۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

پیرامون جامعه 4-1


von Farhad Vakof, Freitag, 4. Juni 2010 um 15:36
در اینجا من سعی میکنم مبحث سرمایه داری به مثابه یک رابطه اجتماعی از یکسو و از سوی دیگر مسئله اقتصاد اجتماعی را دنبال کنم.چنانکه ملاحضه نمودید در رابطه میان اقتصاد و جامعه اقتصاد نقش تعیین کننده دارد بی آنکه مبارزه اجتماعی بی اهمیت باشد. تکیه بر مبارزه اجتماعی و تکوین جامعه نوین بدون اقتصاد و بدون تکامل اجتماعی یک رویکرد سنتی است.جامعه سنتی از تکامل اجتماعی گریزان است . و نظر به جوهر ضد انقلابی خود تکیه یکجانبه به مبارزه اجتماعی و بدون روند اقتصادی و لذا علیه جامعه در حال تکوین دارد. برای تفهیم مطلب در این قسمت سعی خواهم کرد قدری مطلب سرمایه داری را بسط دهم.

ما تاکنون سرمایه داری را در به صورت رابطه اجتماعی مورد بررسی قرار دادیم .و گفتیم سرمایه داری یک پدیده اجتماعی و انسانی است. ما وزنه مطلب را بروی تکامل اجتماعی قرار ذادیم و در تکامل اجتماعی بی آنکه نقش مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه سرمایه داری را کم جلوه دهیم از نقش اساسی موتور اصلی تکامل اجتماعی یعنی تکامل فرهنگی و اقتصادی سخن راندیم و یک مبارزه اجتماعی بدون تکامل اقتصادی را متعلق به رویکرد سنتی دانستیم. در این جا می خواهم در ادامه برای اثبات اهمیت تکامل اجتماعی بشریت تا مرحله نهایی با هدف رهایی انسان از یوغ اقتصاد مطالبی را ابراز دارم. در این بحش ما سرمایه دارای را به صورت شعور اقتصادی مورد ارزیابی قرار می دهیم. این شعور ماحصل رابطه مالکیت و اقتصاد است..

از این منظر سرمایه داری گذشته از یک رابطه اجتماعی در عین حال یک شعور اقتصادی نیز است و کماکان در کفه اجتماعی مطرح است. . در این سیستم اقتصادی و فکری که متکی بر تولید کالایی یعنی تولید برای مبادله است تمام احاد تولید کالای تشدید می یابند. در سرمایه داری استثمار انسان از انسان و حدایی کار فکری اقتصادی-جامعه- و کار یدی اقتصادی-اقتصاد- رخ می دهد و جامعه بیش از پیش در خدمت اقتصاد است. من در پایین این مطلب را سعی می کنم بسط دهم.

یکی از وجوه انسانی اقتصاد همین یک سیستم فکری از اقتصاد است که ماحصل مالکیت است. منظور از کار فکری اقتصادی آن بخش انسانی اقتصاد می باشد که همواره صرف نظر از شکل آن با مالکیت همراه است.

شعور اقتصادی - اجتماعی دو بخش درونی و بیرونی دارد. هر واحد اجتماعی تنها از آنرو دارای یک شعور بیرونی است وقتی وارد مبادله با جامعه دیگر میشود. هر مبادله معرف یک رابطه میان دو مالکیت بر اقتصاد است. شکل مالکیت اجتماعی اینکه سرمایه داری و یا عمومی است مهم نیست. مهم برای مبادله وجود دو مالکیت جدا از هم و به هم نیازمند میباشد. اهمیت مسئله به نحوی است که در صورت حذف رابطه دو مالکیت میان دو واحد و ادغام آن در دست یک مالک مبادله میان دو واحد هم از بین میرود و آنچه باقی میماند دیگر یک رابطه تجاری نیست بلکه یک رابطه صرف اقتصادی و تشکیلاتی میان دو واحد به هم وابسته است. این اصل از نخست تاریخ اقتصاد بشر تا کنون رایج بوده است. برای مبادله مالکین صرف نظر از شکل آن باید درها را بروی هم بگشایند و از حالت خودکفایی بیرون بیایند. عواملی که این پوسته های اولیه در خود بودن را می شکافد و از واحدها و جوامع متکی بر آن اولیه جوامع بیرون گرا میسازد که بگذریم در حیات جوامع اولیه زمانی و مرحله ای از سرگرفته شد که در آن واحد های اقتصادی نخستین شروع کردند به تولید .و اقتصاد کالایی روی آوردن. این مبحث اقتصاد بازار و کالایی یک مورد از همان بحش شعوری و انسانی اقتصاد است که گفتیم همواره با شکلی از مالکیت همراه است.اما در این روند بتدریج وقتی بخشی انسانها تنها به ابزاری از تولید برای مبادله صرف مبدل شدند آنگاه این بخش از انسانها تنها یک فاکتور و عامل اقتصادی را تشکیل داده و در واقع دیگر از جامعه قلمداد نمی شدند یعنی جامعه ایی که قومی بود و عمدتا انسانها را برای جامعه موازی و زیر دست بصورت برده از جامعه های دیگر و اقوام دیگروارد می کرد. به عبارت دیگر یک وسیله تولید در جوار سایر وسایل تولید و هزینه ها که به بیگاری گرفته می شدند تشکیل نی داد و از طریق جامعه حاکم و حکومت و نظام حقوقی آن مالک آن می شد. البته این امر تنها موقعی انجام پذیر بود که اولا در اقتصاد حاکم و تاریخی به نیروی انسانی در کنار دیگر وسایل تولید احتیاج میبود و ثانیا مالکیت بر وسایل تولید و از جمله مالکیت انسان بر انسان رایج و مجاز میگردید. در این صورت آنگاه جامعه و کار یعنی اقتصاد از هم تفکیک میشدند و در کنار جامعه مالکانه و فکری جامعه موازی و اقتصادی و یدی پدیدار می گشت. جامعه مدنی در حال تکوین در ایران این اصل و روند قدیمی در کشورمان را بر نمیکند و در آن تغییری نمی دهد. یعنی در واقغ تاریخ تکامل اجتماعی در ایران در این مرحله مدنی قادر به انجام این تغییرات نیست و چنین وظایفی را هم در پیش روی خود ننهاده است.

و تنها ما از این امر تاریخی برای آینده نتیجه میگیریم اگر روند تاریخی و تکاملی در مراحل نهایی خود به شرایطی منجر شود که در آن شرایط کلیه انسان از کاراقتصادی رهای یابد و دیگر وسیله تولیدی نباشد و در حین حال این انسان مالک بر اقتصاد خود باشد یعنی تنها زمانی که برنامه اجتماعی اقتصادی عمومی گردد و مبادله به همراه آن ریشه کن گردد یعنی تنها در یک جامعه واحد جهانی و فارغ از کار اقتصادی و مالکیت عمومی رهای بشر از یوغ اقتصادی ممکن است. من در بخش دوم مکتوب این مبحث را در جای خود پی خواهم گرفت و اما در این جا همین قدر کافی است ذکر کنم در مالکیت اقتصادی است که سرمایه داری به منصه ظهور میرسد. و یا برعکس به پایان میرسد. ما برای سهولت مطلب اسم این مالکیت را کار فکری اقتصاد می گذاریم. تا مادام که کار فکری عمومی است مالکیت هم عمومی است. تقسیم اقتصاد بر کار یدی و کار فکری به این معنا است که از یکسو کار یدی اجباری است و از سوی دیگر کار فکری یعنی مالکیت در دست کار یدی و به همراه آن نیست.
خیلی پیشتر از این اما باید موجودیت تولید کالای و متکی بر بازار را در نظر بگیریم . اما در سرمایه داری اهداف اقتصادی اجتماعی و عمومی نیست. گر چه اقتصاد یعنی زیر بنای جامعه است اما این جامعه جامعه حاکم است و اما در دست سرمایه دار و در سرمایه داری استفاده از منابع ثروت اجتماعی با اهداف عمومی نیست. دیگر مورد که در تولید کالای وجود داشته و در سرمایه داری تشدید می شود این است که در این سیستم ها جامعه در خدمت اقتصاد است و نه اقتصاد در خدمت جامعه و انسان. این امر مسئله بیگانگی را مطرح میکند. از این رو مسئله رهای انسات از یوغ اقتصاد از دو زاویه مطرح است

1- رهایی انسان از حاکمیت اقتصاد بر جامعه. این حاکمیت اقتصادی محصول تولید کالایی و وضعیت اقتصاد بین المللی است. تا مادامیکه اقتصاد بازار جهانی وجود دارد صرف نظر شکل از مالکیت در کشورها این اقتصاد است که بر سکتور جامعه حاکم خواهد بود و نه بر عکس که رهای انسان از یوغ اقتصاد بعضا در آن ریشه دارد. برای رهایی انسان و جامعه از قید اقتصاد باید اقتصاد بازار تاریخا برداشته شود

2-رهایی انسان از کار اقتصادی و کار یدی. مالکیت عمومی بر اقتصاد برای رهایی اقتصادی کافی نیست. باید نتیجه تکامل اقتصادی نقش انسان ذر اقتصاد تنها بر نقش مالکانه و نظارتی تخفیف یابد.

به این ترتیب به مبحث تبیین جامعه مدنی و بورژوایی باز گردیم تا رشته کلام را از دست نداده باشیم. ما از تمام این مباحث در تبیین جامعه بورزوایی نتیجه می گیریم که این جامعه تکوینی کوچتر از آن است که به تنهای نیاز های کارگران جهان و ایران را در استقرار عدالت پاسخگو باشد. اما مسلما در همان راستا عمل خواهد کرد از این زاویه اگر به مسئله نگاه کنیم انجام انقلاب مدنی در ایران به سود انقلاب جهانی است. من در اینجا سعی کردم روشن کنم من از این تقدم مراحل تاریخی و اقتصادی چنین متوجه نمی شوم که انقلاب مدنی در ایران یک زایده ای از انقلاب جهانی است. نه چنین نیست. در سایه عظمت انقلاب جهانی نباید عظمت انفلاب مدنی در ایران پنهان باقی بماند. انقلاب مدنی در تاریخ تکامل اجتماعی ایران خود یک مرحله تکاملی و اجتماعی مستقل است. این انقلاب اجتماعی دارای ویژیگی های خود است.
برای پیبرد مسئله و تبیین بهتر و کامل مرحله انقلاب دمکراتیک و مدنی برخلاف رویکرد سنتی که عادت در نشاندن این مرحله از تکامل اجتماعی در سایه مرحله حالی تر از خود دارد بد نیست که ما این جامعه تکوینی را با مرحله و مراحل سفلی تر از خود و با جامعه های سنتی در ایران مقایسه کنیم. غرض کردم تنها مقایسه با مراحل عالیتر و انقلاب جهانی یک رویکرد سنتی و برای کمرنگ کردن اهمیت انقلاب اجتماعی جاری در ایران است. چنانکه گفته شد در بی اهمیت کردن انقلاب جاری جامعه سنتی در پی یک تشکیل بلوک بندی با دشمن دشمن تاریخی خود یعنی انقلاب جهانی است. من در قسمت بعدی سعی میکنم اهمیت های انقلاب مدنی در مقایسه با جامعه های سنتی در ایران را باز نویسی کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر