۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

اقتصاد مال گاوها و خرهاست - امام خمینی - بخش پنجم



حال ما اگر این توحش ذکر شده  و سقوط اقتصادی کشور را  مدیون خمینی و دارو دسته اجتماعی اش نیستیم پس مدیون کدام گاوها
 و خرها یی هستیم؟


این مرتجعین که مبلغ عقب مانده ترین نظرگاه های اجتماعی پیرامون اقتصاد، جامعه و سیاست اند،  کشور عظیمی نظیر ایران را با آن همه منابع ثروت های طبیعی و انسانی بدنبال نخودسیاه فرستاده اند و مشتی انگل و مرتجع با افتادن به جان و مال کشور شدید ترین موانع را  در راه جهش های مادی و به طبع آن اجتماعی و سیاسی بر کشور اعمال کرده اند.


نگوییم که در منظر یک روحانی خدا باید مادیات و اقتصادیات برابر هوای جسمانی  و در  تضاد با  حال و هوای  روحانی انسان باشد و از این رو آنچه توحش و حیوان بودن است محتوای خود را مدیون جسمانیات و اقتصادیات است.

چرا که این  مزخرفات  صرف نظر از بی معنی بودنشان یک مشت آفاتی اند  که اگر از راه تسلط قشر روحانیت به جان و مال هر کشوری در هر عصر و زمانه ایی بیافتند فاتحه آن کشور و قوم خوانده شده است.

در عوض از نظر دور نیافکنیم  ایران و هر کشور دیگر دنیای امروز،  سطح تاکنونی رشد و تکامل اجتماعی، سیاسی خود را - یعنی این که اگر  چنین  کشورهای در جغرافیای سیاسی دنیا هنوز از موجودیت برخورداراند -  مدیون سلطه اجتماعی روحانیون  کشورشان نیستند.

بل که مدیون تلاش و کوشش هایی هستند که این اقوام در سطح مادی و اقتصادی در گام و قدم اول انجام داده اند و بر آن پایه امارت ها و عمارات های خود را هرباره استوار کرده اند.

 والا مانند احمق ها در گوشه  غارها خزیدن و در باره خدا و دنیا فلسفه بافی کردن مسلما آن راهی نبوده است که این اقوام طی کرده باشند و اکنون بقای شان را مدیون چنین در گوشه های حجره کز کردن ها باشند.

این اقوام برای هر آنچه اکنون هستند و یا نیستند زحمات فراوان متحمل شده اند.

رشد قوای مادی و تولیدی کشور نیازمند به ابتکارات و اختراعات است.  با سلام و صلوات  این قوا رشد نخواهد یافت. و ابتکار و اختراع مستلزم تیز هوشی، تسلط  و مهارت بر کار و.... است.

و از همه این ها مهم تر مستلزم این است که این اقوام از نظر اجتماعی به رشد و اکتساب ثروت ها و رفاه مادی خود بی اعتنا نباشند.

برای ادامه اینجا کلیک کنید

ادامه دارد...



اقتصاد مال گاوها و خرهاست- امام خمینی - بخش چهارم



بنابر این در اهمیت اقتصاد ، اهمیت اجتماعی ملحوظ است. جامعه های انسانی نه تنها برای بقاء بلکه برای ارتقاء اجتماعی خود  باید هرباره به ارتقای سطح مادی خود بکوشند.

کسانی که متوجه این قانون مندی نشده اند بر این گمانند که توگویی اهمیت اقتصاد تنها در حیطه تامین مایحتاج فزاینده مادی انسانی است و برای همین هم  در ایران امروز می پرسند چرا برای ارتقای اجتماعی کشور بایستی ایران راه اقتصادی بپیماید؟ آیا برای نیل به عدالت اجتماعی که در سطوح عالی اجتماعی ممکن است پیمودن راه اقتصادی الزامی است؟ و...


 و این در حالی است که جامعه های انسانی در مسیر  ارتقای سطح قوای مادی خود- نیروهای مولده - است که در مسیر  ارتقای سطح تکامل جامعه خود  واقع می گردند. چرا که پیوسته هر فرم جامعه با یک فرم از شیوه های اقتصادی- یک فرم از اقتصاد - در ارتباط و در هماهنگی بوده است.

از همین رو هم هرباره جامعه های کهن  که با سطح نازل تر اقتصادی در انطباقند برای حفط هستی اجتماعی خود  در برابر تحولات اقتصادی کشور ها مقاومت کرده اند و کوشیده اند به لطابف الحیل دیگران را از پیمودن راه جدید اقتصادی باز دارند.


بنابراین اقتصاد و کار فقط تامین نیاز های مادی انسانی معنی نمی دهد بل که در عین حال پیشرفت اجتماعی نیز است.

گفتیم در کنار طبیعت،  کار و اقتصاد منبع ثروت های انسانی است.

در آغاز نظر به سطح نازل شیوه های کار، سطح باز دهی اقتصاد اجتماعی به همان میزان نازل بوده است. جامعه های پراکنده اولیه با توسل به نازل ترین شیوه های کار- که در حوزه   جمع آوری  انجام پذیر می شد - حتی دارای بهره و انباشت هم نبودند و مانند بسیاری دیگر حیوانات هر زمان که گرسنه بودند به دنبال جمع آوری میرفتند.

چنین اقتصادی را ما امروزه همان اقتصاد بخور و نمیر می گوییم که جامعه کارگری دنیا از آن برخوردار است.

در چنین اقتصاد بدون بهره و انباشت،  سطح نازل اقتصاد تنها به سختی قادر به تامین نازل ترین و اساسی ترین مایحتاج کارگران است و نه بیشتر.

به عبارت امروزی سرمایه تنها کفاف  نیازهای اساسی پرسنل خود را می دهد -  پرداخت مزد ها - و نهاد  اقتصادی  بدون بهره به کار می پردازد.

و همان گونه که می دانیم در ایران امروز بسیاری از واحد های تولیدی حتی قادر به پرداخت دستمزدها هم نیستند.

به این می گویند سقوط اقتصاد کشور تا سر حد مبتدی ترین حالت ممکن که بشر در آغاز از آن برخوردار بود- یعنی توحش.

برای ادامه اینجا کلیک کنید


ادامه دارد...

اقتصاد مال گاوها و خرهاست.- امام خمینی - بخش سوم



بازگردیم به مورد تضاد اصلی میان اقتصاد ومصرف. این تضاد در حین حال دارای یک وحدتی است که ذکر آن پیرامون مبحث اقتصاد اجتماعی بی مورد نیست.

وحدت اقتصاد و مصرف در هستی است. یعنی اقتصاد و  نیازمندی ضمن تضادشان یک وجه از هستی انسانی اند. آنچه با این هستی  هرباره در تضاد قرار می گیرد-  یعنی نیستی - با  اقتصاد و مصرف هم بطور همزمان  در تضاد است.

ما  آوای  این نیستی را بخوبی میشناسیم:  فقر و فلاکت که پیوسته در کمین انسان بوده است.

و از این رو انسان و هستی انسانی  از همان آغاز  با این فقر و مرگ و ندای بی نیازی  و عدم مصرف مادی  به شکل اقتصادی و در راه ارضای نیازهای مادی در مبارزه بی وقفه بوده است.

ما می دانیم  انسان نیازمند،  در جامه دین و اعتقادات،  مرگ و بی نیازی را و به تبع آن بی نیازی مادی و اقتصادی را صورت مقدس و اعتقادی بخشیده است تا به این نحو کمبودها را به گونه ایی توجیه کرده باشد.

البته این توجیات اعتقادی که بدرقه  کمبودها، فقر و مرگ و میر بوده اند بی تاثیر نبوده اند. لاکن آن اقوامی که این را راه اصلی خود ساختند محتوم به مرگ گشته اند

مسلما بشر از آغاز می دانسته است که اقتصاد و کار در کنار طبیعت منبع ثروت جامعه است. اما ثروتی که انسان هرباره از راه کار تحصیل میکرد در تناسب مستقیم با طبیعت و شیوه های کارش  قرار داشت.

نخستین شیوه ها کار  از آنجاییکه که مبتدی اند از بازدهی چندانی برخوردار  نیستند. این شیوه ها  بیشتر کار محورند تا سرمایه محورباشند. سرمایه و یا ابزار کاردر عوض از سادگی و بدویت بسیار برخوردارند .

ما امروزه هم با همین  موارد  روبروییم که گذشتگان ما با آن روبرو بوده اند. ارتقاء سطح تکامل شیوه های کار و کوشش از تبدیل اقتصاد کار محور -  کار انسانی - به اقتصاد سرمایه محور، رشد راندمان کار، تلاش در فراغت انسان از کار وبه تبع همه این ها در سطح اجتماعی توزیع عادلانه ثروت های مادی ، کسب رفاه اجتماعی، تامین صلح و... از اهداف همیشگی انسان ها بوده است.

برای ادامه اینجا کلیک کنید

ادامه دارد...