۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

پیرامون دین - 6

قبل از اینکه وارد مبحث ایدئولوژی شویم سعی میکنم در اینجا مبحث سکولاریته را به پایان برسانم. در آخر بد نیست جهت اتمام بحث به معنای لغوی سکولار توجه کوتاهی افکنیم. سکولار یعنی سده که اشاره به زمان، دهر و پویایی دارد. شاید ما بیشتر به معنای سکولار پی ببریم وقتی در نظر بگیریم که این واژه در نقطه مقابل کدام مفهوم به کار میاید. واژه ای متضاد سکولار عبارت است از ساکرال و ساکرال به معنی مقدس خودمان در زبان فارسی است. به این نظر سکولار و پروفان به یک معنی هستند. نگاهی به معنای لغوی پرو + فانوم یعنی نقطه مقابل آنچه فانوم و مقدس است , و اشاره ایی است به به محله ای که در مقابل محله و منطقه مقدس و کلیسایی واقع است. که از دیرباز مرسوم بوده که در یک تقابل و قطب بندی محلات و مناطق دایر میشدند. پرو به معنای پیش است و در پیش و مقابل مناطق مقدس مناطق و محلات دنیوی و غیر مقدس واقع بودند. که به آنها از اینرو پرو فان میگفتند و به معنای غیر مقدس متداول شد. سکولار در واقع اشاره به همین پروفانیتت دارد و متمایز است از آنچه مقدس و جاودانی است. و به عبارت مثبت هر انچه دنیوی و متغیر است. آدم از این جهت از سکولار در برابر ساکرال و مقدس استفاده میکند تا بدین ترتیب به تمام آنچه اشاره کند که دنیوی و غیر دینی است. و میدانیم این دو از هم جدا هستند. این جدایی یک مطلب بسیار مهمی است در این بحث پیرامون دین. چراکه سکولار از اینراه بهتر مفهوم میشود. من قبلا اشاره به این کردم که هر آنچه دنیوی و هر آنچه که دینی است از هم منفکند. برای این هر آنچه بطور نمونه فرض کنیم حکومت یکی از آن هر آنچه است. سکولاریته بدین معنا یعنی جکومت یک مفهوم و نهاد دنیوی است و نه یک نهاد و مفهوم دینی. و به عبارت اولی سیاست یک امر مقدس نیست . سیاست یک امر دینی نیست. سیاست ساکرال نیست بلکه سیاست پروفان و سکولار است. سکولاریته در واقیعت امر اشاره دارد به همین حدایی دین و دنیا و سکولاریته سیاسی به جدایی امر حکومت و سیاست از دین و مقدسات اشاره میکند. پس بدینسان سکولاریته میگوید سیاست و حکومت یک امر و یکی از احکام و اعمال دین و مقدسات نیست بلکه امری دنیوی و غیر مقدس و پویا و به این معنا سدوی و تاریخی است. پرسشی اما در اینجا مطرح میشود که پاسخ بدان برای مطلب ایدئولوژی ما حائز اهمیت بسزایی است. و آن این پرسش است: ادعای دنیوی و الهی بودن سیاست از جانب دین است و یا از سوی ایدئولوژی؟ آیا دین و ایدءولوژی یکیند؟ ما به این تعریف ایدئولوژی در ارتباط با بحثمان پیرامون دین احتیاج داریم.
بیشترین حملات سکولاریته ظاهرا متوجه یک ایدئولوژی و یا بهتر بگوییم خود ایدئولوژی است. چراکه هستند نیروهایی که من آنها را نه سکولار بلکه سکولاریست یعنی دنیاگرا مینامم که مبنای حرکتشان این است که حکومت و سیاست سکولار و دنیوی است اما دین میتواند در خدمت دنیا و سیاست قرار گیرد. یعنی اینها سکولاریستها در عکس رابطه با دین گرایان و ایدئولوگهای دینی قرار دارند که سیاست و حکومت را ابزاری در خدمت دین میدانند. بر خلاف تصور دنیا گرایان و سکولاریستها چنان در پی رابطه دین و دنیا نیستند که ایدئولوگ های علمی و غبر دینی در پی آن هستند. پس وقتش رسیده که سرانجام ببینیم که این ایدئولوژی چیست که مرتب از آن سخن رانده میشود. در نظر من ایدئولوژی یک سیستم جامع و مانعی است عملی که در بنیاد خود یک نظام علمی ، دینی و یا فلسفی - فکری را به نام نظام نظری مستقر دارد. پس ایدئولوژی یک سیستم عملی - نظری با بنیاد نظام نظری است. تشکیل ایدئولوژی بی هدف نیست. هدف از تشکیل ایدئولوژی تسخیر حیات انسانی و بویژه جامعه انسانی با استتار و پوشش یک نظام نظری است. پس ایدئولوژی تسلط بر عمل در چادر دین ، فلسفه و یا علم و امثالهم میباشد. غالب اوقات ایدئولوژی های دینی با دین اشتباه گرفته میشوند. یک ایدئولوژی دینی عبارت است از یک سیستم تمام و کمالی از نظام عملی یعنی سیاست، اخلاق ، حقوق و اقتصاد که مبتنی بر نظام دینی است که در عین حال از نظام های فکری و فلسفی برای کامل شدن برخوردار است. به این در واقع جهان بینی هم میگویند. یک ایدئولوژی در واقع یک آموزه کامل مکتبی و اسکولاستیک و مدرسه ایی است. با اینکه مارکس در واقع بر ضد ایدئولوژی بود اما مارکسیتها از او یک ایدئولوگ بزرک ساختند و به مطالب او رنگ آموزه های علمی بخشیدند که تحت سوسیالیزم علمی در ستیز با دیگر ایدئولوژی ها از جمله ایدئولوژی دینی هستند. دین ستیزی سوسیالیزم علمی در واقع ستیز و چالش میان دو ایدئولوژی است. پس بدینسان نه این دین بلکه این ایدولوژی دینی است که سیاست و دین را در سیستم جامع و مانع خود در به شکل مدرسه ایی و مکتبی در هم میامیزد و این سیستم را در برابر حیات انسانی پایه حرکت خود قرار میدهد. و این حرکت ربطی به فعالیت دین در جامعه ندارد. و ستیز سوسیالیزم علمی که باز در خود یک حرکت ایدئولوژیک است با دین در واقع ستیز با ایدئولوژی دینی است. سو سیالیزم علمی این ایدئولوژی دینی را با دین یکی میکند. در اینجا یک پرسشی مطرح میشود و آن اینکه آیا میتوان سکولاریته را با اصل آزادیخواهی دینی برابر دانست؟ و به عبارت دیگر میتوان گفت سکولاریته یعنی آزادی ادیان و مذاهب؟ در نظر من گرچه سکولاریته به این معنا نیست اما نتیجه منطقی سکولاریته یعنی آزادی ادیان و مذاهب. اما باید توجه داشت این آزادی ادیان و مذاهب تنها در یک شکل و آنهم برعلبه ایدئولوژی دینی متظاهر نمیشود . غلبه سکولاریته بر ایدئولوژی دینی و برای آزادی ادیان و مذاهب تنها یکی از راه های تامین آزادی ادیان و مذاهب است. در برابر آزادی ادیان و مذاهب سه مانع وجود دارد
1- ایدئولوزی دینی
2-ایدئولوژی ضد دینی
3-سکولاریزم و یا دنیاگرایی

ما در ایران خودمان بطور مثال از حاکمیت ایدئولوژی دینی به سکولاریزم شاهنشاهی و سپس دوباره به ایدئولوژی دینی پیوستیم و در این موازات ایدئولوژی های گوناکونی و از جمله ایدئولوژی علمی مطرح بوده و هستند که در پی سلب آزادی ادیان و مذاهب هستند.
بطور نمونه همین سکولاریزم در کشور های غربی که گفته میشود چون ان کشور ها دارای حاکمیت ایدئولوژیک نیستند بنابر این در این کشور ها سکولاریته از موجود یت برخوردار است که این اشتباه بزرگی است. این اشتباه ناشی از این برداشت غلط است که میپندارد سکولاریته یعنی فقدان حاکمیت ایدئولوژی دینی و یا فقط حاکمیت ایدئولوژی اسلامی. همین امر باعث ناروشن ماندن دو مسئله شده است

1- رابطه حکومت با سایر ایدئولوژی ها
2-رابطه حکومت و مذهب شیعه اثنی عشری در ایران

فرض را بگذاریم بر حل مسئله اول و اینکه در آتی حکومت در ایران با هر گونه ایدئولوژی و جهان بینی قطع رابطه کند. معنای این قطع رابطه هنوز به تنهایی به معنای سکولاریته نیست. این به معنایی تشکیل حکومت لائیک است. پرسشی که آنگاه در اینجا در رابطه با مسئله دوم در بالا مطرح است رابطه حکومت لائیک با مذهب شیعه دوازده امامی در ایران میباشد. آزادی ادیان و مذاهب -یعنی سکولاریته- از حکومت لائیک مطلبد که حکومت لائیک هرگونه رابطه خود را هم با مذهب شیعه در ایران قطع کند. سرانجام چنین قطع روابطی خواه با ایدئولوژی ها و خواه با مذاهب و ادیان تشکیل حکومتی لائیک و سکولار خواهد شد.

ار مطالب این بخش نتیجه میشود که ما مجاز نیستیم مسئله سکولاریته را در پس مسئله لائیک پنهان کنیم و اهمیت مسئله به حدی است که اینطور نیست که اگر مسئله حکومت لائیک در ایران حل شد این حل مسئله خودبخود مسئله سکولاریته در ایران و بخصوص در رابطه با شیعه ایرانی را حل خواهد کرد. نه این طور نیست. بی شک حکومت لائیک در ایران شرط اولیه جکومت سکولار و آزادی ادیان و مذاهب در ایران است. این شرط هرچند لازم است اما کافی نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر