۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

اتحاد نیروهی ترقی خواه برغم اختلاف طبقاتی


von Farhad Vakof, Montag, 17. Mai 2010 um 17:24
این یادداشت در حقیقت ادامه یادداشت قبلی" نه . این دیگر معمای مهندس موسوی نیست " می باشد که نگارش آن همانجا وعده داده شده بود.من خواهشم از دوستان اینه در صورت تمایل ایده حاکم به این یادداشت را تکمیل و یا به صورتی با قلم خود تکرار نمایند. ما باید در این زمینه بیشمار بنویسیم و مدام این موضوع را تکرار کنیم. از قدیم گفته اند کار نیکو کردن از پر کردن است. جو حاکم سیاسی کنونی از طرفی دیگر برغم همه نارسایی ها . پسرفت های سیاسی برای نگارش یادادشتی از این قبیل مساعد است. موءلفه های فضای کنونی سیاسی عبارتند از:

1-نیاز تدوین یک قانون اساسی لیبرال و دمکراتیک به عنوان چتر مشترک سیاسی
2-الزام استقرار دمکراسی و آزادی
3-الزام همزیستی طبقات در وسیع ترین شکل ممکنه بر محور پیشرفت دمکراسی و آزادی
4 -مطالبه محوری و حضور طبقات اجتماعی و پرهیز از عقیده گرایی در فضای سیاسی کشور
5-ضرورت تشکیل بلوک بندیهای سیاسی میان طبقات همگرا

در چنین فضای سیاسی از تشکیل بلوک بندی سیاسی و ائتلاف طبقاتی میان طبقات و اقشار تاریخا همگرا نمودن چندان ثقیل الفهم نیست. من برای یادآوری هم که شده از ضرورت چنین بلوکبندی و سپس به موانع آن اشاره می کنم.

کشور مشترک ما ایران در یک تحول اجتماعی مدنی و دمکراتیک است. اینکه ما نتواستیم علی رغم آغاز این تحول دیرپا به شمار کشورهای دارای تمدن بزرگ به پیوندیم مربوط می شود به موانع داخلی و خارجی سر راه این تحول اجتماعی. هر دگرگونی از این گونه چنانکه معقول است و تاریخ کشورهای از ما پیشرفته تر موید آن است بلامانع نیست. برای پیشبرد این تحول اجتماعی ایران در آغاز راه نیست. ما در ایران دو سری از شرایط اجتماعی در کنار هم داریم که این دگرگونی را متبارز میکنند. ایران به عبارت دیگر یک کشور در حال گذار و یک کشور در حال توسعه و رشد می باشد. مشخصه های یک کشور در حال گذار و تحول یک همین همزیستی دو شرایط اجتماعی تاریخا متفاوت در کنار دیگر است. ایران به این معنا در حال گذار از شرایط اجتماعی سنتی قرون وسطایی خودبه شرایط مدرن مدنی خوداست. که گفتیم و میدانیم این دگرگونی و ترقی کشور ما را به دروازه های تمدن بزرگ هدایت خواهد کرد. این تحول و دگرکونی اما مطابق با منطق یک انقلاب اجتماعی جامعه کهنسال کشور ما با تمام نظام های حقوقی اخلاقی سیاسی و اقتصادی اش توامان با آن آرایش طبقاتی که معرفه این جامعه قدیمی است منحل و به جای آن دیگر نظام های اجتماعی توامان با اقشار و طبقات نوین می نشاند. از آنجاییکه ایران در شرایط گذار است این طبقات و اقشار نوین که معرف یک جامعه مدنی نوین با نظام های دیگر اجتماعی است دیگر از موجودیت برخوردار می باشند. اما بی آنکه این جامعه در حال تکوین و اقشار و طبفات آن از نظام های سیاسی حقوقی اخلاقی و اقتصادی خود برخور دار باشند. در کشور ما ساختارهای حقیقی و حقوقی در دست این اقشار و طبقات مدرن نیست بلکه کماکان در دست جامعه سنتی و بحصوص طبقه انگلی که جانشین اشرافیت و فئودالها گشته است بافی مانده است. و حتی حاکمیت با در دست داشتن بخش عظیمی از اقتصاد به اشکال مختلفه و اعمال ساختار های حقیقی و حقوقی قرون وسطایی به سان سد بزرگی در برابر به حاکمیت رسیدن اقشار و طبقات مترقی می باشد. از زاویه اقشار و طبقات نوین چنانچه به مسئله ساختارها و نظامهای حقوقی و سیاسی و اقتصادی بنگریم پیشبرد تحول و ترقی در ایران همانا به معنای انتظام و ساختار پذیری جامعه مدرن و انحلال ساختارهای کهن و قرون وسطایی و حانشینی آن توسط نظام ها و ساختارهای نو می باشد. چنانچه ان کار عملی شود تحول اجتماعی در ایران به فرجام خود نزدیک میگردد. از دیگر سو معنای عملی این امر بدین سان است که آن جنبش های اجتماعی که در قلمروهای مختلفه در جریانند در بستر این تحول اهمیت و ماهیت تاریخی شان مشخص می شوند. چنانکه می بینید امر تعیین مرحله انقلاب یک مسئله نظری و تئوریک و دلبخواه نیست.حال چون مرحله انقلاب دمکراتیک به منزله یک امر عملی موجود است آنگاه بعهده طبقات و اقشار ترقی خواه است که امر انقلاب خود را با دست خود به پیش ببرند. این امر برای شان صورت یک امر حیاتی و وجودی را دارد. من در اینجا میخواهم با حرکت از همین مقدمه به ضرورت ائتلاف عمل همین طبقات و اقشار بالنده در ایران بپردازم. همان گونه که از این مقدمه پیدا است ساختار پذیری جامعه نوین و در حال تکوین بدنبال خود انقلاب سیاسی و حقوقی و اقتصادی و.. را بدنبال دارد. در یک کلام برای استقرار یک نظام دمکراتیک و مترقی باید نیروهای بالنده دست در دست هم دهند و مشترکا آنرا بنا نهند. امر تشکیل یک حکومت دمکراتیک و ترقیخواه یک امر پارلمانی و رقابتی نیست که که پس از احداث و استقرار نظام رخ میدهد. ائتلافی که نیروهای ترقی خواه و بالنده بر مبنای یک میثاق و قانون اساسی با هم اکنون انجام میدهند حالت رقابتی و انتخاباتی ندارد. و باید نظر بر شرایط تشکیل نظام از این رقابتها برحذر بماند. در مرحله تشکیل نظام باید تمام نیروهای بالنده را متحد کرد و زیر یک سقف گرد آورد. در این مرحله استقرار نظام و حکومتی که ناموجود است مهم است و نه انجام رقابتهای انتخاباتی بر زیر این حکومت. بی شک جامعه در حال تکوین و آتی یک جامعه طبقاتی است. نگاه کنید به جامعه میرای کشور. این جامعه هم طبقاتی است. پس در این مرحله از تاریخ و تکامل احتماعی کشور یک جامعه طبقاتی میرود و جامعه طبقاتی دیگر جایگزین آن میشود. شاید این یک پیام تاریخی ناخوشایندی برای آن دسته از نیروها باشد که خواهان یک جامعه بی طبقه اند. جامعه ای که عاری از استثمار طبقه ای از طبقه دیگر و مبتنی بر عدالت اجتماعی است. ولی برهرحال گریزی از شرایط عملی کشور نیست و هیچ تئوری انقلابی هر قدر هم قوی و انقلابی باشد قادر به پر کردن و جایگزینی این شرایط عملی نیست. در مرحله تشکیل حکومت و استقرار آن و همانطور به هنگام حقظ آن از خطرات داخلی و خارجی دیگر محلی برای رقابت های سیاسی و طبقاتی نیست بلکه اتحاد و ائتلاف الزامی است. بیشک بر محور تلاش برای رسیدن به قدرت و حاکمیت اختلاف های سیاسی بروز خواهد کرد . باید از این اختلافات طبقاتی استقبال کرد. آیا مشی برنده این آن طبقه و حزب سلاح کار است می تواند در یک فضای دمکراتیک و در چارچوب های از پیش تعیین شده مورد مشاجره قرار گیرد. اما این اختلافات باید فضای دمکراتیک را به زیر سوال نبرد بلکه موید آن باشد. شما اگر از زاویه حکومتی که مستقر است به مسائل نگاه کنید که معمولا کشورهای غربی مورد مثال قرار میگیرند در این کشورها کارگران و سرمایه داران در یک نظام با هم در تنازع طبقاتی اند. اینکه در آتی چی پیش خواهد آمد باز بستگی به همین با هم بودن دارد. یعنی چیزی و شرایطی که ما در یک نظام و ساختار حکومتی باید در ایران پیش از همه بوجود بیاوریم. این با هم بودگی دمکراسی به مفهوم مدنی آن است. که چنانکه می بیننید مبتینی بر یک آرایش طبقاتی در جامعه بالنده است. معمولا گفته میشود اتحاد میان طبقات و افشار مترقی و بالنده بر حول محور یک جامعه مدنی عالی مانعی بر سر راه یک اتحاد و همزیستی وسیع تر با سایر اقشار و طبقات سنتی است. در جواب باید گفت در همین شرایط فعلی هم که این طبقات سنتی میدان دارند ما ها ته صفیم و تنها بازیچه و دنباله رو شان می باشیم. من امیدوارم این سلسله مراتب به سود طبقات مترقی و بالنده تغییر کند. و ما تنها در صورتی قادر به تغییر این شرایط به سود خود هستیم وقتی اتحاد نیروهای ترقی خواه را برغم اختلاف طبقاتی برای استقرار ساختارهای مدرن اجتماعی خود تحقق بخشیم. برای پرهیز از اطاله کلام اجازه دهید این مبحث ضرورت اتحاد و ائتلاف عمل میان طبقات و اقشار اجتماعی ترقی خواه را در همین جا با امید اینکه دوستان آنرا به قلم خود ادامه دهند به پایان برسانیم و به موانع سر راه را این اتحاد و ائتلاف هم اشاره ای کنیم. از موانع سر راه اتحاد و ائتلاف نیروهای ترقی خواه یکی همین که برای این یکی انقلاب سه رهبری تراشیده شده است. این پدیده رهبری به شکرانه تجارب کشوری مان شکست خورده است. ما امروزه از دمکراسی مدنی فقدان چنین هژمونی و رهبری تک طبقاتی را می فهمیم و این هم بدرستی. پس بدینسان برای این ائتلاف و اتحاد باید این دید قدیمی را پشت سر بگذاریم. این جنبش دارای هیچ رهبری نیست. امروز دمکراتیک و فرذا هم متکی به آرای مردم دمکراتیک خواهد بود. عرض کردم مشی های برنده طبقاتی همواره مورد استقبال انقلاب بوده و هستند و اما از این ما نباید یک ایدئولوژی و یک راهکرد همیشگی بسازیم. که نافی اصول دمکراسی گردد. در مورد رهبری طبقه کارگر در انقلاب دمکراتیک باید عرض کنم تا مادامیکه این مسئله به یک مشی کارا برای پیروزی انقلاب است حرفی نیست اما خود طبقه کارگر بهتر از هرکسی میداند که جامعه طبقاتی در حال تکوین یک جامعه ایدآل کارگری نیست. مسلما در چنیین جامعه ایی مشی کارای کارگری برای تحول اجتماعی مدنی ضروری است. اما احزاب کارگری بهتر می دانند که جامعه در حال تکوین و جامعه بی طبقه حهانی یکی نیستند. این انقلاب ایران را به دروازه تمدنهای بزرگ و از این راه به انقلاب جهانی پیوند میدهد. پس به مسئله رهبری طبقه کارگر باید در سایه چنین زوایایی نگریسته شود. و مادامیکه این رهبری از ساختارهای نوین و مدنی عبور کندباید جلوی آنرا گرفت. بهرحال فراموش نکنیم در نظام مستقر آرای مردم شرط است. یکی دیگر از موانع همین مسئله رهبری طبقه متوسط در جامعه سنتی است.
شاید در مراحل بسیار نخستین در عهد قاجاریه که دمکراسی و مشارکت طبقاتی از اعیان و اشراف و تجار و اصناف و روحانیت مرجع و متشرع مطرح بود در چنین دمکراسی سنتی و ارتجاعی نقش طبقه متوسط برجسته یود. در شرایط فعلی ایران بنابه تجارب تاریخی مان چنین دمکراسی عملی و به نفع منافع ملی و تحول اجتماعی نیست. طبقه متوسط و سنتی نظام دمکرایتک را فقط به همین شکل از مسالمت طبقات میشناسد. از اینرو او عبور از این دمکراسی سنتی را عبور از انقلاب دمکراتیک تلقی میکند. او سخت به فرمول انقلاب دمکراتیک به رهبری طبقه متوسط چسبیده است . همین طبقه برای پیشبرد اهداف سیاسی و رویکرد سیاسی اش منبع انواع اختلاف افکنی میان طبقات و اقشار مترقی است و به مثابه یک مانع بزرگ مردمی برای وقوع چنین اختلافی است. این طبقه گاه لیبرالها را از کارگران و گاه کارگران را از لیبرالها می ترساند. انواع سوسیالیزم های ارتجاعی و خرده مالکی از این طبقه ناشی میشنود که در پی آنند طبقه کارگر از انجام انقلاب دمکراتیک .و اتحاد با طبقه لیبرال و سرمایه دار برحذر دارند. مانع دیگر در سر راه اتحاد و ائتلاف خود طبقه سرمایه دار و لیبرال ایران هستند. مسلما نظام های آتـی کشور نظام های تاریخا به سود سرمایه داری است. اما مفهوم دمکراسی در چنین جامعه و نظامی به معنای عملی مشارکت طبقات از جمله طبقه کارگر در امور کشور است. از این امر مفهوم انقلاب مدنی منجر به استقرار دیکتاتوری سرمایه داری می شود ساختن به سود تحول دمکراتیک و پیشرد اتحاد آن نیست. در جامعه آتی رهبری لیبرالی بی معنی است. آرای مردم در چارچوب نظام مدنی و دمکراتیک تعیین کننده اند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر