۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

کاپیتالیسم بورکراتیک، نظامی و بازاری صنایع و اقتصاد کلان را به گروگان گرفته است

این که ما در ایران به عنوان کشور در حال گذار و توسعه از دو سیستم کاپیتالیسم یکی کاپیتالیسم بوروکراتیک، ماقبل صنعتی، نظامی، سنتی و سوداگر و دیگر کاپیتالیسم صنعتی، آزاد و ... سخن رانیم ، گزافه گویی نکرده ایم .

بر کمتر کسی از ناظران سیاسی و اجتماعی و تحلیل گران اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران وجود این دو کاپیتالیسم پوشیده است.

کاپیتالیسم صنعتی در ایران از سوی مرتجعین به سرمایه داری نوع غربی و حتی در بعضی از جهات به عنوان تنها کاپیتالیسم و نظام کاپیتالیستی به دنیا معرفی شده است.

 همین مرتجعین هستند که کاپیتالیسم صنعتی در ایران را پایگاه امپریالیسم، اساس وابستگی به غرب و کشورهای صنعتی و توسعه یافته معرفی نموده اند.

در مخالفت با صنعتی کردن کشور و فرجام انقلاب صنعتی است چون اقتصاد کلان پرولتاریا و کاپیتالیست صنعتی ایجاد می کند و چون در روند خود به حیات کاپیتالیسم بوروکراتیک، نظامی و بازاری پایان می دهد از همین رو جمهوری اسلامی که دست نشانده بازار ، کاپیتالیسم سوداگر و تجاری است از همان فردای بر سر کار آمدن با گروگان گیری اقتصاد کلان کمر به نابودی شالوده های اقتصاد  صنعتی و کاپیتالیسم به زعم او غربی نمود پروسه ایی که تا کنون به شیوه های گوناگون ادامه دارد.

اما امروزه به کمتر کسی پوشیده مانده است که این سیاست سنتی- سوداگر و کاپیتالیستی منافاتی با منافع امپریالیسم در ایران ندارد. بل که برعکس سیاست های ارتجاعی و عقب مانده و ضد اقتصاد کلان جمهوری اسلامی با چوب حراج زدن کشور عملا آب به آسیاب امپریالیستها در ایران ربخته است.

همان ارتجاع کاپیتالیستی که عملا در خدمت امپریالیسم در ایران می باشد کنون با سیاست های غلط و خانمان برانداز کشور را در معرض یک تهاجم نظامی از سوی کشورهای امپریالیستی قرار داده است.

برکسی پوشیده نیست که در نتیجه تهاجم نظامی ایران این اقتصاد کلان و تاسیسات بزرگ صنعتی کشور است که مورد شدیدا آسیب و تخریب قرار می گیرند.

مسلما این امر برای ارتجاع سنتی و کاپیتالیستی که کمر به نابودی اقتصاد کلان بسود اقتصاد سنتی و بازاری بسته است اقدامی مثبت و مقدم آن   گرامی داشته می شود.

جالب در این گروگان گیری اقتصاد کلان از سوی ارتجاع حاکم  در این است . این مرتیجعین که شیشه عمر اقتصاد کلان را  در دست دارند اکنون که تهاجم نظامی عن قریب شده  با عوامفریبی تمام  به مردم روی آورده و عنوان  می دارند که در صورت حمله نظامی امپریالیست ها این اقتصاد کلان و تاسیسات بزرگ  یعنی این سرمایه های  ایرانی است که نابود خواهند شد. یعنی همان امر که در طول عمر ننگین این نظام ما به لطایف الحیل شاهد یم که این رژیم با سماجت در  پی انجام آن است.

کار به همین جا خدمت نمیشود. همان گونه می دانیم مخالفت مرتجعین بازاری و متحدین آخوندشان تنها محدود با کاپیتالیسم صنعتی و ... در ایران نبوده است.

همان گونه که می دانیم این تحول اقتصادی و اجتماعی بدون پیامد در یک تحول سیاسی نبوده و نخواهد ماند.  از همین رو این مستبدین از همان فردای سر کار آمدن بنای ناساز گاری را با لیبرال ها و دمکرات یعنی این نمایندگان سیاسی تحول اقتصادی و اجتماعی جاری در کشور نهادند.

در جوار سرکوبی نمایندگان راست و چپ لیبرال دمکراسی در ایران، ارتجاع سنتی یعنی آخوندها و بازاری ها از دو حربه زنگ زنده بهره گیری نمودند که تا امروز ادامه دارد


  • حربه دین
  • حربه عدالت اجتماعی و جنبش عدالت اجتماعی یعنی جنبش کارگری

در مورد حربه اول یعنی حربه دین ملایان به همراه بازاریان توهم اقتصاد اسلامی را راه انداختند. به عبارت دیگر در کوچه و بازار جار زدند که  ما  خواهان اقتصاد کلان و کاپیتالیستی در ایران - که  سرمایه داری غربی می خواندندش  - نیستیم که شاه ایران براه انداخته و منجر به ورشکستگی ما شده است  بل که ما خواهان اقتصاد اسلامی می باشیم.

در خصوص حربه دوم از جنبش کارگری و حرکت عدالت اجتماعی بهره گیری نمودند و این توهم را دامن زدند که عصر انقلاب صنعتی به پایان رسیده است. درغرب این تحول به بن بست رسیده است. راه رشد و توسعه کاپیتالیسم مدرن منتهی به انحصارت امپریالیستی، بحران های ادواری غیرقابل کنترل خواهد شد. در این راستا از مزدوران خود در جنبش کارگری و خانه کارگر بهره گرفتند تا  با علم کردن جنبش کارگری و اشاعه اخبار اعتراضات و...  کاپیتالیستهای صنعتی و نمایندگان لیبرال آن را مدام در کیش و مات نگه دارند.

از سوی دیگر با رواج  کاپیتالیسم - بوروکراتیک توهم نابودی سرمایه از راه دولتی را تقویت بخشیدند.

این مزدوران ارتجاع سنتی در جنبش کارگری در همه جا بدین گونه جار زدند


دوران تاریخ کاپیتالیسم بطور جهانی بسر آمده است واکنون یک اقتصاد دولت رفاه در جوامع صنعتی توهمی بیش نیست . کنون کشورهای صنعتی که برای ترقی خواهان ایران الگو قرار گرفته غرق در بحران میباشند. چقدر خوب بود ایده آل های این ترقی خواهان واقعییت می داشت و میشد از اقتصاد سرمایه داری صنعتی در ایران دفاع نمود ولی این دوران در تاریخ بشریت بسر آمده و به گذشته ها تعلق گرفته است ودیگر هم بر نمی گردد
سر مایه داری امروز در حال زوال ورانتی ومالی غرق در بحران است ولیبرالیسم آن به نئولیبرالیسم ارتقاء یافته وتمام دست آورد های دولت رفاه را نا بود کرده است ونا بود می کند


این درواقع عکس برگردان همان اقتصاد اسلامی است که مبنای خود را در پیشگیری از تحول صنعتی در اقتصاد ایران و گذر از کاپیتالیسم سنتی به کاپیتالیسم کلان و صنعتی و آزاد قرار داده است و فقط در شکل سوسیالیستی و کارگر پسندانه اش عنوان می گردد.

بدین ترتیب  پیروان شاخه اقتصاد موهوم اسلامی به کمک جربه اقتصاد سوسیالیستی و بوروکراتیک به جان اقتصاد کلان صنعتی و و به همراه آن نمایندگان سیاسی و اجتماعی شان  یعنی لییرال دمکرات ها افتاده اند.

در این میان هر کمبودی که پیروان اقتصاد اسلامی  احساس نمودند از سوی اقتصاد سوسیالیستی عاریه گرفتتد  ایندو از این راه. به کمک هم مانند دو تیغه یک قیچی  شروع به قطع اندام های اقتصاد کلان صنعتی و نمایندگان سیاسی و اجتماعی شان نمودند.

شانداژها و تبلیغات مسوم کننده این دو نمایندگان ارتجاع سنتی  بر علیه اقتصاد کلان و صنعتی و کاپیتالیسم آزاد و صنعتی از بدو تاسیس جمهوری اسلامی ایران تاکنون بدون وقفه ادامه دارد و کنون با بحران های عظیمی که اقتصاد امپریالیستی را فرا گرفته و نظر به جنگ گرمی که علیه جمهوری اسلامی یعنی علیه این میهن انقلابی ارتجاع ایران در راه است،  وارد مرحله جدیدی از حیات ننگین آن گشته است.

ما وقتی به این پیکره اجتماعی ارتجاع ایران نگاه می کنیم که کمر همت به انسداد تکوین جامعه های نوین در ایران بسته اند پی میبریم که این ارتجاع با راه انداختن جنگ های روانی، سیاسی و ... به اشکال مختلف در پی آن است که ترقی و تحول خواهان اجتماعی را از انجام وظایف تاریخی شان باز دارند.

در این  راستا است که متوجه میشویم  این ارتجاع برای وصول به اهدافش تنها به زندان ها و شکنجه اکتفا  نکرده ونمی کند بل که همیچنین و به موازات آن با اشاعه تخم یاس و نامیدی در خصوص انقلاب صنعتی و دولت رفاه در پی پیشگیری از فرجام انقلاب صنعتی است.