۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

به مناسبت روز جهانی کارگر!

یازده اردی بهشت  برابر با اول ماه مه روز جهانی کارگر است. در این روز کارگران جهان برای نمایش همبستگی  و اتحاد خود یک روز از کار خود را بر زمین خواهند نهاد.

هدف ازاین عمل نشان دادن اهمیت کاربطور کلی  و کار انسانی بطور اخص به منزله یکی از منابع اصلی ثروت انسانی در هستی ما انسان ها است. از این رو در این روز کارگران جهان متحدانه اعتراض خود را بر تقسیم ناعادلانه ثروت  به نمایش می گذارند.

به این مناسبت بد نیست نگاهی کوتاه و گذرا بر وضعیت کنونی کار انسانی در سطح جهانی بیاندازیم.

انقلاب نوین صنعتی - انقلاب انفورماتیک - آغاز گر  مرحله جدیدی در عصر نو که با انقلاب صنعتی اول آغاز گشت می باشد.

این انقلاب مبین یک عصر و دوران نوین برای ما انسان های جهان نیست. اما در عصر  و دوران نو مبین یک مرحله نوین برای آن  می باشد.

مرحله نوین برای هستی کارگران حائز اهمیت فراوان است.

مرحله نوین  تضاد کار یدی و کار فکری را از بین خواهد برد. با از بین رفتن کار یدی کارانسانی محدود به کار فکری خواهد شد. برای هستی کارگری این امر به این معنا است که کارگران متخصص و صاحبان کار فکری دیروز تا سر حد کارگران یدی نزول خواهند  نمود. و در ادامه این امر از این راه به حیات اریستوکراتی کارگری - این قشر مرفه کارگران و صاحبان کار فکری دیروز - پایان خواهد داد. با تبدیل کار یدی به کار فکری  جامعه کارگری به یک جامعه یکدست مبدل خواهد شد.

از دیگر سو مرحله نوین  برای هستی سرمایه داران حائز اهمیت می باشد.

 مرحله نوین به همان گونه که به طبقات درونی جامعه کارگری بسود کارفکری پایان داده  به همان گونه به موازات آن با آهنگی کم و بیش به سوی یکدستی در  جامعه بالا دست پیش خواهد رفت.معنای عملی آن برای سرمایه داران این است که به وضعیت طبقاتی درون جامعه سرمایه بسود کلان سرمایه داران خاتمه داده خواهد شد.

نتایج این عمل سقوط آزاد طبقات پایینی و متوسط جامعه سرمایه به درون جامعه کارگری و پولاریزاسیون کشور به دو قطب شدیدا متضاد  خواهد بود.

این فرآیند قطب بندی  اجتماعی که چنین ترسیم شد محصول فرآیند انقلاب نوین صنعتی است. اما در طول این تحول اقتصادی و اجتماعی دوران گذاری پدیدار خواهد شد.

در این دوران گذار بایستی مطالبات کارگری را به تناسب وضعیت نوین تنظیم نمود.

در سطح اروپا که در حال وحدت  است باید این حالت گذار با مطالبات نظیر


  • کاهش ساعات کار با هدف کار انسانی برای همه
  • افزایش دستمزدها
  • ارتقاء رفاه کارگری
  • ....
همراه ساخت.

باید دانست که کارگران جهان در همه جا خواهان حرکت به پیش،   کارگری کردن روند گلوبالیراسیون، و اجرای همه اقداماتی هستند که  به نحوی درد های زایش نوین اجتماعی را برای کارگران قابل تحمل تر می نماید

در سطح کشور های در حال گذار نظیر ایران کارگران خواهان انجام انقلاب اقتصادی و انقلاب سیاسی، پایان بخشی به استبداد و   تلاش در جهت دستیابی زیر ساخت های مهم اقتصادی می باشند .

نباید از نظر دور داشت کارگران جهان متحدانه در همه سطوح و ناموزونی های تکامل تاریخی  انزجار خود را با واپس گرایی در همه سطوح اعلام می دارند.

آنها در همه کشور ها پیرو روند به پیش  همراه با اشکالی  هستند که در آنها پیوسته به هستی و رفاه کارگری توجه می شود.



معضلی بنام ایدئولوژی را دریابیم! بخش پایانی

اندیشه جامعه سازی در  عصر نو که عصر انقلابات بوده است قوت گرفت. در کشور ما که یک کشور نیمه سنتی و نیمه مدرن و در حال گذار و توسعه از شرایط سنتی به شرایط مدرن اجتماعی است،  اندیشه جامعه سازی طرفندی در دست جامعه سنتی برای انسداد پروسه گذار و توسعه بسوی نیمه مدرن کشور می باشد.

به عبارت دیگر سنتی ها- در طیف های مختلف اجتماعی -  در پی استفاده ابزاری از اندیشه جامعه سازی و به طبع آن مکتب وایدئولوژی - خواه دینی و خواه ضد دینی -  است تا از این راه جلوی فرآیند گذار و توسعه بسوی کفه مدرنیته در کشور را مسدود نگه دارند.


به عبارت نهایی ریشه اصلی و اجتماعی اندیشه جامعه سازی در محافظه کاری سنتی و در ارتجاع در کشور پنهان است.

بر این پایه ارتجاع سنتی برای مهار موج و حرکت تحولی و تاریخی در کشور با غوغاسالاری و  جوسازی  و ادعای کاذب مبنی بر این که:   ما هم هستیم و ما هم در پی ساختن جامعه ایم و ... ضمن اغتشاش اذهان از راه کثرت عرضه ها, مصنوعات و.. در پی مصون نگه داشتن خود از تحول و انقلاب  می باشد.

در حالی که اندیشه جامعه سازی که یک مولود  مکتبی و ایدئولوژیک می باشد سازی توخالی است که مانند دهل  شنیدن آن از دور خوش است. از نزدیک جامعه ایدئولوژیک هر قدر هم مبتنی بر خرد باشد هیچ نیست مگر باز سازی همان جامعه زوال یافته و کهنه ایرانی که این بار جامه دیگر مکتبی بر تن کرده است.

از همین رو وجه ممیزه اصلی اندیشه جامعه سازی در مکانیکی و جزمی و ضد تاریخی بودن  آن است.


اندیشه جامعه سازی نه تنها ضد تاریخی و مکانیکی است بل که از  دایره اعتبار تاریخی و اجتماعی هم خارج است.

اندیشه جامعه سازی در واقع یک پدیده فرهنگی و یک هنر و آفرینش انسانی است . یک پدیده تاریخی و اجتماعی نیست.

در اندیشه جامعه این تاریخ اجتماعی انسان نیست که داردخود را بازتولید می کند بل که این فرهنگ و قوه آفرینش و توان هنری انسان است.

اما این که چگونه انسان سنتی، از اعتبار و ارزش تاریخی افتاده هرباره در سایه اندیشه هنری و زیباشناسانه جامعه سازی در پی مصون نگه داشتن خود از گزندهای تاریخی  و اجتماعی است،   این  رابطه را بایستی بطور کلی بر پایه اصل رابطه انسان اجتماعی و ایدئولوژی توضیح داد.

برخلاف تصور مارکس ایدئولوژی ها روبنا ها و رو ساخت های هر بنای اجتماعی و تاریخی نیستند بل که مکاتب و ایدئولوژی ها مانند دیگر ساخته های فرهنگی ازیک حوزه دیگر هستی انسانی می باشند.

اما انسان اجتماعی از حوزه های هستی فرهنگی پیوسته حجاب هایی، روغن جلا هایی  برای هستی اجتماعی خود ساخته و پرورانده است.

او از مواد فرهنگی  موادی  ساخته است که بوسیله آن ظواهر بنای اجتماعی خود را رنگ و روغن زده است.

اما همان گونه که زیبایی  به رنگ و روغن نیست بل که برعکس توسل به رنگ و روغن برای پوشانیدن زشتی ها و نقصان هاست به همان گونه هم در تاریخ اجتماعی نیروهای بالنده از ظواهر فرهنگی و ایدئولوژیک و ساخته های هنری برای بزک چهره زیبای خود استنکاف دارند.

معضلی به نام ایدئولوژی را دریابیم! بخشش ششم

پس بدینسان نگاه مکتبی و ایدئولوژیک به جامعه انسانی هرباره واحد و یگانه است. اگر چه هرباره درانتقال و ترانسفر مکتب از مکتب دینی به مکتب ضد دینی شکل آن تغییر می کند.

در پایین قدری پیرامون آن توضح می دهم.

در رابطه مکتب و جامعه کلیت مکتب گری بر یک اصل اساسی استوار است و آن این که جامعه طبیعی وانسانی مانند یک ایدئولوژی و مکتب ساخته و و پرداخته ذهن  انسانی است. به عبارت دیگر هر جامعه انسانی از پیش در قالب یک مکتب  پرورانده و سپس بر  شالوده  همان مکتب عملی و پراکتیزه شده است.

 از همین رو این ها به این نظرند: هر جامعه بشری حائز یک شالوده مکتبی است که آنها این شالوده مکتبی را  به زبان دیگرجهان بینی می خوانند.  مقوله جهان بینی  در حقیقت ترجمه مقوله آلمانی به همین معناست. اما با این توضیح که آلمانی ها مطابق معمول راه خود را رفته و واژه جهانبینی را برای واژه ایدئولوژی اختراع نموده اند.

 در تحیلیل نهایی می توان گفت این ها به این ترتیب به ما می خواهند  این نظر را ارائه دهند:  همان گونه که برای هر مکتبی یک مکتب سازی وجود دارد برای هر نظام اجتماعی هم یک مکتب و ایدئولوژی به عنوان زیربنای ایدئولوژیک آن از موجودیت برخوردار است.

به عبارت اولی از منظر مکتبی و ایدئولوژیک هر فرماسیون اجتماعی - هر فرم از جامعه انسانی و هر جامعه - صورت پراتیک وعملی شده از یک تئوری و یک مکتب از پیش تعیین شده است.

در مناسبات اجتماعی  کنونی ایران بطور مثال این منظر به این اندیشه است که جامعه سنتی ایرانی بر پایه مکتب اسلامی بنا نهادشده است. از این رو ما بایستی اکنون جامعه نوین خود را   بر پایه خرد ورزی  بنا نماییم.

یعنی اگر تاکنون جامعه اسلامی بوده است این ها  در پی این هستند که من بعد یک جامعه ضد دینی، یک جامعه انسانی، یک جامعه علمی و یک جامعه مبتنی بر خرد  و یک جامعه .... برپا کنند

این ایده برپاسازی جامعه، یعنی جامعه ایی از پیش از موجودیت برخوردار نیست و عده ایی به عنوان مهندس، معمار، در اتاق های فکری شان هرباره در  صدد ساختن آن  برمی آیند،  را در کشور ما مدیون همین مکتبی های وطنی در رنگ های گوناگون شان هستیم.

در یک کلام به این می گویند اندیشه جامعه سازی. و اندیشه جامعه سازی صرف نظر از مدل آن  یک ایده مکتبی، ایدئولوژیک می باشد.

همان گونه که تاکنون مکررا تکرار شد: اندیشه جامعه سازی درکلیت آن در کشور ما به 2 صورت کلی وجود دارد


  • جامعه سازی درمکتب دینی
  • جامعه سازی در مکتب خرد گرایی
مبحث ما در این قسمت در رابطه با خرد گرایان است. یعنی مکتبی که بر این اندیشه استوار است که باید در برابر جامعه دینی موجود یک جامعه عفلی و مبتنی بر خرد بر پا کرد

ادامه دارد....