۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

آیا نمی شود پیشامدرن، گذار به مدرنیته و مدرنیته را دولتی کرد؟

عنوان این جستاررا از این رو چنین گسترده برگزیده ام چرا که سه مقوله پیشامدرن، گذار از پیشامدرن به مدرنیته و سرانجام مدرنیته از سری مفاهیم دیرآشنا و بهم پیوسته ایی برای ما در کشوری  میباشند که از دیر باز دولتی کردن و به این اعتبار اقتصاد غیر آزاد و دولتی در آن بسیار رایج بوده است.


من در پاسخ به پرسش فوق  به این نظرمدر چنین کشوری نظربه سابقه دیرینه دولتی بودن عملا دولتی کردن و دولتی شدن هریک از سه عرصه پیشامدرن، گذار و مدرنیته کار چندان بدون پیشینه تاریخی  و به این اعتبار اقدام چندان دشواری نیست.

از دیگر سو در گستردگی گزینش عنوان جستار انگیزه دیگری نیز من را یاری کرده است. از نظر من امر دولتی کردن نه فقط امری منوط به دوران گذار به مدرنیته و یا مدرنیته بل که و درواقع پیش از   این امور هم یک امر مربوط به دوران پیشا مدرن می باشد.

چون تشکیل دولت و دولتی کردن اقتصاد یک میراث پیشینیان است از همین رو دولتی کردن بیش از همه در اقتصاد پیشین و پیشا مدرن مطرح وعملی می شده است. درست همین نکته انگیزه ایی است که این مسئله را عنوان کنیم آیا در همان گذشته دولتی کردن و دولتی شدن ارتباطی با اجرای عدالت اجتماعی در عرصه اقتصادی داشته است؟

من پیش از پاسخ به این پرسش مایلم توجه تان را متوجه یک نکته کنم. در متون اروپایی و بخصوص در قالب اقتصاد و حقوق ژرمن از تداول نوعی مالکیت اجتماعی بر زمین های مزرعی سخن به میان است که ارث رسیده از نخستین اقتصاد طبیعی و قبیله ایی در میان اقوام ژرمن رایج بوده است. علی الظاهر این اقوام که بعدها به غرب اروپا سراسر زیر می شوند  این سنت را باخود بهمراه می آورند. بعدها در دوره کلاسیک از فئودالیته و بزرگ زمین داری زمین های اجتماعی و عمومی به بقای خود ادامه می دهند وتازه پس از رونق روزافزون تجارت و تولید کالایی و آغاز رشد و توسعه پروسه صنعتی شدن - نه پروسه انقلاب در صنعت - بوده است که موجودیت این زمین های عمومی به زیر سوال می رود ودر مالکیت فئودالی قرار می گیرد.

شما توجه داشته باشید وقتی سخن از دولتی کردن در این مکان می شود سخن از این زمین های در مالکیت عمومی در میان قبایل ژرمن نیست که تا نیمه های فرایند صنعتی کردن ژرمن ها موجودیت داشته اند.

در این مکان وقتی سخن از دولتی کردن است دولتی بودن زمین های مزروعی، مراتع  وصنایعی است که در دست دربار و پادشاهی و.. بوده اند و به عنوان املاک و صنایع دولتی خوانده میشدند و در اروپا هم از موجودیت برخورداربوده اند.

همان گونه که گفته شد ریشه این پدیده برخلاف زمین های عمومی باز می گردد به تاریخ پس از پیدایش دولت در باستان. دولتی کردن پیوسته عوامل متعددی داشته است و بطور مثال رابطه با شیوه تولید آسیایی به مسئله آب و آبیاری در پیدایش مالکیت های دولتی اشاره میشود.

برحال در آن نقاطی هم که چنین ضرورت اقتصادی موجود نبودند ما به پدیده دولتی کردن برمی خوریم و بخصوص عصر فئودالیته شاخص ظهور و توسعه چنین پدیده ایی است.

این شاخص اصلی فئودالیته که اکنون در کشور ما کماکان از موجودیت برخوردار است در دوران صنعتی شدن  - نه دوران انقلاب صنعتی - عملا در خدمت روند صنعتی شدن کشورهای اروپایی قرار گرفت با این توضیح که به سهم خود مانعی در جهت روند رشد آزادنه صنعتی شدن  کشور بطور مثال در اسپانیا و فرانسه گشت.

در زمانه ما که لاکن این پرسش مطرح است ک آیا نمی شود گذار به مدرنیته و یا حتی مدرنیته را با دولتی کردن به فرجام رساند؟

پاسخ به این پرسش هرچه باشد لاکن در سایه دولتی کردن  به ارث رسیده از عصر فئودالیته یک نکته پیرامون آن از پیش  روشن است:


 صرف نظر از علل و ضرورت های   دولتی کردن در مرحله گذار و یا در دوران  مدرنیته در کشور باید در نظر داشت ماهیتا دولتی کردن   ارتباطی با امر عدالت اجتماعی ندارد. به عبارت دیگر امر دولتی کردن در دوران گذار و دوران مدرنیته شاید یک الزام اقتصادی باشد و باید یعضا و یا وسیعا اجرا گردد لاکن با این وجود دولتی کردن در هیچ عصر و دوره ایی یک امر مربوط به عدالت  اجتماعی نبوده است.

بنابراین برقراری پیوند میان حرکت ضد سرمایه داری در کشور از یکسو و از سوی دیگر حرکت دولتی کردن ارتباط بی موردی نیست.

در همین رابطه بی مورد است این را به جنبش ضد سرمایه داری در مدرنیته نسبت دادن که در دولتی کردن مطالبات ضد سرمایه داری این جنبش به واقعیت می پیوندند.
به عبارت اولی شاخص اصلی و هرباره پست مدرنیته در سراسر گیتی در الغاء و محو دولت در کشور و نه در دولتی کردن اقتصاد و.. بوده است.




موقعیت سرمایه داری در گذار از پیشا مدرن به مدرنیته

من همان گونه که در بخش مقدماتی این نوشته تحت  عنوان آیا چیزی به نام سرمایه داری وابسته وجود دارد؟ بیان داشتم سیستماتیزه کردن و نظام بخشی - نظام سازی -  از حالت گذار از پیشامدرن به مدرنیته صنعتی کار اشتباهی است.
حالت گذار از پیشامدرن به مدرنیته صنعتی یک دوران تاریخی جداگانه در کنار پیشامدرن و مدرنیته نیست بل که در واقعیت امر جمعبستی از ایندو دوران های تاریخی است و لذا از این رو حائز مشخصات هر دو این دوران های تاریخی در یک قالب یگانه می باشد.

حالت گذار از پیشامدرن به مدرنیته صنعتی همان گونه که ما در کشور خودمان این مسئله را بخوبی مشاهده می کنیم نبردگاه دو تاریخ و دو دوران تاریخی یعنی پیشامدرنیته و مدرنیته صنعتی در یک کشور تحت سلطه سرمایه های خارجی است.

بنابراین سرنوشت نبردهای که در کارزار یک کشور در حال گذار انجام می گیرند  هرباره ازسوی سه نیرو اجتماعی  تعیین می شوند:

-پیشامدرن در اشکال گوناگون آن، روستایی، عشایری، شهری و قومی
- مدرنیته صنعتی که در پی یگانه سازی و حذف تنوعات اجتماعی و قومی و.. می باشد
-سرمایه های عظیم خارجی که بار گرانی بر سرمایه های داخلی می افکنند.


در این جا می خواهم از این فرصت استفاده نموده و به این پرسش بپردازم: موقعیت سرمایه داری- کاپیتالیسم - در این گذار از پیشا مدرن به مدرنیته صنعتی چگونه است؟

همان گونه که می دانیم بسیاری در ایران نظربه موقعیت اجتماعی شان  بیشتر مایلند مسئله گذار از پیشا مدرن به مدرنیته صنعتی را در قالب موقعیت و سرنوشت سرمایه داری در ایران تبیین کنند.

در این رابطه بزرگترین اشتباه و تحریفی که از این گذار می شود این است که چنین وانمود می شود که توگویی گذار از پیشا مدرن به مدرنیته صنعتی گذار کشور از شرایطه ماقبل کاپیتالیسم به شرایط کاپیتالیسم می باشد. برشالوده همین اشتباه - که بسیار متداول می باشد - در ادامه چنین وانمود شده که دوران مدرنیته صنعتی همان دوران تاریخی سرمایه داری است. این دوران تاریخی سرمایه داری به اختصار به عنوان کاپیتالیسم وارد و در کنار برده داری، فئودالیته به منزله یک دوران تاریخی نهاد شده است.

پیش از همه اجازه می خواهم این نکته را یادآورشوم این که ما یک دوران تاریخی - مدرنیته صنعتی را - که در آن سرمایه داری غلبه دارد با دوران تاریخی سرمایه داری موسوم کنیم موردی نیست که من به آن اعتراض دارم. حرفی نیست ما می توانیم دوران مدرنیته صنعتی را به دوران تاریخی سرمایه داری موسوم کنیم لاکن باید پس از این نام گذاری منتظر سوء عواقبی که این تسمیه بدنبال دارد هم باشیم که حالا عرض می کنم.  

برای روشن مطلب توجه تان را به این نکته جلب می کنم که در این رابطه دو موضوع وجود دارند:

- گذار از سرمایه داری در پیشا مدرنیته به سرمایه داری در مدرنیته. این گذار و تبدیل ابدا یک تحول اجتماعی نیست و لذا گذار از پیشا مدرن به مدرنیته صنعتی از نظر تحول اجتماعی حائز ارزش نیست.

-گذار از پیشامدرن به مدرنیته صنعتی. در این مورد دو دوره تاریخی مطرحند که تبدیلی یکی به دیگری مطرح است. منظور از دوره تاریخی پیشامدرنیته یک دوره تاریخی می باشد که در آن همچنین سرمایه داری وجود دارد. لاکن این سرمایه داری نظیر دیگر جامعه ها و نظامی از روابط اجتماعی این دوران تاریخی با سطحی از نیروی مولده مطابقت دارد که در عصر پیشا مدرن متداول است.

تازه از زمانی که انقلابی در سطح نیروی مولده کشور روی میدهد نظر به اهمیت دوران سازی این انقلاب فنی است که گذار از پیشا مدرنیته به مدرنیته و همراه با آن گذار از سرمایه داری پیشا مدرن به سرمایه داری مدرن ممکن می شود.

نتیجتا می توان چنین گفت گذار از پیشامدرن به عصر مدرنیته در واقعیت امر گذار از شرایط غیر سرمایه داری به شرایط سرمایه داری نیست. در این گذار اصلا چنین جابجایی و تحولی مطرح نیست.
از نگاه موقعیت سرمایه داری اگر بخواهیم این گذار را تبیین کنیم: در چنین گذاری این سرمایه داری نیست که برای نخستین بار پیدا می شود و روبه توسعه می نهد و برای همین هم مسئله سرمایه داری آری یا نه مطرح نیست. همان گونه که گفته شد و تکرار می شود این گذار به این مفهوم است که از گذشته در سطح کشور سرمایه داری از موجودیت برخوردار بوده و اکنون در سایه یک انجام یک انقلاب در صنعت و فنون کشور در حال گذار به یک دوران تاریخی نوین است که مدرنیته خوانده می شود. پیدایش مدرنیته صنعتی و رواج انقلاب صنعتی و فنی وقوع یک انقلاب علیه سرمایه داری و به این اعتبار یک انقلاب اجتماعی نیست و نمی تواند هم باشد.

از نگاه موقعیت سرمایه داری در چنین گذاری، سرمایه داری باقی می ماند و راه رشد و توسعه فنی و صنعتی که کشور طی می کند یک راه رشد و توسعه ضد سرمایه داری نیست.

اما چه عواملی دست بدست هم داده اند و منجر به این آشفتگی در مفاهیم و افقها شده اند؟

شاید نقطه آغاز برداشتی باشد که نسبت به دوران پیشا مدرن بطور کلی وجود دارد. معمولا وقتی از دوران پیشا مدرن سخن بمیان است آن دوران کلاسیک از این دوران که موسوم به فئودالیته و عصر زراعی است مد نظر می باشد که در آن دوره صنعت و تجارت مستقل نبوده و شهرهای صنعتی و تجاری که بعدها در این عصر کلاسیک پیداشده اند از موجودیت برخوردارنیستند. بسیاری  تنها همین مرحله کلاسیک و اولیه را دوران فئودالیته می شناسند.
هیچ شکی نیست که تجارت و تولید کالایی در این مرحله کلاسیک به رشد یافتگی مراحل بعدی آن نیست اما به آن مدارج نازل هم برخی می پندارند نبوده است.
در دوره های بعدی ما مشاهده می کنیم که بنابر رونق تجارت و تولید کالایی فئودالیته وارد مرحله جدیدی میشود. در این مرحله جدید صنعت وتجارت از زارعت و فئودالیسم جدا می گردند و شهرهای صنعتی وتجاری قرون وسطایی پدیدار می گردند.
تاریخ پیدایش چنین جدایی و پیدایشی در فلات ایران باز می گردد به دوران ها بسیار قدیمی و از نظر من حتی پیش از سلطه اعراب بر فلات ایران زمین. این پدیده یعنی فئودالیسم غیر کلاسیک و صنعتی در اروپای غربی در موارد بسیار تاریخ جدیدی دارد و همین امر شاید بسیاری از محققین اروپایی را به اشتباه افکنده باشد. بهر حال این محققین بیشتر مایلند مرحله جدید و صنعتی در فئودالیته را به یک دوران گذاری یاد کنند که البته در این دوران گذار سرمایه داری مطرح است و این گونه نیست که سرمایه داری تازه با انقلاب در صنعت پدیدار شده باشد. لاکن این دوران گذار به منزله یک مرحله از فئودالیته و به عنوان دوران پیشا مدرن تلقی نمیشود و از این رو دارای خصوصیات دوران پیشا مدرن نیست. بنابراین هم از این منظر دوران پیشا مدرن همانگونه باقی می ماند که سابقا بوده است یعنی یک دوران کلاسیک از عصر زراعت با فقدان صنایع مستقل با سطح کم و بیش نازلی از تجارت و تولید کالایی. از این منظر فرایند صنعتی شدن در واقعیت امر فرایند گذار از پیشا مدرن به مدرنیته است. در این دوران گذار و صنعتی شدن است که در فرجامش انقلاب صنعتی به وقوع می پیوندد.

باید در نظر داشت این دوران گذار همان دوران گذاری که ما در آغاز از آن سخن راندیم نیست. در دوران گذاری که ما در آغاز از آن سخن راندیم و کشور کنون در آن هست  فرآیند گذار کشور از سطح عالی تری در پیشا مدرن به مدرنیته مطرح می باشد و در حقیقت امر از این دوران گذار همان پروسه انقلاب صنعتی و فنی مدنظر است. اما در دوران گذاری که مدنظر برخی محققین اروپایی می باشد درعوض یک فرآیند گذار از مرحله کلاسیک در فئودالیته تا انقلاب صنعتی مد نظر می باشد که به آن می توان فرآیند صنعتی شدن و جدایی صنعت از روستا و زراعت نامید که گفتیم در ایران قرن ها پیش از اروپا به وقوع پیوست.


در پروسه صنعتی شدن - نه پروسه انقلاب صنعتی - است که در مقطعی از سرمایه داری برای نخستین بار در شهرها روبه پیدایش می نهند. این سرمایه داری با سطح نیروی مولده و فنی کشور در عصر فئودالیته همخوانی و تطابق دارد. از این رو این سرمایه داری که می توان آن را سرمایه داری سنتی، سرمایه داری فئودالی، سرمایه داری پیشا مدرن، سرمایه داری مرکانتلیستی، سرمایه داری سوداگر، سرمایه داری عقب مانده و... نامید در پیشا دوران مدرنیته روبه پیدایش و توسعه نهاد و به سهم خود مقدمه ایی برای سرمایه داری در عصر مدرنیته گشت.

این که ما به هر علتی این سرمایه داری عقب مانده و فئودالی و... را سرمایه داری ندانیم و تاریخ پیدایش سرمایه داری را با تاریخ یک دوران تاریخی برابر کنیم که خودمان عمدا آنرا دوران تاریخی سرمایه داری نامیده ایم به سهم خود و به جای خویش  بدون نتایج سوء باقی نمی ماند.

برای نمونه به تئوری هایی نگاه کنید که امروزه بر اساس همین اشتباه در برداشت تاریخی مطرحند و یا وجودشان را مدیون همین سوء برداشت می باشند.

بدون هر گونه تریدید تاریخ ضدیت با سرمایه داری به قدمت خود سرمایه داری است. و از همان اوان پیدایش سرمایه داری - که گفتیم در روند صنعتی شدن و نه در روند انقلاب در صنعت روی داد - دیگر نیروهایی که از سرمایه داری منتفع نبودند و متضرر میشدند به مخالفت با آن پرداختند. این مخالفت خوانی در تمام طول پیدایش و توسعه این سرمایه داری ادامه یافت تا این که این سرمایه داری با انقلاب در صنعت و شهر وارد مرحله جدید خود شد.

در این مرحله جدید از سرمایه داری که با پروسه گذار انقلاب صنعتی همراه است و ما اکنون در ایران در آن واقع ایم اعتراض علیه سرمایه داری وارد مرحله جدیدی میشود.

نکته ایی که در رابطه با این اعتراضات جدید مطرح می باشد در این است

- اولا این اعتراضات علیه سرمایه داری در راستای اعتراضات پیشین علیه سرمایه داری  می باشند
-دوما این اعتراضات علیه سرمایه داری اینبار در یک دوران جدید تاریخی یعنی مدرنیته علیه سرمایه داری نشانه رفته اند.
-ثانیا و به عنوان جمع بست اعتراضات علیه سرمایه داری از پیشامدرنیته آغاز گشته و در سراسر دوران مدرنیته ادامه خواهد داشت. پیدایش وزوال سرمایه داری منوط به پیدایش و زوال ماشین نیست. به این اعتبار سرمایه داری هستی اش را مدیون پیدایش ماشین و کارخانه ها نیست و زوالش هم در نتیجه زوال کارخانه ها و ماشین نخواهد بود. مسلما با انقلاب فنی دیگر که اکنون برای آن زمینه سازی می شود دوران تاریخی جدیدی آغاز خواهد شد . این که در این دوران نوین تاریخی باز سرمایه داری به حیات خود ادامه خواهد داد مورد تردید فراوان است.

بنابراین این که در کشور ما جنبش اعتراضیه علیه سرمایه داری سابقه دیرین دارد جای شگفتی نیست. لاکن هرباره این سخن مطرح بوده آیا در در دوران گذار از پیشا مدرن به مدرنیته این جنبش به اهداف خود نایل خواهد گردید و می توانید نایل گردد؟

از نظر من. خیر. در دوران گذار از پیشامدرن به مدرنیته صنعتی جنش اعتراض علیه سرمایه داری به اهداف عدالت جویانه خود نخواهد رسید. از نظر من تحقق این جنبش  مترادف است با دوران پس از مدرنیته - پست مدرنیته- یعنی به دورانی که برای آن اکنون زمینه سازی می شود. در دوران پس از مدرنیته است که مولفه های اصلی پست مدرنیته جامه عمل خواهند پوشید:

-رهایی از کار و استقرار عدالت اجتماعی
-جهان وطنی
-محو دولت و استقرار بی قید و شرط آزادی های اجتماعی