۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

کارگران و انقلاب صنعتی و ضروت برپایی نظام لیبرال دمکراتیک در کشور

در حالی که بخشی از سیاستمداران بورژوازی لیبرال - بورژوازی صنعتی و نوین-   نگاه خود را متوجه طبقه متوسط و همراهی و ائتلاف عمل با آن کرده است، جای دارد که جامعه کارگری یعنی کارگران صنعتی  کشور - که ما آنرا من بعد برای سهولت کلام  پرولتاریا می خوانیم - با اتخاذ مواضع  خود را به عنوان وزنه مهم و نادیده انگاشتنی انقلاب آتی و برپایی نظام لیبرال دمکراتیک ایران مطرح نماید.

این که بورژوازی لیبرال متحد طبیعی خود را از میان طبقه متوسط گزیده است سنت نوینی نیست. شاید بهتر باشد پرولتاریای ایران به این مهم توجه کرده  و به سهم خود توجه خود را متوجه طبقه متوسط کشور نماید و به سهم خود بدنبال متحدانی طبیعی از میان طبقه متوسط کشور باشد.

از نظر من اتخاذ چنین تاکتیکی در فردای برپایی نظام لیبرال دمکراتیک کار اشتباهی نیست.

اما خرده ایی که به این دسته از بورژوازی لیبرال وارد است  این است که چنین  تمایلی که توامان با نادیده انگاشتن پرولتاریای ایران است  زمانی ابراز می شود  که ما هنوز در راه استقرار نظام لیبرال دمکراتیک در کشوریم و هنوز چنین نظامی وجود خارجی ندارد و لذا برای بر پایی چنین نظام اتحاد و ائتلاف عمل همه نیروهای ترقی خواه اعم از

پرولتاریا
طبقه میانی نوین
بورژوازی لیبرال

الزامی است.  لذا در چنین شرایطی اشتباه خواهد بود که ما عمدا و سهوا این و یا آن نیروی اجتماعی را  به هر عللی از دایره ائتلاف و اتحاد برای برپایی لیبرال دمکراسی حذف کنیم.

لیبرال دمکراسی در کشور نظامی سیاسی است که بر پایه سه نیروی اجتماعی در بالا نامبرده شده برپا می گردد. این نظام سیاسی  گفته شده یعنی لیبرال دمکراسی است که نظام رهبری کشوری و لشکری است.

نفش پرولتاریا ایران مانند دو نیروی اجتماعی دیگر در چارچوب همین نظام رهبری کشور معین می گردد. در چارچوب این نظام رهبری است که پرولتاری ایران هرباره از راه نظام پارلمانی و انتخاباتی در تلاش خواهد بود به تنهایی و یا در ائتلاف عمل با دیگر نیروهای اجتماعی نظام قدرت سیاسی را  آن خود کند و مهر خود را بر روند سیاسی و اداری کشور بکوبد.

نظر به این سیاستی که پرولتاری ایران اتخاذ کرده و شفافیتی که در ابراز آن نشان می دهد در همین راستا است که اعلام می دارد هرگونه تلاش در حذف نیروهای ترقی خواه اجتماعی بسود انقلاب لیبرال دمکراتیک ایران نیست.

درهمین راستا است که خاطر نشان می سازد برای عملی سازی لیبرال دمکراسی آن نیروهای سه گانه اجتماعی  که با هم در یک کشتی نشسته اند بهتر است از هم اکنون به پای یک تعهد و پیمان اجتماعی بروند.

در این قرارداد اجتماعی باید نیروهای سه گانه استقرار نظام سیاسی و اداری و حفظ آنرا در برابر مخالفین داخلی و خارجی متعهد شوند.

نظر به مخالفت های داخلی و خارجی باید این نیروهای سه گانه در نظر داشته باشند صرف نظر از موقعیت های اجتماعی ، صرف نظر از درجات فقر و ثروت و...متعهد می شوند انقلاب صنعتی  را به فرجام و نظام سیاسی کشور را در خدمت اهداف انقلاب صنعتی، رفاه عمومی و.. قرار دهند.

در راستای همین پیمان اجتماعی و تاریخی است که نباید از یاد برده شود که در چه شرایط سختی این نظام با مساعی همه نیروهای برپاشده است.

در روند انقلاب و تحول اجتماعی واقتصادی که در سایه نظام لیبرال دمکراتیک انجام می پذیرد  همواره باید به ویژگی انقلاب و برپایی لیبرال دمکراسی در کشور توجه شود و این امر خودخواهی ها این و یا آن گروه اجتماعی را از پیش محکوم می کند.

در همین راستا بورژوازی لیبرال باید نه تنها به طبقه میانی و نوین بل که به سهم و نفش پرولتاریا در استقرار نظام لیبرال دمکراتیک توجه ویژه مبذول دارد.

ما در ایران نظر به عقب ماندگی هرگز موفق نخواهیم شد انقلاب صنعتی  در سایه نظام لیبرال دمکراتیک را به فرجام برسانیم مگر این که به شرایط ویژه کشوری و انقلاب پی برده باشیم.

ایران تنها زمانی راه رشد صنعتی را به فرجام خواهد رساند که از نظر اجتماعی نیروهای که این رشد صنعتی را به فرجام می رسانند تا پایان فرآیند به هم متعهد باقی بمانند. این که در پایان این فرآیند و در چند نسل آتی چگونه شرایطی پیش خواهد آمد و تاریخ مصرف این پیمان اجتماعی فرا خواهد رسید نکته دیگری است.

اما تا زمانی که این پیمان اجتماعی تاریخا معتبر است و تاریخا عملی است پیمان شکنی و  پایمال کردن حقوق یکدیگر باید شدیدا محکوم شود.

بورژوازی ایران باید بداند که برای این پرولتاریا که متعهد شده است او نه تنها ثروت هایش را مدیون اوست بل که از همین نیروی اجتماعی و مساعدت اوست که او زمانی به چنین اعتبار اجتماعی و حتی سیاسی رسیده است. لذا ایجاد این معرفت در این بورژوازی که به پرولتاریای ایران مدیون است و تامین رفاه او در هرباره دولتی که بروی کار می آید باید یک اجبار و یک اصل در این تعهد اجتماعی باشد.

ما باید از همین رو  در قرارداد اجتماعی مان وجود همیشگی یک دولت رفاه را به عنوان یک اصل کتمان ناشدنی در تحت هیچ شرایطی باشد وارد قانون اساسی کشور کنیم.

راه ویژه ایران برای رشد و توسعه صنعتی نه تنها در یک دولت رفاه ه دائمی و اساسی شده است بل که در این است که ایران بدون مداخله دولتی در امر پیشرفت و توسعه صنعتی قادر به فرجام انقلاب صنعتی نیست. این را باید بورژوازی لیبرال بیذیرد که این راه ویژه ایران است که بخشی از سرمایه های کشور در دست بخش خصوصی نباشد.

چنین امری پدیده تازه ایی نیست. کشورهای بسیاری به چنین راه ویژه در شرایط جنگی روی می آورند و ما بهتر است از پیش نظر به شرایط ویژه انقلاب مان  در شرایط صلح روی آورده و آنرا نهادینه کنیم.

معنا و مفهوم این مداخله دولتی این است که بدون رهبری نظام سیاسی کشور امر انقلاب صنعتی به فرجام نخواهد رسید و نظام سیاسی باید در طول این فرایند پشتیبان سرمایه ها و صنایع ایرانی  از راه سیستم گمرگی مناسب  و...باشد

برخلاف پندار واهی  بخشی از سرمداران همین بورژوازی طبقه متوسط یکدست نیست و تقسیم به  دو بخش سنتی و مدرن می گردد. نباید فراموش کرد نه تنها بورژوازی و پرولتاریا بل که هم طیقه متوسط  و میانی  در یکشور گذار از انبوهی از لایه هایی تشکیل یافته است که نه سنتی و نه مدرن بل که میان ایندو در گشت و گذار می باشند.

پرولتاریای ایران برخلاف تزلزلی که بخشی از بورژوازی در قبال جمهوری نشان می دهد نظام جمهوری را تنها نظام سیاسی و حکومتی مناسب برای آتی کشور برای عملی سازی لیبرال دمکراسی تلقی میکند.

پرولتاریا ایران در این راه در پی تمکین به خواهشهای عقب مانده بخش  سنتی طبقه متوسط ایران با هدف همراه سازی او نیست.

از همین رو نظر به ایده آل های سیاسی که از لیبرال دمکراسی دارد جمهوری را بهتر نظام سیاسی و نوح حکومتی برای کشور می داند.

ما شیفته کاپیتالیسم صنعتی و آزاد نیستیم. توسعه آن یک ضرورت تاریخی در کشور است!

ما شیفته کاپیتالیسم صنعتی و آزاد نیستیم. توسعه آن یک ضرورت تاریخی در کشور است! من از تکرار این موضوع خسته نمی شوم. چرا که آن مناسبات اجتماعی و به تبع آن آن نظام اجتماعی و سیاسی که از این کاپیتالیسم در کشور حادث می شود به هستی مناسبات و نظام های اجتماعی و سیاسی کهن در کشور پایان داده و قوای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی لازمه برای فاز های عالی تر اجتماعی که پیوسته با عدالت اجتماعی توامان می باشند فراهم خواهد کرد.


بر همین اساس است که من این را جزئی از مبارزه علیه نظام های کهن اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در کشور می بینم که همواره از فرجام این ضرورت تاریخی که کاپیتالیسم صنعتی و آزاد نام دارد  گفته شود و بر روی آن اصرار و پافشاری گردد.

به عبارت معکوس این ارتجاع و این نظام های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی کهن در کشور، و همچنین  و بطور عمده این کاپیتالیسم سنتی، قرون وسطایی، تجاری و رانتی و بوروکراتیک و نظامی است که  به دو شیوه کلی در پی آن است که ممانعتی عملی را که  در برابر انقلاب صنعتی  و تبعات اجتماعی و سیاسی اش ایجاد کرده را با  اشاعه توهمات پیرامون عدم ضروت تحول صنعتی در کشور توامان سازد. این دو شیوه عبارتند از


  • حربه دین و بر اساس آن انتشار توهمانت پیرامون  اقتصاد  و جامعه اسلامی که  در واقعیت امر همان اسلامیزه کردن نظام های کهن اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که ما عملا تجربه آن را داریم
  • استفاده ابزاری از  سوسیالیسم های شکست خورده و ارتجاعی و عقب مانده، نظیر سوسیالیسم فئودالی، سوسیالیسم خرده مالکانه و سوسیالیسم دینی و....

مجموعه این ارتجاع در حال کوک کردن فقط یک ساز می باشد و آن این که انقلاب صنعتی و تبعات و عقوبات اجتماعی و سیاسی که می دانیم لیبرال دمکراسی است ضرورتی برای فرجام آن در کشور وجود ندارد.

برای این که این اندیشه ارتجاعی را اشاعه دهد همان گونه که گفتیم تنها در پی ماستمالی کردن نظام های کهن اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور با ماست دین و اسلام و شیعه نیست.

از این بابت دستشان رو شده است و در این  جا هیچ نیازی نیست که به این بپردازیم آنه اقتصاد و جامعه و آن نظام حکومتی که تحت نام اسلام و دین به خورد ما می دهند در عمل و واقعیت چگونه نظامی است. برای این منظور به نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مسلط و حاکم بر کشور نگاه کنید که از قرون میانه کشور باقی مانده و در سایه ارتجاع اسلامی اسلامیزه گشته است.

این ها همان نظامات عقب مانده ایی اند که از واهمه انقلاب صنعتی، و عقوبه سیاسی  و اجتماعی آن یعنی لیبرال دمکراسی چنین در حجاب اسلامی پنهان شده اند.

این ها همان نظامات عقب مانده تاریخ کشورمان هستند که از ترس حربف تاریخی لباس تقدس به تن کرده اند و با به میان کشیده ارتدوکسی و... سعی نمودند به ممانعتشان در برابر تحول صنعتی کشور رنگ و لعاب دینی ببخشند.

اما آنچه که کمتر به آن پرداخته شده آن انواع سوسیالیسم های ارتجاعی و حتی تخیلی اند که در سراسر کشور از سوی مرتجعین در گشت و گذارند و ممانعت عملی از انقلاب صنعتی، توسعه کاپیتالیسم آزاد و استقرار لیبرال دمکراسی در کشور را با رنگ و لعاب سوسیالیستی و عدالت خواهانه به خورد ما می دهند.

من در این جا روی سخنم با این انواع سوسیالیسم های ارتجاعی و تخیلی اند.

جوهره اصلی این سوسیالیسم ها صرف نظر از درجات رادیکالیته و درجات خیال پردازی و ... در یک چیز خلاصه می شود و آنهم ارتجاع و پیشگیری از انقلاب صنعتی و عقوبات لیبرال دمکراسی آن.

همه این ها یک ساز را کوک می کنند و آن این که ضرورت انقلاب صنعتی  با پیامدهای لیبرال دمکراتیک آن در کشور به پایان رسیده است.

همه این ها فقط دارند  این را به خورد ما می دهند: انقلاب صنعتی با عقوبه لیبرال دمکراسی اش در کشور نباید به فرجام خود برسد چرا که این مرحله در نطفه اش کهنه، از مد افتاده، تاریخ مصرفش گذشته، بی فایده و ... گشته است.

 شالوده ایی که استدلال همه این سوسیالیسم ها بر آن استوار می باشد، ساده است  و آن این که:  انقلاب صنعتی در کشورهای صنعتی مرحله ایی است که به پایان رسیده و در آن نقاط وارد عصر انحصارت گشته است. ما شاهد این پایان پذیری هستیم. از این رو ایران نباید  مرحله ایی را به فرجام برساند که در کشورهای صنعتی به پایان رسیده و در مرحله جدید صنعتی کردن وارد فازهای عالی تر گشته است.

این ها می گویند: مرحله صنعتی هرباره و در هر کشور تنها توسعه دهنده روابط میان بورژوازی نوین و پرولتاریاست. این مرحله پرولتاریزاسیون را گسترش خواهد دارد. توامان با توسعه کاپیتالیسم آزاد و رقابتی - کایپتیالیزاسیون - به فقر روزافزون و انباشات سرمایه ها در دست بورژوازی خواهد افزود.

به دنبال این روندهای اقتصادی و اجتماعی آنگاه نظام سیاسی کشور به لیبرال - دمکراسی متمایل خواهد شد. لاکن این لیبرال دمکراسی و در پایه اش آن نظامات اجتماعی  واقتصادی که انقلاب صنعتی به همراه خواهد آورد به هستی نظام های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کهن کشور که از دیرباز به ما به ارث رسیده اند پایان خواهد داد و این به معنای فروپاشی حیات ملیون ها انسان ایرانی است.

این ها به ما می گویند: ای کاش همه این ها برغم همه عقوبات شومی که برای ما ایرانیان به همراه دارند شدنی بود. امر انقلاب صنعتی به علل موانع خارجی ممکن نیست. و از دیگر سو ممکن نیست چون عصر وقوع و فرجام چنین انقلاباتی به پایان رسیده است. به غرب نگاه کنید. این روند های تکاملی و اجتماعی به زوال رسیده اند. پیروی از الگوی های غربی رشد و تکامل صنعتی یعنی پا گذاردن در مسیر غربی و در مسیری که سرانجام آن برپایی نظام هایی است که ما فرسودگی آن ها را و لذا بیهودگی شان را از همین کشور مان و از همین حالا نظاره گریم.

این ها  همه چکیده این مهملاتی است که به مغر این ارتجاع خطور می کند.

نتیجه این خزعبلات ارتجاعی:

  • انقلاب اسلامی
  • انقلاب سوسیالیستی

یعنی دوانقلاب محافظه کارانه، ارتجاعی، خیال پردازانه، که هرباره با این هدف انجام و مطرح می شوند که  جلوی حرکت  تاریخ  و تکامل در ایران مسدود کنند تا از آن روندی در کشور جلوگیری کنند که به زعم این ها مشابه اش در کشورهای غربی به ابتذال رسیده است.

یعنی به عبارت دیگر عین این می ماند که به کودکی گفته شود که بهتر است همین حالا سقط کند چون نظر به پیران روزی فرسوده و ساقط خواهد شد.

بعنی برای جلوگیری از انقلاب صنعتی و عقوبه های سیاسی و اجتماعی آن بهتر از این نمی شد با فشار به مغز های ارتجاعی چنین استدلاتی را ابداع کرد که ما باید جلوی روند تکاملی و اجتماعی خودمان را بگیریم چون آنها که از ما پیشترند به ما نشان میدهند که راهی که ما می رویم به کجا ختم میشود.

خوب براستی به کجا این راهی که ما می رویم ختم میشود؟

درغرب انقلاب صنعتی دوم و عظیمی آغاز شده است. کشور های صنعتی و توسعه یافته توامان با انقلاب صنعتی جدید وارد عصر امپریالیسم و  کاپیتالیسم فراملیتی و ... شده اند. کاپیتالیسم در این کشورها با  پشت یر نهادن مرحله رقابت آزاد با تکیه بر انقلاب صنعتی جدید در پی ادغام جامعه های ملی در یک جامعه فراملیتی و قاره و فراقاره ایی است و ما؟

ما گرفتار در چنگال ارتجاع در همان گذار از مرحله کاپیتالیسم مرکانتلیستی و عقب مانده قرن 16-18 اروپایی هنوز که هنوز است سرگرم این هستیم که آیا فرجام این گذار به صنعتی و کاپیتالیسم آزاد بسود ما است و یا نه؟

خوب ما این عقب ماندگی و درجا زدن را مدیون چه مغزهایی می باشیم؟

شما بفرمایید این کدام مغرهای خشکی است که ما را  چنین سرگرم اسلام و انواع و اقسام مکاتب ارتجاعی از سوسیالیسم نموده است؟

آخر این هم شد استدلال که ما در تاریخ درجا بزنیم و مدام شاهد این باشیم که غربی ها تاریخ و رشدشان را پشت سر شان گذاشته و کهنه  کرده اند و ما در حاشیه  تاریخ شان نشسته و داریم مدام با تکیه به اسلام و سوسیالیسم های ارتجاعی هی نق بزنیم که این غربی ها  این و آن مرحله شان فرسوده و پشت سر گذاشته اند؟

این غربی ها  با فرسوده کردن مراحل تاریخی و رشد و تکامل اجتماعی شان  نه تنها از مضرات هر مرحله چیزی نصیبشان شده  بل که از فواید آن هم بهره مند شده اند.

 اما ما چی؟ مایی که در حاشیه تاریخ شان مانده ایم و از سر دولتی ارتجاع مان کارمان شده تنها نگاه کردن و نصیبی که هرباره می بریم تنها از مضرات مراحل تاریخی است که آنها هرباره فرسوده می کنند و کهنه اش را به ما نشان می دهند؟

آیا کافی نیست با این طرز نگرش های عقب مانده و ارتجاعی در مسند عقب مانده اجتماعی مان درجا بزنیم  و مرتب با یک بدبینی تاریخ به روند تکامل اجتماعی بشریت چنین آه و ناله کنان خود را به ذلت و خواری محکوم کنیم.

کافی است! بس کنید!
 انقلاب صنعتی دوم و عظیم دیگری شروع شده است که دستاوردهایش باردیگر نصیب غربی ها شده و مضرات آن دامن ما را خواهد گرفت، اگر نجبیم.

در انقلاب عظیمی که آغاز شده همه کشورهای توسعه یافته و صنعتی دیروز به سطح کشور های توسعه یافته و در حال صنعتی شدن امروز سقوط کرده اند. این فرصت را غنیمت شمرده و نگذاریم ارتجاع داخلی و امپریالیستها ما را با چنین خرعبلاتی از دین وسوسیالیسم های ارتجاعی که مانند طاعون به جان و روحمان انداخته اند سرگرمان کنند. اینها ما را سر کار گذاشته اند. همین امروز بیدار شوید که فردا دیر است.