۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه
پیرامون دین - 4
در این بخش از صحبتهامون "پیرامون دین" قبل از تداوم مباحث در اطراف سکولاریته اجازه میخواهم یک مقدمه سازی کوتاهی داشته باشم که به تفهیم هرچه بیشترمبحث سکولاریته یاری میرساند. اگر یادتان باشد در آغاز بحث پیرامون دین ما اشاره ایی به دوگانگی هستی انسانی داشتیم. انسان در واقع هم مادی و هم ذهنی است. آنچه ما در اینجا ذهنیت مینامیم فلاسفه آز آن به نام روح نام میبرند. این روح فلاسفه و ذهنیت ما در عمل دوگانه است. در مجموع خواهیم داشت که بشر از یک تثلیث ترکیب یافته است. این تثلیث از دیده دین پنهان نمانده و در دین هم منعکس شده است. این تثلیث عبارتند از : جسم ، احساس و عقل. در دین معمولا این بخش احساسی بطور مونث نمودار میشود. مبحث پیرامون این سه گانی انسانی کم نیست. اما من در اینجا برای جلوگیری از اطاله کلام ار آن تنها به مطالبی که در ارتباط با بحث ماست اشاره میکنم. بخش مونث انسانی یعنی آنچه در دین از آن به اسامی مختلفه نظیر میترا مریم نام برده شده در واقع از ابر زن در انسان محسوب میشود. جسم در عمل حکم فرزند و عقل در حکم پدر و احساس در مقام ابر مادر و یا مادر بزرگ و لات عربی تجلی میکرد. دین در واقع عنصر مونث دیگر و عنصر چهارم بود. که با ماه سمبلیزیره میشد. در حالیکه خورشید خانوم سمبل احساس بود. این خورشید و ایر زن و یا مهر ایرانی - آریا مهر- را در جانب حسم شیطانی و زمین دنیوی قرار میدادند. البته او از جانب عقل کل بسوی جسم ارسال شده بود. بهر حال زنانگی و شیطانیت، مار و رود، زیرزمین و سیاهی ... اینها همه باهم بودند. عقل سرخ آتش یعنی آذر و یا آذوروان و امرداد بود و دی و یا اردی بهشت و یا شهریور نخستین فرزند عقل سرخ آتشین در آغاز یک شیطان و سپس در برادر تنی و دوقلویش به مقام یزدان پاک رسید که پادشاهان خود را با آن مقایسه میکردند و بهمن و یا مهر ویا خرداد همان خورشید و ومهر بود و اسفند ، تیر و یا آبان، ناهید و ماه و آب نماد دین اتلاق میشدند. اما ارتیاط این تفاصیل با بحث ما در اینه که احساس این یار دیرینه جسم سمبل عشق و شهوت این ابر زن کم مورد پرستش نبود. در دین عرفانی و صوفیانه عشق و احساس راه رسیدن به عقل اتشین و کل تلقی میگشت. دین صوفیانه مخالف روش فلسفی و عقلی معرفت الهی بود. دین صوفیانه در واقع دین لائیک در مقابل فلسفه سکولار و عقلی بود. اما از آنجایکه فلسفه با جسم و تجربه محشور و نطفه گذاری شده بود ، از اینرو عقلیون و حکما صوفیان را اهل سماع و رقص؛ عشق و وجد بودند را متهم به روش ماتریالیستی میکردند و به فلاسفه نسبت میدادند. اما انچه محرز است صوفیان صاحب فرهنگ در پی روشهای هنری و احساسی بودند تا بدنبال روشهای علمی و عقلی. صوفیان خرد و عقل که در دست متشرعین به ایزار مصلحت اندیشی و عافیت جویی میدل شده بود را تحقیر میکردند و دین راستین را نه میتنی بر تعقل و حرد یا اندیشه بلکه مبتنی بر اعتقاد یعنی احساس و الهام و هنر ... میداننستد. دین صوفی پس بدینسان یک دین لائیک بود که فلسفه سکولار و غیر دینی را رد میکرد. بنابر این ما در همین امروز هم برای شناخت دین لائیک از دین غیر ایدئولوژیک باید همین معیار عقل و خرد تشرع و یا محک احساس و هنر صوفیانه را باید در دست بگیریم و ایندو رو از هم تشخیص بدهیم. دین گرایان و طرفداران دین ایدئولوژیک تا امروز بر خلاف جانبداران دین لائیک در پی عقلی کردن دین متشرعه هستند. در واقع کاربرد واژه خرد جمعی ، خود را خردمند نامیدن و از این حرفها کلیه از جانب متشرعین است نه از سوی دین لائیک و عرفانی.. دین لائیک اهل جان و جانان است و متشرعین ریاکار و دینباره اهل خرد و عقل و محاسبات. صوفیان قلم بدست نمیگرفتند و نمینوشتند و صوفی حقیقی کتابی از خود ندارد. در واقع این مسئله کتاب و نگارش در آغاز وجود نداشت. و بیشتر از جانب دین مکتبی و متشرعه ابداع شد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر