۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

کودتای مخملی سبز!

کودتای مخملی سبز مقوله یی ناآشنایی نیست و عمده تا از سوی جناح تندرو رژیم از آن علیه جناح‌های دیگرش بهره گیری شده است و اما در رابطه با جنبش سبز گذشته از این پیوسته این پرسش مطرح بوده است: جبنش سبز یعنی‌ جنگ قدرت با هدف پیشگیری از جنبش اجتماعی فزاینده ماقبل آن یا جبنش سبز، جنبشی خودجوش و نتیجه غیر قابل پیشبینی جنگ قدرت و از اینرو ادامه جنبش اجتماعی فزاینده، که در نمایش انتخاباتی به قله انفجار خود رسید، اما با این وجود اسیر در چنبره جنگ قدرت، که اکنون در تکاپوی رهائی از زندان آن است؟ کدامیک؟

فکر می‌کنم طرح این پرسش از سوی خود جنبش درباره هویت خود با غرض باز شناسی هویتی آن اقدامی بر حق است. پس از بیانیه ۱۷ تاریخی آقای موسوی بیش از پیش بحران هویت جنبش و ایستادن آن در برابر یک دو راهی‌ که مطالبات- محور خود را چگونه تنظیم کند مطرح شده است. این دو راهی‌ بدین شکل مطرح است:

۱-مشروطه ولایتی و ادامه جنگ قدرت(خواست موسوی)

۲-جمهوری ایرانی‌

از قانون اساس رژیم شروع می‌کنم. نظری حتی اجمالی بر این قانون اثبات این مدعا است که قانون اساسی رژیم منافی روح مشروطه است. از نظر من علت گریز رژیم از قانون مداری و قانون اساسی ش و علت گرایش شتابان او به فاشیزم عنان گسیخته، ارتقا مقام رهبری به مقام الهی و قانونگذار که مخالف روح شریعت مداری است، در خود شریعت مداری و در خود قانون اساسی‌ مبتنی بر شریعت نهفته است. شریعت و لذا قانون اساسی‌ که مطابقت با شرایط اجتماعی و زمانی‌ ایران ندارد. نظر به ازدحام انبوه مشکلات کشور و ناتوانی عیان رژیم در حل آن، رژیم مجبور به گریز از قانون اساسی و ناگزیر به تشدید سرکوب و قانون گریزی رسمی‌ است.

بنابرین باید علت دگردیسی رژیم و قانون گریزی آن (گریز از مشروعه) و لذا تقویت جناح تندروی آنرا باید در نظام مشروعه و حاکمیت آن در شرایط فعلی‌ ایران جست. بی‌ حاصل بودن این نظام است که رژیم را به فکر دور انداختن آن با دست خود می‌کند، تا اینکه با دست مردم دورانداخته شود. بدینسان قانون گریزی علت نیست بلکه معلول است. همانطور که تقویت جناح راست افراطی در ایران نه‌ از بی‌ لطفی‌ آقایان بلکه ریشه در آن دارد که محافظه کاری در ایران نظر به استیصال آن در حاکمیت به نحو مشروعه سوی به رادیکالیزه شدن دارد. باید به این مسئله به صورت یک اصل نگریست. و این، اصل اول این نوشته را تشکیل میدهد. خلاصه این اصل چنین است:

اصل اول: فاشیزم عنان گسیخته رژیم معلول است و علت آن رژیم مشروعه در ایران است.

اصل دوم این حقیقت است: رژیم فعلی‌ ایران استبدادی است. ولایت فقیه و رژیم مشروعه مغایر با نظام مشروطه مبتنی‌ بر مردم سالاری است که در آن مردم قانون گذراند.قانون اساسی رژیم مشروعی است نه مشروطی! این استبداد حاکمیت مردم و مردم سالاری را بطور ساختاری پذیرا نیست. شریعت مداری مغایر مردم سالاری است.

این اصل دوم در واقع علت اصل اول است.

بدینسان با ادغام اصل اول و دوم بطور خلاصه نتیجه میگیریم: رژیم کنونی ایران بشکل ساختاری مغایر رژیم مردم سالاری و این تغایر به سهم خود بسته به ماهیت آن و اوضاع ایران و بین الملل علت تقویت رادیکالیزم راست در رژیم می‌‌باشد. رژیم ایران اصلاح ناپذیر و لذا تلاش به برگرداندن آبهای رفته از جوی یعنی‌ ملزم کردن رژیم به‌ شریعت مداری کاری عبث است. شریعت مداری علت و سبب فاشیزم عنان گسیخته فعلی‌ است. راه حل آنگاه در انحلال شریعت مداری نه‌ بازگشت به آن که در بیانیه ۱۷ تجویز میشود، می‌باشد. بیانیه ۱۷ نه‌ راهکرد حل بحران مردم ایران، بلکه در بهترین شرایط راهکرد حل بحران رژیم است. آقای نخست وزیر اسبق نه در پی‌ مردم سالاری در ایران، که اکنون ایران در تب آن میسوزد، بلکه در فکر اداره مدبرانه رژیم به سیاق پست وزارت اسبق است.

من میخواهم در ادامه حالتی را بررسی کنم، که جنبش سبز مبدل به یک جنبش کودتای مخملی سبز میشود. ما میدانیم جنبش سبز محصول کودتاگران سبز نبود. اما این جنبش سبز چنانچه متوجه نباشد و اهداف و راهکرد‌های جمهوری ایرانی‌ را پی‌ نگیرد، مسلما به‌ جنبش کودتای سبز مبدل خواهد شد. این حالت وقتی‌ پیش خواهد آمد وقتی جنبش سبز در دست مشروعه خواهان مبدل به یک اهرم اجتماعی بمنظور اعاده حیثیت و مقام برخی از دولتمردان کنونی گردد. چنانکه در بالا قید شد از دست رفتن این مقام‌ها و در نتیجه قدرت روز افزون جناح راست افراطی و فاصله گیری رژیم از مشروعه خواهان ثمره سالها دولت مداری بی‌ ثمر و بحران زای شریعت مدارن در دولت‌های قبلی‌ بوده است. حال فرض بگیریم، در آینده دو حالت زیر پیش آید:

۱- جنبش سبز مبدل به اهرم جنگ قدرت به سود مشروعه خواهان گردد

۲-جنبش سبز بکوشد بکوشش اصلاح طلب‌ها نهاد رهبری را در دراز مدت منحل کند و تمام قدرت را به مجلس واگذار، نهاد قضائی کشور در فقدان نهاد رهبری به صورت یک نهاد مستقل عمل کند و جمهوری اسللامی بتدریج به جمهوری ایرانی‌ مبدل شود.

فکر می‌کنم این‌ها همه حالت ممکنه کودتای مخملی سبز اند.


ادامه دارد...