۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

ایزوله از نیروهای اجتماعی راه رهایی ممکن نیست

  ایزوله و مجرد از نیروهای اجتماعی - و در این جا به اختصار نیروهای ترقی خواه و مدرن کشور مد نظر است -  و فقط با اتکاء به   اندیشه با هدف جستن یک راه عقلانی  ما قادر به یافتن راه حل سیاسی و یک نظام سیاسی متناسب با شرایط کنونی کشور که پاسخ گوی معضلات سر بر فلک کشیده آن باشد، نیستیم. در یک کلام راه حل سیاسی و اجتماعی فلسفه بافی و اندیشه بافی نیست.

بی  شک آن هایی که پای نیروهای اجتماعی نظیر کارگران، سرمایه داران و طبقه متوسط نوین را به میان می کشند نیمی از راه را به ما نشان می دهند.

هیچ شکی نیست  از این سه نیروه هیچ یک به تنهایی توانانی رهایی ایران از دست افریده ارتجاع ، واپس گرایی، مکتب گرایی، فرقه بازی و.... را ندارند.

هر راه تنهایی که این نیروهای ترقی خواه پیش روی ما می نهند نظیر دیکتاتوری پرولتاریا و یا دیکتاتوری بورژوازی و یا دیکتاتوری طبقه متوسط  راه به جایی نخواهد بود و با هر توجیه ایی پاسخ گوی نیازهای زمانه در کشور نیست.

اما حسن این دیکتاتوری های  سه گانه  و نامبرده در بالا در این است که هریک حداقل نیمه راه را به ما نشان می دهند. منظور از نیمه راه یعنی پرهیز از یک راه عقلانی و فیلسوف منشانه و در عوض روی آوری به راه های سیاسی و اجتماعی برای حل معضلات سیاسی و اجتماعی است.

وشما اگر به این دیکتاتوری ها- من برای سهولت آنها را به اصطلاح رایج اما غلط به این گونه دیکتاتوری می خوانم -  که از زمانه پیش در کشور مطرح بوده اند بنگرید متوجه خواهید شد وجه مثبت در همه این راه ها هرباره  تکیه بر این و یا آن نیروی اجتماعی و ترقی خواه برای حل معضلات کشوری و لشکری بوده است.

به نظر من راه درست کنونی در پسرفت از دستاوردهایی که ما در این زمینه داریم نیست بل که بر عکس  ما باید وجه مثبت این دیکتاتوری های سه گانه دیروزی را که همانا در کلیت تکیه بر نیرو های اجتماعی بطور کلی است را  مبدل به وجه مثبتی برای راه دمکراتیک امروزی آن کنیم

این تبدیل در واقع  همانا در دمکراتیزه کردن مشارکت نیروهای اجتماعی سه گانه در  عمل در ازای ایزوله سازی از نیروهای اجتماعی و جستجوی راه های غیر اجتماعی و سیاسی و به اصطلاح فلسفی و عقلانی برای مسائل غیر عقلانی و فلسفی یعنی برای مسائل و مشکلاتی است که عمدتا مربوط به همین سه نیروی اجتماعی و ترقی خواه در کشور می شود و اگر هم نمی شود آنگاه حل کلیه مسائل سیاسی و اجتماعی کشور از راه تامین منافع این سه نیروی اجتماعی ممکن می گردد.

الغرض راه حل در دمکراتیزه کردن آلترناتیو سیاسی و اجتماعی در ازای انتلکتوالیزه کردن و ابستراکت کردن هرباره آنها و فرار از نیروهای اجتماعی و ترقی خواه  با آن منافع حتی متضاد شان می باشد

به عبارت دیگر در عوض بستن چشم های خود بروی واقعیت نیروهای اجتماعی سه گانه و سپردن خود به وادی عقلانیت و فلسفه که سرآخرش این است که ما نمی دانیم کدام راه را باید طی کرد و. یا این که بهترین راه جمع بست همه راه هاست و از این آشفته فکری های اندیشمندانه و فیلسوف منشانه در این است که تکیه بر نیروهای اجتماعی را ازدست ندهیم و آنرا از شکل یکجانبه و تک طبقاتی گذشته به فرم دمکراتیک امروزی درآوریم.

اینقدر منفی بافی نکنیم. مثبت نگری راه رهایی است!

اینقدر نگوییم: کدام بیاید مهم نیست. مهم این است این برود. این اندیشه درستی نیست. اگر صحیح بود کشور به چنین وضع وخیمی دچار نمی شد. این منفی بافی است. مثبت نگری راه رهایی است.

مثبت نگری  در این رابطه یعنی خود بیگانگی را کنار نهادن و وارد صحنه مبارزه اجتماعی شدن. یعنی خود را آلترناتیو ساختن. یعنی این گفتن:

ما هستیم. ما مردمیم!

منفی بافی را کنار گذاشتن و خود مطرح سازی در عرصه سیاسی و اجتماعی یعنی مسئولیت را بدست گرفتن. یعنی بلوغ سیاسی نشان دادن. یعنی زیربناهای یک جامعه مسئول و بر آن پایه حکومت مردمی را ریختن.

این مردم باید  هرباره احزاب سیاسی شان را فرا بخوانند و وارد عرصه سیاسی کنند و نه بر عکس. عکسش این است که مانند وضعیت کنونی این احزاب سیاسی اند که یا جدا از مردم عمل می کنند و یا بیهوده فراخوان مردمی  برای حرکت صادر می کنند. روز قیام تعیین می کنند و غیره.

از قدیم در این رابطه گفته اند : کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

نه خدا  و نه شاه هیچیک دادرس ما نتوان خواهند بود.

عیب بزرگ مملکت ما که بسیاری از دلسوزان و ناظر سیاسی و اجتماعی به شکلی عنوان کرده اند پشت صحنه بودن نیروهای اجتماعی و متقابلا به نسبت پیش صحنه بودن افراد و گروه ها و احزاب سیاسی است.

البته نباید تقابلی ما بین این دو ایجاد کرد. احزاب و فعالین باید باشند اما در رابطه معضلی که ما داریم باید توجه داشت که تعیین کننده هرباره نیروهای اجتماعی کشورند.

نکته دیگر در همین رابطه که با مثبت نگری همراه است این است که مثبت نگری در پی ثبت و اثبات و استوار و اقامه کردن است. این گفتمان که:  ما می دانیم چه نمی خواهیم - نفی کردن - اما نمی دانیم چه می خواهیم، ثبت کردن - کار نشد.

از عده ایی مردم که نمی دانند و نمی توانند و نمی خواهند بدانند بگذریم نیروهای بالنده و ترقی خواه و مردمی باید بدانند، باید بخواهند و باید مثبت نگری کنند والا پیوسته همین آش خواهد بود و همین کاسه.

بدیهی است در این راه موانعی وجود دارد. یکی از این موانع این است که به موازات شکست مردم  ترقی خواه ایران در برپایی یک نظام لیبرال و دمکراتیک و غلبه مرتجعین و مستبدین بر انقلاب مردمی بر علیه سلطنت ، از همان فردای این نظام ارتجاعی و واپس گرا که حامی منافع مرتجعین در شهر و روستاست ما سلطنت طبان را داریم که خواهان اعاده نظام سلطنتی هستند.

در سایر کشورها هم که انقلاب شد وسلطنت به زیر افکنده شد به همین نحو بوده که این ها به موازات تلاش نمودند نظام سلطنتی را باز گردانند  و حتی در برخی از کشور نظیر فرانسه برای مدتی هم موفق بوده اند.

اما در کشور ما این ها از عاملین مسدود نگه داشتن راه مثبت نگری شده اند. این ها پیوسته نوع نظام آتی : جمهوری و یا سلطنت را مسکوت گذارده اند و محول به رای و رفراندم مردم کرده اند و بر این پایه پیوسته این اندیشه را ارائه و گسترش داده اند مهم نیست که کدام در پی می آید: سلطنت و یا جمهوری ،  مهم همواره این است که ولایت برود.

اندیشه اصلی این منفی نگری سیاسی و مجهول نگه داشتن فعلی نوع نظام جمهوری و یا سلطنت  لشکرکشی از انبوه توده های بی هویت سیاسی است. یعنی در واقع تکرار تراژدی خمینی و رهبری کاریسماتیک ارتجاع سنتی است.

القصه از این منبع مرتب یک منفی نگری سیاسی و مجهول سازی و راز آمیزی سیاسی پیرامون نوع نظام آتی در راه بوده است که برنیروهای ترقی خواه اجتماعی است که بر این شیوه غلبه کنند و با مثبت نگری به آن میدان بیشتر ندهند.

در این رابطه مهم منبع شناسی آفات سیاسی است و سپس  با مثبت نگری مقابله با آن است.

نتیجه:

الغرض بر نیروهای  اجتماعی و ترقی خواه است که وارد صحنه سیاسی شوند. این نیروها باید "اندیشه های" سیاسی را در شکل مطالبات اجتماعی وارد صحنه کنند. این نیروها پایه های مدرنیته اند و مدرنیته را این ها روزی در کشور به فرجامش خواهند رساند والا در پشت سر این نیروها و بدون اطلاع این مردم تنها با اتکاء بر احزاب سیاسی  در پس درهای بسته با نظارت  از ما بهتران کار به جایی نخواهد رسید که لا اقل آینده روشنی برای این نیروها به ارمغان آورد.

از قدیم گفته اند: صلاح خویش خسروان دانند. به امید پیروزی و سرافرازی ایرانی مترقی، آزاد و دمکرات