۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

اندر باب مصونیت ساختار حقوقی و الزام تغییر ساختار حقیقی



von Farhad Vakof, Freitag, 14. Mai 2010 um 13:48
پنج سال پیش از این سال وقتی دولت نهم معلوم الحال مهندسی شد جریانی پای گرفت که حیات ننگین آن در چارچوب نظامی ننگین تر از آن هنوز تا امروز پایدار مانده است. فلاسفه در این باب میگویند هرآنچه واقع است مطلوب نیست مثال واقعیت دولت احمدی نژاد و نظام جمهوری اسلامی و هرآنچه مطلوب است واقع نیست مثال خوب خودتان بهتر می دانید تمام آرزو ها و رویاهای شیرینی که در انتظار آنید روزی واقعیت بیابند.
اما از مشخصه های برجسته این جریان معلوم الحال که بزودی پنج ساله میشود یکی همین تخریب و تضعیف ساختار اجرایی کشور است که در قالب مفهوم حقوقدانی آن تضعیف ساختار حقیقی کشور و نظام نام دارد. فرا موش نکنیم این نظامی که این کهنه پرستان در آن جای دارند یک نظام و بنا به ارث رسیده به این آقایان است که با خون و دلی که ملت شریفه در طول تاریخ رفرم و مبارزه علیه اشرافیت قاحار و برای نظام مدرنیته و نظام عدل نمود توانست به تدریج به آن دست یابد و اینها تیشه بدست گرفته و آهسته آهسته در پی انهدام آن بنا می باشند. یکی دیگر از مشخصه های اصلی این دولت اعمال خشونت و توهین و ترور روز افزون و علنی است. ایندو مشخصه دست بدست هم داده و به قول فرنگی ها کارکتر اسپسیالی برای این متشرعین عتیقه ایجاد کرده است.
اما جالب تر از این جریان حاکم وجه مکمله آن در جانب دیگر نوکران نظام شرعی است. یک عده از این نوکران و خادمان درگاه ولایت فقیه در قالب عبارات پر طمطراقی نظیر الزام تغییرات ساختار حقیقی و حفظ ساختار حقوقی در یک اقدام واکنشی در برابر این جریان حاکم دست زده و با سپردن ابتکار عمل بدست آنها پارچه کهنه ای از دوره 60 بدست گرفته و با عمده سازی دولت آحوندی نژاد در صدد بر آمده اند تمام مبارزات ملت در طول دهه 70 و 80 برای تغییر و اصلاح ساختار حقوقی نظام را رشته کنند.
واقعیت اما شرایطی است که در بر بستر آن ایندو جریان مکمل هم موفق می شوند چنین حملات ناجوانمردانه ای را علیه جنبش اصلاح قانون اساسی و ساختار حقوقی کشور متوجه گردانند. همانگونه که مستحضرید پس از به بن بست رسیدن حرکت اصلاح قانون اساسی و ساختار حقوقی کشور که اکنون این جریان را آقای کروبی و نویسندگان پنج نفری بیانیه از جمله آقای سروش کمابیش نمایندگی میکنند در برابر ملت شریفه تنها دو را قرار داشت

1- ادامه حرکت و تکمیل آن با حرکت اصلاحات از پایین
2- تسلیم
حرکنی که در پنج پیش با نام دولت نهم بر سر کار آمد چنانکه می دانید با میان کشیدن اسلحه عدالت اجتماعی و مبارزه علیه اشرفیت در پی آن بر آمد فقرای کشور را وسیله گردانیده و آنها را بر علیه شهروندان مدنی طالب آزادی و روشنفکران مرفه رویارو قرار دهد و تحت عنوان نان شب به از آزادی مرفهین با شگرد رویارویی طبقات و گل آلود کردن آب جریان رفرم ساختار حقوقی نظام را از صحنه سیاسی کشور بیرون کند. البته تیر خلاصی را این جریان رها کرد و اما قبل از اصابت به هدفی که فرسنگها با آن فاصله داشت جریان مکمل و واکنشی به میدان فرستاده شد که تیر خلاصی را دو قبضه کند. این جریان مکمل پدیده پیجیده ای نیست. پشتبانان آن جریان موسوم به راست میانه به رهبری آقای رفسنجانی ریئس نظام تشخیص مصلحت و دیگر عضو برجسته آن آقای موسوی نخست وزیر اسبق نظام و ریاست برکنار شده فرهنگستان ایران می باشند. از دیگر پشتیبانان پرو پا قرص این جریان تکمیلی نهضت آزادی ایران به رهبری فرد معلوم الحالی به نام ابراهیم یزدی است. این جریان واکنشی برای تکمیل تیر خلاصی جریان ورشکسته اصلاح قانون اساسی و ساختار حقوقی کشور به رهبری خاتمی که هم اکنون هم به این آقایان پیوسته به عرصه سیاسی کشور فرخوانده شده است و گفتیم هدف آن سپردن ابتکار عمل سیاسی بدست جریان حاکم و دنباله روی البته به شکل مخالفت خوانی از این سیاست جاری است. فرمول ساده ای این حضرات برای ملت تهیه کرده اند: در شرایط شکست جنبش اصلاحات ساختار حقوقی و در شرایطی که دولت آحوندی نژاد ساختار اجرایی را تضعیف و برای نیل به اهداف خود متوسل به خشونت بی سابقه می شود عمده وظایف ملت در مبارزه با این جریان بوده و وظیفه فعلی و مبرم ما ترجیح اصلاح ساختار حقیقی بر ساختار حقوقی و اجرای قانون اساسی کشور است که مدام از سوی دولت قانون شکن نادیده انگاشته می شود. همین. نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. این آقایان پس بدینسان عیب کار را در قانون شکنی در طول این پنج سال می بینند و نه در نظام حقوقی کشور که در عرض این 31 سال زیر بار مشقتبار آن ملت رنجیده از نظام در طی جنبش اصلاحات قانون اساسی سالهای هفتاد در پی آن برآمد آنرا بطور مسالمت آمیز و از بالا اصلاح کند و شکست خورد بلکه مشکل اصلی نظام وجود خاطیان از قانون اساسی کشور و بد معرفی کردن آن به مردم می باشند ،که در مثال دولت نهم و دهم متبارز می شوند. این یعنی به مفهوم دیگر آب پاکی بر روی دولت های قبلی و بروی رهبری نظام و قانون اساسی شرعی آن ریختن.

به منظر من ملت شریف ایران باید صلاح خود را در خود داند. اینکه در اینجا حقایق وارونه می شوند مسئله غامضی نیست. حتی کی است که نداند حساب جنبشی انتخاباتی که بعد ها سرکوب شد از حساب این حضرات جدا است. روند بعد از انتخابات نه آن طور که این آقایان فکر می کردند پیش رفت. برای فهم این مطلب نگاهی کنید به مصاحبه ابراهیم یزدی با دویچه وله در پیش از انتخابات. او حساب این را که رهبری جانب احمدی نژاد است را نمی کرد:

ابراهیم یزدی: به نظر نمی‌رسد که مجموع حاکمیت، بویژه جریان راست افراطی که امروز قدرت بالاتر را در دست دارد، در مورد انتخاب مجدد آقای احمدی‌نژاد به توافق رسیده باشد. البته طبیعی‌ست که رهبری در ایران در میان این فراکسیون‌های مختلفی که در گروه‌های راست وجود دارد، به گونه‌ای رفتار بکند که تا آخرین لحظه، آن نظر نهایی و قطعی خودش را نشان ندهد، و بگذارد خود این پیامدها رفتارهای اقتصادی آقای احمدی‌نژاد، اثرات خودش را ظاهر بکند. ولی من تردید دارم که آقای خامنه‌ای در نهایت بخواهد از کاندیداتوری آقای احمدی‌نژاد حمایت بکند.


ما دیدیم که چنین نشد و این رهبر این غائله را ایحاد که تاکنون جریان دارد و در محاسبات این حضرات نمی گنجید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر