بی شک بنیان های عصر جدید که عصر پسا مدرن و عصر امپریالیسم خوانده می شود در یک دوران گذار از عصر نو به عصر پسامدرن در اوایل قرن گذشته نهاده شده است.
۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه
آغاز عصر امپریالیسم و دوره دوم از انقلاب در صنعت - انقلاب انفورماتیک
بی شک بنیان های عصر جدید که عصر پسا مدرن و عصر امپریالیسم خوانده می شود در یک دوران گذار از عصر نو به عصر پسامدرن در اوایل قرن گذشته نهاده شده است.
ما از انقلاب اجتماعی چه می دانیم؟ - قسمت دوم
قسمت دوم:
در این قسمت نگاهی می افکنیم به مفهوم انقلاب اجتماعی از دیدگاه غیر پرولتری یعنی از دیدگاهی که از رادیکالیته برخوردار نیست. این نگرش در حقیقت همان نگرش معمولی و رایجی است که بیشتر می شناسیم.
در این نگرش پایه همان است که نگرش رادیکال و پرولتری از آن مایه میگرفت یعنی انقلابات اقتصادی اجتماعی و سیاسی بدنبال هم می آیند.
اما با این تفاوت که مفهومی که از انقلاب در هر زمینه ارائه میشود حائز معنای رادیکال نیست.
در این نگرش هریک از مراحل تاریخی از آغاز تاکنون در تبدیل خود همراه با یک انقلاب بوده است. در این نگرش درواقع انقلاب همان تبدیل یک مرحله تاریخی به مرحله عالی تر آن است.
بر اساس این نگرش، مراحل تاریخ اجتماعی انسان به مرحله های زیر تقسیم میشوند:
1- مرحله اشتراکی
دوران مدنیت تا کنون
2- مرحله بردهداری از فلاحت
3- مرحله فئودالیته از فلاحت
4- مرحله پیشا مدرن و صنعتی
5-مرحله مدرن و صنعتی
6- مرحله پسا مدرن و صنعتی
در مورد مرحله فئودالیته از فلاحت و مرحله پیشا مدرن صنعتی نکتهای است که توجه تان را به آن جلب می کنم.
در این رابطه باید توجه داشت این دو مرحله یعنی مرحله فئودالی از فلاحت و مرحله پیشا مدرن صنعتی در واقعیت امر متعلق به یک دوران تاریخی میباشند که معمولاً آن را دوران قرون وسطی می خوانند.
یعنی درواقع در دوران قرون میانه مرحله پیشا مدرن صنعتی آغاز و فرجام می گیرد. آغاز مرحله مدرن صنعتی در واقعه پایان مرحله فئودالی و قرون وسطایی در شهر و روستا و آغاز عصر جدید است که مدرنیته نامیده میشود.
رابطه مرحله فئودالی فلاحت با مرحله بردهداری از فلاحت همان رابطهای است که میان مرحله مدرن صنعت و مرحله پسا مدرن صنعتی وجود دارد.
از همین رو همانگونه که برخی فئودالیسم در فلاحت را به منزله یک مرحله مستقل تاریخی نمی شناسند به همانگونه هم در نظر آنها مرحله امپریالیستی و پسا مدرن صنعتی یک مرحله مستقل تاریخی نیست بل که جزئی از همین مدرنیته امروزی است.
از نظر من اما مرحله پسا مدرن صنعتی که با انقلاب انفورماتیک آغاز گردید یک مرحله تاریخی مستقل میباشد که من آن را مرحله پسا مدرن صنعتی نام می نهم. باید توجه داشت که میان این مراحل تاریخی از مرحله اشتراکی آغازین تا مرحله پسا مدرن، درتبدیل یک مرحله به مرحله دیگر دوران گذاری از تبدیل یکی به دیگری وجود دارد.
برای روشنتر شده بیشتر مطلب اسامی این دوران های گذار آورده میشود
دوران گذار دوران اشتراکی به دوران برده داری-1
2- دوران گذار بردهداری به دوران فئودالیته
3- دوران گذار از فئودالیته به دوران مدرن
4- دوران گذار از عصر مدرن به عصر امپریالیسم
5- دوران گذار از عصر امپریالیسم به دوران اشتراکی جهانی
برای روشنتر شدن بیشتر مطلب نمونههایی عرض می کنم.
در اروپا بطور مثال دوران گذار از عصر فئودالیته به عصر نو از 1500 میلادی آغاز گردید و تا انقلاب صنعتی طول کشید. باید توجه داشت مرحله پیشا مدرن صنعتی در اروپا از 1300 میلادی شروع میشود. پس از دو قرن حیات مرحله پیشا مدرن صنعتی یعنی همان مرحله فئودالیته و قرون وسطایی از صنعت و به این معنا سرمایه داری، از 1500 تا انقلاب صنعتی در قرن 18 طول کشید.
مثال دیگر می آورم. دوران گذار از عصر نو تا به عصر امپریالیسم در همان اروپا از پایان قرن 19 شروع گردید و تا آغاز انقلاب انفورماتیک ادامه یافت. در همان دوران گذار بوده است که جهان به خود دو جنگ جهانی بزرگ تجربه نمود که همین اروپاییها راه انداختند.
آغاز انقلاب انفورماتیک پس از جنگ جهانی دوم درواقع آغاز یک انقلاب فنی و اقتصادی بزرگی است که پیامد آن همان انقلابهای اجتماعی و سیاسی متناسب با این انقلاب اقتصادی و فنی است.
من آغاز انقلاب اقتصادی و انفورماتیک را آغاز عصر امپریالیسم یعنی پایان دوران گذار از عصر نو به عصر پسا مدرن و آغاز عصری میدانم که برخی آنرا عصر فئودالیته صنعتی میخوانند که در بسیاری جهات شبیه همان مرحله صنعتی و صنفی در عصر فئودالیته و عصر قرون وسطی می باشد.
جمعبندی:
در یک جمعبندی از آن دو نگرش رادیکال و متعارفی متوجه میشویم که موضوع این دو نگرش همان تاریخ اجتماعی انسان از زوایای گوناگون است.
در یک نگرش رادیکال تاریخ تکامل اجتماعی انسان تنها به سه دوران کلی تقسیم میشود
1- تاریخ اشتراکی اولیه
2- تاریخ مدنیت
3- تاریخ اشتراکی جهانی
در این نگرش کل تاریخ مدنیت و به عبارت دیگر مدنیت در کلیت آن یعنی تاریخ تغییر و تکامل انسان به جامعه اشتراکی جهانی. از این زاویه مدنیت یعنی، استثمار انسان از انسان، یعنی حاکمیت انسان بر انسان، یعنی تغییر مدام ابزار تولیدی و اقتصادی، یعنی تغییر مداوم در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ….
از این نگرش کلی سرمایه های اقتصادی انسان به سه شکل حفظ و نگه داری میشوند و به عبارت دیگر سرمایه داری – نه به مفهوم رایج بل که به مفهوم داشتن سرمایه – به سه نوع است
1- سرمایه داری اشتراکی اولیه
2- سرمایه داری مدنی
3- سرمایه داری اشتراکی جهانی
اینکه میان این سه دوران از سرمایه داری دوران گذار یکی به دیگری وجود دارد در این نگرش هم پذیرفته میشود.
در نگرش غیر رادیکال دوم ادوار تاریخی و لذا دوران های گذار یکی به دیگر کثیرالعده تر و متنوع تر میباشد.از سوی دیگر در این نظر متعارفی سرمایه داری به مفهوم خاص آن آورده میشود. به این معنای خاص سرمایه داری عبارت است نه داشتن سرمایه بطور عام بل که داشتن سرمایه های صنعتی در دست عده ایی با هدف بهره کشی از کار مزدوری.
در این معنای خاص از سرمایه داری که رایج است، دو نگرش از هم متمایز می شوند.
1- دسته ایی سرمایه داری را با آغاز انقلاب صنعتی برابر می نمایند
2- دسته دیگر آغاز سرمایه داری را در عصر فئودالیته می دانند.
در ادامه در این نگرش همانگونه که میبینید روابط اجتماعی و به تبع آن جامعه های تاریخی به شکل رادیکال آن مطرح نیستند.
بر همین اساس از این زوایه حرکات، انقلابات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی بیشتر از زوایه مدنی و غیر رادیکال آن مطرح میباشد.
ما از انقلاب اجتماعی چه می دانیم؟ - قسمت اول
قسمت اول :
علی القاعده انفکاک انقلاب اجتماعی از انقلاب اقتصادی و انقلاب سیاسی ممکن نیست. اصولاً چنین است: انقلاب اقتصادی به انقلاب اجتماعی و انقلاب اجتماعی به انقلاب سیاسی منجر می شود.
حال این انقلاب اجتماعی چیست؟
معمولاً در ارتباط با انقلاب اجتماعی از حرکت اجتماعی سخن به میان می آید. که پیرامون آن تا کنون چنین گفته شده است : حرکت اجتماعی عبارت است از آن حرکتی انقلابی که هدف خود را نابودی آن روابط اجتماعی در سطح جهانی قرار داده است که هرباره مبتنی بر استثمار انسان از انسان و به طبع آن مالکیت غیر عمومی بر سرمایه های اجتماعی می باشد.
چنین انقلاب و حرکت اجتماعی در واقعیت امر در راستای انقلاب اقتصادی به وقوع می پیوند. از همین رو گفتهاند که بدون مهیا بودن پیش شرط های اقتصادی و به این معنا عینی و مادی انقلاب اجتماعی هیچ انقلاب اجتماعی ممکن پذیر نیست.
بر این اعتبار در سطح جهانی انقلاب اجتماعی متکی بر عالی ترین مدراج انقلاب اقتصادی و فنی استوار است. زمانی که تغییرات و انقلاب اقتصادی و فنی بشر به عالی ترین مدارج خود نایل گردد به تبع آن زمینههای مادی و اقتصادی انقلاب عظیم اجتماعی در سطح جهانی فراهم می گردد.
این اندیشه از همین رو سببی بوده است که گفته شده است : انقلاب اجتماعی راه انداختنی و ساختنی نیست. به عبارت دیگر انقلاب جهانی در ارتباط مستقیم با اراده ما قرار ندارد.
از سوی دیگر انقلاب اجتماعی منجر به یک انقلاب سیاسی خواهد شد. مفهوم این انقلاب سیاسی عبارت است از محو حاکمیت انسان بر انسان و به این معنا محو دولت و عمومی کردن و بی قید و شرط سازی اداره سیاسی.
تا اینجا تعاریفی که ما از انقلاب اجتماعی داشتیم تعاریفی بوده است که در عصر نو از سوی جامعه کارگری ارائه شده است.
حسن این تعاریف در این است که اولاً تعاریفی از انقلاب اجتماعی و به تبع آن حرکت اجتماعی ارائه میشود که کارگری و به این معنا پرولتری است.
بر پایه تعاریف تاکنونی چنان که دیدیم گفته میشود کلیت مدنیت یعنی از بدو بردهداری تا کنون – از تاریخ باستان تا کنون رابطه اجتماعی مسلط ظالمانه و منقسم به دو گروه اجتماعی بالا دست و پایین دست بوده است.
بر این پایه چنین نتیجه گرفته میشود از آنجائیکه که آغاز بردهداری و دیگر مراحل اجتماعی پس از آن تاکنون در تناسب با سطحی از تکامل اقتصادی بوده است در نتیجه یک انقلاب عظیم اقتصادی و فنی پایههای یک انقلاب عظیم اجتماعی یعنی شالوده های مادی و عینی پایان بخشی رابطههای اجتماعی متضاد و منقسم ریخته می شوند.
در این تعریف کارگری و پرولتری از انقلاب اجتماعی ما به یک رادیکالیته عظیمی مواجه هستیم.
در این نگرش کلیت رابطههای اجتماعی ظالمانه صرف نظر از مراحل تکاملی آن مد نظر و مورد تهاجم قرار می گیرد. و از طرفی دیگر رفع این مناسبات اجتماعی ظالمانه کنونی منوط به درجات عالی انقلاب فنی و اقتصادی میگیرد و سرانجام محو دولت و حاکمیت انسان بر انسان است که محو آن پیشبینی می گردد.
در خصوص این نگرش از انقلاب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی – نگرش پرولتری – دقیق اگر شویم متو,جه خواهیم شد که کلیه مراحل تاریخ اجتماعی انسان به سه گروه تقسیم میشوند
1- دوران اشتراکی اولیه
2- دوران بیعدالتی مدنی و میانی
3- دوران اشتراکی نهایی
شکل حرکت تاریخی در این نگرش تاریخی دایره ایی نیست بل که مارپیچی است اما حرکت دوار را در خود نهفته دارد با این تفاوت که نقطه نهایی همان نقطه نخست در یک حرکت دوار نیست بل که مانند حرکت مارپیچی در فراز نفطه آغازین واقع میشود.
به عبارت دیگر دوران اشتراکی نهایی همان دوران اشتراکی اولیه انسانی نیست. بل که گرچه از نظر کیفی یکسان اما بر خلاف دوران اشتراکی اولیه متکی بر عالی ترین مدارج تکامل فنی و اقتصادی است.
برای روشنتر شدن بیشتر این حرکت مارپیچی عرض می کنم. شما برای ادراک بیشتر موضوع باید چنین تصور کنید که چنانچه در دوران اشتراکی اولیه تا مرحله بردهداری و آغاز مدنیت و
اِسکان یافتگی از مولفه های این دوران اشتراکی، کثرت و پراکندگی جامعه های بشری با بر خورداری از سطوح نازل دستاوردی های فنی و کار بوده است در دوران اشتراکی نهایی با به هم پیو.ستن و در هم آمیختن ارگانیک همه جامعه ها در روند تکاملی خود در یک جامعه واحد جهانی تنها یک جامعه در سطح جهانی از موجودیت برخوردار بوده که خارج از آن هیچ جامعه دیگری وجود ندارد.
یعنی به عبارت دیگر در نتیجه تکامل اجتماعی و انقلاب اجتماعی عظیم انسانی چنان جامعه ایی در سطح جهانی پدیدار خواهد شد که چون واحد و جهانی است لذا نه مبادله و پولی، بازاری و.. خواهد بود و چون مالکیت بر سرمایه های اجتماعی اشتراکی است در آن خبری از استثمار انسان از انسان هم نخواهد بود.
ادامه در قسمت دوم....