در این مرحله زبان ، فرهنگ انسانی در حال تکوین بوده است. در یک فضایی که سطح دانش انسانی بسار نازل بوده هستی منقسم انسانی - تقسیم به مادیت و روحانیت- در محیطی از سطح نازل تکامل اجتماعی توجه انسان را متوجه نه تنها معنویات و روحیات و به این معنا روحانیت مینماید بلکه در عین حال او را به این باور سوق میدهد که معنا و روحیات نه تنها بخشی از هستی انسانی و هستی جانداران یلکه بخشی از جهان لامتناهی بطورکلی است. او با باور به این مسئله که قطب بندی میان ایندو یک پولاریزاسیون ساده نیست صرف نظر از شکل آن از این نقطه عزیمت میکند که میان ایندو قطب هم دو عالم موجودیت بهم میرساند :
1- دنیا
2- دین
دنیا در واقع صورت و عالم مادی و دین صورت و عالم روحانی و معنوی بودند. این دو عالم سازی صرف نظر از شکل آن مقدمات زیادی داشته و به همین شکل ساده و راحت بوجود نیامده و ریشه عمیق در معارف اولیه انسانی پیرامون تضاد ها دارد. یعنی انسان راه طولانی را در همان مقطع اولیه اجتماعی پشت سر نهاد منظورم هنگامی است که به عنوان جمع کننده و شکارچی میزیسته است. نخستین جامعه های انسانی جامعه های بسته و از هم جدایی اند که با کمترین ارتباط باهم بسر میبرند. در این جامعه های اولیه با کمترین نفرات حداکثر 50 نفری زناشویی عمومی بود و اصل حاکم هم مادرشاهی است. تا اینکه این نخستین جامعه ها از درون گرایی طبیعی و اولیه به بیرونگرایی مدام بالنده دست میباید و در هر مرحله بر علیه درونگرایی خود که مدام شکل عوض مینمود جنگیده و از نو وارد یک بیرونگرایی و دروگرایی دیگر شده که گفتیم تا سطح امروزی این جابجایی دیلکتیکی مدام ادامه دارد. شما باید برای فهم مطلب ذهنا خود را تا سطح نازل چنین مراحل بسیار بدوی تنزل دهید تا متوجه شوید که در این برهه از زمان انسان اولیه همه شرایط لازم برای رسیدن به باورهای دینی را داشته است. در این شرایط از حیات نه دین تولید بلکه روزمره بازتولید یافته است. دین به معنای جهان روحانی اگر هم آنگونه که وحدت وجودیان میپندارند در همین جهان تنیده باشد باز جهان مادی نیست و از آن نه تنها منفک است بلکه نقطه متضاد و مقابل آن را تشکیل میدهد. حال برگردیم به کیش مردگان و آیین مرده پرستی.. آیین مرده پرستی مادر همه ادیان و باورهای دینی است. ویژگی آیین مرده پرستی در باور بشر به جهان مردگان و ارواح مرده است. نه تنها در روند تکاملی آتی ادیان و باورهای دینی آیین مرده پرستی از تداوم برخوردار است بلکه باور به جهان مردگان کماکان باقی مانده است. همانطور که میدانید هر آغازی دشوار است. هنگامی که نخستین سنگبنای ادیان نخستین به نحو گفته نهاده شد مابقی آن در ادامه همین زیربنای اولیه تا ثریا بالا رفت. . در واقع این یک روش علمی و دین شناسانه است که در برخورد به ادیان امروزی این روش علمی از این نقطه حرکت میکند که این ادیان امروزی در یک روند تکاملی و گاه جهانی بوجود آمده اند و محصول یک پیامبر و یک فرد نبوده. برای فهم بهتره ادیان امروزی مهم این است که هر دینی در انتهای یک پروسه تکاملی جهانی مورد ارزیابی قرار گیرد. در این فرایند تکاملی هسته ها و سلولهای اولیه گاه در شکلهای متکاملتر و بعدی به حیات خود ادامه میدهند. از این جمله است همین مسئله جهان ارواح مرده. نخستین جهان رقیب و جهان دینی همین جهان ارواح مرده بود. این جهان یک جهان آسمانی که بعدها در فرایند تکاملی و دینی اختراع شد نبود. جهان ارواح مرده یک جهان زیر زمینی بود. این جهان عالمی تاریک و ظلمانی بود. بر این اساس هم برای انسانهای نخستین شب بر روز مقدم بود. در ازمنه مادرشاهی نخستین نخستین خدایان زن بودند. خدایان نخستین که بعدها در روند تکاملی ادیان به شیاطین مبدل شدند دارای صفاتی بودند که البته این صفات شیطانی خود را بعدها کماکان حفظ میکنند. در آیین مرده پرستی خدایان اولیه موجوداتی باج بگیر خونخوار و ظالمی بودند که بر حیات بشر مسلط ولذا برای ترحم شان محتاج تغذیه و توجه مادی و معنوی انسانها بودند . که از این راه آیین قربانی در راه خدایان اختراع شد که البته در سایه کیش پیران مدام شدیدا مورد تقویت قرار میگرفت. در واقع امر نخستین قشر روحانیت از دل همین پیران برخاستند. البته پیران منبع و منشای سه قشر نهایی اند
1-روحانیت
2-جنگاوران
3-مردم-صنعتگران-....
این نخستین تثلیثی است که بشر در کنار یک رابعه که متشکل از چهار کلان و جامعه اولیه بوده تشکیل میدهد. عدد 3 و جهار که برابر با 12 اند تا امروز بشر را مشایعت میکنند.
برای اختصار مطلب اجازه بدهید به یک جمع بندی ساده مبادرت ورزیم. ما اگر به این مباحث خود در روندهای معرفتی ، فرهنگی و اجتماعی ادامه دهیم پی خواهیم برد که دین و باورهای انسانی ریشه در سه عامل معرفتی ، فرهنگی و اجتماعی دارد. جهان دینی در حقیقت یک اختراع انسانی و معلول عوامل سه گانه نامبرده است. بی شک دین در فرایند تکاملی خود از اشکال ساده اولیه به مکانیزمهای پیچیده امروزی تحول یافته اند. اما در این اشکال پیجیده امروزی کماکان سلولهای اولیه باورهای انسانی زنده باقی مانده اند. دین به منزله جهانی که خالق آن انسان است در باورهای انسان مبدل به جهان خالق شده است. دین نه تنها از اینرو جهان بیگانکی انسان محسوب میشود. در دین انسان از اصل خود دور افتاده و به بیگانگی پناه میبرد . نه بهتر بگوییم دین محصول بیگانگی انسان از انسان است. از اینرو همه عواملی که انسان را از هستی خود بیگانه میکنند من بعد به سان خدایان زیر زمینی در پیدایش دین به کار مشعول میشوند. یکی از همین عوامل هم با پیدایش تولید کالایی و پول وارد مرحله جدیدی میشود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر