۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

ما به راه قرقیزها میرویم

ما به راه قرقیزها میرویم. مشکل عمده ما نظام حاکم فعلی است و این مشکل از راه تغییر نظام منتفی است. و این نظام حاکم است که ما را به راه قرقیز کشانده والا ما نه تشنه خونیم و نه تشنه حاکمیت. ما برای خودگردانی و برای فرهنگ عالی خودگردانی و برای یک جامعه مدنی عاری از حکومت و عاری از اختلاف اجتماعی هستیم. ما چنان به این هدف عالی انسانی که نوید دهنده توفق نهایی حقوق بشر و فرهنگ عالی انسانی بر سیاست است چسبیده ایم که بی نظیر است. ما مطمئنیم که روزی فرهنگ بر سیاست ، جامعه حقوقی و انسانی بر حامعه طبقاتی و سیاسی چیره خواهد شد. این اهداف عالی ما ایرانیها را با جنبش جهانی حقوق بشر و جنبش جهانی بشر برای یکتا جامعه جهانی عاری از حکومت و طبقه پیوند میدهند. اما این اهداف عالی هرچه باشند نباید در دست ناپاکان به صورت ابزاری برای سرکوب جنبش دمکراتیک فعلی ایرانیان مبدل گردند. چون این اهداف برای چنین منظوری تنظیم نشده اند. جنبش اشتراکی و نهضت مردم برای خودگردانی وسیله ای برای سرکوب جنبش دمکراتیک و ملی ایران نیستد. این تلاش بیهوده مبنی بر قرار دادن این دو جنبش در مقابل هم ، کمونیستها را بر علیه دمکراتها شورانیدن حربه بسیار دیرینه ایست و از اینروباید محکوم گردد. کمونیستها مخالف جنبش دمکراتیک و ملی ایران نیستند و برعکس آنها جنبش دمکراتیک و ملی ایران را در راستای اهداف خودگردانی و جامعه عاری از حاکمیت میبینند. چرا که کمونیستها در پی آن نیستند اهداف خودگردانی خودرا وسیله ای برای توجیه حاکمیت قرون وسطایی و جابجایی نظام سیاسی در ایران نمایند. بلکه برعکس راه رسیدن به اهداف عالی خودگردانی و جامه عمل پوشیدن جامعه مدنی و فرهنگی را در جابجایی نظام سیاسی در ایران و استقرار دمکراسی که خود نوعی حاکمیت اما حاکمیت عالیتری است میدانند. من تکرار میکنم برای رسیدن به ایرانی با سیستم عالی خودگردان که در آن احترام به حقوق یکدیکر در ما ایرانیها نهادینه و فرهنگی شود، به ایرانی عاری از نظام سیاسی ما ایرانیها باید مقدمات دمکراتیک آنرا فراهم کنیم که همانا در سرنگونی رژیم حاکم و دمکراتیزه کردن نظام سیاسی کشور است. به عبارت دیکر بدون دمکراسی در ایران کمونیستها بدانند که ول معطلند و سیستم خودگردانی نهادینه و فرهنگی نخواهد شد که هیچ بلکه بربریت و توحش فراتر از این خواهد شد که هست. رژیم ایران مقدمه ساز سیستم خودگردانی نظیر جوامع بلژیک ، سویس و ..... نیست بلکه برعکس این رژیم ایران با سیر قهقرایی کشور آنرا به ورطه سقوط و توحش هدایت میکند. این دمکراسی در کشورهای نامبرده بوده که سیستم خودگردانی را در این جوامع نهادینه کرده است نه یک رژیم فاشیستی. راه ما از اینرو راه انقلاب و راه قرقیزستان است
مطلب دیگر که در واقع همان مطلب اول از زاویه دیگر است مسئله جنبش حقوقی و مدنی در نظام حاکم کنونی است. چنانکه معرف حظور همگان است اهداف یک جنبش حقوقی اهدافی درازمدت اجتماعی و به عبارت دیگر اهداف فرهنگی و غیر سیاسی هستند. نظر به به اینکه یک جنبش حقوقی فرا حکومتی است از همینرو جنبش حقوقی یک جنبش حهانی و همگانی است. جنبش حقوقی در پی نهادینه کردن و به این معنی فرهنگی کردن اهداف خود در سطح جهانی و از جمله در ایران است. جنبش مدنی و حقوقی از آنجایکه یک جنبش سیاسی نیست پیوسته مورد توجه کمونیستها بوده که در واقع یک جنبش حقوقی و غیر سیاسی اند. کمونیستها در کلیه کشورها در پی کسب قدرت سیاسی نیستند. آنها مخالف حاکمیت سیاسی و برای یک حامعه حهانی بدون سیاست مبارزه میکنند. مسئله عدالت اجتماعی یک مسئله سیاسی و اقتصادی نیست بلکه یک مسئله حقوقی است. انقلاب کمونیستی در واقع یک انقلاب حقوقی است. اما نه تنها کمونیزسم بلکه ساده ترین اهداف یک جنبش مدنی و حقوقی در ایران از راه یک انقلاب سیاسی و دمکراتیک ممکن و عملی میشوند. این مطلبی است که میخواهم در اینجا بر آن تاکید کنم. جنبش حقوقی و مدنی که یک حرکت دراز مدت اجتماعی میباشد و از اینرو اهداف سیاسی مشخصی را دنبال نمیکند با این وجود نیازمند یک ظرف سیاسی مناسب و دمکراتیک است که رژیم فعلی ایران آنرا عرضه نمیکند. کساانی که به جنبش مدنی و اهداف غیر سیاسی آن چسبیده اند فراموش میکنند که این جنبش در مراحل مقدماتی و همگانی اش یعنی در مرحله ای که این جنبش در ایران از موجودیت برجوردار است همراه یک جنبش سیاسی و دموکراتیک است که به منزله یک حنبش سیاسی جنبش مدنی را در دل خود پذیرفته و قانونی میکند. محصول این جنبش سیاسی حاکمیت دمکراتیک و ملی در ایران است. از دیدگاه یک جنبش سیاسی و دموکراتیک و نه یک جنبش حقوقی و مدنی رژیم ایران در خدمت جنبش مدنی نیست. از این زاویه اگر به رژیم ایران نگریسته شود نظام فعلی آن نظامی نیست که در دل آن جنبش مدنی و حقوقی رشد و توسعه نماید. البته این طبیعی که این ادعا نه از سوی جنبش مدنی بلکه از سوی یک حنبش سیاسی علم شود که رژیم ایران را به چالش کشیده است. از نظر سیاسی و دمکراتیک این حذف جنبش دمکراتیک مردم ایران است که سعی شود با وام گیری از جنبش مدنی یک جنبش سیاسی و دمکراتیک را که اهداف سیاسی دنبال میکند را از میدان بدر نمود. من تاکید میکنم جنبش سیاسی و دمکراتیک جنبش مدنی و حقوقی را که سیاسی نیست درک میکند و تحقق اهداف سیاسی خود را مغایر اهداف جنبش مدنی و حقوقی نمیداند. بلکه برعکس آنرا در راستای اهداف جنبش مدنی تلقی میکند. از دیگر سو جنبش مدنی و حقوقی نباید در دست هیچ سیاستی از جمله رژیم مستبد حاکم مورد بهره برداری سیاسی قرار گیرد. جنبش مدنی در هیچ نظامی ابزاری برای توجیه حاکمیت سیاسی آن کشور نسیت. و در ایران ما این جنبش نباید به ابزاری برای توجیه حاکمیت فعلی و وسیله ا ی برای رد آن جنبشی سیاسی مبدل گردد که هدف خود را سرنگونی رزیم ایران قرار داده است. در اینکه جنبش سبز پیرو اهداف دمکراتیک باید باشد ظاهرا همه یک صدااند. پس بیهوده سعی نکنیم جنبشی را که رژیم حاکم را به چالش کشیده به یک جنبش مدنی و حقوقی دراز مدت و فرهنگی مبدل سازیم البته با این هدف که اپوزیسیو ن سیاسی را از میدان بر نماییم و در خدمت رژیم قرار گیریم و نه اینکه به جنبش مدنی خدمت نماییم.


این یاداشت در ردیه نوشته آقای بهرام حسن زاده نگاشته شده که بدوا بصورت کامنت بوده که پس از اصلاح در اینجا منشر میشود. برای نوشته آقای ب. حسین زاده به آدرس زیر مراجعه شود. متشکرم

http://www.facebook.com/notes/daneshjooyan-sabz-iaub/bhrm-syn-zdh-i-m-bh-rh-qrqyzh-nmyrwym/410524833759

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر