۱۳۹۳ مهر ۱۹, شنبه

ماشین و انقلاب صنعتی پسا ماشین

maintenant tu sais pourquoi on se bat
notre idéal bien plus qu'un reve
un autre monde on a pas l'choix!
HK et les saltimbanks

حالا ميدوني چرا مبارزه ميكنيم
آرمان ما خيلي فراتر از يك روياست
جهاني ديگر ! راهي جز اين نداريم


ماشین از این نظر در کانون توجه های من قرار دارد چرا به این نظرم انقلاب صنعتی نخست- به اختصار انقلاب ماشین و مکانیزاسیون - از موجبات اصلی آغاز دوران جدید می باشد.

 می دانیم آنچه سرانجام منجر به آغاز فرآیند انقلاب ماشین شد، خود یک فرآیند کم و بیش طولانی از پیشرفت فنی و تکنولوژی پیشا ماشین بود. همان گونه که انقلاب صنعتی کنونی - اتوماسیون- از دل فرآیند ماشین پدیدار شد، به همان گونه هم ماشین از سینه فرآیند طولانی تغییرات در صنایع دستی حاصل گشت.

ماشین موجد روابط اجتماعی جدید نبود. اما با این وجود دوران ساز شد. سرمایه داری پیش از ماشین وجود داشت اما ماشین فصل . نوینی را در هستی این روابط اجتماعی از قبل موجود یعنی سرمایه داری گشود.

همان گونه که ما اکنون می بینیم که اتوماسیون فصل جدیدی را در هستی سرمایه داری موجود دنیا گشوده است.

آنچه که پیشتر بخشی از دنیا را  و به همراه آن کلیت  روابط  جهانی  را دیگرگون  ساخت ،  پس ماشین و به همراه آن فصل جدید در سرمایه داری جهانی بود. و حالا هم آنچه که با اتوماسیون  مرتبط است، فصل نوینی است در هستی سرمایه داری جهانی.

برای سرمایه داری ماشینی، از پیش تغییر و تحولات بسیاری در ساختار سرمایه داری صنفی نیاز بود. به همان گونه برای سرمایه داری اتوماتیک کنونی، تغییرات بسیاری در سرمایه داری صنعتی صورت پذیر گردید. پیدایش امیریالیسم و سرمایه داری انحصاری در واقع حاصل همین عصر گذار از سرمایه داری صنعتی به سرمایه داری اتوماتیک و کنونی است.

پس آغاز عصر امپریالیسم و به همراه آن اتوماسیون، تازه در راه  است.

نکته ای که در پیرامون مرحله جدید فنی- اتوماسیون - مطرح است، از قرار زیر است:

مرحله جدید در هستی سرمایه داری و در هستی تکنولوژی  یه چه سمت و سو خواهد رفت؟

من هیچ شکی ندارم که  این مرحله جدید  فنی و اجتماعی،  یک مرحله مقدماتی از   آغاز یک دوران جدید اجتماعی است:دوران اشتراکی.
 اما تا دوران جدید باید بسیاری چیزها در عرصه جهانی تغییر و تحول یابند.

حذف کار انسانی و تبدیل آن به مدیریت و نظارت ساده انسان بر روند اقتصادی در قله این روند کم و بیش طولانی به  سوی تشکیل یکتا جامعه اشتراکی و جهانی واقع است.

امپریالیسم در این مرحله جدید، امپریالیسم تر از گذشته خواهد شد. انحصارت و سلطه مالی به اوج خود خواهند رسید. همراه با آن جهان به سوی یک دو قطبی گری و یک ساختار اجتماعی دو قطبی رهنمون خواهد گشت. تضاد میان کارگران جدید وامپریالیستها روز افزون شدیدتر از گذشته خواهد شد.

اما براستی خط قرمز این روند جهانی کدام خواهد بود؟

برای پاسخ به این پرسش باید به روند  معکوس  میان رشد تکنولوژی  از یکسو و ازسوی دیگر   لذا بیکاری انسان کارگر در نتیجه رشد تکنولوژی و اتوماسیون نظر دوخت.

ایده آل نظری از روند رشد تکنولوژیک و اتوماسیون، نابودی آن روابط اجتماعی است که با رابطه میان کارگر و سرمایه دار همراه است: یعنی سرمایه داری و در ازای آن پیدایش بورژوا هایی که با هم به مبادله می پردازند.

اما کدام مبادله؟

آن مبادله ای که در روند هرچه امیریالیسم تر شدن سرمایه داری، رو به نابودی است؟

پس در پایان این خط  مبادله گران چندانی نیستند که مبادله  جهانی را سر پا نگاه دارند. در پایان این خط  نه کار برای کارگر وجود دارد و نه مبادله برای مبادله گران و به عبارت دیگر تولید کنندگان.

پس در پایان این خط این پرسش بطور گلوبال برجسته تر از گذشته می گردد:

نظم نوین جهانی و به همراه آن روابط اجتماعی نو.

چرا که رشد تکنولوژی به حدی رسیده که روابط اجتماعی پیشین: سرمایه داری،  دیگر مانند گذشته قادر به ادامه حیات نیست.

سرمایه داری با همه انعطاف فنی و تکنولوژیک، با همه انعطاف ساختاری و تشکیلاتی،  در اوج پیشرفت فنی و تشکیلاتی لاجرم سقوط خواهد کرد وهمه بشر جهانی را در برابر این پرسش کلیدی قرارخواهد داد

 یا  یکتا جامعه اشتراکی و جهانی و یا نابودی بشریت جهانی. راه سومی وجود ندارد.