۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

پیرامون جامعه 3-1


von Farhad Vakof, Freitag, 4. Juni 2010 um 15:32
من مباحث این بخش از پیرامون جامعه را به تبیین غیر سنتی و واقعبینانه جامعه جنینی و در حال تکوین ایرانی ارائه میدهم. این جامعه در حال تکوین چنان از ظواهر امر بر میآید یک جامعه سربار و حاکم است. از مولفه های عملی چنین جامعه ایی وجود انسانهایی در بیرون آن و به موازات آن هستندکه بر آن ها از سوی جامعه حاکم بی عدالتی اجتماعی روا میشود. پس جامعه جنینی خواستهای عدالت خواهانه کارگران و زحمتکشان ایرانی خارج از خود را عملی نخواهد کرد. من این را در صدر همه مسائل در تبیین جامعه جنینی گذارده ام تا از پیش روشن کرده باشم زاویه برخورد من به جامعه جنینی و در حال تکوین از این پنچره عدالت خواهانه و جامعه موازی نیست. این به این معنا نیست که این عدالت خواهی حائز ارزشی برای من نیست. بلکه این به این معنا است من تبیین کننده قادر به تحمیل خواهشهای اجتماعی ام به روند های تاریخی و در حال وقوع نیستم. فرق است میان آنچه من میخواهم و آنچه جامعه جنینی و در حال تکوین در این رابطه برای من و مطالبات اجتماعی من میتواند انجام دهد و عملی سازد. در اینجا این من من نوعی است. در مورد شما هم همین اصل تاریخی صادق است..

اجازه بدهید ما این مبحث جامعه آتی از یک زاویه دیگر هم مورد بررسی قرار دهیم. قبل از هر چیز مایلم عرض کنم انقلابی که در ایران در برابر چشمان ما از بیش از یک سده در حال وقوع است اگر بخواهیم تنها از روی مشابهات آن در سایر کشورها و جوامع قضاوت کرده باشیم یک تحول تاریخی و اجتماعی که پیشرفت اساسی را در کشورمان به همراه میآورد نیست. عرض کردم ما اینرا از روی مدل کشورهای به اصطلاح غربی و یا در ژاپن هم میتوانیم ببینیم و قضاوت کنیم. ما هم تحول دمکراتیک خودمان را با برخی از این کشورها همزمان شروع کردیم. آنها کار را تمام کردند و حالا در شرایط عالی تری هستند و ما هنوز در بین راه ماندهیم. حتی اگر ما این کشورها را نداشته بودیم و ما پیشتاز کشورها در تحول اجتماعی و مدنی می بودیم آنگاه باز قادر بودیم در تبیین جامعه در حال تکوین در ایران یعنی آن جامعه مدنی که تاریخ فعلی ایران آبستن آن است به ابن نتیجه برسیم که انقلابی که در ایران در حال وقوع است یک انقلاب اجتماعی عالی و نهای نیست. اما این به این مفهوم نیست که سوسیالیستها یعنی جامعه گرایان میگویند پس انقلاب دمکراتیک در حال وقوع ایران یک انقلاب فقط سیاسی است. از یک نظر جامعه گرایان محقند چون چنانچه ما به این انقلاب اجتماعی نگاه کنیم پی می بریم وجه ممیزه این این انقلاب اجتماعی یا بهتر بگوییم کارکرد مهم این انقلاب اجتماعی در حیات ما ایران در وجه سیاسی آن است. شاید اولین بار در طول تاریخ اخیر مان مسئله قدرت سیاسی از مایملک مالکیت یک جامعه خارج و به مالکیت عمومی و ملی مبدل میشود. از نظر حقوقی این انقلاب ضمن محترم شمردن مالکیت خصوصی بر ثروت در عوض مالکیت بر اقتصاد اجتماعی به عنوان منبع ثروت و نه خود ثروت را باز میگذارد و آنرا در هیچ شکلی از پیش معین نمیکند. این یک مسئله بسیار مهمی است. علت اهمیت مسئله در این است که اگرسیاست اجتماعی و کشور تاکنون تنها در دست یک گروه اجتماعی بود با انقلاب دمکراتیک و مدنی سیاست اجتماعی ملی میشود. و اقتصاد اجتماعی گرچه عمومی نمی گردد اما ذکری هم از خصوصی بودن آن در میان نمی آید . و این امر به تصمیم پارلمان ملی نهاده میشود که در صورت لازم با صلاحدیدملت و منافع عمومی اتخاذ تصمیم کند.
اما از اینها گذشته جامعه جدید و ثمره انقلاب یک جامعه تاریخا عالی تر از جامعه سنتی و سلف خویش است. از این نظر تحول حاصله یک تحول اجتماعی و محصول آن یک جامعه عالیتر است. در نظر من مرحله تحول اجتماعی مدنی یک تحول تاریخی دوران ساز است. آن هستی اجتماعی که در این مرحله دوران ساز شکل میگیرد یعنی آن جامعه ایی که در اینجا مورد تبیین ماست از نظر اقتصادی هم داری شیوه و یا شیوه های تولیدی و اقتصادی تاریخا عالیتر از جامعه های ماقبل خود است. مبحث هستی اجتماعی حاوی مسائلیه که توجه ویژه بدان عاری از اهمیت نیست و به فهم همین مسائل جاری مساعدت خواهد کرد. من این مقایسه را در بخش پنجم انجام خواهم داد.

اصل همگونی هستی های احتماعی یعنی اصل همگونی حوامع بشری به ما میگوید که هر هستی اجتماعی مرکب از یک زیربنای اقتصادی و یک روبنای اجتماعی است. همواره میان این اقتصاد و آن جامعه یک تناسب متوازن موجود است. جامعه انسانی در این تناسب از طریق مالکیت خود بر اقتصاد اجتماعی مسلط می شود. اما از رابطه مالکیت گذشته این تناسب یک تناسب به مفهوم هم آهنگی و توازن تاریخی نیز می باشد. برای پیبردن این رابطه من ادراک از اشکال مالکیت اعم خصوصی و عمومی را مهم می بینم تا مسئله بطور کنکرت بهتر مشخص شود. بگذارید برای این منظور این مسئله مالکیت را در ارتباط با بحثمان پیرامون تبیین جامعه نوین و در حال تکوین در ایران دنبال کنیم.
در حامعه رو به تکوین و جنینی ایران شکل اقتصاد عامل تعیین گر درشکل جامعه است. جامعه جنینی و اقتصاد رو به تکوین آن با هم متوازنندو برای همین اگر هم در این جامعه طبقات سرمایه دار حذف شوندآنگاه جامعه به سود جامعه دیگر متحول نخواهد شد. یعنی تغییر آرایش طبقاتی به سود دولتی در شکل جامعه و سطح تکامل تاریخی آن تعیین کننده نیست . علت امر چنانکه قید شد در اصل همگونی و توازن تاریخی میان اقتصاد و جامعه نهفته است.

برای فهم بیشتر مسئله بگذارید به اصل همگونی هستی های اجتماعی بازگردیم . بنابر این اصل هر جامعه و هستی اجتماعی صرف نظر ازآرایش طبقاتی درونی آن در عوض یک هستی همگون تاریخی است. طبقات موجوده هر هستی اجتماعی تنها قرائت های طبقاتی از همان آن هستی اجتماعی همگون اند. و اما اگر کارگران را مورد مثال قرار دهیم. این طبقه از شمار این هستی اجتماعی نیست. به عبارت دیگر طبقه کارگز از طبقات جامعه حاکم نیست. در جامعه مدنی و در حال تکوین ایران هم به همین منوال است. اهمیت این هستی اجتماعی به قدر ی است که فرقی نمکند آیا مالکیت بر اقتصاد جامعه در دست دولت است و یا سرمایه دار. در اینجا عامل تعیین کننده برای شرایط اجتماعی و تاریخی فرماسیون اقتصادی است که گفتیم با حامعه تاریخی تاریخا در همآهنگی و توازن قرار دارد. دوباره از کارگران مثال بزنیم که بیش از همه در اینجا بحث انگیز اند . کارگران تا زمانی که بر یک هستی احتماعی دیگر تکیه نزنند که تاریخا عالی تر از این جامعه در حال تکوین و در پی آمد و در نتیجه تشکیل آن است و مادامیکه در چارچوبه همان شرایط و امکانات اقتصادی و مادی جامعه در تکوین حرکت کنند برغم سیاسی بودن حرکت شان یک حرکت برای خود نخواهد بود و از ارزش های جامعه در حال تکوین عبور نخواهد کرد. و اگر از من بپرسید در تمام طول تکوین جامعه در حال تکوین نمی تواند هم جامعه جنینی را عبوردهد. از این جا دو مسئله روشن می شود

1- اولا کارگران مدرن در طول تکوین جامعه مدرن قادر به عبور از جامعه در حال تکوین نیستند. علت ساده است. چون برای این عبور و پشت سر گذاردن جامعه در حال تکوین باید در وهله اول این جامعه تشکیل شود. جواز عبور از جامعه در حال تشکیل داشتن آلترناتیو تاریخی یعنی جامعه عالیتر است که نخست پس از تشکیل جامعه جاری بنابر تشکیل خود میگذارد.
2-در تمام طول تکوین جامعه جنینی کارگران خود در حال تشکیل و خود حالت جنینی دارند. در طول تکوین جامعه مدنی کارگران تنها وابسته به هستی اجتماعی در حال تکوین هستند. تمام جامعه ها و هستی های اجتماعی فرودست و تاریخا نامطرح تنها زمانیکه هستی احتماعی تاریخا مطرح را نفی کنند و به عنوان یک جامعه عالی تر عرض اندام کنند و تنها درصورتی که موعود و نماد عملی یک جامعه عالی تر باشند آنگاه به عنوان یک هستی اجتماعی قادرند به یک نیروی اجتماعی و تاریخی عالی تر و به این معنا یک نیروی مستقل تاریخی عمل کنند و عمل هم عمل خواهندکرد. در غیر این صورت آنها به منزله یک هستی نامطرح و غیر عمده هر قدر هم مستقل تنها وابسته به جامعه تاریخی خواهند بود. آغاز یک مرحله جدید تاریخی و یک هستی تاریخا مطرح ارادی نیست بلکه یک امر اقتصادی و تاریخی است.

و این وابستگی از جامعه بورژوایی و مدنی یک الزام در طول تکوین جامعه مدنی است و یک ضعف نیست بلکه یک تدارک برای جامعه و مرحله تکاملی بعدی و بر این اساس نبرد آتی است. یکی از مشکلات ما با رویکردهای سنتی هم در همین است که این رویکرد کارگران مدرن را دعوت بر عدم همراهی و به این معنا ایجاد صف مستقل تاریخی بر علیه جامعه تاریخی می نماید. این رویکرد اولا بر این نظر است که باید این مرحله از تکامل اجتماعی و به عبارت دیگر جامعه بورژوایی و مدنی در حال تکوین را در نطفه از آغاز و تشکیل باز داشت. و دوما بر عهده کارگران همراهی با این مرحله تکوینی نیست جون این جامعه تاریخا متعلق به کارگران نیست. و جامعه تاریخا عالی تر و پسا مدنی جامعه تاریخا کارگری است. رویکردی سنتی اما در این تلاش در بازداشتن چرخ تاریخ و حرکت تکوین جامعه مدنی فراموش می کند که او در این خواسته خودصرف نظر از به نمایش گذاردن فقر در بینش تاریخی اش تنها پته خاستگاه و ماخذ چنین رویکردی را که همانا جامعه سنتی است برروی آب می ریزد . و در این میان همچنین از یاد می برد که کارگران جنینی و جامعه جهانی عالی تر تنها در طول همین جامعه بورژوایی و مدنی نخست تشکیل و پایه گذاری می شوند. او در فقر رویکرد تاریخی خود از خاطر می اندازد که هر جامعه ایی گورکن خود را با دست خود خلق می کند . منظور البته تا مادامی است که سیر تکامل اجتماعی بشریت هنوز ادامه دارد و به مراحل نهایی خود نرسیده است. و از شواهد امر هم چنین بر میآید که جامعه مدنی و جنینی ایران از آخرین مراحل تکامل اجتماعی و تاریخی در ایران نباشد. برای رفع هرگونه سوء تفاهم باید تکرار کنم البته که کارگران عمل مستقل اجتماعی خود را از تکوین جامعه مدنی و تاریخی دارند. اما فقط از زمانیکه طبقه کارگرآغاز میکند به صورت یک جامعه مستقل عمل نماید از آن زمان کارگران در پی یک عمل تاریخی و دوران سازند و این سیاست یک سیاست مقابله با جامعه مدنی است، جامعه ایی که در آن وقت دیگر یک آلترناتیو تاریخی تیست.
من میخواهم به این نه نحو این مطلب را عنوان کنم که مبارزه اجتماعی حائز ارزش تاریخی است. شکل اقتصاد در شکل مبارزه اجتماعی و تاریخی تعیین کننده است. اهمیت مسئله تحول اجتماعی در نتیجه تحول اقتصادی زمانی بیشتر روشن خواهد شد که در نظر داشته باشیم که رهایی کارگر در نتیجه تحول اقتصادی در جامعه پسا مدرن عملی خواهد شد. بنایر این تکیه یک جانبه و بدون پیوند با تکامل اقتصادی و لذا به یک هستی عالی تر تاریخی به مفهوم رهایی کارگران نیست. در جامعه مدنی در حال تکوین و در این جامعه کارگر کما کان کارگر باقی خواهد ماند اگر فرماسیون اقتصادی تغییر نکند. برای فهم بیشتر اجازه بدهید به مطلب از زاویه دیگر نگاه کنیم.

همانگونه که روشن است کارگران و دیگر هستی های احتماعی از وجوهات انسانی و اجتماعی اند و در رابطه میان اقتصاد و جامعه در کفه جامعه و اما نه در جامعه حاکم مطرح اند. هر جامعه انسانی که دارای یک اقتصاد و بر آن جاکم است در تناسب با آن اقتصاد قرار دارد مابقی انسانها که در اقتصاد دخیلند از جامعه حاکم نیستند و تنها از وسایل اقتصادی اند. این وسایل اقتصادی از نظر انسانی تنها در یک جامعه موازی متشکل می شوند. اما هر اقتصادی یک نقطه مقابلی هم دارد که به آن مصرف می گویند و از نظر جامعه مالک بر اقتصاد انسانهای جامعه موازی در شمار جامعه مصرفی حاکم نیستند. مصرف جامعه حاکم یک امر اقتصادی نیست و اما برای اینکه جامعه مصرف کندباید اقتصاد باشد. احتیاج جامعه حاکم به اقتصاد با هدف مصرف یک امر انسانی و طبیعی است. اما اقتصادی که در آن انسان کار کند که این خود مظهر درجاتی از فرهنگ انسان است یک امر طبیعی نیست بلکه یک مسئله تاریخی است. چونکه جامعه حاکم در اقتصاد مبادرت به کابرد درجاتی از فرهنگ خود نموده است و هرآنگاه این فرهنگ اجازه و امکان آنرا فراهم نمایداو با بهره گیری از این امکانات اقتصادی تلاش بر رهای خود از آن خواهد نمود. و تنها جامعه های حاکم و رها از اقتصاد آن جامعه هایی هستند که بر گرده جامعه کار و اقتصادی سوارند. و همانگونه که در آغز گفتم جامعه تکوینی و مدنی جامعه سربار و متکی است.

اما در یک نگاه کلی بر انسانیت در می یابیم که هدف نهایی انسان در کابرد فرهنگ در اقتصاد آن درجات از فرهنگ بشری است که سپس انسانهای هر چه بیشتری از اقتصاد رهایی یابند و به استثمار انسان از انسان و به کار انسانی سرانجام پایان داده شود. با نگاه از پنجره رهایی کل انسانها از اقتصاد که در واقع در عالی تری جامعه بشری ممکن میشود جامعه مدنی و جنینی ایران جنین جامعه رهایی بخش انسان از یوغ اقتصاد نیست.

از جوامع اولیه بشری بگذریم در دیگر جامعه های انسانی تا کنون انسانها در جوامع بشری و از جمله در جامعه مدنی در حال تکوین با مالکیت بر اقتصاد اجتماعی خود را از قید و بند اقتصاد رها نموده اند و کار فکری اقتصادی و کار مالکانه اقتصاد را بعهده گرفتند در حالیکه مسئله نهایی انسان رهایی کله بشر از یوغ اقتصاد است.

چنانکه کم کم متوجه می شوید در نظر من اقتصاد نه تنها از فرهنگ بشری و اقوام جدا نیست بلکه همچنین یکی از جلوه های بروز فرهنگ انسانی است و از اینرو اقتصاد و فرهنگ دارای یک روند تکاملی اند. یعنی از یک تاریخ اقتصادی برخور داراهستد. در این نظر موتور اصلی تکامل اجتماعی یعنی احتماعی که بر تکامل اقتصادی مبتنی است اقتصاد و فرهنگ و نه مبارزه اجتماعی یعنی مبارزه جامعه ها بایکدیگر است. در این نظر مبارزه اجتماعی و انسانی محدود بر تکامل اقتصادی و فرهنگی بوده و مانند تکامل اقتصادی و فرهنگی اساسی نیست بلکه به آن وابسته است. از این رو فرایند اقتصادی چیزی نیست جز از یک روند تکامل تاریخ مادی بشر که در آنها فرماسیون های مختلف اقتصادی هریک معرف یک دوران تاریخی و اجتماعی اند.

این مبحث شیوه های تولید که از جانب سنتی ها با حرارت تمام مطرح میشود درست همین فرماسیونهای اقتصادی اند. چنانکه ما می بینیم جامعه جنینی هم به سهم خود دارای چنین فرماسیون اقتصادی است که زبر بنای جامعه مدنی است. این فرماسیون چنانکه می بینیم دارای یک شکل و یک مرحله نیست. این مطلب به ما میفهماند که منظور از یک فرماسیون اقتصادی که اشکال و مراحل گوناگونی را در برمیگیرد تنها یک شکل اقتصادی نیست بلکه به مفهوم کلی و دورانی آن است. تمام اشکالی که یک فرماسیون تاریخی به خود اختصاص میدهد روی هم رفته یک فرماسیون اقتصادی و تاریخی را تشکیل میدهند. ما این مسئله بخصوص در مورد حامعه بورژایی و مراحل و اشکال مختلفه اقتصادی آن مشاهده میکنیم. برای فهم بیشتر مطلب اجازه بدهید مشخص تر صحبت کنم
. بر خلاف تصور بسیاری سرمایه داری یک شیوه اقتصادی نیست بلکه یک شعور اقتصادی حاصله از مالکیت یک جامعه بر اقتصاد اجتماعی است در حالیکه جوامع زیردست به کار اقتصادی مجبور و از جامعه حاکم نیستند. و به عبارت خودمان سرمایه داری یک فرماسیون اقتصادی نیست بلکه یک طریقه اجتماعی است. بروز سرمایه داری در رابطه میان اقتصاد و جامعه بر روی کفه اجتماعی آن است و نه بر روی کفه اقتصادی آن. و به عبارت آشنا تر سرمایه دار در یک رابطه اجتماعی مطرح است. اقتصاد انسانی در واقع کاپیتال نامیده میشود. از زمانی که بر روی کفه اجتماعی عده ایی کاپیتال یعنی اقتصاد را از تصاحب دیگران در آورده این امر تصاحب به تفکیک اجتماعی منجر شده است و می شود. از اینرو سرمایه داری روی دیگری هم دارد که مکمل آن است و آن کارگری و جامعه کارگری است که از وسایل تولید و اقتصاد محسوب شده و از جامعه مالک نیست. به این معنا سرمایه داری و جامعه موازی یک پدیده تازه ای نیستد. اما سرمایه داری مدرن و به اصطلاح صنعتی یک پدیده مدرن از سرمایه داری است. معمولا در یک جامعه مدنی می توان وحدت اجتماعی به جای سرمایه داری ایجاد نمود و در این حالت که جامعه حاکم در تمامیت آن بر اقتصاد مستولی است مالکیت دولتی خود را بر آن اعمال میکند. اما این مالکیت جامعه مدنی در کل و در فرم دولت بر کاپیتال تغییری در ماهیت تاریخی و اجتماعی جامعه مدرن نخواهد داد. در بیرون از جامعه حاکم و دولتی آنگاه انسان ایرانی و کارگر هنوز یک وسیله اقتصادی است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر