۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه

کار خلاق انسانی - قسمت دوم

همیشه این نقد بر طبیعیون وارد می شد که آنها جامعه انسانی  را  تک بعدی و   تنها ازیک دریجه فیزیک و طبیعت می نگرند واز اینرو میگمارند که انسان فقط یک ماشین، یک آلت بی اراده، پاسیو و غیر فعال، یک عینیت و ابژه است.

می گفتند برخوردشان به انسان برخورد مکانیکی است و از اینرو رایج شده بود که می گفتند طبیعیون پیرو فلسفه و تئوری ماتریالیسم مکانیکی اند.

این عینی گرایی و ماتریالیسم و هرچه که نام داشت در واقع یک طبیعت گرایی یا ناتورالیسم بود.

قطب مخالف همان ذهنی گرایی و سوبژکتیوسم و ایده آلیسم بود.

ناتورآلیستها به دو دسته کلی تقسیم میشوند

انسان گرایان

جغرافی گرایان یا پیروان محیط زیست و..

در انسان گرایان همه گونه دسته ای یافت می شد: سوسیالیستها، نژاد گرایان، ملی گرایان و..

برخورد فیزیکی و یا مکانیکی به انسان در واقع یعنی تنها مشاهده صرف وجه فیزیک و طبیعت انسان.

بطور نمونه ناتورالیستها می دانستند که انسان کار می کند. دارای جامعه است. اما این کار و جامعه برایشان تنها به جهت طبیعی یعنی فیزیک کار و فیزیک جامعه مطرح بود.

اما کارخلاقانه، علم و دانش های نظری و تجربی انسان، اختراعات و ...از نظر فیزیک گرایان بدور می ماند.
 و یا اگر بهش اشاره می کردند بطور اتفاقی بود و جایگاهی در برخوردشان به انسان نداشت.

به همین گونه بود که وقتی اهمیت اقتصاد و  جامعه به وجه خلاقانه  آن مورد توجه قرار گرفت، نخستین اقتصاد دانان و جامعه شناسان هنوز تحت تاثیر فیزیک دانان و برخورد مکانیکی به  انسان بودند.

جنبه های فعال و خلاقانه را در عوض می گماشتند که بطور مشاهده ایی است.

این مشاهده از مبحث تغییر گریزان بود.

کشف قوانین تغییر انسان مستلزم این بود کانون توجه   از مشاهده  طبیعت صرف به مشاهده تغییرات و رابطه آن  جابجا شود

یعنی بدین سان بایستی در نگاه به فعالیت انسانی وجه عینی و طبیعی این فعالیت ها با وجه ذهنی آنها تکمیل شود

بطور نمونه در اقتصاد. در اقتصاد توجه صرف به وجه  عینی کار یعنی مشاهده صرف فیزیک کار که گفتیم خاصه طبیعیون بود.

این که گفته میشود انسان در عین کار جامعه اش را تغییر می دهد در این گفتمان نه کار به شکل عینی و طبیعی مد نظر است و نه جامعه.

اتفاقا طبیعیون چنین تغییراتی که از کار منشاء می گیرد و به تغییرات اجتماعی منجر می شود و سپس از تغییرات اجتماعی بر سر کار موثر واقع می شود را چون مصنوعی بود  و نه طبیعی کلا تغییراتی  مضری می دانستند که انسان را از ذات طبیعی دور می کند.

از نظر طبیعیون این دور سازی منشاء  دین و از خودبیگانگی عقیدتی داشت و به این نحو کل پیشرفت اجتماعی منبعث از اقتصاد به شکل منفی و حاصل تغییرات خودسرانه دین و عقیده پنداشته میشد.



ادامه دارد..

کار خلاق انسانی - قسمت اول

در این جا سخن از یک رابطه اساسی است که به اسامی مختلف ازآن یاد شده است:

رابطه عینیت و ذهنیت
رابطه طبیعت و فعالیت انسانی

در این رابطه از یکسو  طبیعت واقع است که وجه عینی را تشکیل می دهد و بطور کلی از اجزاء زیر تشکیل یافته است:

انسان به  جهات نژادی وقومی و فرهنگی

انسان به منزله موجود اجتماعی و به این عنوان جامعه انسانی

محیط جغرافیایی و یا محیط پیرامونی


در وجه عینی انسان به منزله موجودی اجتماعی و طبیعی از طبیعت جدا نیست بل جزیی از طبیعت است از این رو وجه عینی را می توان به دو بخش  طبیعت انسانی و طبعیت غیر انسانی تقسیم کرد.

طبیعت انسانی که گفته می شود در واقع انسان به دو لحاظ مطرح است: انسان اجتماعی و انسان به جهت نژادی - قومی - فرهنگی


انسان اجتماعی یا جامعه های انسانی پراکنده بر کره خاکی و منقسم در نژاد ها و زبان ها و فرهنگ های  در عین حال کار انجام می دهد.

این کار به دو معناست: یکی کار عینی و طبیعی و دیگری کار ذهنی و فکری


پس این فعالیت انسانی که از آن  یاد می شود  مفهوم وسیعی دارد ..

اما بطور کلی در دو وجه عینی و ذهنی مطرح است.

وجه  ذهنی فعالیت انسانی از سوی وجه عینی محدود می شود.


طبیعیون بر این بودند که طبیعت را در کلیتش مشاهده کنند اما  فعالیت انسانی را تنها در وجه طبیعی اش  مشاهده می کردند.

آنها جامعه انسانی   را که جزیی از طبیعت بود بطور نژادی، فیزیکی و تابع قوانین فیزیک و علوم طبیعی مشاهده می کردند. از این رو عینی گرایی در حصار فیزیک و علوم طبیعی محدود می ماند و  فعالیت انسانی تنها از سوی ذهنی گرایان مشاهده گشت.

اما ذهنی گرایان  فعالیت انسانی را در شکل  طبیعی اش نمی دیدند. عرصه فعال از نظر آنها فعالیت های ماورای طبیعی و تئولوژیک بود..

برخورد فیزیکی و فیزیوکرات منشانه طبیعیون به جامعه انسانی   چون بر حذف  فعالیت انسانی استوار بود, در محدود نگری که داشت قادر به پاسخگویی به مسائل اجتماعی  انسان نبود.

برای خروج از این محدود نگری طبیعیون نیاز به ورود به حیطه  فعالیت انسانی بود. یعنی باید حصارهای طبیعی و عینی  فعالیت انسانی شکسته میشد و در حیطه ایی پا گذاشته میشد که در آن  به شکل فعال مطرح است

ادامه دارد..