۱۳۹۱ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

چرا لیبرال دمکراسی کارگری؟



من در نوشته های متعددی تا کنون به سهم خود تلاش نمودم لیبرال دمکراسی کارگری را پروفیلیزه کنم. یعنی به آن پروفیل لازم که شایسته آن است اعطا نمایم.

بی شک کارهای من در این زمینه  بدون اشکال نبوده اند. مهم اما همواره این است که این راه که آغاز شده، گشوده است و بسته نیست. این راه مکتبی نیست و سیستم جامع و مانعی ارائه نمی دهد.

به این اعتبار لیبرال دمکراسی کارگری تنها یک نام جدید نیست بل که با اتکاء به دستاوردهای عظیم کارگران جهان یک محتوای جدید هم است.

لیبرال دمکراسی کارگری با این که بخشی از جنبش جهانی کارگران است بیشتر و اساسا بر شالوده شرایط کشوری  هویت خود را در نام و محتوای کسب می کند.

در ایران نیاز مبرمی وجود دارد که از سوی کارگران علائم و نشان ها و چراغ های لازم برای همکاری با نیروهای ترقی خواه دیگر   در مسیر یکپارچگی اقتصادی و وحدانیت اجتماعی در جامه یک نظام  اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نوین داده شود.

لیبرال دمکراسی کارگری در واقع به عبارت دیگر یکی از همین نشان ها است و گفتمان این است که ما کارگران هم در مسیر سازندگی کشور خواهیم بود و سهم خود را اعطا و سهم خود را دریافت خواهیم کرد.

لیبرال دمکراسی کارگری به این معنا عبارت است از این که جامعه کارگری  شرایط حساس تاریخی کشور را درک نموده و به این فهم نایل شده است که ایران آزاد و دمکراتیک، ایران تولید محور  که بسوی یکپارچگی اقتصادی و وحدانیت اجتماعی پیش روی می کند برای کارگران اگر هم جامعه آرمانی نیست به مراتب از جامعه های پراکنده  و عقب مانده گذشته در کشور بهتر است و رجحت دارد.

برای این منظور لیبرال دمکراسی کارگری نشان می دهد که ضمن  آن  می داند منافع کارگری در پس استقرار کدام نظام اجتماعی - اقتصادی جامعه عمل خواهد پوشید و از این رو سخت به آن وابسته است در عین حال در شرایط داخلی و کشوری به ضروت رفع عقب ماندگی های اجتماعی،  نابودی نظام های اقتصادی و اجتماعی کهن که بر کشور مستولی اند و از راه این استیلا انسداد یکپارچگی اقتصادی و وحدانیت اجتماعی، رفاه عمومی، استقرار آزادی و دمکراسی سیاسی در کشور را فراهم کرده اند پای می فشارد.






یکپارچگی اقتصادی





معمولا اصل بر این است که یکپارچگی اقتصادی منجر به یکپارچگی اجتماعی میشود، قوم ها و به این اعتبار فرهنگ ها به هم نزدیک می گردند، مرزها بر داشته میشوندو....

از این قاعده  پیروان اقتصاد بازارو معادله برداشتی دیگری دارند تا از پیروان اقتصاد تولید محور.

برای روشن تر شدن مطلب به ایران خودمان نگاه کنیم.

ایران کشوری از نظر قومی و به این اعتبار فرهنگی کشوری چند ملیتی و مولتی کولتور می باشد. در چنین کشوری جامعه های ملی چندینی از دیرباز به عللی در زیر یک چتر واحد سیاسی و دولتی در کنار هم یک کشور واحد را بوجود می آورند.


هر یک از این جامعه های ملی در شهر و روستا، در کوهپایه ها و دریاها دارای اقتصاد خاص محلی خود می باشند که زیربنای جامعه ملی شان در محل را تشکیل می دهد.

البته همبستگی ملی در این اقوام چندان مستحکم نیست. از محل به محل گویشها، ترکیب قبیله ایی و... مانعی جهت استحکام و وحدت ملی این اقوام می باشد.

در سطح کلان و کشوری همان موانع به علت گوناگونی ملی و حتی نژادی وسیع تر می گردد.

حال نظر به این افتراق ها که از سطح خرد تا کلان  وسیعا وجود دارند این پرسش مطرح است که چه عوامل تاریخی و اجتماعی و... در طول تاریخ دست بدهم میدهند  تا بشر در منطقه با اهداف یکپارچگی اقتصادی، اجتماعی و بر آن اساس نردیکی ها فرهنگی و قومی نایل نگردد؟

در پاسخ باید به   سطح تکامل نیروهای مولده - اقتصادی - و به تبع و اساس آن سطح تکامل اجتماعی این اقوام اشاره کرد و توجه ها را به آن رده های توسعه و تکامل معطوف کرد این قومیتها در حال حاضر از آن برخوردارند یعنی به آن سطحی از نردبان تاریخ که این ها قادر شدند کنون به آن نایل گردند و در حال حاضر در آن  هستند.

ما اگر از این زاویه به این اقوام نگاه کنیم لاجرم به این نتیجه می رسیم که ترکیب ملوک الطوایفی، نظام قبیله ایی، ساختارها بسته محلی، تنوع گویشها ... این ها همه از مشخصات جامعه ها در عصر فئودالیته تاریخی و در عصر قرون وسطی بوده است.

ما برای این که به درک ایران امروز برسیم و برآن اساس به موضوع خودمان یکپارچگی اقتصادی، نزدیکی اقوام در ایران و.... بپردازیم باید در وهله اول  توجه مان را معطوف به این مورد کنیم که مسئله یکپارچگی اقتصادی، اتحاد اجتماعی، نزدیکی فرهنگ ها و.... در هر سطح از تکامل جامعه ها، اقتصاد ها و... ممکن نیست.

 به عبارت دیگر این ترکیب جامعه ها، و ترکیب قومی و فرهنگی در ایران نمونه و سند بارزی از این حقیقت است بشر در هر سطح از سطوح و مراحل نردبان توسعه و تاریخی قادر به  نیل به یکپارچگی اقتصادی و.... نیست. یعنی اگر بود تا کنون این اقوام ایرانی به آن رسیده بودند

از دیگر سو این به معنا است که برای نیل به یکپارچگی اقتصادی ایران، وحدت جامعه های قومی و.... جامعه های ایرانی باید  سطح کنونی  تکامل خود را به سود مرحله عالی تری پشت سر نهند

تازه در این مرحله عالی تر تاریخی است که از به هم پیوستن کلیه جامعه های ملی  در کشور یک اقتصاد یکپارچه و بر آن اساس یک جامعه واحد ایرانی و .... شکل خواهد گرفت.

در این زمینه یکپارچگی اقتصادی و اجتماعی اگر به تاریخ این دو قرن اخیر ایران در دستیابی به یک اقتصاد و جامعه مدرن نگاه کنیم پی خواهیم برد که ایران در زمینه وحدت اقتصادی و اجتماعی خود گام های اساسی برداشته است اما این قدم ها متاسفانه کافی نبوده اند.

هیچ شکی نیست در این دیگر گونی اقتصادی و اجتماعی بسوی وحدت و یکپارچگی ایران  از آنجاییکه نظام ها و جامعه ها کهن اقتصادی و اجتماعی در شهرها، روستا ها و دشت های و.. کشور فرومی پاشند و یا از اهمیت می افتند و فرع بر اصل می گردند و.. لذا این ها برای آن مردمانی که در این نظام ها و ساختارها سازماندهی شده اند عللی کمی نخواهند بود که بیکار  ننشینند و دست رو دست  نگذارند و به تکاپو  نیافتند و در این را به روحانیون خود و مردان خدایشان برای طلب کمک متوسل نگردند.


 از همین رو این جامعه ها و اقتصاد ها که دارای ساختار دیگری اند، ترکیب گروه های اجتماعی در آن ها به گونه دیگری است  در چالش با نظام اقتصادی - اجتماعی یکپارچه و نوین که از آرایش اجتماعی و انسانی دیگری برخوردار  می باشد به یک مبارزه طبقاتی و چالش تاریخی  روی آوردند

در کانون این چالش طبقاتی و تاریخی میان ایران متفرق و کهن و ایران یکپارچه و نوین پیوسته جایگاه حکومت و نظام سیاسی کشور  واقع شده بود که هریک از دو نیرو در این چالش پیوسته سعی  نمودند این قدرت مرکزی و سیاسی را  بسمت خود متمایل کنند.


از امور مهم این حکومت مرکزی در این راستا لذا یکی همین  سیاست اقتصادی و سیاست اجتماعی آن است.

ما در رژیم کنونی بطور نمونه مشاهده می کنیم که این نیروهای کهن و تفرقه جو  در سایه روحانیون به حکومت  می رسند.

 لذا از سیاست های اقتصادی این رژیم واپس گرا و به همان میزان قرون وسطایی و مخالف یکپارچگی اقتصادی و وحدت اجتماعی ایران پیروی از سیاست اقتصادی کهن از بازار می باشد.

در سیاست اقتصادی کهن از بازار که مبادله  و پول در محوریت قرار دارد  این اندیشه مستولی است که تصاحب ثروت و انباشت پول از راه تجارت و سیستم پولی هدف می باشد.

در این مکانیسم که تجار و بازرگانان کهن کشور آنرا نمایندگی و پشتیبانی می کنند تصاحب ثروت و پول مبتنی است برمکانیزم عرضه و تقاضا.از این رو تجار و پولداران برای دست یابی به ثروت به صرافتهایی در جهت مکانیزم عرضه و تقاضا کالا می افتند و تلاش می کنند بازار پول و مبادلات پولی پیوسته در رونق نگه دارند.

از این تجار و بازرگان که کنون در سایه ملایان  بر شریان های اقتصادی و اجتماعی کشور مستولی اند و روح و منش و روش اقتصادی آنها حکمروایی می کند در پاسخ به نباز یکپارچگی اقتصادی و وحدت اجتماعی کشور نظریه هایی  مبتنی بر یکپارچگی اقتصاد جهانی در گرو  بازار و مبادله جهانی  این جا و آنجا وجود دارد که این امید واهی را زنده نگه می دارد که توگویی ایران این تجار که با  رو نما های روحانی و دینی  آمیخته  و  مزین است ایرانی است در سر راه ادغام در اقتصاد یکپارچه جهانی.


این جاست که نظر به ریشه های پوسیده اجتماعی این ایران تجاری که تاریخا و به گواهی تاریخ کهن کشور تفرقه جو, ملوک الطوایفی،  محل گرا، فرقه گرا و مبتنی بر اصول طوایف، فامیلی و...... است باید از خود پرسید براستی چنین ایران - آخوند زده و تجار پیشه - در راه مدرنیته و در راه تحول ساختاری و به سوی یک اقتصاد یکپارچه در سایه تولید محوری است؟


آیا چنین ایران تاجر پیشه که عملا در آن تجارت محوریت دارد در حال پیمودن مسیر گلوبالیزه و ادغام در اقتصاد جهانی وبه این اعتبار در حال پیمودن مسیر یکپارچگی اقتصادی، وحدانیت اجتماعی و برآن اساس نزدیکی فرهنگی و... است؟

آیا این گونه است که این تجار به ما وعده می دهند؟ و یا این که ایران در عوض در حال طی  طریق انهدام، ازهم پاشیدگی و بلعیده شدن در به اصطلاح اقتصاد جهانی و بخوان اقتصاد کشورهای توسعه یافته میباشد؟

در پاسخ باید گفت ایرانی که در آن تجارت محور است هرگز ایرانی نخواهد بود که به یکپارچگی اقتصادی و وحدت اجتماعی و نزدیکی فرهنگ ها در آن منجر شود.

در چنین ایرانی مهاجرت سرمایه ها، ثروت ها و انسان ها از زاویه یکپارچگی اقتصادی، وحدانیت اجتماعی و نزدیکی فرهنگی نیست.

در چنین کشوری غالب چنین مهاجرت ها که به خارج صورت می پذیرد صورت مکنده، تضعیف کننده و نابوده کننده دارند تا سازنده باشند.

جای شکی نیست مهاجرت بخصوص مهاجرت های انسانی بی تاثیر نیستند.

از مسائلی که که ایران تاجر زده و تاجر پیشه به آن می اندیشد کاهش میزان بیکاری در نتیجه مهاجرت انسانی است. و یا میزان ارز ورودی از سوی این جویندگان کار که سرانجام وارد خرائن ارزی کشور می شود.

و ما به سهم خود اگر مثبت اندیشی کنیم می توانیم به تجارب اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی این مهاجرین اشاره کنیم که درصورت بازگشت به ایران به کشور منتقل می کنند.

اما بهر سو باید دانست ایران تاجر پیشه که آفت تجارت به  نهال مولد و بالنده اش خورده است از این راه که در پیش روی ما نهاده اند به یکپارچگی اقتصادی و وحدانیت اجتماعی نخواهد رسید اگر چنانچه روزی در این مسیر نابود نگردد.