۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

چرا من یک آتئیست نیستم



اخیرا اخراج من از کانون آگنوستیک ها و آتئیست های ایران- فیسبوک - وباز پذیرش بلافصل حق عضویتم من را به اندیشه
نگارش این سطور واداشت تا به علل اصلی اختلافم با آتئیسم در این جستار بپردازم.

حقیقت این است که من یک آتئیست نیستم و در زیر دلایل خودم را برای این مورد به اطلاع  خواهم رساند. برحسب این، واقعیت مضمونا اخراج من از کانون بی علت نیست و خود به شخصه خودم را در شمار آتئیستها و کانونی از آنها محسوب نمی کنم

از این رو قابل تصور است که مواضع و دیدگاه های من در چنین محافلی هرباره اسباب  ناآرامی ها و مباحثات چندی را  فراهم کنند.

در این جا سعی میکنم همان گونه که در بالا وعده داده شده به چرایی این که من آتئیسم را رد می کنم بپردازم.

1- بیش از همه من به این نظرم هدف اصلی  که ما در سطح علمی و به قول متعارفی در اینجهان بینی  دنبال می کنیم حمله قرار دادن دین و آنجهان بینی نیست.

علم موجودیت  مستقلی دارد و آتئیسم نامیده نمی شود. علم و یا اینجهان بینی  نباید هرباره به شکل منفی یعنی آنتی تئیسم یا آنتی دین و.. نامیده شوند.

این که برخی بر پایه عقیده و ایمان  آنجهان را مفروض و بر اینجهان مقدم می شمرند مسئله آنهاست. آنها تئوری نشانده اند و عمارات عقیدتی برپا ساخته اند و بهتر است آن را ثابت کنند.

بی تردید از سوی اینجهانبینی و علم هرباره آمادگی برای پاسخگویی به مسائل ناشی از این تئوری بافی های عقیدتی وجود دارد و هم در صورت لزوم در صدد دفاع بر آمده خواهد شد و تئوری هایشان رد خواهید گردید. اما این تئوری های عقیدتی را هرباره ملکه ذهن خود کردن و رد آنها  را هرباره علت موجودیت علم و هدف اصلی حملات آن قرار دادن با این مواضع دفاعی برابر نیستند

در این رابطه آتئیسم تا به آن حد پیشرفته که حتی اسم و موجودیت خود را هم مدیون تئیسم می باشد. انگار بدون تئیسم آتئیسم هم نخواهد بود. و درست همین مورد است که  در واقعیت وجه ممیزه آتئیسم است.

همانگونه که اشاره شد داشتن هویت و موجودیت مستقل از آنجهانی، مستقل از بود و یا نبود آن به این مفهوم است که باید سعی کرد میان هویت و نام و نشان مستقل از یکسو و از سوی دیگر پاسخگوی هرباره حملات آنجهانی هابودن فرق نهاد.

2-دوم این که آنچه که من در این جا به سهولت اینجهان بینی و آنجهان بینی نام نهادم از این خاطر بود که عنوان کرده باشم اگر قرار باشد دانشی که ما از این جهان داریم را اینجهان بینی و  از این رو یک جهان بینی علمی بنامیم و از دیگر سو آنجهانبینی را دین بنامیم آنگاه جهانبینی دینی و یا علمی اسامی دیگری برای دین و علم می باشند.

بنابراین من بعد هر باره می توانیم به جای دین از جهانبینی دینی یا آنجهانبینی و بطور معکوس برای علم واژه جهانبینی علمی یا اینجهانبینی را مورد استفاده قرار دهیم.

لاکن مسئله جهان بینی و حهان بینی ها به این سادگی بر پایه مضامین هرباره و لغوی آنها تعیین نمی شوند. نمونه ایی می آورم. همان گونه که می دانیم مذهب به معنی  راه و روش است. اما مفهومی که از مذهب و مذهبی میان ما متداول است آن مضمون و معنایی که از مذهب  در کلام اسلامی  رایج است می باشد یعنی راه و طریقه  عقیدتی و یا راهی در فهم مسائل عقیدتی.

حال چه پیش خواهد آمد کسی بدون توجه این مفهوم خاصی که از مذهب میان متداول است مدعی باشد علم و دانش بشری مذهب من است؟

حالا به همین طور است در رابطه با مقوله جهان بینی. بر این اساس این که ما بیاییم بگوییم دین یک جهانبینی، علم یک جهان بینی این کار نمی شود. این نادیده انگاشتن معانی تاریخی واژه جهان بینی است.

آنها که به هر علت این واژه را خلق کرده اند در پی این نبوده اند که از این راه به علم و دین اشاره کنند.

من برای این که ادامه مبحث را ساده کنم وارد تاریخچه پیدایش واژه جهانبینی نمی شوم.  در عوض تلاش می کنم توجه ها را متوجه این نکته معطوف سازم ما مکتبی بنام مکتب علمی نداریم که علم پایه و اساس آن باشد.

معنای این عبارت این است که شما نمی توانید بر پایه و اساس علم یک مکتب بسازید.

و درست همین مکتب سازی از علم است که در این بخش مورد نظر من است. توجه داشته باشید مبحث مکتب سازی با مبحث ارائه یک روش علمی که این آخری حائز ارزش متدولوزیک می باشد فرق دارد. شما می توانید روش علم را به عنوان یک متدولوژی علمی ارائه دهید اما ارائه یک مکتب ، یک سیستم جامع و مانع و بسته و آنهم با هدف مقابله دائمی با دین و عقیده که آتئیسم نام دارد این یعنی یک امر دیگری است.

به عبارت دیگر این که بگوییم آتئیسم همان مکتب علمی است که مبتنی بر جهان بینی علمی و علم واقع است این است مطلب من که من با آن مخالفت دارم. .والا این که بگوییم علم دارای یک روش علمی، علم اینجهانبینی به معنای واقعی کلمه است، علم هرباره پاسخ این جهان به تئوری های عقیدتی و آنجهانی و نظایر است بحثی دیگری است و مورد مخالفت من نیست.

والا همانطور که گفته شد هر علم و هر روش علمی یک تیری است که بسوی دین، عقیده و به قولی آنحهانبینی پرتاب می شود و بنای شیشه ایی جهانی را مخرب می کند که مبتنی بر عقیده و ایمان است.