۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

!خدا مفهوم اجتماعی داشت. خدا مرد

خدایی که انسان مدرن امرزوی  خدای خود می داند یک خدای سوبژکتیو نیست. بل که برداشت از چنین خدایی  است  که  یک برداشت سوبژکتیو و فردی و آزاد می باشد. سوبژکتیو بودن این ابژه خدایی و غیر تخیلی  هرباره باعث می شود که انسان مدرن امروزی تصور فردی خود را از خدای مشترک داشته باشد که در وحدانیت  آن  با دیگران الزامی در خود  مشاهده  نمی کند.

این امر - سوبژکتیو بودن برداشت ها از خدای عینی - منجر  به کثرت و تعدد برداشت ها از خدای واحد و عینی می گردد که بشر امروزی این کثرت و تعدد را در دفاع از حریم شخصی انسان ها ضروری می داند.

از این گذشته خدای بشر امروزی یک خدای اجتماعی یعنی یک خدا به مفهوم اجتماعی آن نیست. به این معنا این خدا دیگر نظیر خدایان گذشته  مظهر سلب آزادی ولذا عبودیت انسان نیست.

انسان امروزی خدایی را که روزی مخلوق قومیت، جامعه و سطح نازل  دانش بشری بود و به این ترتیب از سه پایه برخورداربود - تثلیث - به خدایی مبدل نموده است که تنها مخلوق سطح بالای دانش امروزی است.

خدای امروزی یک خدای آکادمیک ، یک خدای دانشی، خدای فیزیک دانان پوزیتیویست،  و.. است. یعنی خدایی فراتر از محدودیت های فرهنگی - قومی و یا اجتماعی است.

بشر امروزی به شکل علمی و تجربی به دنبال این خداست و از همین رو هم در هر مباحثه  پیرامون این خدا  با این بشر چنین مباحثه ایی   به یک مباحثه علمی از آخرین دستاوردهای علم و فیزیک، علم نجوم و در اثبات خدا ... مبدل میشود.

بر این پایه بشر امروزی به خوبی میداند


  • باید از خدای اجتماعی و خدای قومی - فرهنگی گریزان بود.
  • دین و مذهب و  امت  به مفهوم یک برداشت و عمل مشترک در چارچوبه یک جمعیت  بی اعتبار گشته است

پس بدینسان بشر امروزی در سیر تاریخ خدا  مرحله جدیدی از باور به خدا را وارد نموده است. در این مرحله نوین از خداباوری  - نو آوری -  خدای مدرن  هم تنها بر پایه دانشی ایستاده است - یعنی برخلاف گذشته که دارای سه پای علمی، اجتماعی و فرهنگی بود - و هم باور به چنین خدای یک پای مدرن از کانال دین و مذهب  پراکتیزه نمی شود.- امت زدایی.

با این وجود از منظر بی خدایی و خداناباوری این پرسش مطرح است که چرا بشر امروزی کماکان توانا به گسست از خدا باوری نیست؟

در جواب این پرسش باید گفت برای بشر امروزی گرچه خدای اجتماعی و قومی مرده است اما این بشر کماکان محصور جامعه هایی است که این جامعه ها کماکان مولد خداباوری می باشند

 توضیحا این که در این مرحله نوین  که مرحله گذار از خداباوری گذشته به مرحله مطلقه فقدان خداباوری است از دیگر سو ما به جامعه هایی بر می خوریم که هنوز که هنوز است نظر به ساختار اجتماعی شان مولد ترس، ناامنی، جنگ، فقر ، کیش فرد پرستی، از خود بیگانی در اشکال مختلف می باشند. در این میان می توان به جامعه سرمایه داری اشاره کرد.


به عبارت دیگر هنگامی که ما به دنیای سرمایه داری امروز می نگریم ما به علل اجتماعی کافی برمی خوریم که بر روح و روان بشر امروزی همان تاثیر منفی در خداسازی را می گذارند که زمانی در گذشته جامعه های پیشین بر روح و روان بشر چنین اثر منفی می نهادند.

از این رو می توان دنیای امروزی را دنیا تصادم اطلاعات انبوه شده از یکسو و ازسوی دیگر جامعه هایی دانست که برخلاف این قوای مثبت دانش امروزی همانند گذشته تاثیر منفی بروی احساسات و روح وروان انسان امروزی می گذارند و او را به سهم خود به خداباوری سوق و جهت می دهند.