۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

کدام دفاع؟ کدام جامعه سرمایه داری؟ این چه بازی است که شما راه انداخته اید.


آقای ناصر اصغری اخیرا در نشریه روزنه نقدی به نوشته آقای کاظم علمداری نوشته اند که من در زیر جوابی را به این نقد آقای اصغری آماده کردم به استحضار می رسانم. قبل از هر چیز باید عرض کنم من نوشته آقای کاظم علمداری را نخوانده ام و خواندن آن را به بعد موکول می کنم و برای این جوابیه به آقای اصغری ضرورتی در خواندن آن در خود ندیده ام چرا که نوشته و نقد من به آقای ناصر اضغری در دفاع از جامعه و سیستم و مکانیزم سرمایه داری نیست. مشکل من با آقای اصغری و رفقایش نحوه برخورد و رویکردشان به تاریخ تکامل اجتماعی و ضروت تکامل مرحله به مرحله آن می باشد. از آن جا که این جوابیه قسمنی از آن به شکل کامنت به استحضار آقای اصغری رسیده است من در این فرصت ضمن درج آن ادامه اش را در پایین پی می گیرم.


با عرض ادب


فرهاد واکف



آقای ناصر اصغری گرامی ،


نحوه برخورد و رویکرد شما به مسائل جهانی و کشوری، من را به این اندیشه هدایت می کند که عرض کنم که انگار شما از سیاره دیگری آمده اید که در آن انسانی نظیر شما وقتی به سیاره ما نگاه می کند ما را هنوز در مرحله ناچیز تکامل طبیعی به انسان شدن می بیند. این جاست که این انسان که شما باشید بدون توجه به قانون مندی های تکاملی که از شما یک انسان ساخته است به ما که هنوز در مرحله حیوانی هستیم با عصای جادویی که در دست دارد به ما فرمان این می دهد که بدون توجه به قانون مندی های تکامل هرچه زودتر از عالم حیوانی خارج شده و به سطح انسانی شما ارتقاء یابیم. اما وقتی با واکنش منفی ما مواجهه میشوید که این جهش از حیوان به انسان تایع قوانینی است و منوط به عصا جادویی و اراده الهی شما نیست در غصب برمی گردید و می فرمایید: دفاع از حیوانیت؟! نمی گیرد.


دوست عزیز من آقای تاصر اصغری!


کدام دفاع ؟ کدام سرمایه داری؟ این چه بازی است که شما راه انداختید. کجای منطق و عقل سلیم انسانی می گوید به محض این که سخن از این شد که ایران باید در روند تکامل تاریخی و اجتماعی اش در مرحله کنونی از سرمایه داری و نظام و جامعه سزمایه داری عصر قرون میانه که در آن سلطه با سرمایه داری تجاری است به مرحله عالی تر اجتماعی پا گذارد که در آن سلطه با سرمایه داری صنعتی است صدای شما در می آید آهای دارند از سرمایه داری دفاع می کنند.؟! چه دفاعی عزیزمن؟ برای لحظه ایی هم شده خود را در عصر برده داری در ایران تصور کنید. اگر در همان عصر همین بحث را با شما می داشتیم و از ضرورت انجام و فرجام دوران عصر فئودالیته و بزرگ زمین داری در کشور به شما می گفتیم مطمئنا شما با این رویکردی که اکنون دارید در جواب برمی گشتید و می گفتید: آهای دفاع از فئودالیته؟! نمی گیرد.


خوب عزیز من. حالا هم همین طور است. توجه بفرمایید. نه مناسبات و سیستم سرمایه داری بل که نظام و جامعه سرمایه داری - این دو یکی نیستند- نخستین بار در شکل اولیه اش در دوران تاریخی قرون میانه در کشور ما پدیدار شد. این جامعه بورژوایی و سرمایه داری را که در عصر ماقبل مدرن در کشور پدیدار شد جامعه سرمایه داری صنفی و سنتی می خوانند که از مولفه های اصلی آن سلطه سرمایه تجاری بر سرمایه صنعتی است. تازه در مرحله دوم تکامل سرمایه داری از سرمایه داری تجاری به سرمایه داری صنعتی - انقلاب صنعتی و بورژوایی - است که در کشور در پی توسعه مناسبات جدید سرمایه داری از دل آن رفته رفته جامعه نوینی از سرمایه داری پدیدار می شود که آن را جامعه سرمایه داری صنعتی و نوین و یا آزاد و... می نامند.


بهر حال نام ها و نشان ها مهم نیستند. مهم هرباره این است که ایران کنونی و جامعه اش از راه تکامل اجتماعی این نظام سرمایه داری - سنتی - به آن جامعه سرمایه داری - مدرن - به آن گونه که شما فکر می کنید در پی دفاع از مکانیزم و سیستم عملکرد سرمایه داری نیست بل که در پی دفاع از تکامل تاریخی و اجتماعی اش می باشد.



دوست گرامی آقای ناصر اصغری،


بر هیچ کس از اهل نظر و ناظران سیاسی و اجتماعی کشور پوشیده نیست که ما در ایران از مدافعان سرمایه داری - به منزله یک رابطه اجتماعی و استثماری - کم نداریم. بی شک عده قابل شماری از همین مدافعان سرمایه داری در ایران به اقتضای طبیعت اجتماعی شان از تکامل سرمایه داری صنعتی و از انقلاب صنعتی در ایران پشتیبانی می کنند.


اما باید هرباره توجه داشت مدافعان این و یا آن نوع از سرمایه داری در ایران به یک طرف، در طرف دیگر این قضیه ما با مسئله و موضوع تکامل تاریخی و اجتماعی ایران در طی مراحل و گام به گام روبرو هستیم که باید آن را به منزله یک رویکرد و روش برخورد به حل مسائل کشور جدی گرفت.


این که می گویم به صورت یک رویکرد در برخورد به مسائل اجتماعی کشور به این معنا است که این تاریخ کشور که هرباره و در هر مکان به شکل مرحله ایی و تسلسل وار در جریان است باید از سوی مدافعان جامعه عالی انسانی، جامعه اشتراکی و جهانی - به صورت یک منش و یک رویکرد به مسائل در روش برخوردی شان به مسائل کشوری و جهانی وارد شود.



دوست و رفیق عزیز


مشکل من و امثال من با شما در این نیست که شما مدافع آزادی کارگرید و ما مدافع سرمایه داری. بل که در این است که رویکرد شما به مسائل کشوری و جهانی و حتی کارگری و لذا حل آن ها رویکرد تاریخی و مطابق قانون مندی های تکامل و رشد نیروهای مولد و اجتماعی کشور نیست.


چون چنین است لذا در منظر شما هر کوششی که به نحوی از انحاء رشد و تکامل اجتماعی و به تبع آن رشد و تکامل مرحله به مرحله جامعه ها و نظام های سرمایه داری - از صنفی و آزاد تا انحصاری - در یک کشور را دنبال کند صرف نظر از زاویه اجتماعی آن عین هو دفاع از سرمایه داری و دفاع از استثمار انسان از انسان می باشد.


در ادامه عرض می کنم. این رویکرد جزمی و غیر تاریخی شما به مسائل داخلی و خارجی به یک نوع ساده کردن و عامیانه کردن مسائل انسانی متکی است. در همین راستا مکانیسم رویکردی شما از مغلطه کردن بدور نمی ماند.


در چارچوب این به اصطلاح نظام رویکردی است که فقط سرمایه داری به منزله یک مکانیزم استثماری با آن تعاریفی که شما نمودید نمودار می شود.


شما در این رابطه مرقوم نمودید


هر كس بنا به رسالتی كه برای خود تعریف كرده است، و یا بخاطر شغل و منبع درآمدی كه دارد، شاید مجبور باشد و یا به دلبخواه بخواهد سرمایه داری را برای مخاطبینش نقاشی كند. اما "اساس سرمایه داری "مالکیت خصوصی"، "رقابت" و "سود بری" است."


هیچ شکی نیست که سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی و یک سیستم ضرف نظر از این که این سرمایه داری یک بار موجود باشد و یا بی شمار تکرار شده باشد، صرف نظر از این که صنفی باشد، مدرن و یا پسا مدرن، ایرانی ، چینی و یا آمریکایی ، سرمایه داری است.


هزار بار بالا بروم و هزار پایین بیاییم و با هیچ آب متبرکه ایی این سرمایه داری برخلاف جوهر خود مبدل نمیشود. سرمایه داری، سرمایه داری است.


این سرمایه داری هم همان وقت سرمایه داری بود که در قرون میانه در شهرها جوانه زد و توسعه یافت و به شکل یک جامعه شهری سپس هویدا گردید و هم همین حالا در کشور که از یک قرن و نیم به این طرف در حال نظام پذیری و در حال تبدیل شدن به یک جامعه نوین سرمایه داری است ، همان سرمایه داری و با همان تعاریفی است که شما ارائه دادید.


حق با شماست . در یک نگاه کلی و جهانی به سرمایه داری به منزله یک رابطه استثماری و اجتماعی ، سرمایه داری فقط داری یک تعریف عمومی و جهان شمول، یک کارکرد عام و جهانی و یک ... است و بس.


اما دوست عزیز آقای ناصر اصغری،


انگار که شما مو بینید و من پیچش مو. شما تمام تاریخ تکامل اجتماعی یک کشور و در یک مکان یعنی روند طولانی از این جامعه و نظام به آن جامعه و نظام تبدیل شدن را که در مرحله بورژوایی و شهری و سرمایه داری تاریخ اجتماعی کشور ادامه دارد به شکل عوامانه اگر نگویم به شکل فیلسوف مآبانه خلاصه کرده اید در یک تجرید از سرمایه داری و تعریف از آن و سپس ابراز می دارید


دفاع از سرمایه داری؟! نمی گیرد


یعنی به بک عبارت ساده تر برای شما در کل این تاریخ اجتماعی، در کلیت این همه شدن ها و تغییر و تحولات و دستاورد های اجتماعی و انسانی آن فقط یک چیز است که به نظر و به نمود می آید و آنهم سرمایه داری است که دارد مدام به حیات خود ادامه می دهدو بس.


چون چنین است و چون شما فقط همین سرمایه داری را بطور جهانی و بدور از نظام بندی و مراحل تکاملی و غیره اش می بینید آنگاه برای شما وجود همین رابطه استثماری و غیر انسانی در سطح یک کارگاه، یک فابریک و یک... از همان آغازش در کشور یعنی در عصر دوله ها و سلطنه ها ، در عصر قرون میانه کشور که برای نخستین باز سرمایه داری به شکل صنفی اش در کشور نمودار شد کافی است تا حکم به نابودی آن را صادر کنید.


چرا؟ چون استدلال شما بسیار ساده است: سرمایه داری به مثابه یک رابطه انسانی و اجتماعی ناعادلانه است و چون در عوض شما خواهان رابطه ایی هستیدکه عاری از چنین مناسبات ظالمانه ایی باشد.


عرض کردم. شما و حکایت وضعیت ما و حکایت تاریخ تکامل اجتماعی ما در کشور مانند همان انسانی است که از سیاره دیگر آمده است و ما موجودات را هنوز در مرحله حیوانی تکامل طبیعی شان یافته است. خوب این چنین فردی که شما باشید با آن رویکرد جزمی و غیر تاریخی اش چه حکمی برای وضع حال صادر می کند؟


آقای اصغری عزیز،


شما با آن رویکرد جرمی تان ایرانیان را بلانسبت بسیار پرت از مرحله می پندارید. شما می پندارید این تاریخی که کشور و جامعه هایش تاکنون پشت سر گذارده اند و به سطح کنونی رسیده اند تا این مرحله همه چیز داشته اند و تنها شما و امثال شما را کم داشته اند که می دانید که قضیه از چه قرار است، یعنی شما ناجیان و سوپرمن ها را کم داشته است که با عصای جادویی و الهی شان که معجزه گر است و قادر است ایران و کارگر جماعت را از وضع وخیمش که تاریخ کشور به آن تحمیل کرده است، وارد معرکه شوند و آنها را نجات دهند؟



به عبارت دیگر شما می پندارید اگر ایرانی به لحاظ اجتماعی تا کنون این مسیر را طی کرده و به این سطح از تکامل اجتماعی رسیده تنها از این رو بوده است که امثال شما را کم داشته که هرباره در هرمرحله اجتماعی از ناعادلانه بودن آن مرحله به آنها گوشزد کند؟


راستی شما یا این قدر خامید و یا این که ایرانی جماعت را این قدر خام می پندارید؟ راستی چه فکر می کنید که تاریخ کشور از جامعه اشتراکی اولیه تا کنون چرا چنین مسیری را طی کرده است و چرا باید بر پایه همان قانون مندی ها به مسیر خود ادامه ندهد و گوش به فرمان موجوداتی نظیر شما در آید که از سیاره دیگر آمده اند برای ما از آن جامعه و معضلات آن نسخه پیچی می کنند که ما در ایران هنوز در پی دست یابی به ان هستیم؟



آری شما خوب متوجه شدید. من فراتر از آن سرمایه داری تجریدی شما سوالم را از شما مطرح کرده ام. فراموش نکنید شما فقط سرمایه داری و مکانیسم عملکردی آن را می بینید و نه جامعه ها و نظام های سرمایه داری که هر باره در هر گام و مرحله از تکامل اجتماعی و سرمایه داری از راه توسعه و انبساط مناسبات سرمایه داری به شکل یک نظام و جامعه تکوین می یابد.


فراموش نکنید شما درخت را می بینید اما جنگل را از نظر انداخته اید. اما این که عرض کردم مانند این می ماند که شما از یک سیاره دیگر آمده اید این کمک از زبان استعاره برای ابراز یک مسئله دیگر بود که همین حالا عرض خواهم کرد.


شما در نقدتان به آقای علمداری می نویسید:


نیویورك تایمز اخیرا نوشته بود كه در چهارگوشه آمریكا، از كارخانه و كارگاه و مزرعه تا مدرسه و دیسكو و حتی در كاخ سفید، همه درباره آینده سرمایه داری حرف می‌زنند. آری، آینده سرمایه داری! در بحبوحه فروپاشی دیوار برلین، یكی از ایدئولوگهای نظام سرمایه داری و دمكراسی اش، با اعتماد به نفس ویژه‌ای پایان تاریخ را اعلام كرد. و اكنون كه همه دارند از متزلزل بودن آینده سرمایه داری حرف می‌زنند، شك دارم كه آن ایدئولوگ از گفته اش پشیمان نباشد. در زمانه‌ای كه سیستم سرمایه داری پر از بحران است و از هر گوشه و كناری به نوعی به چالش كشیده شده است، دفاع از آن زیادی نخ نماست. كمتر كسی آشكارا و زمخت به خود جرأت داده كه این كار را بكند. این عرصه‌ای است كه كاظم علمداری وارد آن شده است. وی در نوشته‌ای تحت عنوان "جنبش وال استریت و چپ سنتی" كه ظاهرا به جنبش اشغال وال استریت پرداخته است، زمین را به زمان بافته است كه بتواند برای سیستم عمیقا بحران زده و در بن بست سرمایه داری اعتباری بخرد. یك واقعیت تلخ سیاسی اینست که علیرغم اینکه در عصر اینترنت زندگی میکنیم اما در یكی دو دهه اخیر، اخبار زمین لرزه‌های سیاسی گویا دیرتر به گوش عده ای از ایدئولوگهای مدافع سیستم سرمایه داری در ایران رسیده است؛ یا شاید دلیل اینست كه رسالت برخی از اینها قبل از هر چیزی دفاع گاه ضمنی و گاه صریح از جمهوری اسلامی بوده است.



و در ادامه گزارش می دهید


حقایق دنیای امروز و قطبی شدن آن

یكی از كمیسیونهای كنگره آمریكا در گزارشی نوشته است درآمد مردم آمریكا در یكی دو دهه اخیر، تا آنجا كه به اكثریت مردم برمیگردد زیاد فرق نكرده است؛ اما حساب بانكی ١ درصدیهائی كه امروز اعتراض بر علیه آنها دور گرفته است، بطور باورنكردنی‌ای فربه‌تر شده‌اند. و این اختلاف درآمد نه از قبل "كار" (Labour) و یا "سرمایه گذاری" (Investment) است، بلكه از "كسب و كار" (Business income) است. انگار كسی هنوز این توهم را دارد كه می‌شود با كار كردن سرمایه دار شد! یا با سهام‌های جزئی (مثل خریدن سهام با بیمه بازنشستگی و غیره) می‌تواند سرمایه دار بشود!



همان گونه که خوانندگان شما هم به سادگی متوجه میشوند این سیاره ایی که شما از آن آمده اید و نظر به وضعیت آن و وضعیت سرمایه داری در آن برایمان گزارش رد می کنید، همان آمریکاست. شما این آمریکا را که جامعه و نظام سرمایه داری آن در مرحله حاکمیت بانکها و سرمایه مالی است با ایران ما که در مرحله گذار از جامعه سرمایه داری سنتی و سوداگر به سرمایه داری صنعتی در جا زده و دارای مشکلات عدیده است مقایسه می کنید و آنگاه با همان منش و رویکرد جزمی تان که توامان با برخورد تجریدی به سرمایه داری است می نویسید


كسی كه بخواهد از این سر سرمایه داری را نجات دهد، زیادی ناشی است. سرمایه داری همین است كه جلوی چشمان حیرت زده همه اتفاق می‌افتد. توحش، جنگ، جنایت، ورشكستگی، دیكتاتوری و غیره. آنكس كه بخواهد اینجوری نشان بدهد كه سرمایه داری از راه سرمایه گذاری، با سرمایه داری از راه كسب و كار (معلوم هم نیست كه واقعا دارند چه می‌گویند!) با هم فرق می‌كنند و یكی سرمایه داری است و دیگری نه، راه درستی برای دفاع از سرمایه داری انتخاب نكرده است. قبل از هر چیزی قاطی كرده است! شاید و فقط شاید، به این شیوه بشود برای دو روز بیشتر سر تعدادی را شیره مالید، اما یك دنیای سر بشورش برداشته را نمی‌شود اینچنین قانع كرد!



اما ای کاش این مسئله برای ما ایرانیان به همین جا محدود می شد و باقی می ماند و ادامه پیدانمی کرد. لاکن متاسفانه قضیه به همینجا ختم نمی شود.


کیست که نداند آن عصری که در آن جامعه و نظام سرمایه داری سنتی و صنفی در ایران پدیدار شد آن عصر و دوران تاریخی و تکاملی در کشور بود که متناسب با سطح تکامل اجتماعی آن در شهر و روستا یک نظام سیاسی و حکومتی از موجودیت برخوردار بود که استبدادی، مطلقه و دیکتاتوری بود.


این دیکتاتوری و حکومت مطلقه که هنوز در ایران از موجودیت برخوردار است به عبارت معکوس همان حکومت و نظام سیاسی است که در تناسب با جامعه سرمایه داری سنتی و صنفی بوده و است.


ارتباط دیکتاتوری و حکومت مطلقه با جامعه سرمایه داری تجاری در کشور به نحوی است که هرکس که در مقام آقای علمداری باشد خواه مدافع سرمایه داری و خواه مخالف آن فرقی نمی کند نمی تواند خواستار نفی حکومت مطلقه و دیکتاتوری در کشور باشد اما خواهان شکل گیری و استقرار آن جامعه سرمایه داری در کشور نباشد که سرمایه داری صنعتی خوانده می شود. این ممکن نیست. تاکید می کنم این ممکن نیست.


تکرار می کنم. ما در ایران هستیم. در آمریکا با آن مراحل عالی تکامل اجتماعی وسرمایه داری تا مرحله انحصاری با سلطه سرمایه مالی اش نیستیم. ما در کشوری هستیم که هنوز که هنوز است در مرحله گذار از سرمایه داری دیکتاتوری طلب و سنتی به سرمایه داری صنعتی و تابع دمکراسی وامانده است.


من به آقای علمداری از این رو حق می دهم که ایشان به تقریر و برداشت خودشان می نویسند


"آزادی، رقابت، و سودجویی، سه پایه اساسی رشد سرمایه داری صنعتی بوده اند".



عرض کردم و تکرار می کنم این برداشت آقای علمداری از شروط رشد و توسعه سرمایه داری صنعتی و جایگزینی آن با آن سرمایه داری و جامعه سرمایه داری در ایران است که دیکتاتوری طلب و از پایه های شهری حکومت مطلقه می باشد.


اما در این رابطه صرف نظر از این که این و آن فرد چگونه و به چه شکل ضرورت ادامه و فرجام نظام پذیری سرمایه داری صنعتی در ایران را مطرح می کنند، مهم این است که بدانیم و یپذیریم این فرجام برای ما ایرانیان یک ضرورت تاریخی و اجتماعی است که از آن تنها این سرمایه داران نوین و صنعتی نیستند که بهره خواهند برد بل که کارگران هم هم ازآن فایده مند خواهند شد.


در این رابطه مهم است که به این بسنده نکنیم که سرمایه داری ، سرمایه داری است. به اهمیت تکاملی و تاریخی از این سرمایه داری به آن سرمایه داری شدن در کشور مان ایران پی ببریم.


به این پی ببریم که از این نظام اجتماعی به آن نظام اجتماعی از سرمایه داری نه تنها جامعه ایی از سرمایه داری می رود و جامعه دیگری جایگزین آن می شود بل که همراه با آن آن نظام سیاسی که در تناسب با جامعه قبلی در شهر و روستا بود ازبین خواهد و آن نظام سیاسی جایگزین خواهد شد که دمکراتیک است.


چون در این جا نحوه ادامه و فرجام نظام پذیری سرمایه داری صنعتی در ایران نیست به همین مقدار در چارچوب گفتگو های خودمان عرض می کنم که بی شک تصوری که بسیاری از این فرجام نظام پذیری جامعه سرمایه داری صنعتی در ایران دارند بر پایه همان الگوهای رشد و توسعه در کشور های کلاسیک نظیر انگلستان و فرانسه و... می باشد.


لاکن صرف نظر از این تصورات و نسخه پیچی ها برای راه رشد و قوام نظام و جامعه سرمایه داری صنعتی در کشور باید توجه داشت آنچه که ما ایرانیان طالب ترقی و تکامل اجتماعی در کشور را می باید متحد کند و برعلیه آن نظام سرمایه داری که دیکتاتوری طلب است وارد میدان کند نفس ضرورت رشد و توسعه و قوام و نظام پذیری جامعه سرمایه داری صنعتی در کشور است.


این دسته از ایرانیان به رویت می بینند که این جامعه و نظام سرمایه داری سوداگر است که به کمک جامعه و نظام سرمایه داری انحصاری و مالی دیگر کشورها عملا در سر راه رشد و توسعه انقلاب صنعتی کشور و به تبع آن لیبرالیزه و دمکراتیزه کردن شرایط اجتماعی کشور قرار گرفته اند.


اما در عوض شما و رفقایتان چه کار می کنید؟ در عوض به جای این که به آن نظام و جامعه سرمایه داری در کشور که از پایگاه اجتماعی دیکتاتوری و حکومت مطلقه و استبداد در کشور است اشاره دهید و قوای کارگران را بسیج کنید در برابرشان با اشاره عام وکلی به استثمار سرمایه داری و ظالمانه بودن سرمایه داری به مثابه یک رابطه اجتماعی از بی هوده بودن ضرورت انبساط انقلاب صنعتی و رشد و توسعه نیروهای مولده کشور می گویید.


و در این راستا از این می گویید که جامعه سرمایه داری در نفس خود یک دیکتاتوری و یک حکومت مطلقه است و این در حالی است که در سخن از جامعه سرمایه داری سخن از جامعه سیاسی و حکومت نیست. به عبارت دیگر این که جامعه و نظام سرمایه داری در نفس خود یک نظام سیاسی است و به این اعتبار یک نظام دیکتاتوری است از ابداعات و اختراعات جامعه شناسانه رویکردی است که جزمی است.


شما می نویسید:


كاظم علمداری در بخشی از نوشته اش گفته است: "واقعیت دیگر این که جوامع بشری در قلمرو سیاست، بیش از پیش طالب دمکراسی و نقش برجسته‌تر مردم در نهاد قدرت‌اند." و این را به سرمایه داری چسبانده است. "واقعیت" اما چیز دیگری است. دمكراسی، نقش برجسته ـ و نه حتی برجسته‌تر ـ مردم در نهاد قدرت نیست! دمكراسی مشروعیت حاكمیت بخش كوچكی از جامعه، همان ١ درصدی‌ها، بر بقیه جامعه، همان ٩٩ درصدی هاست.


راستی کدام حاکمیت؟ حاکمیت یک مقوله سیاسی و یک نظام سیاسی است. به نظر می آید بر شما مسلم باشد صرف وجود جامعه و نظام سرمایه داری عبارت است از حاکمیت جامعه و نظام سرمایه داری. و به همین نحو چون این حاکمیت مفروض شما حاکمیت سرمایه داران است پس لذا هرباره این می ماند که هر جامعه سرمایه داری یک جامعه سیاسی و یک دیکتاتوری قلمداد و معرفی شود.


شما می نویسید:


كسی كه بخواهد از این سر سرمایه داری را نجات دهد، زیادی ناشی است. سرمایه داری همین است كه جلوی چشمان حیرت زده همه اتفاق می‌افتد. توحش، جنگ، جنایت، ورشكستگی، دیكتاتوری و غیره.


راستی کدام جامعه سرمایه داری؟ کدام دیکتاتوری؟ کدام حکومت و نظام سیاسی؟ به نظر می آید که شما قادر به تفکیک جامعه از نظام سیاسی وحکومتی نیستید. و این در حالی است که اگرچه شما دمکرات نیستید اما از بدوی ترین اصول آزادی خواهی و نه دمکراسی طلبی تفکیک امر جامعه انسانی از نظام سیاسی و حکومتی است.


منبع


http://rowzane.com/fa/articles-archiev/74-nasser-a/8271-1390-08-18-20-11-26.html


با سپاس


فرهاد واکف