چريک فدايي خلق ایران
مرضيه احمدی اسکويي
من يک زنممن از ويرانه های دور شرقمزني که از آغاز با پای برهنهعطش تند زمين را در پي قطره ای آب درنورديده استزني که از آغاز با پای برهنههمراه با گاو لاغراش در خرمن گاه
از طلوع تا غروباز شام تا بام، سنگيني رنج را لمس کرده است
من يک زن اماز ايلات آواره ی دشت ها و کوه هازني که کودک اش را در کوه به دنيا مي آوردو بزاش را در پهنه ی دشت از دست ميدهدو به عزا مي نشيند
من مادرممن خواهرممن همسری صادقممن يک زنمزني از ده کوره های مرده ی جنوبزني که از آغاز با پای برهنهسراسر اين خاک تب کرده رادرنورديده است
من از روستاهای کوچک شمالمزني که از آغاز در شاليزارها و مزارعتا نهايت توان گام زده است
من يک زنمکارگری که دست ها ی اشماشين عظيم کارخانه رابه حرکت درمي آوردهر روز توانايي اش رادندانه های چرخ ريزريز مي کندپيش چشمان اشزنيکه از عصاره ی جان اشپروارتر مي شود لاشه ی خوانخواراز تباهي خون اشافزونتر مي شود سود سرمايه دارزني که مرادف مفهوم اشدر هيچ جای فرهنگ ننگ آلود شماوجود ندارددست های اش سفيدقامت اش ظريفکه پوست اش لطيفو گيسوان اش عطرآگين باشد
من يک زنمبا دست هايي که از تيغ تيز درد و رنج هازخم ها داردزني که قامت اش از نهايت بي شرمي شمادر زير کار توان فرساآسان شکسته استزني که در سينه اشدلي آکنده از زخم های چرکين خشم استزني که در چشمان اشانعکاس گل رنگ گلوله های آزادیموج مي زند
من يک زن امزني که مرادف مفهوم اشدر هيچ جای فرهنگ ننگ آلود شماوجود نداردزني که پوست اشآيينه ی آفتاب کوير استو گيسوان اش بوی دود مي دهدتمام قامت مننقش رنج وپيکرام تجسم کينه استزني که دستان اش را کاربرای سلاح پروده است.
من زني آزاده امزني که از آغازپابه پای رفيق و برادرامدشت ها را درنورديده استزني که پرورده استبازوی نيرومند کارگردستان نيرومند برزگر
من خود کارگر!من خود برزگر!
۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه
به مناسبت روز زن در ایران -
اشتراک در:
پستها (Atom)