۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

مثلث نفاق: اصلاح طالبان، سبزها و جریان انحرافی


دستگاه ولایت مطلقه فقیه که ابداع امام راحل است در تاریخ کشور چنان بی سابقه می باشد که حتی دستگاه سنتی روحانیت هم آن را برنمی تابد. این امر از دوره معمار ولایت مطلقه یعنی خمینی تا کنون به چالش های بی وفقه میان دستگاه سنتی روحانیت و دستگاه مطلقه فقیه منجر شده است. زمانی که معمار بزرگ ولایت مطلقه در قید حیات بود مراجع تقلید جرات قد علم کردن و ادعای مرجعیت را نداشتند چرا که در جوار دستگاه مرجعیت مطلقه او که مراجع حکومنی در ساحت خبرگان از میان خود عالی ترین را بر می گزیدند دیگر ولایت ایالتی و سنتی مراجع بی رنگ و خاصیت شده بود و این امر تنش میان دستگاه سنتی روحانیون شیعه امامی و دستگاه خود ساخته خمینی را دامن می زد و این چالش مانند آتش زیر خاکستر با هر نسیمی گاه زبانه می کشید و گاه فروکش می کرد.

در عصر خامنه ای اما اوضاع به گونه دیگری شد. در این عصر دستگاه سنتی روحانیت دارای همه علل برای قدم علم کردن سنت در برابر بدعت خمینی را در دست داشت. دستگاه ولایت مطلقه اما در عوض برای پنهان سازی عدم مشروعیت خود به لطابف الحیل سعی نمود که اذهان دستگاه سنتی را از مسئله نامشروعیت خود منحرف سازد.

از این رو کوشید بحران هویت و مشروعیت دستگاه ولایت مطلقه راکه در رویارویی و چالش با دستگاه سنتی روحانیت آشکار می گردید را در پس انواع بحران سازی داخلی و خارجی پنهان کند و از عمده سازی آن جلو گیرد.

دست بر قضا در این راه عواملی چند به کمک او شتافتند.و شاید بهتر بگوییم او در این راه او به استقبال مطرح سازی جریاناتی کوشید که او را در پنهان سازی بحران هویت و مشروعیتش در چالش با دستگاه سنتی روحانیت بهتر از همه راهبر می شدند.

در شمار این عوامل یکی که تاکنون هنوز تداوم دارد مسئله جنگ درونی قدرت در دستگاه ولایت است. اهمیت جنگ قدرت دستگاه ولایت و اشاره به آن از این روست که اکنون دستگاه ولایت برای دست یابی به آخرین پیروزی در جنگ قدرت و بیرون راندن جریان انحرافی مجبور به بازگشت به دستگاه سنتی روحانیت و ائتلاف با آن است.

به این نحو دستگاه ولایت آن بدعت مقدس و روحانی است که در یک دور باطل و چرخه شیطانی روزگار می گذراند. او در فاصله گیری از دستگاه سنتی روحانیت که حضور آن مجسمه عدم مشروعیت دستگاه مطلقه خمینی ساخته است به جنگ های درونی روی آورد و در نهایت این جنگ های درونی است که اکنون لاجرم مجبور به رجعت دادن او به دستگاه سنتی روحانیت و التماس کمک و مساعدتش برای رهایی از تنش های درونی قدرت می باشد.

در این التماس مساعدت دستگاه ولایت مطلقه اجبارا به عزت و احترام و قدرتی اشاره خواهد کرد که دستگاه سنتی روحانیت در سایه حکومت دینی بار دیگر به آن دست یافته است. در عوض مخالفین دستگاه ولایت در روحانیت سنتی به آن فاجعه ایی اشاره خواهند که در سایه حکومت روحانی دستگاه سنتی روحانیت به خود دیده است.

در حالیکه به این نحو در آینده نزدیک باردیگر موضوع بحران هویت و مشروعیت نظام مطلقه فقیه در ائتلاف با دستگاه سنتی رو خواهد شد مردمی که تاریخچه این نظام و داستان ائتلاف عمل های آن را تا این ائتلاف آخری و فراخوانی یک دیکتاتور نظامی دنبال کرده اند از خود می پرسند براستی سرنوشت آتی ائتلاف دستگاه مطلقه با دستگاه سنتی روحانیت به کجا خواهد انجامید؟ آیا دستگاه مطلقه فقیه را یارای چالش با روحانیت سنتی است؟ آیا این روحانیت سنتی نیست که برای نجات خود و نجات ایران برگ برنده را در دست دارد تا به حیات حکومت روحانی خواه به سود خود و امت خواه به سود ملت و کشور پایان دهد؟

در حین این که پاسخی که این پرسشها به خود می بینند ناروش است از دیگر سو مسئله موجودیت مثلت نفاق است که رژیم هنوز بر گردن خود دارد و از هیچ یک از راس های آن رهایی نیافته است.

همان گونه که میدانید دستگاه مطلقه ولایی در رهایی از اصلاح طلبان همزمان دو روح را احضار نمود


از یکسو یک دیکتاتور را فرا خواند

و از سوی دیگر بر علیه دیکتاتور ازمیان اشرافیت روحانی و توده بازاری و طبقه متوسط یک جریان ضد دیکتاتوری را به میدان دعوت نمود


که هریک این رسالت را داشتند که به شیوه خاص خود ریشه حرکت اصلاحات قانون اساسی و شیوه گام به گام اصلاح و پاکسازی نظام

ولایت مطلقه از ارگان های رهبری و مطلقه بسود جمهوری و دمکراسی را در جا بخشکانند.


اما در این رابطه جالب این است که دستگاه مطلقه ولایت تا کنون در هر ائتلافی که وارد شد همان طرف ائتلاف پس از مدتی به جای یار شاطر به بار خاطر او و نظامنش مبدل شده است. و این قاعده از حرکت ائتلافی با جریان اصلاح طلبان بر علیه ملیون داخلی گرفته تا کنون در ائتلاف با جریان انحرافی برعلیه ریشه کن سازی اصلاح اصلاح طلبان از دستگاه مطلقه ولی مصداق دارد.

یعنی تا کنون هیج موئتلف ولایت مطلقه حاضر به همکاری بی قید و شرط با او نشده و پس از صباحی در قدرت در پی خالی کردن زیر پای ولایت افتاده است.


در چنین فضایی که هنوز مثلث نفاق وجود دارد و هیچ یک از آنها به تمامی از قدرت و مراکز قدرت اصلاح نشده اند، است که دستگاه مطلقه فقیه آهنگ روی آوری به دستگاه سنتی روحانیت و مراکز و نهاد های آن نموده است تا در یک ائتلاف تازه هیولای جریان انحرافی را از مراکز قدرت بیرون براند.

اما این که راس های دیگر نفاق در چنین فضایی از برگشت نیروها به سوی دستگاه مطلقه فقیه روی آورده اند در واقعیت مربوط است به آن مکانیک برگشت که کل دستگاه ولایت را در خود فرا گرفته است.

دستگاه مطلقه فقیه در این مکانیک بازگشت در حال از هم پاشی و در حال باز شدن طوماری است که در طول زمان پیچیده شده بود. او در حال ازدست دادن انسجام و همبستگی است که موجودیتش را مدیون آن بود.


طبیعی است در این مکانیک برگشت نه تنها مسئله معمار نظام بل که موضوع خانواده او باز به میان آید. در همین روند بازگشت است که جریان سبز الهی و ولایی مطرح است که در پشت سر آن هاشمی و حسن خمینی قرار دارند.


این ها خواهان اصلاح قانون اساسی نظام نیستند بل که از سوء رهبری ها گله دارند و شاید در نتیجه فشار دستگاه سنتی روحانیت تن به اصلاحاتی در حد دستگاه جمعی رهبری دهند و... اما نه بیشتر.


از دیگر سو در چنین فضایی است که مسئله سازمانده هایی مدنی و تشکلات سیاسی لیبرال دمکراتیک مطرح میشوند که بایستی در یک ائتلاف عمل در سایه یک قانون اساسی واحد خود را برای کسب قدرت اداری کشور آماده کنند.


راه رهایی ایران در سایه همین ائتلاف عمل سازمان های مدنی و اجتماعی با احزاب لیبرال دمکراتیک در زیر لوای یک قانون اساسی واحد است.

کنگره ایی که از این ائتلاف عمل وسیع تشکیل می گردد باید در یک اقدام داهیانه به دستگاه سنتی روحانیت پیام همکاری ملی ارسال کند و به آنها وظایف خطیری که اکنون بر دوش آن ها نهاده شده خاطر نشان گردد.


در این راستا باید مکررا به آنها خاطر نشان شود که دستگاه رذیل مطلقه فقیه بدعتی بوده است که دستگاه سنتی روحانیت و مقام آن را در میان امت خویش شدیدا به خطر انداخته است و همراه با آن کل کشور را به پرتگاه سقوط مطلق و حمله خارجی هدایت کرده است .در عوض حکومت غیر روحانی و لیبرال دمکراتیک که کنگره بزرگ ایرانیان برای آزادی و دمکراسی نمونه بدوی آن است با جدایی نهاد های دینی از نهاد های حکومتی و آزاد گذاردن عموم در انجام شعائر دینی و مذهبی خود موقعیت متعادل گذشته روحانیت را به آن باز خواهد گردانید و کشور را گام به گام بسوی اعتدال و رفاه و و همبستگی ملی هدایت خواهد کرد.....

در این مسیر نباید بر کسی پوشیده گذاشت که کنگره بزرگ ایرانیان در انجام اصلاحات گام به گام به سوی آزادی و دمکراسی در گام اول


  • نهاد رهبری و سایه روحانی اش بر نهاد های حکومتی نظیر قوه مجریه، قضایی و مقننه منحل خواهد کرد
  • همراه با نهاد رهبری تمام ارگان ها ، اداری، کشور و لشکری اش نظیر مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت، سپاه پاسداران و بسیج، بنیاد هاو منحل خواهند شد...
  • قدرت به مجلس شورا باز گردانده خواهد شد و مجلس نمایندگان در راس امور قرار خواهد گرفت
  • امر تفکیک قوا مراعات خواهد شد
  • .....
  • در نهایت امر حکومت جمهور مردم ایران که خواسته اصلی ایرانیان بر علیه رژیم سلطنت بوده است مستقر خواهد گردید


کنگره بزرگ ایرانیان برای آزادی و دمکراسی


  • مولفه اصلی رژیمهای استبدادی در محروم سازی نیروهای اجتماعی در مشارکت در نظام اداری کشور است که این در نوع خود زمینه‌ مساعدی جهت مداخله و حاکمیت نیروهای خارجی را فراهم میکند. چرا که زمانی که نیروهای اجتماعی داخلی قادر به نشان دادن اراده اجرایی شان در امور کشور نشوند و چون به این ترتیب مشق لازم برای تصمیم گیری و اداره کشور رادارا نیستند، آنگاه این نیروهای خارجی هستند که از خلاء حاصله به سود خود بهره برداری کرده و در زمان مناسب به حیات رژیم استبدادی به نفع خود و به ضرر مردم کشور پایان خواهند داد.

  • برای خروج از این دور باطل بر نیروهای اجتماعی کشور لازم است که برغم نارسایی‌های موجود و فقدان تجربه‌های عملی لازم در امور کشور داری در عوض با بلند همتی زیر لوای یک قانون اساسی لیبرال دمکراتیک که آزادی را برای نیروهای اجتماعی تضمین و مشارکت همگانی در اداره کشور را تأمین کند، گردهم آیند.

  • برای این منظور بایستی سازمان ها و نهاد های مدنی و اجتماعی که مظاهر تشکل های خودپوی مردمی هستند به این ائتلاف عمل وسیع و همگانی بپیوندند. در همین راستا باید سازماندهی های مردم گسترش یافته و بلاانقطاع به دامنه آن افزوده شود. بدون سازماندهی و تشکیلات ها مدنی نه پیروزی و نه تثببت آن عملی است.

  • سپس پیوند این سازمان ها و نهاد های مردمی باهم و کلیت آن‌ها با احزاب لیبرال دمکراتیک مطرح است. احزاب لیبرال دمکراتیک باید به سهم خود زیر چتر یک قانون اساسی واحد گردهم آیند و در ضمن با سازمان ها و نهاد های مردمی و مدنی ارتباط برقرار نموده و مجموع این ارتباطات و گردهم آیی ها در یک سازماندهی و ارتباط تشکیلاتی گسترده در زیر لوای یک قانون اساسی لیبرال دمکراتیک بایستی شمایی از قدرت اجتماعی و اداری آتی کشور را به جهانیان ارائه دهد.

  • هنگامی که این شبکه وسیع از ارتباطات و سازماند هی ها و نهاد های مردمی و احزاب در زیر سایه یک قانون اساسی واحد عملی گشت، آنگاه عملاً اراده مردم لیبرال دمکراتیک ایران برای بر کرسی نشاندن جامعه و نظام اداری سیاسی آتی خود عملی می‌گردد و به نمایش گذاشته میشود.

  • اجتماع عظیم از این تشکلات مردمی و حزبی را می‌توان کنگره بزرگ ایرانیان برای آزادی و دمکراسی نامید.

  • این کنگره نطفه جامعه مدرن و آتی ایران برای استقلال وآزادی و دمکراسی در کشور خواهد بود

  • در این کنگره هم سازماندهی مردمی و مدنی تحقق یافته و هم ائتلاف احزاب سیاسی و هم ارتباط این دو باهم یعنی پایه‌های مردمی و روبنای سیاسی در یک جا جامه عمل می پوشد.

  • به این ترتیب این کنگره به سهم خود هم گواهی از سازماندهی مردمی است و هم نشانه یک آلترناتیو تاریخی از یک نظام اداری که بر نهادهای مردمی متکی خواند بود و از سوی دیگر کنگره به مظهر عملی پیمان و اراده اجتماعی ایرانیان برای یک ایران نو مبدل خواهد شد