دوستانی که به دقت به پیام آقای حشمت طبرزدی از زندان رجائی شهر گوش فرا داده اند مسلما متوجه شده اند این گفتمان ایشان همانا پیام آزادی و در این عین حال پیام طلوع نزدیک جمهوری در کشور می باشد که ایشان نویدشان را پیروزمندانه سر می دهند.
ایشان در این جستار از آزادی آغاز می کنند و کلیه بنای مبحثشان را هم بر همان شالوده آزادی استوار می گردانند.
در ادامه این بنا سازی از مقدسات انسانی می گویند. ایشان این نظر درست و مردمی از عقیده، دین و مذهب را ارائه می دهند که دین و مذهب و عقیده از شعبات فردی است. بر این اساس گزینش دین و... باید نافی گوهر انسانی یعنی آزادی نباشد و اتفاقا هم نیست.
ایشان به گفتمان عدم اکراه و اجبار و تضمین اختیار و آزادی در گزینش و رد عفیده و دین و... اشاره می کنند و چنین استدلال می کنند که اگر در امر گزینه مقدسات و.. چنین به امر آزادی توجه شده است این به خاطر پایه ایی بودن امر آزادی است.
به عبارت دیگر اگر امر آزادی چنین مقدم نبود هرگز در مقدس ترین امور انسانی نظیر دین به اختیار و آزادی انسان توجه نمی شد.
دیگر اشاره شان از جنبه های دین مردمی و خلاف آن با دین فئودالی گوشزد بجایشان به امر عدم واسطه گری در دین مردمی است.
یعنی جدا از آزادی درگزینش دین وجه دیگری که دین مردمی را از دین فئودالی جدا می سازد مانند آزادی در ارتباط با دین نیست بل که مانند امر پیامبری و امر عرفان یک وجه درونی و ساختاری از دین را تشکیل می دهد.
همان گونه که طبرزدی به درستی بروی آن انگشت می گذارند در دین مردمی چون دین مردمی و غیر فئودالی و غیر اریستوکراتیک است واسطه گری مفهومی ندارد. مردم مستقیم با معبود خود در ارتباط قرار می گیرند.
در واقعیت این ارتباط مستقیم نهاد روحانیت را مبدل به نهادی کارشناسی نموده - کار شناسی در دین کاری - و به این ترتیب آنرا از آن مقامی رفیع واسطه و تقدسی که در دین اشرافی از آن برخوردار است به پایین می افکند.
بر همین اساس است که طبرزدی به مقام کارشنانسی روحانیت و فقها و این که این نهاد در دین مردمی دارای جایگاه واسطه میان مردم و معبود نیست اشاره دارند.
پس از این که سیمای دین بدون واسطه و مردمی ترسیم شد و پس از این که امر گزینش چنین دینی به مردم واگذار گردید ، در این جاست که طبرزدی با سربلندی و با عزیمت از چنین مقدمه و. پیش فرض هایی بنای نظام جمهوری خود را پیروزمندانه شالوده ریزی می کند.
در این شالوده ریزی نظام جمهوری و نظام سیاسی بر تکالیف عمومی و اجتماعی استوار است و از همین رو نمی تواند بر دین مردمی و بر کارشناسان فقهی به نام موسسان حکومت استوار باشد.
او در همین جا به تاسیس جمهوری اسلامی از سوی آیت الله خمینی اشاره می کند و تاسیس چنین نظام سیاسی از سوی کارشناس فقهی به نام دین- دینی که دیگر امر فردی و امری بدون واسطه و مردمی نیست، بل که همان دین اشرافی گذشته کشور می باشد که آقای خمینی و شرکاء آنرا نمایندگی می کنند - را در تناقض آشکار با جمهوریت و با دیانیت مردی تلقی میکند و برابر با استبداد محسوبش میسازد.
ما بقی گفتارشان در ارتبط است با تاریخچه جنبش مردمی که در ایران از دیر باز وجود داشته و نیروهای گوناگون اجتماعی در چارچوبه آن برای احیای حقوق از دست رفته انسانی شان، و برای آزادی و برای جمهوری تلاش می کنند.
او سرانجام روزی را بزودی از پیش می بیند که در آن به هستی حکومت استبدادی با نام دین به سود استقرار جمهوری پایان داده میشود و مردم ایران برغم همه هزینه های سنگینی که در این راه داده اند ، پیروز و سربلند از آن بیرون خواهند آمد .
به امید چنین روزی
آدرس پیام
http://rezaazad4u.blogspot.com/2012/01/blog-post_936.html
ایشان در این جستار از آزادی آغاز می کنند و کلیه بنای مبحثشان را هم بر همان شالوده آزادی استوار می گردانند.
در ادامه این بنا سازی از مقدسات انسانی می گویند. ایشان این نظر درست و مردمی از عقیده، دین و مذهب را ارائه می دهند که دین و مذهب و عقیده از شعبات فردی است. بر این اساس گزینش دین و... باید نافی گوهر انسانی یعنی آزادی نباشد و اتفاقا هم نیست.
ایشان به گفتمان عدم اکراه و اجبار و تضمین اختیار و آزادی در گزینش و رد عفیده و دین و... اشاره می کنند و چنین استدلال می کنند که اگر در امر گزینه مقدسات و.. چنین به امر آزادی توجه شده است این به خاطر پایه ایی بودن امر آزادی است.
به عبارت دیگر اگر امر آزادی چنین مقدم نبود هرگز در مقدس ترین امور انسانی نظیر دین به اختیار و آزادی انسان توجه نمی شد.
دیگر اشاره شان از جنبه های دین مردمی و خلاف آن با دین فئودالی گوشزد بجایشان به امر عدم واسطه گری در دین مردمی است.
یعنی جدا از آزادی درگزینش دین وجه دیگری که دین مردمی را از دین فئودالی جدا می سازد مانند آزادی در ارتباط با دین نیست بل که مانند امر پیامبری و امر عرفان یک وجه درونی و ساختاری از دین را تشکیل می دهد.
همان گونه که طبرزدی به درستی بروی آن انگشت می گذارند در دین مردمی چون دین مردمی و غیر فئودالی و غیر اریستوکراتیک است واسطه گری مفهومی ندارد. مردم مستقیم با معبود خود در ارتباط قرار می گیرند.
در واقعیت این ارتباط مستقیم نهاد روحانیت را مبدل به نهادی کارشناسی نموده - کار شناسی در دین کاری - و به این ترتیب آنرا از آن مقامی رفیع واسطه و تقدسی که در دین اشرافی از آن برخوردار است به پایین می افکند.
بر همین اساس است که طبرزدی به مقام کارشنانسی روحانیت و فقها و این که این نهاد در دین مردمی دارای جایگاه واسطه میان مردم و معبود نیست اشاره دارند.
پس از این که سیمای دین بدون واسطه و مردمی ترسیم شد و پس از این که امر گزینش چنین دینی به مردم واگذار گردید ، در این جاست که طبرزدی با سربلندی و با عزیمت از چنین مقدمه و. پیش فرض هایی بنای نظام جمهوری خود را پیروزمندانه شالوده ریزی می کند.
در این شالوده ریزی نظام جمهوری و نظام سیاسی بر تکالیف عمومی و اجتماعی استوار است و از همین رو نمی تواند بر دین مردمی و بر کارشناسان فقهی به نام موسسان حکومت استوار باشد.
او در همین جا به تاسیس جمهوری اسلامی از سوی آیت الله خمینی اشاره می کند و تاسیس چنین نظام سیاسی از سوی کارشناس فقهی به نام دین- دینی که دیگر امر فردی و امری بدون واسطه و مردمی نیست، بل که همان دین اشرافی گذشته کشور می باشد که آقای خمینی و شرکاء آنرا نمایندگی می کنند - را در تناقض آشکار با جمهوریت و با دیانیت مردی تلقی میکند و برابر با استبداد محسوبش میسازد.
ما بقی گفتارشان در ارتبط است با تاریخچه جنبش مردمی که در ایران از دیر باز وجود داشته و نیروهای گوناگون اجتماعی در چارچوبه آن برای احیای حقوق از دست رفته انسانی شان، و برای آزادی و برای جمهوری تلاش می کنند.
او سرانجام روزی را بزودی از پیش می بیند که در آن به هستی حکومت استبدادی با نام دین به سود استقرار جمهوری پایان داده میشود و مردم ایران برغم همه هزینه های سنگینی که در این راه داده اند ، پیروز و سربلند از آن بیرون خواهند آمد .
به امید چنین روزی
آدرس پیام
http://rezaazad4u.blogspot.com/2012/01/blog-post_936.html