۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

اگر مارکس زنده بود..

آقای کیوان فروزان در فیسبوک می نویسند:

روايت است كه اگر الان ماركس زنده بود، مانيفست مي داد:
سوسياليستهاي فرانسه جون مادراتون متحد شويد و اين اولاندو رو كله پا كنيد كه فاشيسم رسيد پشت در خونه ها، و اگر چند ماه ديگه اين محبوب و قهرمان كنشگران و روزنامه نگاران اولترا آزاديخواه ايراني سر كار بمونه، دهن مهمن دنيا چيزي ازش باقي نمي مونه ها!
و آقای ناصرشاکر حسینی چنین جواب می دهند

Nasser Shaker Hosseini

اگر ماركس زنده بود ، "سوسياليست هاي فرانسه" را اصلا محل نمي گذاشت . آنها را اصلا "چپ" نمي دانست . راهكار "چپ" ، مواجهه ي راديكال با نظام سرمايه داري است ، يعني انحلال آن ! "سوسياليست هاي فرانسه" ، حداكثر (حداكثر) خواستار تعديل نظ
ام سرمايه داري با سازوكارهاي سياسي اند . يعني حفظ نظام !
Hier, à 10:04 · Je n’aime plus · 4

حاصل این کامنت ها و پاسخ نوشته زیر است که به استحضار دوستان می رسد:

  •  Nasser Shaker Hosseini
    اگر ماركس زنده بود ، "سوسياليست هاي فرانسه" را اصلا محل نمي گذاشت . آنها را اصلا "چپ" نمي دانست . راهكار "چپ" ، مواجهه ي راديكال با نظام سرمايه داري است ، يعني انحلال آن ! "سوسياليست هاي فرانسه" ، حداكثر (حداكثر) خواستار تعديل نظ
    ام سرمايه داري با سازوكارهاي سياسي اند . يعني حفظ نظام !
    Hier, à 10:04 · Je n’aime plus · 4

    Mohammad Alipoor
    کيوان جان در اون گفتگويي که چندروز پيش زير استتوس يکي از دوستان گذاشتم دراينباره هم صحبت شده بود... اين چيزي که جناب شاکرحسيني گفتند هم منو ياد اصلاح طلباي خودمون ميندازه که به جاي چپ , چپه و چپ اندرقيچي اند!
    Hier, à 12:06 · J’aime

    Elnaz Kian na kheir aghaye Alipour daghighan hamineh ke jenab Shaker migan,in socialdemocracy keshvarhaye gharbi hich farghi ba ahzabe raste in keshvarha nadarand va kheili vaghteh ke sarsepordegi kamel sarmayehdari ra paziroftand...
    Hier, à 12:45 · Modifié · J’aime

    Nasser Shaker Hosseini
    محمد عليپور عزيز!
    چپ ، چپ است و اصلاح طلب ، اصلاح طلب ...به نظرم من در فرايند تكوين دمكراسي در ايران چپ ها تا سال هاي سال با اصلاح طلبان همگرا خواهند بود. اصلاح طلبي يك "جنبش" غير طبقاتي و شامل بسياري از گروه ها و طبقات اجتماعي ترقيخواه است . از جمله چپ ها . 
    منظورتان از "اصلاح طلباي خودمون" چيست ؟ امثال من ؟
    il y a 20 heures · J’aime · 2

    Farhad Vakof
    گروه ها و طبقات اجتماعی ترقیخواه عبارت بسیار دلنشینی است. این که این گروه ها و طبقاتی ترقی خواه روی هم رفته یک جنبش اجتماعی دموکراسی خواهی تشکیل می دهند دلنشین تر از عبارت نخست است. باز دلنشین تر از این دو این است که این کلیت اجتماعی از چپ و راست تشکیل یافته و به این مفهوم چپ های ترقی خواه و دموکرات بخشی از آن را تشکیل می دهند. من به سهم خود از آقای ناصر شاکر حسینی سپاس گزار خواهم شد که روشن بفرمایند در یک تحلیل طبقاتی از حرکت دموکراسی خواهی و ترقی خواه، این طبقات و گروه های اجتماعی مشخصا و بنام کدام گروه های اجتماعی می باشند؟ با سپاس
    il y a 20 heures · J’aime

    Nasser Shaker Hosseini
    فرهاد عزيز!
    اول : بسياري از ما با "تحليل طبقاتي " برخوردي ساده و يكراست داريم . بنظرم آن آموزه ي اصلي را درست نگرفته ايم . آن آموزه ، يك پيشوند با معناي " در تحليل آخر" هم دارد . از همان اول بحث نمي شود رفت سراغ تحليل طبقاتي!
    دوم :" جنبش اجتماعي " را كسي تشكيل نمي دهد. " جنبش" خودش بر اساس مطالبات و ضرورت هايي كاملا عيني شكل مي گيرد و يكروز شما متوجه مي شويد كه شما و آقاي موسوي خوئيني و عزت سحابي و نورالدين كيانوري و عطاالله مهاجراني و.عطار و بقال و كارگر و كارمند و كاسب و پاسدار و امنيه و...توي خيابان داريد مردم را به حضور در انتخابات و راي به محمد خاتمي تشويق مي كنيد و يك روز ديگر دوش به دوش جوانان جنبش سبز داريد باشعار " موسوي موسوي راي منو پس بگير" با كودتا مقابله مي كنيد! 
    هم در سال 76، هم در سال 88، آن مطالبه ي اصلي كه "مردم" را مشمول جنبش كرد "نفي اقتدارگرايي و ارتجاع "بود : مضمون اصلي "ترقيخواهي" ! آن آراي سنگين به كانديداي مقابل جريان حاكم ( و شخص رهبر جمهوري اسلامي)، هم به آن معني بود كه "پائيني" ها نمي خواهند به روش گذشته ، حكومت شوند . "پائيني ها" معمولا (وهنوز) مفهوم طبقاتي ندارد . 
    سوم : در سال 92 وضعيت تغيير مي كند. به مضمون اصلي " ترقيخواهي" ، چيزي مهم تر اضافه مي شود : مهار فضاي تحريم و جنگ طلبي ! در اين "وضعيت " نيز مردم (در طيفي وسيع ، اگر چه با احتياط تر از سال 88 ) بار ديگر به ميدان مي آيند و "رويكرد" و "نامزد" جريان حاكم را بار ديگر به شدت نفي مي كنند. پشتوانه پيروزي مردم و تمكين جريان اقتدارگرا و مرتجع به راي مردم ، همان مقاومت و صبر مردم در جنبش سبز است ...اگر جنبش سال 88 به "يقه سفيد"ها محدود ماند و نتوانست نيروهاي اصلي و مهمترجامعه ( كارگران در معناي وسيعش) را قانع كند و به ميدان بياورد ، سياست هاي خانه ويران كن دولت كودتا در هشت سال ، آن گروه هاي اجتماعي را هم به ميدان مي آورد . در حقيقت تمام نيروهاي اجتماعي كه منافعشان در رفع غارت هاي اقتصادي ، رفه تحريم ها ، اعاده ي فضاي صلح و همكاري با "جامعه ي بين الملل" ، نفي تك صدايي ، تكريم قانون مداري و ...تعريف مي شود ، ماهيتا موضع "ترقيخواه دمكراتيك" دارند . از كارگران تا سرمايه داران (البته با تامل خاص در مفهوم اين دو در اقتصاد ايران) و..."اين" يعني تحليل طبقاتي ! ادامه ي وضعيتي كه احمدي نژادي ها درست كردند ، پيش و بيش از همه به زيان كارگران و زحمتكشان مزد بگير ( يعني اكثر قريب به اتفاق مردم ايران) مي بود. آنرا بايد ضرورتا متوقف مي كردند و كردند!
    il y a 19 heures · Je n’aime plus · 2
  • Farhad Vakof Farhad Vakof
    ناصر عزیز! با سپاس از شما! براستی چه نیروهای اجتماعی- طبقاتی نفعشان در غارت های اقتصادی، حاکمیت فضای جنگ و عدم همکاری بین المللی، اعمال فضای تک صدایی، عدم قانون مداری و.. است؟ و به کلام دیگر این حکومت- دولت متکی بر چه طبقاتی اجتماعی است که
     « انقلاب اسلامی » آنها را به حیطه قدرت پرتاب نمود؟ و در « انقلاب اسلامی » خود و منافع دیرین خود را « تحقق یافته» می بینند؟
    il y a 18 heures · J’aime

    Nasser Shaker Hosseini
    فرهاد عزيز!
    ما به آن مي گفتيم " بورژوازي كمپرادور" ! 
    در جريان انقلاب و جنگ ، عملا مدتها "كله معلق "شد و بعدش ، با "بورژوا" هاي عوض شده دوباره جان گرفت . چه جاني هم ! براي همين هم كار"ما" سخت تر شده !
    il y a 18 heures · Je n’aime plus · 2

    Farhad Vakof
    رابطه نیروهای امنیتی، انتظامی و پاسداران، روحانیت حاکم و اهل بیت رهبری و.. با این بورژواژی : «کمپرادور» شما چگونه است؟
    il y a 18 heures · J’aime

    Farhad Vakof
    در سابق هم یک بورژواژی کمپرادوری هم بود که در دربار و پهلوی و.. خلاصه می شد. اسامی این دسته تا جزئیات در دست مخالفین و نشریاتشان بود. حالا از وضعیت این نوکیسان پس از « انقلاب » چه خبر دارید؟ این طبقه یا طبقات اجتماعی که در واقع دولت - حکومت در دست آنها و برای آنهاست ، این ها از چه خانواده ها و افرادی تشکیل یافته اند؟ کجایند و چه کار می کنند؟
    il y a 18 heures · J’aime

    Nasser Shaker Hosseini
    فرهاد عزيز!
    " اين" درست همان جاي گفت و گو ست كه به آن خيلي علاقمندم !
    من با تمام انتقادات و ايراداتي كه به گروه هاي قدرت در دستگاه هاي امنيتي ، انتظامي و پاسدارن و روحانيت حاكم و اهل بيت رهبري دارم ، "تمركز" بر اين ها را بعنوان "نماد" بورژووازي كمپرادور، درست نمي دانم ! (اين موضوع قابل تعميم به زمان پهلوي هم هست. اعضاي طبقه فقط به دربار يا بيت محدود نيست) اين ها معمولا عمله ي آن ها هستند و گاه موفق مي شوند كه جزو آنها شوند! شما مي دانيد مجموع ثروت و قدرت اقتصادي مثلا دو برادر عسگر اولادي ( اتاق بازرگاني - موتلفه) بيش از مجموع ثروت تمام سران نيروهاي امنيتي و انتظامي و پاسداران و ...است ؟
    درجريان انقلاب ايران ، "هيئت حاكمه" عوض شد، "طبقه ي حاكم " نه ! "ما"واقعا "هنوز "طبقه ي حاكم " در ايران را به درستي نمي شناسيم و جاي ديگري را نشانه مي رويم ! خود همان طبقه هم در آدرس عوضي دادن به "ما " با "ما" همكاري مي كند!
    il y a 18 heures · Je n’aime plus · 2

    Farhad Vakof
    ناصر جان! این مسائلی که پیش آمد جدا جای گفتگوست و من هم از سر علاقه و کنجکاوی پرسیدم! والا از طول مشروطه به این سو همه به گونه ایی از انقلاب، آزادی، دموکراسی، ترقی ، مدرنیته ، تحول اجتماعی و.. می گویند و اینقدر در استعمال این واژه های برهمگان آشنا از همه سو پرگویی و کلی گویی شده، که ردیف سازی این کلمات در قالب یک عبارت کلی تکافوی نیازهای مبارزاتی امروز ما نیست. اجازه بدهید برای روشن شدن مطلب از نو شروع کنیم. با هم به یک نطریم که میان هیئت حاکمه و به این مفهوم گروه های حاکمه، امنیتی، انتظامی- نظامی، بیت رهبری و.. از یکسو و از سوی دیگر گروه ها و طبقاتی اجتماعی که دارای سلطه اجتماعی- اقتصادی اند فرق وجود دارد. من هم به نظر شما هستم ما متاسفانه تا کنون هنوز گروه های اجتماعی که هرباره آنها را تحت نام کلی عارتگران اقتصادی، بورژوازی دلال- کمپرادور- وابسته، و غیره نام می بریم به درستی نمی شناسیم. و این درست همین مورد است که توجه من را به خود جلب کرد و خواستم به سهم خود توجه ها را به آن جلب کنم. در این زمینه این کلی گویی هایی که مخالفین و مبارزان دارند متاسفانه کافی نیست. و اصلا شیوه درستی هم نیست. مابقی بگذار خودشان را با این و آن جنبش و حرکت و اصلاحات و سرگرم کنند و مردم را سرگرم نگه دارند اما چپی - که شما سخن از آن راندید- نباید از این اسلوب های طبقه متوسط استفاده کند و بدنبال سرگرمی های این طبقه براه بیافتد. شیوه درست این است که ما از طبقات و گروه های مسلط اقتصادی - اجتماعی با همه جزئیات ممکن حرکت کنیم و سپس به هیئت حاکمه و گروه های سیاسی، فشار، امنیتی و .. برسیم، نه برعکس. و درست در همین نقطه عزیمت نامبرده است که متوجه می شویم برغم همه شعارهایی که می دهیم براستی چقدر از این نیروهای زیربنایی اطلاع داریم. بطور نمونه در خصوص هیئت موتلفه که از نمایندگان تجار بزرگ و بازاریان متمول تلقی می شوند. و یا از بخشی از سرمایه دارانی که از آنان سلب مالکیت نشد و اموالشان به بنیاد مستضعفان- جانبازان واگذار نشد، و بخشی دیگر که در این عرض 35 سال به اشکال گوناگون در شما بزرگترین سرمایه داران و رانت خواران کشور واقع گشتند و سر آخر و در یک کلام ما هنوز قشر و لایه بالایی از طبقه سرمایه داران کشور که از دیرباز مورد توجه بوده اند را نمی شناسیم و جای دیگر را نشانه می رویم و روی این مسائل به عللی کار نشده و علاقه نشان داده نشده است. در این رابطه، چون سخن بر سر جای دیگر نشانه رفتن است من به این نظرم در این کار عمدی است که ما جای دیگر را نشانه رویم، سرگرم شویم و کور و پرت و منحرف از اصل بمانیم. این ها دارند ما را آگاهانه بدنبال لحاف ملا می فرستند. و از همین جاست که نقش ملایان و حکومت اسلامی، طرح مسائل عقیدتی - ایدئولوژیک و.. و این که چرا برای این که تغییر ساختاری پیش نیاید اصلی ترین طبقات اجنماعی کشور تن به این دادند که ملایان بر سرکار بیایند .. روشن میشود.
    il y a 4 heures · Modifié · J’aime
  • Farhad Vakof Nasser Shaker Hosseini
    "...تغییر ساختاری پیش نیاید اصلی طبقات اجنماعی کشور تن به این دادند که ملایان بر سرکار بیایند .. روشن میشود..."
    فرهاد عزيز!

    اتفاقا با همين "رويكرد مشترك" به نيروهاي اجتماعي و تناسب قواي بين آنهاست كه مي توانم از تو بپرسم : انتظاري جز اين داشتي ؟ در سال 57 ، با آن سرنوشت محتوم كه پادشاه براي رژيمش رقم زد ، در جامعه ي توسعه نيافته اي مثل ايران ، آماده ترين و متشكل ترين نيرويي كه مي توانست :
    يك - مردم را در بيشترين كميت متحد و رهبري كند ،
    دو - خلاء قدرت ناشي از سقوط يك رژيم "تك نفري" را پر كند و خسارات ناشي از سقوط را به حداقل برساند ،
    سه- "مالكيت" و "طبقه حاكمه" را تقريبا دست نخورده نگه دارد،
    جز روحانيت به رهبري آقاي خميني مي بود ؟
    اشكال بسياري از "چپ" ها در مواجهه با اين واقعيات عيني ، آنجاست كه به جاي پذيرفتن اين واقعيت و يافتن راهكار عقلايي و ممكن براي تاثيرگذاري بر آن، راه انكار واقعيت ، باژگونه نشان دادن آن ، اصرار به آرزوها و تمنيات را در پيش گرفتند! درست مثل كودكي كه بازيچه اي را كه دوست مي داشته برايش نخريده اند و چيزي را كه برايش خريده اند دوست نمي دارد ، پا بر زمين مي كوبد، بازيچه را هم و مدام دادو فرياد مي كند كه : من اون ماشين كوكي قرمز را مي خواستم! اينو نميخوام ...
    il y a 4 heures · Je n’aime plus · 1

    Farhad Vakof
    ناصرعزیز! شما به درستی می نویسید: با « انقلابی» که شد جابجایی طبقاتی صورت پذیر نگردید ، طبقه از نظر اجتماعی - اقتصادی مسلط دیروز، طبقه از نظر اجتماعی - اقتصادی مسلط امروز باقی ماند. به عبارت دیگر گرچه افرادی این ور و آنور شدند، بنیاد پهلوی به بنیاد مستضعفان و از این راه با سرمایه های غصبی برخی از سرمایه داران فراری حجما دوبرابر گردید، گرچه در برخی مناطق اراضی کشت و ضنعت میان دهقانان تقسیم اگردید و این امر به توسعه یک لایه از زمینداران مساعدت نمود، اما در سطح کلان تغییر طبقاتی - ساختاری پدیدار نگشت جز این که سایه سیاه سیستم - رواابط اجتماعی کهن بر سیستم - روابط اجتماعی مدرن کشور بیش از پیش سنگینی نمود و از این راه سلطه اقتصادی - اجنماعی تجار بزرگ و بازاریان متمول بر اقتصاد، جامعه و سیاست کشور بیش از پیش گردید. با «انقلابی» که شد موقغیت بنیاد های خیریه و از این راه نفوذ روحاینون، و نقش دولت در اقتصاد و جامعه وسیعا گسترده گردید. با « انقلابی » و جابجایی که در هیئت حاکمه ایران پدیدار شد، این فرصت را زالوهای اقتصادی که غارتگران کشورند ، یافتند که در پس مسائل فرعی که هیئت حاکمه جدید هرباره خلق می کند، نظر مسائل عقیدتی - ایدئولوژیک، بحران های ساختگی، و.. انظار عمومی مردم از به آن ها نشانه رود متوجه فرع مسائل کشور باشد. با « انقلابی» که شد نقش دولت و هیئت حاکمه در حفاظت و پشتیبانی از غارتگران اقتصادی تنها توسل به خشونت، زندان و.. نیست بل که توسل به ابزارها ایدئولوژیک و عقیدتی برای انحراف افکار عمومی و آنها را به دنبال نخودسیاه فرستادن است. ما اگر به این مورد آخری توجه کنیم ، به یکی از وظایف هر دولت استبدادی در حفظ سلطه اقتصادی - اجتماعی طبقه اول و مسلط پی می بریم و از این جاست که من به این می رسم که گرچه مجموع ثروت تمام سران نيروهاي امنيتي و انتظامي و پاسداران و از مجموع ثروت و قدرت اقتصادي مثلا دو برادر عسگر اولادي ( اتاق بازرگاني - موتلفه) کمتر است اما از نقظه نظر رابطه هیئت حاکمه و طبقه اول و مسلط، این هیئت حاکمه عملا در خدمت احادی نظیر برادران عسکراولادی است که با « انقلاب » در شمار نخستین ها و غارتگران قرار گرفتند..
    il y a 4 heures · Modifié · J’aime

    Farhad Vakof
    ناصر جان! در تحلیل این که چرا با ـ« انقلابی ک شد » خمینی و اسلامیستها و چرا طبقات بالا بر طبقات پایین و چپ ها و.. پیروزی دوباره یافتند و توانستند سلطه اقتصادی- اجتماعی خود را در قالب یک هیئت حاکمه جدید و با ظاهر انقلابی تداوم ببخشند، سخن کم نیست
    il y a 4 heures · J’aime

    Farhad Vakof
    از محاکمات نمایشی که از سران برخی از گروه های گرفتند بگذریم، اگر اشتبباه نکنم خود این سران هم پیش از این که مجبورشان کنند به اشتباهات خود اقرار کنند، پی به اشتباهات و تحلیل های اشتباه آمیز خود برده بودند.
    il y a 4 heures · J’aime

    Farhad Vakof
    ناصر عزیز! اتفاقا به گونه ایی و غیر مستقیم این گفتگوی ما باز می گردد به همین مورد که چپ ها مردم و کشورشان را نشناختند و نمی شناسند و در این راه بیشتر بر تحلیل های اشتباهی متکی اند
    il y a 4 heures · J’aime
  • Farhad Vakof Nasser Shaker Hosseini
    فرهاد عزيز!
    من و شما و بسياري از دوستان ديگر، در "رويكرد" و "تعرف صورت مسئله" داراي اشتراكات زيادي هستيم . اختلاف نظر ما در "راهكار" هاي برون رفت است . خوشحالم كه اين ابزارها ، امكان اين گفت و گو ها و كاستن از ابهامات را فراهم مي
     آورد ...بگذاريد از اين فرصت استفاده كنم براي طرح اين موضوع كه : من بسياري از افراد و سازمان هاي "چپ" (و غير "اسلاميست") را در اين سي و پنج سال ، همدست همان نيروهاي مرتجع و اقتدارگرا مي دانم . افراد و جريان هايي كه با نفي شرايط عيني و با رويكردي اراداگرايانه ( و اقتدارگرا) قصد آن كردند كه ايران را به سمتي ديگر ببرند! سمتي غير از سمت "اسلاميست" ها ! 
    ضمنا اين اصطلاح " اسلاميست" اصطلاحي فرقه گرايانه است و در تحليل ماترياليست تاريخي "صحنه" ، كمكي به ما نمي كند ! از بن لادن تا محمد خاتمي اسلاميست داريم . هر يك ، گروه اجتماعي مشخصي را نمايندگي مي كند و با رفتار سياسي اش به يك طبقه ي اجتماعي فايده مي رساند و...
    il y a 4 heures · Je n’aime plus · 1

    Farhad Vakof
    ناصر عزیز! هر جامعه و هر ساختار اجتماعی و به عبارت دیگر هر سیستم از روابط اجتماعی، فقط از طبقات بالا و دست راستی تشکیل نیافته بل از طبقات پایینی و چپ هم ترکیب یافته است. اما در یک تحول و انقلاب اجتماعی، یعنی در یک از یک جامعه، سیستم از روابط، ساختار و ... به یک ساختار و جامعه و یک سیستم از روابط اجتماعی دیگر و عالی تر تبدیل شدن، تنها این طبقات دست راستی و بالا نیستند که از بین می روند بل طبقات پایینی و چپ هم نابود می شوند. بطور نمونه به موازت از بین رفتن فئودال، و تبدیل آن به کارخانه دار، این رعیت و سرف هم است که به کارگر تبدیل میشود. از این رو در یک حالت محافطه کاری که پیش می آید این تنها طبقات دست راستی نیستند که از شرایط و روابط اجتماعی پیشین دفاع و محافظت می کنند ، بل که بر حسب عادت این چپ های سنتی، ارتجاعی و محافطه کار هم هستند که در پی آن بر می آیید برای این که به کارگرصنعتی و عمله فابریکها مبدل نشوند، آب در آسبات روابط اجتماعی پیشین و جامعه و ساختار کهن بریزندو در حفظ آن بکوشند. از این رو حق باشماست. بخشی از چپ یا به عبارت دیگر سنتی چپ - ارتجاع سرخ - با ارتجاع سفید و سیاه در تحفیظ روابط اجتماعی پیشین و سنتی - بخصوص در شهرها - از گذشته های دور همدستی داشته و حالا هم دارد.
    il y a 4 heures · Modifié · J’aime

    Nasser Shaker Hosseini
    فرهاد عزيز!
    اگر منظورتان از "سران برخي گروه هاي گرفتار رژيم " ، حزب توده ي ايران است ، بگذاريد صريحا به شما ( و دوستاني مثل شما) يادآور شويم كه :
    يك - اگر همين حالا به اوايل سال هاي 57و58 بازگرديم ، درست ترين تحليل و مواجهه با كانتكس سياسي ايران ، از آن اين حزب است . ( بدون صرفنظر از برخي اشتباهات جزئي).
    دو - خودتان مي نويسيد " محاكمات نمايشي " و بعد استناد مي كنيد به " اقرارهاي اجباري " اين نمايش ها ؟ 
    سه - اتفاقا حزب توده ي ايران بعنوان با سابقه ترين و معتبرترين جريان چپ ايران ، مردم و كشورش را خيلي خوب مي شناخت . بدشانسي اش در آن بود كه جرياني مركب از نيروهاي ساواكي ، سلطنت طلب ، سوپرآوانگارد با ماسك چپ و انقلابي ، متحد با نيروهاي ارتجاعي و اقتدارگرا ، ترمزش مي كردند !
    il y a 4 heures · J’aime · 1

    Farhad Vakof
    ناصر عزیز! مقوله اسلامیسم یک مقوله وسیع است که از نظر من حتی شامل سازمانی مجاهدین هم میشود. از این نظر حق باشما. بحث اصلی ما اکنون این نیست.
    il y a 4 heures · J’aime

    Farhad Vakof
    نه فقط حزب توده. سازمان پیکار هم. اما در مورد حزب توده و رویکرد این حزب با شما موافق نیستنم. از نظر من حزب توده مشمول همان چپی میشود که می توان به آن ارتجاع سرخ نامید. این ها سنتی ها چپ و. محافطه کاران چپ می باشند.
    il y a 3 heures · J’aime

    Nasser Shaker Hosseini
    فرهاد عزيز!
    درست در همين نقطه گفت و گوي من با شما متوقف مي شود ! شما ( با تمام احترامم بعنوان يك مخاطب) در مقامي نيستيد كه با چنين كلماتي با چنان حزبي مواجه شويد !
    il y a 3 heures · Je n’aime plus · 2

    Farhad Vakof
    ناصر عزیز! داریم پیرامون طبقات، احزاب سیاسی، نهاد ها و ارگان ها کشوری، بدون اتهامات شخصی تحلیل می کنیم. ممکن است تحلیل من از یک حزب سیاسی چپ - حزب توده ایران - اشتباه باشد و یا ممکن است من به همین منوال و اسلوب در اشتباه باشم که سپاه پاسداران ایران یک ارگان دولتی و سرکوب گر در خدمت غارتگران اقتصادی از جمله عسکر اولادی های می باشد و قس العذا. لاکن در هیچ یک از این موارد نباید این تحلیل ها را دایر بر مغارض شخصی و منافع فردی دانست. اگر اینطور باشد پس عجب صبری دارند این ارگان های حکومتی که این همه « انتقاد» ، « تحلیل» ها و.. را تحمل می کنند؟
    i

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

به ایران از زاویه دیگر بنگریم!

نوشته زیر به شکلی که در پی می آید برای نخستین بار در فیسبوک منعکس شد. تکه آخر پیرامون شیوه تولید و مناسبات اجتماعی به شکل کمنتار به آن اضافه گشت.

  من این نوشته را با تنها قدری اصلاحات ناچیز ادبی در این مکان باردیگر درج می کنم چرا که به این نظرم مطالب مندرج در آن برغم تازگی حائز ارزش فراوان می باشد.

می پذیرم مطاالب مندرج در آن پیرامون تلون اجتماعی و به عبارتی که من بیشتر مایلم آنرا تکرار کنم جامعه های گوناگون در ایران، مخالف آموزش های رسمی و دانشگاهی است

از زمان های بسیار دیرین که جامعه شناسی و به تبع آن ایرانشناسی در ایران متداول گشت این زایش ایرانی از علوم انسانی در فضایی ناسیونالیستی، که در عصر رضا خان تشدید و وارد مرحله جدیدش گشته بود صورت پذیر گردید.

در چنین محیط آلوده به ناسیونالیسم پارس، وحدت ملی- فرهنگی، ایرانی در سطح دانشگاه ها تنها در پی مصرف غیر خلاقانه تولیدات علمی و فرهنگی غربی است.

این روند مصرف زدگی تا کنون با قدری کم و کاست پیرامون ایرانشناسی و شناخت اجتماعی ایران ادامه یافته است.


بنابراین طبیعی است که رویکرد اصلی نوشته زیر که بر یک پلورالیسم اجتماعی - ملی - فرهنگی استوار است مورد استقبال چندان تحصیلکردگان ایرانی قرار نگیرد و عجیب و سنت شکن جلوه نماید.



فرهاد واکف


مرتب به این اندیشه ام ما چگونه می توانیم این اتفاقات و رویدادها و این موقعیت و شرایط کشور مان را از گذشته های دور و نزدیک تا کنون به اختصار فرمول بندی و یک جمع بندی از آن داشته باشیم. حجم عظیم رویدادها، افراد و اسامی ها این ها را باید در یک نگاه علمی و مختصر کنارهم گذاشت و از آن ها یک جمع بندی داشت. این تجرید علمی نباید پایانی و یا دست ردی به همان منابعی باشد که در واقع  زاده و محصول آن است بلکه برعکس باید برای هرچه بیشتر دقیقتر شدن آن، خویش را از اصل و سرچشمه خویش دور نگردانده و مرتبا در ارتباط با آنها باشد.



 ایران هرگز یک جامعه واحد نبوده بل از ملیت ها و فرهنگ های گوناگون تشکیل یافته بوده است.

ایران متحد در یک جامعه و ملت ایران مدرن خواهد بود که جامعه ها، فرهنگ ها و ملت های ایران زمین را در یک ایران واحد،
 جامعه مدرن و سراسری به هم می پیوداند.

-مقوله جامعه از مقوله دولت و به تبع آن مقوله دولت واحد از جامعه واحد و ملت واحد جداست.


یکی از برجستگی ها تاریخ اجتماعی ایران زمین، سلطه جامعه های عشایری و غیر مدنی، بر مدنیت روستایی و شهری ایران 
است.

دولت که حاصل مدنیت است نظر به سلطه جامعه های عشایری و غیر مدنی بر مدنیت های روستایی و شهری ایران شدیدا در 
ضعف بوده است.

-ایران زمین در عصر قاجاریه زمانی که کشور در برابر تکالیف نوسازی، انقلاب صنعتی واقع گشت ایرانی بود که باید اولا سعی میکرد مدنیت روستایی و شهری و به تبع آن دولت را از زیر بار جامعه عشیرتی قاجار رها سازد 

-عصر قاجار و سپس با آهنگ بیشتر در عصر پهلوی ایران زمین ضمن طی نمودن جاده انقلاب صنعتی و نوسازی اجبارا وارد مرحله مقدماتی آن گشت.

در مرحله مقدماتی و پیشا مدرن، ایران زمین در دو سو عمل کرد اولا رهایی از سلطه جامعه عشایری و بازسازی مدنی و دولت و دوما انجام تکالیف عصر گذار از فئودالیته به مدرنیته.

-بنابراین ایران زمین در سه زمینه تاریخی همزمان فعال شد: اولا در حیطه رفع بار جامعه عشایر و غیرمدنی و رهایی مدنیت از بار سنگین آن، دوما گذار از مدنیت روستایی به مدنیت صنعتی - شهری و سوما انجام انقلاب صنعتی - شهری یعنی نوسازی

- ایران زمین از دیگر سو از صفویه به این سو با استعمار روبه گسترش غرب مواجه گشت

-در عصر قاجار مداخلات روس و انگلیس بطور فزاینده ایی رو به توسعه نهاد.

-عصر پهلوی مستثنی از مداخلات استعماری گذشته نبود بل تنها استعمار کهن به استعمار نو مبدل گشته بود

-ایران زمین در عصر پهلوی مشمول قوانین و قواعد جنگ سرد گشت.

- عصر پهلوی آغاز یک حرکت شتباب زده، پاتریمونیال، تحت نظارت انگلیس و آمریکا گردید که در چارچوب قوانین جنگ سرد عمل می کردند.

-آنچه ایران امروز نامیده می شود از یکسو حاصل عصر صفویه، و از سوی دیگر حاصل عصر قاجاریه و سپس از همه مهم تر حاصل عصر پهلوی است.

رژیم ملایان میراث خوار گذشتگان است . ضمن این که در موارد زیر ساختی، و گاه اقتصادی و.. در همان مسیر اسلاف صفوی و قاجاری و پهلوی پیش رفته و می روند لاکن از سوی دیگر بسیاری از رشته های اصلاحات پیشین را به نفع روحانیت، تجار و بازار یعنی روابط سنتی تاکنون پنبه کرده اند.


- این جمع بندی دقیق و کامل نیست و ادعای آنرا هم ندارد..


به موارد فهرست شده بالا از زاویه های دیگر هم می توان نظر افکند: از نقطه نظر اقتصادی و شیوه تولید، از زاویه سطخ تکامل اجتماعی یا به عبارت دیگر ماهیت مناسبات اجتماعی. در این جستجو می توان شیوه های تولیدی- اقتصادی گوناگون و مناسبات اجتماعی گوناگونی را در ایران زمین واقعیت یافته پیدا کرد. از میان این گوناگونی اقتصادی و اجتماعی ما می بینیم که رفته رفته مناسبات اجتماعی کار- سرمایه یعنی کاپیتالیسم و شیوه تولید - اقتصادی متناظر با آن بوده که سلطه خویش را بر فلات ایران اعمال کرده است. بخشی از این کاپیتالیسم از دیرباز در روابط اجتماعی شهری در کشور از موجودیت برخوردار بوده و بخشی دیگر همراه با شیوه های نوین اقتصادی در حیطه فابریک ها و کارخانه ها متداول گشته است. بنابر این در ایران کنونی کاپیتالیسم نه تنها در حال توسعه بل در حال رشد و تکامل هم می باشد.