۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

چرا



 واقعیت این است که نفت، سرمایه نیست بل ثروت طبیعی است. به عبارت دیگر ثروت است نه سرمایه. تشخیص فرق ثروت و سرمایه در این است که بدانیم کسب ثروت خواه طبیعی و خواه اجتماعی هنوز به مفهوم انباشت سرمایه نیست. ثروت باید راهی اقتصاد شود تا به سرمایه مبدل شود. یعنی باید پول های نفت را در سرمایه گذاری وارد کرد. از سوی دیگر این که گفته شود سرمایه یک رابطه اجتماعی است. این یک گفتمان درستی نیست. سرمایه یک پدیده اقتصادی است . سرمایه مانند سرمایه داری یک رابطه اجتماعی نیست. به عبارت دیگر باید میان سرمایه به منزله یک مولفه اقتصادی و سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی فرق نهاد. از این گذشته سرمایه داری  حائز دو وجه می باشد : وجه اول این است که سرمایه داری یک رابطه اجتماعی است و وجه دوم این که سرمایه داری یک جامعه و یا یک بنای اجتماعی است. مناسبات میان این دو وجه، رابطه میان جزء و کل می باشد. همان گونه که جنگل از درختان تشکیل یافته به همان گونه هم جامعه سرمایه داری از روابط و مناسبات اجتماعی ترکیب یافته است. برخی در ایران فرق میان جزء سرمایه داری و کل سرمایه داری را نمی بینند. آنها روابط سرمایه داری را می بییند اما کل سرمایه داری یعنی جامعه سرمایه داری را از نظر می اندازند. تمام قوانین سرمایه داری در رابطه و جزء سرمایه داری نهفته است و کل سرمایه داری در واقع تنها کلیتی و یک کمیت  توسعه یافته و ساختار یافته از جرء و روابط سرمایه داری است. این بحث از نظر تحول اجتماعی در سرمایه داری در ایران مهم است. اگر بپذیریم که ما در گذشته ایران، جامعه سرمایه داری داشتیم و این جامعه سرمایه داری در مرحله مادون و تجاری از رشد و تکامل اچتماعی خودبود ، آنگاه باید بپذیریم که تحول سرمایه داری از جامعه تجاری به یک جامعه صنعتی، که به آن همچنین انقلاب صنعتی ، تحول در فرآیند صنعتی شدن و .. می گویند، یک تحول اجتماعی در سطح کشور است. و درست اهمیت همین تحول اجتماعی است که از دیده برخی پنهان مانده است. این ها چون درخت سرمایه داری را می بینند اما جنگل سرمایه داری را نمی بینند، به اهمیت اجتماعی و نحولاتی و اجتماعی انقلاب صنعتی و .. پی نبرده اند و می اندیشند، وقتی سخن از انقلاب اجتماعی یعنی از جامعه ایی به جامعه دیگر است این فقط به مفهومی می باشد که کمونیستها از آن می فهمند یعنی: یک حرکت رادیکال اجتماعی. از همین رو ست که مبحث نابودی سرمایه داری و یا نابودی جامعه سرمایه داری در ایران مشکل ساز شده است. چرا که اولا نمی بییند که ما در گذشته جامعه سرمایه داری داشته البته در شکل تجاری و ثانبا از نظر می اندازند که فرآیند تحول همین جامعه سرمایه داری تجاری به جامعه سرمایه داری صنعتی که در ایران دچار مانع شده است. این ها در این میان تنها شعار مرگ بر استثمار سرمایه داری و غیره میدهند و بس. از این ها همه گذشته، بحث ما با این دسته پیرامون سرمایه، کار، بهره دهی، بهره کشی، سرمایه گذاری و.. است. ما با این ها بر سر این مقولات با یکدیگر اختلاف داریم.

 نکته مهم دیگر اختلاف هرباره ما بر حول قله و تارک رشد و تکامل جامعه بشری یعنی جامعه واحد جهانی است. کیست که نداند که کارگران صنعتی یعنی کارگرانی که در پروسه کم و بیش طولانی تحول جامعه سرمایه داری از تجاری به صنعتی در سطح یک کشور و یا قوم و .. هرباره پیدا می شوند، در پروسه ایی که در طی آن، جزء روابط سرمایه داری نجاری به کل جامعه سرمایه داری صنعتی مبدل و تحول می یابد، در این فرایند تازه رو به پیدایش می نهند. یعنی باید در ابتدا جامعه کارگری و به اصلاح رایج طبقه کارگر به موازات تشکیل جامعه سرمایه داری صنعتی تشکیل یابد. و این تشکیل در طی یک فرآیند و پروسه است و یکشبه صورت پذیر نمی گردد. پیدایش پروسه وار جامعه کارگران صنعتی در یک کشور و در یک قوم، پروسه واحد و یگانه ایی است. از همین رو نظر به جهانی بودن این پروسه زایش است که از اتحاد کارگران جهان سخن رانده اند: کارگران سراسر جهان متحد شوید. حال، در این یک جا یک نکته مطرح است: این اتحادی که می گویند و ما می گوییم چگونه است؟ ما می گوییم و به این نظریم برای جهانی شدن و انحاد جهانی کارگران صنعتی، این جامعه سرمایه داری صنعتی و به تبع آن جامعه کارگران صنعتی جهان است که در یک فرآیند ارگانیک از ادغام بایکدیگر، باید یگانه و متحد شوند. به عبارت دیگر باید تعدد جای خود را به وحدانیت بدهد. برای این منظور کافی نیست که ما بگوییم کارگران جهانی هستند بل در یک پروسه اتحاد ارگانیک و جهانی باید این کارگران یک تنه و واحد گردند.

 پروسه اتحاد ارگانیک جامعه های کارگری و جامعه های سرمایه داری جهان در یک کالبد واحد و جهانی در واقع همان پروسه جهانی شدن جامعه کارگری و تمهید زمینه های اولیه برای تشکیل یک جامعه واحد و اشتراکی و جهانی است. در واقع ما باید برای جهانی شدن جامعه کارگری و سپس برای تشکیل جامعه اشتراکی و جهانی نه تنها در سطح قاره ها بل بطور جهانی در پی اتحاد ارگانیک جامعه های سرمایه داری با هم باشیم. از همین جا هم وظایف ما در پروسه انقلاب صنعتی و پروسه تشکیل جامعه کارگری صنعتی در ایران مشخص و معین می شود. ما برای این که به اهداف بلند بالای جامعه واحد جهانی نایل گردیم موظف و مسئولیم که پروسه انقلاب صنعتی در ایران را تسریع کنیم. موظف و مسئولیم در فرجام این تحول ساختاری در سرمایه داری بکوشیم.

 اما مخالفین این رویکرد چه می گویند؟ آیا این هم نظیر ما از سوسیالیسم و کمونیسم همین ادراک جهانی و جهانی شدن جامعه کارگری را دارند؟ خیر. این مخالفین چون در پی پیاده کردن، ساختمان جامعه سوسیالیستی در سطح یک کشورند، از سوسیالیسم و کمونیسم درک بسیار محدود و محلی دارند. در منظر این ها پروسه تاریخی کم یا بیش طولانی از جهانی شدن مطرح نیست بل این ها در عمل بیشتر به جهانی کردن می اندیشند تا جهانی شدن. می گویند: طبقه کارگر سراسر کشورها که با هم دست اتحاد بدهند کافی است. نیازی به اتحاد ارگانیک کارگران جهان در یک جامعه واحد و جهانی نیست. این خلا را یک سازمان و تشکیلات جهانی پر خواهد. در واقع این ها بیشتر به یک نمایش گذاردن جهانی بودن توجه دارند تا به پروسه جهانی شدن. یعنی از این منظر کارگران جهانی هستند نیازی به جهانی شدن ندارند تنها باید این جهانی بودن را به منصه ظهور برسانند. در سطح کشوری و در ایران هم همیطور. این ها الزام و ضرورتی از تحول صنعتی در کشور نمی بینند. برعکس هرچه رودتر باید این پروسه متوقف شود و حتی برخی از آنها مدعی این هستند: چون این پروسه در رژیم اسلام متوقف شده است ، تنها باید سعی از بازگشت این پروسه داشت. و این ها این پروسه را پروسه سرمایه داری شدن ایران می خوانند. هشدار بازگشت سرمایه داری در کشور سر می دهند. بنابر این مخالفین ما چنین سودای چنین سوسیالیزمی در کشور را در سر دارند. این سوسیالیرم ملی که گفتیم انترناسیونالیراسیون را نمایش جهانی بودن کارگران می داند، با ما تقریبا بر حول بسیاری از مقولات نظیر کار و سرمایه، روابط و جامعه، بهره دهی، بهره برداری و بهره کشی ، سود، و ثروت .. اختلاف نظر دارند. در همین رابطه یک ادعای بی پایه این سوسیالیزم ، ادعای رشد است. این ها دوپارگی کشور بر حول مقوله رشد یعنی یک شق ضد رشد و شق دیگر شق رشد را، به سود خود وارونه کرده اند. شق رشد و شق ضد رشد در هر قطب به اشکال گوناگون متظاهر می شوند. ضد رشد فقط جمهوری اسلامی نیست و شق رشد فقط چین و پهلوی نیست. در اصل اگر از من بپرسید و در واقع سعی من از این همه سطور هم در همین راستاست، یکی از اشکال شق ضد رشد همین سوسیالیسم وطنی است. این ها مانند تمام مرتجعین ریز و درشت کشور و تاریخ، از این که ادعای انقلاب، تحول ساختاری، رشد و.. را دارند، فقط دارند دروغ می گویند. این ها گرگانی هستند که به لباس میش در آمده اند، به لباس رشد، تحول و انقلاب و.. در آمده اند تا از این اسلحه را از دست شق مقابل بگیرند والا محدود سازی شق رشد به اشکال پهلوی و چین دروغی بیش نیست. این دروغ را این ها ساخته اند تا با ملعبه سازی چین دیکتاتور و پهلوی دیکتاتور ، کارگران صنعتی و بالنده کشور را از پروسه انقلاب صنعتی در کشور بترسانند.



 والا این ادعا که رشد یعنی پهلوی یا چین و این رشد هم در واقعیت امر از چیزی تشکیل نیافته جز از یک سری اقدامات بی فایده صنعتی کردن که هرباره توامان با بهره کشی وحشیانه و.. کارگران و دهقانان ..، می باشند، یک ادعای بی پایه و دروغی بیش نیست. کی گفته و کدام منطق گفته که رشد و تحول صنعتی در کشور یعنی یا دیکتاتوری پهلوی یا چین دیکتاتور؟ جزء مرتجعین کشور که با این ایجاد رعب و وحشت و ترور روحی و فکری و.. در صدد طولانی کردن تاریخ انسداد صنعتی کشور به سود خود می باشند؟ جالب در این است : این اقدامات ضد رشدشان را برخی از این ها انقلاب اسلامی و دسته دیگر انقلاب سوسیالیستی می خوانند و برای تامین منظور خویش، کارگران را مرتب به الگوهای دیکتاتور منشانه از رشد در عصر پهلوی و چین کنونی اشاره و آدرس می دهند. یعنی این که بچه گیر آوردند و دارند از این راه مرتب بچه را می ترسانند. لولوی رشد شده، صنعتی کردن کشور به شکل پهلوی و به شکل چین. این ها این هستند. چیز دیگری هم نیستند. مابقی فقط نعل های وارونه زدن و دروغ پردازی است

مسلما از ما می خواهند در شق رشد، راه رشد و صنعتی کردن خودمان را که اگر مباینتی با راه پهلوی و چین دارد را ابراز کنیم: از ما می خواهند بار دیگر لییرال دموکراسی و لیبرال دموکراسی کارگری را توضیح دهیم. می خواهند راه دموکراتیک و راه آزادی رشد را تشریح کنیم .. از ما می خواهند بار دیگر منشور برنامه هایمان را یک به یک برایشان تشریح کنیم تا شیر فهم شوند. راستی این ها از این برنامه ها که بارها اعلام شده و بارها از سوی لیبرال دموکرات های کشور تبیین شده ، بی خبرند؟

آیا براستی اختلافات تاریخی میان  دو قطب ارتجاع و ترقی کشور محدود به فهم و عدم فهم می باشد؟




نفت بی گناه است!





یکی از دوستان می پرسد:

شما فکر میکنید که در کشوری با این همه نفت، سوسیالیسم کارگری قابل پیاده است؟
این همه سرمایه ناخوداگاه مارو به سمت سرمایه داری هدایت میکنه.

جواب : ؟



  • Khalil Iranpour نفت بی گناه است. سرمایه مواد خام نیست. سرمایه یک رابطه اجتماعی است. یکطرف سرمایه و طرف دیگر مزدبگیران اند. بهره کشی اساس سرمایه است. نفت اتفاقا امکان خوبی برای ساختن یک جامعه سوسیالیسی در اختیار ما قرار میده
  • Farhad Vakif من به این نظرم  تاریخ سرمایه داری و گذار به سرمایه داری در ایران قدیمی تر از تاریخ وگذار به سرمایه داری در اروپاست. ما در ایران فقط گسست تاریخی داشته ایم. یعنی نیروهای مخربی آمدند و خراب کردند و قوا را به عقب کشیدند. و از این راه در کارها و روند کارها گسست ایجاد کردند. ضدیت با سرمایه داری باز می گردد به عصری از قرون وسطی در ایران که هنوز سرمایه داری در آن وجود نداشت. اما این مرحله در تاریخ ایران بسیار در دور دست ها واقع است. بعد این اروپایی ها آمدند و از تاریخ خودشان گفتند و این را با مرکزیت قرار دادن جهانی کردن و در ما این شبهه را ایجاد کردند که توگویی تاریخ اروپایی و تاریخ سرمایه داری در اروپا عین هو تاریخ ماست.
  • Khalil Iranpour هر چه هست سرمایه داری حاکم است. حال با ویژه گیهای ایران.
  • Farhad Vakif یعنی چه سرمایه داری حاکم است؟ حاکمیت یک مقوله سیاسی است. منظور شما سلطه سرمایه داری است؟ غلبه سرمایه داری است؟ این که سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی، از عمده ترین روابط اجتماعی کشور ماست؟
  • Khalil Iranpour در جامعه طبقاتی حال برده داری و یا رژیم سرواژ و یا سرمایه داری طبقات در مقابل هم بوده اند. استثمار شونده و استثمارگر.
  • Farhad Vakif جامعه بک مقوله وسیعی است. جامعه مجموعه منتظم از روابط اجتماعی است. هر سطح از روابط اجتماعی به مفهوم وجود یک جامعه از آن مناسبات نیست. باید فرق گذاشت میان مناسبات اجتماعی و نظام اجتماعی . این ها دو مقوله متفاوت اما به هم مربوطند.
  • Khalil Iranpour ایران چه جامعه ای است از نظر شما؟ سرمایه داری نیست؟
  • Farhad Vakif اشتباه نکنید من نمی گویم در گذشته ایران جامعه سرمایه داری وجود نداشت و یا این جامعه سرمایه داری در گذشته از موچودیت برخوردار نبود.من پرسش شما را درست نمی دانم. ایران از نظر جامعه ایی ویا به عبارت درست اجتماعی متلون است. ما چیزی بنام جامعه ایران نداریم. این اشتباه رایج و متداول است
  • Khalil Iranpour صحبت از گذشته نیست. امروز چه؟ سرمایه داری هست یا نه؟ جامعه نیست ایران؟ چه است؟
  • Farhad Vakif ما در ایران جامعه سرمایه داری داریم
  • Farhad Vakif کشور ایران از نظر اجتماعی - جامعه ایی - متنوع است. یعنی ما در ایران جامعه های متنوعی و متعددی داریم
  • Khalil Iranpour خوب از نظر اجتماعی هر جامعه ای متنوع است. اما نظام تولید چه است؟
  • Farhad Vakif یکی هم جامعه سرمایه داری است. نه این که از نظر اجتماعی هر جامعه متنوع است. از نظر اجتماعی هر کشور متنوع است. ببیند درک درستی از جامعه و نظام اجتماعی در کشور غالب نیست. درک رایج عامیانه است
  • Khalil Iranpour بلاخره اشکال مختلفی از نظر تولید را شما میتوانید در پیشرفته ترین سرمایه داری ها هم پیدا کنید. اما یک وجه تولید که مسلط است، وجه مشخصه آن جامعه محسوب میشود. شما تولید را باید توضیح دهید. این هست که تعریف میکند چه جامعه ای دارید. آیا نظام مزدبگیری مسلط نیست؟
  • Farhad Vakif در پیشرفته ترین کشورها، از تظر شیوه های تولید و به طبع از نظر اجتماعی، ما با جامعه های گوناگونی بر می خوریم اما در همین کشورها این جامعه سرمایه داری است که غلبه دارد. مبحث غلبگی با مبحث حاکمیت فرق دارد.مبحث شیوه تولید با مبحث روابط اجتماعی متفاوت است.و مبحث روابط اجتماعی با مبحث نظام اجتماعی متفاوت است. این ها به هم مربوطند اما یکی نیستند.هر سطح از روابط اجتماعی، به مفهوم وجود یک نظام اجتماعی یا یک جامعه نیست. برای پیدایش یک نظام اجتماعی و یا جامعه در یک کشور به یک فرآیند کم و بیش تاریخی نیاز است.بطور نمونه: در هر سطح از روابط اجتماعی سرمایه داری، جامعه سرمایه داری وجود ندارد. تنها در سطح تکامل یافته و کلیت یافته از روابط سرمایه داری است که جامعه سرمایه داری شکل می گیرد.اما ما در گذشته در ایران مان جامعه سرمایه داری داشته ایم.جامعه سرمایه داری در ایران پدیده تازه ای نیست.تحول اجتماعی در این نظام اجتماعی است که امروزه برای ما مسئله ساز شده است. منظورم در نظام سرمایه داری و در جامعه سرمایه داری است .جامعه سرمایه داری - یعنی کلیت سازمان یافته از روابط سرمایه داری - به منرله یک پدیده تاریخی دارای مراحل تکاملی متعددی است. گفته شده آخرین مرحله از تکامل جامعه سرمایه داری، جامعه امپریالیستی و یا به اختصار امپریالیسم می باشد.. امپریالیسم یک مرحله از مراحل تکامل در جامعه و فرماسیون سرمایه داری است. جامعه سرمایه داری در ایران در مرحله گذار از مرحله مادون به مرحله آزاد است که می دانیم دچار موانع داخلی و خارجی است.جامعه سرمایه داری در برخی از کشورهای اروپایی مرحله آزاد را به سوی مرحله امپریالیستی پشت سر گذاشته است اما جامعه سرمایه داری در ایران به علل داخلی و خارچی کماکان در مرحله گذار به مرحله آزاد باقی مانده است. سیستم مزد بگیری یا مکانیزم مزد بگیری ، و به عبارت دیگر مکانیزم کارگری مزدبر، اساس آن روابط اجتماعی است که سرمایه داری خوانده می شود. هرجا که روابط سرمایه داری است، در آن جا هم مزدبگیری است. هیچ شکی نیست که روابط سرمایه داری در ایران ، مسلط است. نظر به قدمت مکانیزم مزد بگیری- کارگری و به تبع آن سرمایه داری - است که من به این هستم تاریخ سرمایه داری - خواه از حیث روابط و خواه از حیث یک جامعه و نظام و ساختار اجتماعی - بسیار قدیم تر از در مثلا اروپاست مسئله تاریخی در ایران: موانع رشد و تکامل در جامعه سرمایه داری از مرحله پایین به مرحله عالی است. ما باید به این پرسش پاسخ بدهیم: علل انسداد در تحول سرمایه داری در ایران کدام است؟ چرا جامعه سرمایه داری در ایران متحول نمی شود و به ساختارها عالی تر تکامل نمی یابد؟ موانع این تحول اجتماعی کدامند؟اما پرسش دوستمان  آن  پرسشی که تاریخ سرمایه داری و تاریخی عینی کشور برای ما مطرح می کند، نیست. این دوستان می پرسد: شما فکر میکنید که در کشوری با این همه نفت، سوسیالیسم کارگری قابل پیاده است؟این همه سرمایه ناخوداگاه مارو به سمت سرمایه داری هدایت میکنه.جواب: این که سوسیالیزم کارگری قابل پیاده است یا نه را تاریخ تکامل جامعه سرمایه داری در ایران تعیین می کند نه من و شما و یا نفت می خواهیم سوسیالیزم کارگری در ایران باشد؟ پس بهتر است برویم دنبال رفع موانع رشد و تکامل جامعه سرمایه داری درایران و بعد این پرسش را مطرح کنید!
  • کامران نصری همه پدیده های اجتماعی اعم از اقتصادی, سیاسی و فرهنگی از مردم شروع میشود تا به مردم خاتمه یابد, در نتیجه باید پرسید که آیا مردم ایران توانایی بانجام رساندن این پدیده ها را دارند, از کجا بدست آوردند, چه خدمتی در این پدیده ها به دنیا عرضه کرده اند, جواب من اینست که ایران نه یک کشور سرمایه داری است و نه کارگری, چون در دوره های هزاران ساله ایران مردم یا ارباب بودند یا رعیت, این سیستم تاثیرش هنوز از بین نرفته, مردم هنوز با این دو نوی زبان با یکدیگر حرف میزنند.
  • Farhad Vakif رویکرد مسلط به بخشی از چپ ایران رویکرد تاریخی نیست. بل رویکرد مکانیکی، خرذگرایانه است. برای همین هم این ها جزء و کل را باهم قاطی می کنند. روابط اجتماعی رابا ساختار اجتماعی قاطی می کنند. برای همین این ها نمی بییند که پیدایش یک ساختار اجتماعی، یک ساختمان و بنای اجتماعی، درروند تکامل و کامل شدن روابط اجتماعی آن نظام است. یعنی باید جزء اجتماعی در یک فرآیند تاریخی به یک کل اجتماعی مبدل شود. اگر با هر گل بهار نمی شود و با هر سطح از روابط سرمایه داری، جامعه سرمایه داری درست نمی شود. با یک فابریک و یک کارخانه، کافی است که شما روابط سرمایه داری و به اختصار سرمایه داری و نظام مزدبگیری داشته باشید اما بایک کارخانه ی تنها شما یک جامعه سرمایه داری ندارید. در یک فابریک همه قوانین یک به اصطلاح نظام و مکانیزم سرمایه داری در کار است. اما با یک فابریک یک جامعه سرمایه داری درست بشو نیست.شما به یک فابریک بروید و بگویید مرگ بر سرمایه داری. اما این فابریک را به عنوان جامعه سرمایه داری بگیرد و در آنجا شعار مرگ بر جامعه سرمایه داری بدهید به شما خواهند خندید. چرا؟ چون با یک گل بهار نمی شود. چرا نمی گذارند جامعه سرمایه داری در ایران از مرحله مادون به مراحل عالی تر رشد و تکامل یابد؟چرا به محض مشاهده دو سه فابریک و دو سه دستاورد انقلاب صنعتی، ریختند بر سرش و ملاخورش کردند؟ چرا نمی خواستند جامعه سرمایه داری در ایران وارد مرحله فابریک ها بشود؟ و چرا نمی گذارند مرحله فابریک ها یک ساختار منظم و ارگانیک پیدا کند؟ چرا جلو توسعه را گرفته اند؟
  • Farhad Vakif آقای نصری! سرمایه داری و کارگری دو روی یک سکه واحدند.شما سرمایه داری را بدون کارگری و مکانیزم مزدبگیری نمی توانید تعریف کنیداگر کارگری نباشد، سرمایه داری هم نیست و برعکس.مسئله تاریخی در سطح کشور این است: سرمایه داری و کارگری چگونه پیدا می شوند و چگونه از بین می روند؟ چپ هایی که می خواستند کارگری باشد ، در عمل سرمایه داری را دولتی و حزبی کردند. از بین نبردند
  • Khalil Iranpour دوست عزیز. شما یک سئوالی را طرح کردید. نفت و سوسیالیسم. نوشتم که نفت خود بخود مانعی که نیست هیچ بلکه امکان خوبی برای ساختن سوسیالیسم بما میدهد. انتظار میرود که در همین چارچوب که سئوال طرح کردید باقی بمانید. شما بگوئید چرا نفت مار بسمت سرمایه داری میکشد. وگرنه بحث بی فایده است. قالب را نگه دارید.
  • Farhad Vakif چینی ها در حیطه های مربوط به سرمایه داری، و جامعه سرمایه داری، با حفظ کارگری ، سرمایه داری را از بین نبردند بل فقط دولتی و حزبی اش کردند.
  • Khalil Iranpour شما جواب سئوالی که خودتان طرح کردید را بدهید من در این مورد هم نظرم را میگویم
  • Farhad Vakif آقای ایران پور! پرسش بالا پرسش یکی از دوستان از من بود. ایشان می پرسند آیا نفت ما را به سوی سرمایه داری هدایت نمی کند؟
  • Khalil Iranpour به هر حال در بحث باید قالب را نگه داشت. اگر میخواهید بحث دیگری باز کنید بگویئد. اما جواب سئوال بالا را من نوشتم. مایل بودم شما بگوئید چرا نفت خود بخود مانعی برای اقتصاد سوسیالیستی است.
  • Farhad Vakif من که به تاریخ سرمایه داری و مزدبگیری در ایران که مراجعه می کنم می بینیم این پرسش که آیا نفت ما را به سمت سرمایه داری رهنمون می کند یا نه قدری ناروش است. به نظر من مبحث ذخایر کشور در مبحث تاریخی و در مباحت مربوط به تاریخ تکامل اجتماعی کشور قدری انحرافی است.بله. نفت به ما در تحول ساختاری کشور از مراحل مادون سرمایه داری به مراحل عالی تر و سپس سوسیالیزم کمک شایان توجه ای خواهد نمود
  • Khalil Iranpour در مورد چین هم بگویم که؛ چین هرگز اقتصاد سوسیالیسیتی نداشت. مساله انقلاب چین صنعتی شدن. غلبه بر عقب ماندگی اقتصادی بود. انقلاب چین اصلاحات بسیاری را سببب شد. اما هرگز سوسیالیستی نبود. اهداف شان هم از اول سوسیالیستی نبود. امروز که دیگر کشورهای سرمایه داری به حال و روز چین که غبطه میخورند. بالاترین رشد را دارد. پیش بینی این است که قدرت اقتصادی اول جهان میشود. اما مناسبات کاملا سرمایه داری است. سرمایه داری از نوع هارترین. کارگر چینی بی حقوقترین کارگران جهان اند. سرمایه داری قرن نوزدهمی است.
  • Farhad Vakif آقای ایران پور! در مورد چین من هم دارم همین را می گویم که شما می گویید. تا کارگری است سرمایه داری هم است. کارگری و سرمایه داری دو جفت مقوله متضادی هستند که باهم یک رابطه اجتماعی را بوجود می آورند که به سرمایه داری موسوم شده است. مسئله در این است ما چگونه می خواهیم سرمایه داری و به عبارت معکوس کارگری را در ایران نابود کنیم
  • Khalil Iranpour دوست گرامی. پروسه انباشت سرمایه برای کشورهای سرمایه داری غرب بطور کلاسیک و زمان درازی طول کشید. از قبل انباش در تجارت. از قبل استثمار شدید دهقانان و غیره. ما لازم نیست این پروسه را طی کنیم. در واقع پول نفت این پروسه را غیر ضروری کرده است. سرمایه داری ایران گام بزرگی از روی این پروسه به جلو برداشته. سوسیالیسم میتواند گام به مراتب بزرگتری بجلو بردارد. نفت در دست یک دولت سوسیالیستی اهرم طلایی برای رشد کشور و مناسبات آن و ایجاد رفاه خواهد شد. من تردید ندارم.
  • Farhad Vakif من به این نظرم از راه رشد و تکامل مراحل سرمایه داری و کارگری در ایران.شما دارید از رشد سرمایه داری در غرب سرنوشت تکاملی و تاریخ سرمایه داری در ایران را تعیین می کنید و در این میان هم پای نفت و دلارها را پیش می کشید
  • Khalil Iranpour نه عزیز من سرمایه داری مراحلی برای رشد ندارد. استراتژهای سرمایه داری خودشان هم مانده اند با این وضع چه کنند. اگر راه حلی داشتند که وضع کشورهای سرمایه داری پیشرفته به این روز دچار نمیشد. مانده اند چه کنند. ما در ایران دو راه حل اساسی پیش رو داریم. یا یک رژیم متعارف سرمایه داری که تسمه از گرده کارگر بکشد، آزادیها را در هم بکوبد. شرایط استثمار شدید را فراهم کند و این قید و بندهای رژیم اسلامی را هم نداشته باشد ( یعنی یک دیکتاتوری مثل چین یا مثل رژیم شاه سابق) و یا اینکه اقتصاد سوسیالیسیتی راه دیگری مقابل ما بگذارد. شق دیگری نداریم.
  • Farhad Vakif آنچه که سوسیالیزم خوانده می شود از نظر من یعنی عدالت اجتماعی، نابودی سرمایه داری، نابودی مناسبات متکی بر تضاد بالا و پایین، فقر و ثروت ... و این - یعنی نابودی کارگری و سرمایه داری حاصل رشد و تکامل سرمایه داری در سطح یک کشور است
  • Khalil Iranpour من حرف را زدم. تمام. فکر کنم کافی باشه. باید برم . شب شما خوش


Farhad Vakif با سپاس از آقای خلیل ایران پور! امروز در آرامش تمام فرصتی برای باز خوانی گفتگو دیروز بدست داد. در این رابطه مطالبی که دیروز ممکن نشد، را امروز پس از بازخوانی گفتگو جهت تکمیل عرض می کنم. در آغاز من سعی می کنم جداگانه و درگام اول نظراتم را راجع به پرسش مطروحه دوستمان مطرح کنم و سپس برآن اساس به نظریات دیگر دوستان و از جمله شما بپردازم. پرسش یا مسئله این است: در کشوری با این همه نفت، سوسیالیسم کارگری قابل پیاده است؟ آیا این همه سرمایه - نفتی - ما را ناخود آگاه و ناخود خواسته به سمت و سوی سرمایه داری هدایت نمی کند؟ چون پرسیده شده که من در این رابطه چه فکر می کنم، لذا من به سهم خود نظراتم و این که در این پیرامون چه فکر می کنم و می اندیشم را ابراز می دارم. من فکر می کنم: در آمدهای نفتی ما سهم شایان توجه ایی در تکامل و تحول جامعه سرمایه داری در ایران از مرحله مادون به مراحل بعدی خواهد داشت. در مرحله مادون سرمایه داری که بر مرحله سرمایه داری تجاری مشهور است، ثروت های لازم برای سرمایه گذاری در مرحله آزاد و بعدی که مشهور به سرمایه داری صنعتی است، انباشت می شوند. بدبنسان از آنجا ییکه ما نفت داریم، درآمدهای نفتی برای ما نقش همین انباشت ثروت را که که برای مرحله سرمایه داری صنعتی لازم است، را ایفا می کنند. از این رو می توان گفت نفت، پیش شرط مناسبی برای ماست که ما مرحله صنعتی از جامعه سرمایه داری را به فرجامش برسانیم. این کار به شکلی در رژیم پیشین در شرف انجام بود. که ملایان با ملاخور کردن درآمدهای نفتی- که کشورهای امپریالیستی هم در آن ذی نفعند - جلو صنعتی شدن جامعه سرمایه داری در ایران را مسدود نمودند. تا این جا اگر اشتباه نکنم نظرم را پیرامون پرسش مطروحه عنوان کردم اما از آنجاییکه در سوال مطرحه سخن از سوسیالیزم کارگری و نقش نفت در این رابطه هم مطرحه شده، اجازه دهید در این خصوص هم نکاتی را به اطلاع برسانم. من به شخصه به این نظرم این لیبرال دموکراسی است که به بورژوایی و کارگری تقسیم می شود. از نظر اجتماعی سوسیالیزم قابل تقسیم نیست. علت ساده است: چرا سوسیالیسم تازه بر پایه نفی و نابودی تقسیم و تضاد اجتماعی موجود است که تحقق می یابد و جامه عمل می پوشد. به این مفهوم تقسیم سوسیالیزم به دو دسته اجتماعی یعنی کارگری و بورژوایی درست نیست. می گویم درست نیست چرا می دانم که چنین تقسیمی از سوسیالیزم به کارگری و بورژوایی رایج است. همان گونه که کاربرد مقوله سوسیالیزم به جای کمونیسم هم متداول است.اسامی مهم نیستند مهم مفاهیم هستند. کمونیسم برابر نشانی برای یکتا جامعه اشتراکی و جهانی شده است که در قله و تارک تکامل و رشد اجتماعی بشر در سطح جهانی واقع است. ما اگر سوسیالیزم را و یا سوسیالیزم کارگری را به مفهوم کمونیسم و به مفهوم یکتا جامعه جهانی و اشتراکی تلقی کنیم، آنگاه باید دانست سوسیالیزم کارگری در سطح یک کشور تحقق پذیر نیست. اما آنهایی که می گویند است مد نظر شان یک جامعه جهانی و اشتراکی نیست. مد نظر این ها از کمونیسم و سوسیالیزم کارگری چیز دیگری است. این چیز دیگر را می توان نشان داد که چیست. در رابطه با استقرار عدالت اجتماعی، نفی تضاد های اجتماعی، نابودی روابط سرمایه داری، نابودی جامعه و ساختار سرمایه داری، نابودی کارگری، رهایی انسان از یوغ کار و از یوغ اقتصاد و سرمایه و... و در رابطه با همه این خواسته ها و مطالبات اجتماعی و برحق بشر کارگر در سطح یک کشور، من به این نظرم ثروت های انباشت شده نفتی و یا غارت شده از یک کشور ثانی و یا به هر طریق دیگر وارد شده در یک کشور، هیچ یک از این ثروت های انباشتی قادر به تحقق خواسته ها و مطالبات عدالت جویانه و به این مفهوم سوسیالیستی بشر در یک کشور نبوده و نخواهند بود. در رابطه با مبحث استقرار عدالت اجتماعی و ساختمان جامعه بی طبقه و عادلانه، از راه ثروت های بادآورده، و انباشتی از راه فروش نفت به دیگران، یا از راه غارت ذخایر ارزی و طلا و نقره یک کشور ثانی ، در رابطه با چنین مسئله ایی من به این نظرم این ایده یک ایده محافظه کاران و به این مفهوم ارتجاعی در رابطه با نقش پول و ثروت در سطح یک کشور است که در گذشته ما به موارد عدیده ایی از آن برخورد داشته ایم.


Farhad Vakif دوست عزیز آقای کامران ایران پور! شما می نویسید: Khalil Iranpour نفت بی گناه است. سرمایه مواد خام نیست. سرمایه یک رابطه اجتماعی است. یکطرف سرمایه و طرف دیگر مزدبگیران اند. بهره کشی اساس سرمایه است. نفت اتفاقا امکان خوبی برای ساختن یک جامعه سوسیالیسی در اختیار ما قرار میده
این که مواد خام ثروت های طبیعی یک کشور و سرزمین هستند با شما موافقم. ثروت های طبیعی یک کشور سرمایه های آن کشور نیستند. سرمایه یک واحد و پارامتر و مولفه اقتصادی است. مواد خام و دیگر ثروت های طبیعی برای این که به سرمایه مبدل شوند باید وارد حیطه اقتصادی شوند. در جواب به پرسش دوستمان، من به این نظرم که ما ثروت های طبیعی کشور و از جمله نفت را می توانیم وارد حیطه اقتصادی کرده و به سرمایه مبدل کنیم. چون تبدیل و تحول جامعه سرمایه داری تجاری به جامعه سرمایه داری صنعتی به انباشت هنگفت سرمایه ها در دوران سرمایه داری تجاری نیازمند است، از این رو تبدیل ثروت های طبیعی و نفت به یک فاکتور اقتصادی سیاست درستی در رواج سرمایه داری صنعتی در کشور است. به این مفهوم اتفاقا نفت امکان خوبی برای ساختن یک ساختمان و بنای جامعه سرمایه داری صنعتی است. به این مفهوم نفت کاتالیزور بسیار خوبی برای تغییر و تحول جامعه سرمایه داری از مرحله مادون و تجاری به مرحله صنعتی و عالی است. از نظر من این سرمایه نیست که یک رابطه اجتماعی بل این سرمایه داری است که یک رابطه اجتماعی است. سرمایه یک مولفه اقتصادی است. سرمایه به عنوان یک مولفه اقتصادی با سرمایه داری به عنوان یک رابطه اجتماعی باهم فرق دارند. ایندو یکی نیستند. تاریخ سرمایه به قدمت تاریخ اقتصاد در هستی انسانی است اما تاریخ سرمایه داری باز می گردد به پیدایش کارگری در روابط اجتماعی و تقسیم روابط اجتماعی به سرمایه دار و کارگر. من در این رابطه چند نمونه عرض می کنم . تاریخ سرمایه به قدمت تاریخ کار است. سرمایه و کار به عنوان دو مولفه اقتصادی از هم جدا نیستند. این دو مولفه بر خلاف تصور شما تضادی هم باهم ندارند. در واقعیت خارج از ما این سرمایه و کار نیستند که باهم متضادند بل در سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی این کارگر و سرمایه دارند که باهم در تضادند. مبحث یک رابطه اجتماعی متضاد را به حیطه اقتصادی و به رابطه اقتصادی کار و سرمایه سرایت دادن ، برداشت درستی از ماواقع نیست. از این جاست که می گویند سرمایه داری به مثابه یک رابطه، یک رابطه اجتماعی است. یک رابطه اقتصادی و یا یک شیوه تولیدی نیست. البته که با سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی، سطحی از تکامل یک شیوه تولیدی و اقتصادی همراه است. لاکن این همراهی به مفهوم برابری نیست. همان گونه که شما خوب شروع نمودید اما بد تمام نمودید: در سرمایه داری به منرله یک رابطه اجتماعی، در یک طرف مزدبگیر و کارگر مزدور واقع است و در در طرف دیگر سرمایه دار و صاحب سرمایه. در همین رابطه شما مرقوم می فرمایید اساس سرمایه بهره کشی است. و گفتمان شما از راستی برخوردار نیست. اساس سرمایه داری بهره کشی است و نه اساس سرمایه. سرمایه و کار بی آنکه تضادی باهم داشته باشند دو مولفه اقتصادی اند که اساس سرمایه و کار بهره دهی است و نه بهره کشی. شما همان گونه که سرمایه و سرمایه داری را باهم قاطی می کنید، دو مقوله بهره دهی و بهره کشی را هم در یک ظرف می ریزید. تاریخ بهره دهی باز می گردد به تاریخ سرمایه و کار و به تاریخ اقتصاد بشری. بهره دهی اساس اقتصاد بشری است. اما بهره کشی اساس یک رابطه اجتماعی است که سرمایه داری نام گرفته است. یک نمونه دیگر می آورم و بحث این قسمتم را تمام می کنم. این که سرمایه پیش از سرمایه داری به متزله یک رابطه اجتماعی وجود داشته وقتی بیشتر ثابت می شود که ناظرین مارکسیست مدعی اند که در دوران تجارت - اما نمی گویند دوران تجاری از سرمایه داری و جامعه سرمایه داری - انباشت سرمایه صورت پذیر می گردد و این انباشت سرمایه پیش شرط و پیش قدمی برای پیدایش سرمایه داری - اما نمی گویند مرحله صنعتی از سرمایه داری بل می گویند : سرمایه داری - صنعتی می گردد. به من اجازه دهید به این مبحث در یک کامنت دیگر بطور جداگانه بپردازم چرا که در یک کامنت دیگرتان هم به این موضوع اشاره کرده اید پس جادارد به بطور جداگانه نظری بیاندازیم. اما در این جا پرسش از ناظرین مارکسیست این است: آیا مبحث انباشت سرمایه در زمان ماقبل سرمایه داری موید این نظر نیست که امکان وجود سرمایه در پیش از و بدون امکان وجود سرمایه داری وجود دارد؟ آیا این به این مفهوم نیست که پروسه انباشت سرمایه نیازی به روابط سرمایه داری ندارد؟


Farhad Vakif آقای کامران ایران پور و دوست عزیز! شما می نویسید: Khalil Iranpour دوست گرامی. پروسه انباشت سرمایه برای کشورهای سرمایه داری غرب بطور کلاسیک و زمان درازی طول کشید. از قبل انباش در تجارت. از قبل استثمار شدید دهقانان و غیره. ما لازم نیست این پروسه را طی کنیم. در واقع پول نفت این پروسه را غیر ضروری کرده است. سرمایه داری ایران گام بزرگی از روی این پروسه به جلو برداشته. سوسیالیسم میتواند گام به مراتب بزرگتری بجلو بردارد. نفت در دست یک دولت سوسیالیستی اهرم طلایی برای رشد کشور و مناسبات آن و ایجاد رفاه خواهد شد. من تردید ندارم.
بیایید باهم ببینیم در این مکان شما در اصل درصدد هستید چه بگویید. از نظر متد برخورد به مسئله سرمایه داری به منزله یک رابطه و یک بنای اجتماعی در ایران، یعنی از نقطه جامعه شناسی ، این نحوه برخورد به پدیده سرمایه داری در ایران - به معنای مضاعف و دوگانه فوق - اشتباه است و علمی نیست. شما از پروسه و فرآیند انباشت سرمایه در غرب می گویید و سپس از این تاریخ برای تاریخ سرمایه داری و تاریخ انباشت سرمایه در ایران نتیجه گیری می کنید. شما اگر از تاریخ سرمایه داری و تاریخ انباشت سرمایه در ایران می گفتید و سپس در مقایسه ها با دیگر مدل ها و از جمله مدل اروپایی و کلاسیکش، کم و کاستی ها را می گفتید و برای ایران نیتجه گیری می کردید باز این یک چیزی بود و از نظر متدولوژیک حائز ارزش علمی بود ، در غیر این صورت متاسفانه خیر. اما از این مبحث متدولوژیک گذر کنیم اصل مطلب چیست؟ شما در همین رابطه در جای دیگر می گویید: Khalil Iranpour نه عزیز من سرمایه داری مراحلی برای رشد ندارد. و از همین روست که برای شما فقط یک سرمایه داری مطرح است که مراحل رشدی هم ندارد. این کدام سرمایه داری است که در نظر شما مراحل رشدی ندارد؟ اگر سرمایه داری یک رابطه اجتماعی است، اگر سرمایه داری در ادامه یک جامعه است، یک بنا و ساختمان اجتماعی است، پس آنگاه چگونه چنین پدیده اجتماعی ، از پویایی و دینامیزم لازمه برخوردار نیست و دارای مراحل رشد و تکامل نیست؟ شما این رویکرد مکانیکی و جزمی به پدیده اجتماعی بنام سرمایه داری را از کجا آوردید؟ این برخورد غیر تاریخی و مکانیکی و جزمی به یک پدیده اجتماعی موسوم به سرمایه داری البته تنها محدود به همین سطور نیست. لاکن موجبی است برای این اندیشه که شما از نظر دور می افکنید که درست به خاطر همین مراحل رشد سرمایه داری است که سرمایه داری در مرحله تجاری از رشد خود، - به این مرحله رشد از سرمایه داری از همین رو سرمایه داری تجاری می گویند - از نظر انباشت ثروت و سپس کاربرد آن در اقتصاد یعنی انباشت سرمایه - مقدمات خویش برای یک مرحله رشد عالی در مرحله صنعتی را فراهم می کند. برای این تغییرات کمی و تبدیل به یک تغییر کیفی فرآیندی لازم است که در انگلستان این پروسه کم و بیش طولانی از سرمایه داری تجاری، موجبات انقلاب در صنعت و شهر را فراهم کرد. و همین انقلاب صنعتی بود که سپس جامعه سرمایه داری تجاری انگلیس را در طی یک پروسه کم و بیش طولانی به مرحله رشد عالی ارتقاء داد و جامعه سرمایه داری را وارد مرحله صنعتی خویش نمود- به این مرحله رشد از سرمایه داری از همین رو سرمایه داری صنعتی و آزاد می گویند. آنچه که از پیش معلوم است، دو بنای اجتماعی از سرمایه داری، خواه تجاری و خواه صنعتی در انگلستان یکشبه ساخته نشدند. این هر دو ساختمان اجتماعی در طی پروسه های کم و بیش طولانی رفته رفته بنا نهاده شدند. اما شما در جواب بلافاصله مرقوم می نمایید: ما لازم نیست این پروسه را طی کنیم. در واقع پول نفت این پروسه را غیر ضروری کرده است. این که در ایران پول نفت، این پروسه انباشت سرمایه در مرحله سرمایه داری تجاری را غیر ضروری کرده است حق باشماست. حق باشما در انگلستان و... این انباشت پول و ثروت و سپس انباشت سرمایه، از راه اقتصادی، از راه بهره دهی تحصیل شده است. آنها که مانند ما نفت که نداشتند تا مثل شما حتی به این اندیشه بیافتند با پول نفت حتی بنای سوسیالیسم را بسازند. آنها برای این که سرمایه داری تجاری شان، جامعه تجاری شان را به جامعه صنعتی مبدل کنند می بایست به اقتصاد و تولید روی می آوردند. شما در این رابطه می نویسید: از قبل انباشت در تجارت، از قبل بهره کشی و استثمار شدید دهقانان و غیره! این ها این پروسه را طی کردند اما ما نیازی به یک پروسه تولیدی و اقتصادی نداریم ما نفت و پول نفت داریم و این کافی است. در این جا چند مسئله است که من قبلا هم بعضا به آن اشاره کردم: اولا بهره دهی اقتصادی است و بهره کشی اجتماعی است. دوما ثروت های اجتماعی، حاصل بهره دهی های اقتصادی هستند اما تقسیم ثروت های حاصل از اقتصاد اجتماعی، حاصل روابط اجتماعی و فرماسیون اجتماعی. به عبارت دیگر این در انگلستان بهره دهی شد و یا بهره کشی شد، در هر دو حالت ثروت بر ثروت، نه تنها انباشت شد بل که از این ثروت های انباشت شده در حیطه اقتصادی به شکل سرمایه بهره برداری شد. در این پروسه رشد و انباشت سرمایه بود که به موازات آن جامعه سرمایه داری از مرحله مادون و تجاری اش، فرصت این مهم را یافت تا به مرحله عالی تر و صنعتی اش ارتقاء یابد. اما شما در عوض می گویید : ما پول نفت داریم به پروسه انباشت آن نیازی نداریم. به چه چیزی نیازی نداریم به انباشت پول یا به لزوم کاربرد پول انباشت شده در حیطه اقتصادی یعنی به سرمایه گذاری؟

Farhad Vakif دوست عزیز کامران گرامی! همان گونه که بحث ما در کامنت قبلی به این نکته رهنمون شد: مابین انباشت پول و ثروت در یک کشور، با امر فرآیند سرمایه گذاری یعنی کاربرد تدریجی و پروسه وار این ثروت انباشت شده در حیطه اقتصادی فرق فاحشی وجود دارد. البته که ما پول نفت داریم البته که ما ثروت انباشت شده نفتی فراونی داریم. اما پرسش در این جاست: انباشت سرمایه چه؟ پروسه انباشت سرمایه و سرمایه گذاری چه؟ از این گذشته شما می گویید: پول است. ما پول نفت داریم. اما اراده برای سرمایه گذاری چه؟ اگر ما پول نفت داریم، اگر این علتی به سهم خود برای این است که ما در کشور نیازی به پروسه طولانی انباشت پول نداریم، پروسه تحول جامعه سرمایه داری تجاری به جامعه صنعتی چه میشود؟ این پروسه تحولی را چه کار کنیم؟ مگر این پروسه یک پروسه از تحول اجتماعی نیست؟ این تحول اجتماعی را چه کار کنیم؟ مگر ثروت و پول می تواند جایگزی سرمایه گذاری و به طبع آن جایگزین تحول اجتماعی شود؟ فردی که مبحث پول را با مبحث سرمایه، مبحث سرمایه و سرمایه گذاری را با مبحث سرمایه داری و بهره کشی در یک ظرف می ریزد، نتیجه اش همین میشود که اظهارات و فرمایشات شماست. بر همین اساس است که شما بر اساس ایده پولی- بخوان ثروت بادآورده نفتی - به یک اعجازی باورمند شده اید. براساس این اعجاز به این نظرید که ثروت های بادآورده و نفتی قادر به ایجاد عدالت اجتماعی و استقرار جامعه و ساختمان سوسیالیزم درکشورند. در این رابطه شما مرقوم می دارید: نفت اتفاقا امکان خوبی برای ساختن یک جامعه سوسیالیسی در اختیار ما قرار میدهد. ... سوسیالیسم میتواند گام به مراتب بزرگتری بجلو بردارد. نفت در دست یک دولت سوسیالیستی اهرم طلایی برای رشد کشور و مناسبات آن و ایجاد رفاه خواهد شد. من تردید ندارم. ...ما در ایران دو راه حل اساسی پیش رو داریم. یا یک رژیم متعارف سرمایه داری که تسمه از گرده کارگر بکشد، آزادیها را در هم بکوبد. شرایط استثمار شدید را فراهم کند و این قید و بندهای رژیم اسلامی را هم نداشته باشد ( یعنی یک دیکتاتوری مثل چین یا مثل رژیم شاه سابق) و یا اینکه اقتصاد سوسیالیسیتی راه دیگری مقابل ما بگذارد. شق دیگری نداریم.
بد نیست به این مواردی که شما در این مکان می فرمایید براساس مطالبی که تاکنون اظهار داشته و تحلیلش بطور جداگانه بپردازیم.من بطور کلی با این نظر موافق نیستم، نظری که سوسیالیزم و جامعه سوسیالیستی را یکی از مراحل رشد و تکامل اجتماعی و عالی ترین آن تلقی نمی کند. آن رویکرد مکانیکی که برای جامعه سرمایه داری و بطور کلی جامعه بشری مراحل رشدی قائل نیست، چنین رویکردی از عالی ترین مرحله رشد و تکامل جامعه بشری ، جز بینش و برداشت مکانیکی، بینش و رویکردی برای ارائه ندارد. از این منظر - مکانیکی- جامعه سوسیالیستی آن جامعه نهایی و یکتا و جهانی و اشتراکی نیست که بر قله و تارک تکامل جامعه های بشری می درخشد. این سوسیالیزم که من آن را بارها به سوسیالیزم نفتی موسوم کرده ام - در سایر نوشته هایم - قرابتی با سوسیالیرم به منزله عالی ترین مرحله تکامل اجتماعی بشر ندارد. سوسیالیزم نفتی در واقع یک سوسیالیزم دهقانی است و از این رو هم بیشتر در مناطقی از ایران پیروانی دارد که سرمایه داری و جامعه سرمایه داری در آن جا ها چندان رشد یافته نیست بطور نمونه سوسیالیزم نفتی و دهقانی در ایران بیشتر از سوی کردها مورد استقبال قرار می گیرد تا از سوی فارس ها. بر هر حال در یک کشور با تنوع اجتماعی که جامعه های گوناگونی از نظر تاریخی و قومی موجود است، یک سوسیالیزم نفتی - دهقانی است که زبان همین دهقانان و ترجمان خواسته ها و مطالبات همین گروه اجتماعی است. وحشت و هراسی که این طبقه اجتماعی از رشد و گسترش روابط سرمایه داری - کارگری ، از جامعه سرمایه داری بطور کلی دارد، و از این جاییکه این طبقه بیش از این در چارچوب روابط و جامعه سرمایه داری در ایران واقع باشد تحت فشار آن می باشد، باعث می شود که این گروه اجتماعی بر ضدیت علیه رشد و تکامل سرمایه داری در کشور برخیرد. از این رو این طبقه، در ازای رشد و تکامل مراحل سرمایه داری - کارگری ، خواهان پیشگیری از این روند تحول اجتماعی در کشور است، این روستائیان گرامی و سخنگویان تحصیل کرده شان، از تجدید پروسه رشد و تکامل سرمایه داری - کارگری در ایران بیزارند و آنرا یک ضرورت تاریخی و اجتماعی نمی داند. بر همینرو به این باورند نیازی به این پروسه کم وبیش طولانی نیست. در انگلستان و غرب اروپا که صورت پذیر گشت برای هفت پشت بشر کافی است و نیازی به آلوده کردن ایران به این ویروس اروپایی نیست. در عوض و برای پیشگیری این ویروس واگیردار، آوردن پول نفت بر سر سفره دهقانان و غیره را پیشنهاد می کنند. پیامد این رویکرد این میشود که شما می نویسید: نفت اتفاقا امکان خوبی برای ساختن یک جامعه سوسیالیستی در اختیار ما قرار می دهد. ما با ساختمان سوسیالیسم به مراتب گام های بزرگتری به جلو بر خواهیم داشت. نفت در دست دولت سوسیالیستی که ساختمان جامعه سوسیالیستی را هدف خود قرار داده، اهرم طایی و زرینی است . شما مختصات این سوسیالیزم - نفتی و دهقانی - را چنین بر می شمارید: رشد کشور و مناسبات آن و رفاه. از نظر شما این سوسیالیرم از دو شق و آلترناتیو موجود یک راه حل اساسی است. راه حل اساسی دیگر مانند رژیم شاهنشاهی و یا مانند رژیم چین کنونی است. راه حل اساسی دیگر، یک راه سرمایه داری عیان و آشکار است که بطور متعارفی تسمه را از گرده کارگر می کشد، آزادی ها را سرکوب می کند، شرایط بهره کشی شدید اعمال می کند و قید و بندها و معذورات و محدودیت های رژیم اسلامی و کنونی را در این رابطه ندارد. جز این دو راه شق ثالثی نداریم.

Farhad Vakif آقای ایران پور دوست گرامی! اگر خوب متوجه شده باشم: از منظر شما دوست گرامی ، راه حل اساسی ایران دوشقه و دوپاره است: یا راه رشد سوسیالیستی، یا راه ضد رشد سرمایه داری. به عبارت دیگر یا راه رشد، یا راه ضد رشد. راه رشد راه سوسیالیستی می باشد که اهرم زرین آن نفت است و اهداف دیگر آن رفاه اجتماعی می باشد. راه ضد رشد، راه سرمایه داری مطابق با الگو ها و طراز های شاهی و چینی است. شما این موعظه ها را از این رو می کنید چرا که به این باورید سرمایه داری مراحل رشد که ندارد که هیچ، ضد رشد هم است. این که اما شما به این نظرید که در چین و در رژیم پیشین رشد نبوده و نیست باز این راه باید ماحصل همان سوسیالیزم نفتی تان دانست نه نتیجه تحقیق و اطلاع از موضوع. از چین و پهلوی بگذریم اعجاب آور این ادعای شماست که دولت سوسیالیستی شما بر خلاف راه چین و دولت مدعی سوسیالیسم - سوسیالیسم چینی - عمل خواهد کرد و شما در این تردیدی ندارید. لاکن در واقع برخلاف بلوف های شما این ادعای شما که سوسیالیسم ایرانی و وطنی آن تو بمیری نیست، یکی دیگر از مولفه های همین سوسیالیزم دهقانی است که در این چند دهه پیشین سراسر گیتی را به خود مشغول داشته است. در همه جا با این که این سوسیالیسم ارتجاعی در اساس یکسان عمل کرده لاکن در سطح ادعا برغم شکست های تحمیلی بازسخت جانانه مدعی پیروزی بعدی در کشور بعدی ودر عرصه بعدی است. این انرژی منفی در گذشت زمان اما بیش از پیش سیمای خنده آوری به این سوسیالیزم ارتجاعی اعطاء کرده است. مبدا را اگر روسیه قرار دهیم تا کوبا در طی چندین دهه سوسیالیزم ارتجاعی برغم صد پارگی ها سخت جانانه باز مدعی این است بار دیگر، سوسیالیسم دولتی و حزب ما اشتباهات دیگر مدعیالن را نخواهد کرد. ما از خمیره آن نیستیم. حزب و سوسیالیسم ایرانی مطمئنا »خطاهای« بلشویسم، استالینسم، مائویسم و.. را نخواهد داشت . براستی چرا چنین است؟ و وعده های دروغین این چنینی بر چه اساسی مبتنی می باشند؟ راستی چرا سوسیالیستهای وطنی می اندیشند که از روسها، چینی ها و.. بهتر و صحیح تر و.. عمل خواهند کرد؟ آیا برای این ادعای بی پایه علتی اجتماعی هم وجود دارد؟ چرا وجود دارد. چون یکی دیگر از مولفه های سوسیالیسم وطنی، خردگرایانه بودن آن است. سوسیالیزم وطنی در واقعیت بر اصل اراده، خرد، تصمیم متکی است. بر پایه این رویکرد از تاریخ، تاریخ اجتماعی بشر پروسه ایی متکی بر تصمیمات، اراده کردن ها، درست و غلط عمل کردن هاست. این مراحل تکامل اجتماعی، این توالی جامعه ها در سطح هر کشور، و در هر قوم و ملیت، این ها مراحل رشد جامعه سرمایه داری و .. این ها الزامی نیستند. این ها ضرورت های تاریخی بر پایه عینیت های مادی - اقتصادی در هر مکان و هر قوم نیتستند. بل این اراده و تصمیم و خرد و اندیشه درست یا غلط است که مسیر تاریخ را تعیین می کند. البته برای این منظور شرایطی مانند پول نفت هم ضروری می باشند لاکن در اساس بطور نمونه پیدایش جامعه سرمایه داری و سپس مراحل رشد آن در ایران، یک ضرورت تاریخی نیست . می تواند هم نباشد. از این منظر چرا اصلا باید باشد. بود و نبود آن متکی به تصمیم و اراده، دانش و آگاهی و خواست ماست. چون در فقدان سرمایه داری نمی توان از وجود جامعه کارگری سخن گفت پس از کارگران باید بگذریم: آنچه باقی می ماند دهقانان هستند. بنابر رویکرد سوسیالیسم دهقانی، پیدایش و توسعه سرمایه داری - نه رشد و تکامل از مرحله به مرحله عالی تر - منوط به اراده دهقانان قهرمان می باشد. این دهقانان می باشند که می توانند جلو پیدایش و توسعه نظام مزدبگیری و کارگری را بگیرند. برای این منظور تنها باید اراده کرد، اراده و سازماندهی و اجرا. البته پول نفت این اهرم زرین دولت دهقانی برای رشد و رفاه را هم نباید فراموش کرد. والا
Khalil Iranpour نه عزیز من سرمایه داری مراحلی برای رشد ندارد. استراتژهای سرمایه داری خودشان هم مانده اند با این وضع چه کنند. اگر راه حلی داشتند که وضع کشورهای سرمایه داری پیشرفته به این روز دچار نمیشد. مانده اند چه کنند. و در مورد چین: Khalil Iranpour در مورد چین هم بگویم که؛ چین هرگز اقتصاد سوسیالیسیتی نداشت. مساله انقلاب چین صنعتی شدن. غلبه بر عقب ماندگی اقتصادی بود. انقلاب چین اصلاحات بسیاری را سببب شد. اما هرگز سوسیالیستی نبود. اهداف شان هم از اول سوسیالیستی نبود. امروز که دیگر کشورهای سرمایه داری به حال و روز چین که غبطه میخورند. بالاترین رشد را دارد. پیش بینی این است که قدرت اقتصادی اول جهان میشود. اما مناسبات کاملا سرمایه داری است. سرمایه داری از نوع هارترین. کارگر چینی بی حقوقترین کارگران جهان اند. سرمایه داری قرن نوزدهمی است.
و در ایران: ما در ایران دو راه حل اساسی پیش رو داریم. یا یک رژیم متعارف سرمایه داری که تسمه از گرده کارگر بکشد، آزادیها را در هم بکوبد. شرایط استثمار شدید را فراهم کند و این قید و بندهای رژیم اسلامی را هم نداشته باشد ( یعنی یک دیکتاتوری مثل چین یا مثل رژیم شاه سابق) و یا اینکه اقتصاد سوسیالیسیتی راه دیگری مقابل ما بگذارد. شق دیگری نداریم.