۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

زمان انتخاب : رضا پهلوی دوم


یک موردی را که پیروان نظام پادشاهی در مباحثاتشان با پیروان جمهوری پیوسته به آن اشاره دارند و برای رد استقرار جمهوری در ایران اقامه می کنند شرایط اجتماعی عقب مانده و به تناسب آن سطح نازل شعور سیاسی و اجتماعی بخش قابل توجه ایی از اهالی کشور می باشد. این خوب است که این ها به این نحو اقرار می کنند که اساس پادشاهی بر چه شرایط اجتماعی و شعوری اهالی هرباره اتکاء دارد و این درحقیقت تمجید غیر مستقیم ایشان از نظام جمهوری است.






اما در مورد پادشاهی رضا پهلوی دوم در ایران نظر به موردی که پیروان او در خصوص سطح نازل اجتماعی و فرهنگی ایرانیان اظهار می دارند باید یک نکته ایی را من اضافه کنم. توجه شما را من به این ترتیب به سطح بالای ارتجاع و توامان با آن خیانت و مزدوری برای دول خارجی جلب می کنم که در کشور ید طولایی دارد. به نظر من در چنین زمینه سیاهی نظام سلطنت در ایران برای ابتلا به خیانت و ارتجاع ضعیف ترین نظام و تشکیلات اداری است که می تواند ایرانی ترقی خواه و استقلال خواه برپا کند.



بنابر این بر حسب اتفاق همان علل اجتماعی و فرهنگی را که پهلوی دوستان هرباره در رد نظام جمهوری در ایران مطرح می نمایند بهترین عللی هستند که چرا ما در ایران به یک نظام مردمی و جمهوری نبازمندیم که چنان سازماندهی شده باشد که مو لای درزش نرود و جا برای خیانت فردی و ارتجاع باقی نگذارد و این به این نظر من نظام جمهوری است و نه نظام پادشاهی در ایران.






من به بدی  پهلوی  کنونی نمی اندیشم. به وعده هایی که کنون مقام ایشان به ما هرباره می دهند فکر نمی کنم. به نسل آتی و بیدار کنونی نمی اندیشم...دغدغه من همواره پس از این پهلوی است. یعنی زمانی که یکی از دخترانشان- چون فرزند ذکور ندارند - مقام پادشاهی را برعهده گیرند و نسلی که درد های نسل کنونی ما را  ندارد، بیاید و خائنینی که به تدریح در حول دربار و... جمع شده اند وارد کارشوند....

 پیروان محمدرضا شاه در وصف این شاه می گویند که او در آغاز مستبد نبود. استبداد او پس از وقایاع سیاسی، ترور به مقامش، وقابع جبهه ملی و حزب توده و... شروع به پیدایش نهاد. اتفاقا همین استدلال را هم پیروان نظام جمهوری اسلامی در باره خمینی و فرقش با خامنه ای اقامه میکنند. این ها می گویند این گروه ها بودند که نظام را به خشونت هدایت نمودند و اساسی ترین فرق خمینی و خامنه ای در همین کاربرد خشونت قابل توجیه و بدون توجیه است. اتفاقا همین مباحث و استدلات در توجیه دیکتاتوری را ما در زمان جانشینی همین پهلوی خواهیم داشت یعنی زمانی که نسل آینده شاهد استقرار دوباره دیکتاتوری شد که این بار باز از آستین سلطنت پهلوی بیرون زده است.


باید نیروهای اجتماعی ترقی خواه کشور وارد میدان سیاست شوند

حذف نیروهای اجتماعی ترقی خواه از صحنه سیاسی کشور هدف اصلی همه استبداد ها و دیکتاتوری ها بوده است. خلاف جریان این رود شنا کردن به این معنا است که  نیروهای اجتماعی ترقی خواه کشور اعم از کارگران صنعتی، کارفرمایان صنعتی و طبقه میانی نوین وارد میدان سیاست شوند.

از این رو بر گروه ها و احزاب و افراد ترقی خواه است که به این مهم توجه کنند و بر موانعی  که بر سر این راه وجود دارد فائق آمده  سعی کنند که هرباره این نیروهای اجتماعی کشور به جای احزاب و گروه ها و افراد مطرح شوند.

نباید فراموش کرد قدرت نیروهای اجتماعی قوت احزاب و گروه ها و افراد مربوط خواهد بود .

ما برای استقرار نظام آزاد و دمکراتیک نه تنها به فعالیت کنونی نیروهای اجتماعی ترقی خواه کشور نیازمندیم بل که در فردای همین استقرار که از راه اکتیویته این نیروها تنها ممکن می شود ما باردیگر به حضور هرباره این نیروهای اجتماعی در صحنه حیات کشور نیازمند خواهیم شد.

مردم سالاری و حاکمیت مردم تنها در سایه حضور مردم در صحنه سیاسی واجتماعی کشور ممکن می شود.

برای این منظور باید از هم اکنون نیروهای اجتماعی ترقی خواه کشور برای استقرار و حفظ نظام آزاد و دمکراتیک به فعالیت فراخوانده شوند