مقصد خواهد رسید. به نظر نمی رسد که راه دیگری برای رسیدن به مقصود وجود داشته باشد، ما راه خودمان را خواهیم رفت و مطمئنیم که سرانجام به نتیجه خواهیم رسید.

پنجم: جنبش سبز، جنبش احقاق حقوق پایمال شده مردم ماست، این جنبش که ماه هشتم خود را امروز به پایان برد، حالا توانسته است از زیر فشار استبداد پلیسی، تندروی و انقلابیگری، معامله و سازش به دور از چشم مردم، خارج شود و به همان راهی بازگردد که آغاز کرده بود. ما یک جنبش مدنی می خواستیم و هرگز حاضر نیستیم این جنبش را با انقلابی که نتیجه آن نامعلوم است عوض کنیم. مشکل ما تغییر حکومت نیست، مشکل ما رسیدن به حقوق پایمال شده مان است، برای رسیدن به این راه تغییر حکومت، چیزی را عوض نمی کند. مشکل ما تغییر جامعه ایرانی برای رسیدن به حقوق خود است. امروز جنبش سبز نشان داد که تمایلی به انقلابیگری ندارد، تمایلی به شتاب ندارد و نمی خواهد از شیوه های خود خارج شود. سرعت جنبش سبز همین است، ما به راه خود ادامه می دهیم، راهی که در اکثر جوامع سالها طول کشید تا به نتیجه برسد و ما نیز جز طی همان مسیر راهی نداریم. چند روز قبل در نوشته ای نوشتم که حکومت در سال آینده چنین خواهد کرد، برخی اعتراض کردند که یعنی تو می گوئی این حکومت تا یک سال دیگر هم خواهد ماند؟ این تفکر اندیشه ای خطرناک است، تصور این که بخواهیم خواسته های مان را در قتلگاه زمان، قربانی کنیم، تصور خطرناکی است. نومید شدن کسانی که برای پیروزی فقط تا دو ماه دیگر فرصت دارند، طبیعی است، اما ما چنین قصدی نداریم. ما سنگ های رودخانه ای هستیم که شاهد طغیان و گل آلود شدن و انحراف مسیر آب خواهیم بود، بی آنکه از مسیرمان منحرف شویم. امروز میلیونها ایرانی نشان دادند که همچنان سبز و همچنان استوار به مسیر سبز جنبش ادامه می دهند، اما بگویم تان که اگر این هم نبود و حتی اگر یقین داشتم که اکثریت مردم همراه جنبش نیستند، باز هم من می ماندم، تا جنبشی را که تنها راه ما برای رسیدن به وضع مطلوب است، ادامه دهیم.

ششم: دیروز صدای کسانی که الله اکبر جنبش سبز را در ساعت ده شب می دادند، ده برابر کسانی بودند که یک ساعت قبل از آن فریاد الله اکبر تبلیغات دولتی را سرداده بودند. این را دولت می داند و مردم هم می دانند، دزدیدن تصویر مردم و مصادره به نامطلوب آن توسط حکومت چیزی را عوض نمی کند. زدن رهنورد و دستگیری رضا خاتمی و حمله به ماشین کروبی چیزی را عوض نمی کند، کشاندن نیروی ضدشورش به خیابان نشان نمی دهد که دولتی که رای مردم را دزدیده است، حق دارد و اکثریت دارد. دولت رای مردم را دزدید و مردم هشت ماه است رهایش نمی کنند، مصادره تصویر مردم و نشان دادن آنان به اسم حامیان حکومت، چیزی را عوض نمی کند. ما می دانیم، شما هم می دانید، حق با ماست چون مردم حامیان بزرگ جنبش سبز اند.

هفتم: هشت ماه قبل حکومت نشان داد که رای مردم را می دزدد و آنان را می زند و باز می گوید حق با ماست، مردم را می کشد و باز می گوید حق با ماست، رقبای انتخاباتی را زندانی می کند و باز می گوید ما برنده انتخابات بودیم، در صدا و سیما اجازه حرف زدن درباره انتخابات را نمی دهد و باز هم می گوید ما در کمال آزادی برنده انتخابات شدیم، برای حکومتی که رای مردم را مصادره می کند، کار دشواری نیست که خود مردم و حضورشان را مصادره کند و با آن پز بدهد. شاید باید همان شعار را تکرار کنیم، اما این بار بگوئیم، " یک ملت رو دزدیدن، دارن باهاش پز می دن"