۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

قسمت بیست و سوم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


اگر این ادعا شود که در ایران همه مسائل به نحوی بر حول محور جامعه سنتی می گردد، چندان ادعای بی اساسی نخواهد بود.

دراین « جامعه سنتی محوری » ضدیت با لیبرال دمکراسی ازمولفه های اصلی را تشکیل میدهد. در این رابطه توجه خوانندگان را به این دشمن مشترک سنتیون جلب می کنم که از چپ تا راست سنتی مانند جن از بسم الله از این لیبرال ها متنفرند.

البته ضدیت با لیبرال دمکراسی به صورت ضدیت با لیبرال ها تظاهر می یابد. چرا که همان گونه که پیشتر گفته شد سنتیون بلاستثنا لیبرال ها را به عنوان رهبری لیبرال دمکراسی قبول دارند و لاغیر و از نظر آنها کاسه انقلاب لیبرال دمکراتیک درتمامیت آن زیر نیم کاسه لیبرال هاست.

از دیگر مولفه های این سنت محوری همان اصلاح طلبی است که پی اصلاح و مرمت نظام های اجتماعی جامعه سنتی است.

سنت محوری از آن جاییکه جامعه سنتی را جامعه محوری کشور می داند همان جامعه را هم اساس استقلال و حاکمیت ملی تلقی نموده و از این رو تحول اجتماعی کشور بسوی جامعه عالی تر را پروسه ایی نافی حاکمیت ملی و استقلال کشور می داند.

بر این پایه تضاد اصلی کشور ضدیت جامعه سنتی با امپریالیستهاست. بر پایه این نظریه است که رویکرد انقلاب محافظه کارانه و دست راستی شکل می گیرد و سنتیون به ادعا می شوند پیشگیری از تکامل اجتماعی بسوی مدرنتیه در واقع پیشگیری از توسعه نظام امپریالیستی و وابستگی و لذا دیکتاتوری سرمایه در کشور است.

از این رویکرد لیبرال ها و جامعه رو به رشد ایران پایگاه حضور امپریالیسم محسوب می شوند.

فرقی نمی کند به کدام شکل مهم این است که این تهاجم انقلابی و تکاملی بایستی نفی شود. برای این اشکال می توان فرم تهاجم فرهنگی، تهاجم دینی ، و تهاجم اجتماعی و... قائل شد. در هر حالت باید به دشمن با اتهام وابستگی به بیگانگان از صحنه معادلات کشور به دورش ساخت.

اگر زمانی عدالت اجتماعی مد نظر است تحقق عدالت اجتماعی در همین جامعه سنتی مد نظر است. این نظریه را پیروان جزم اندیشی نمایندگی می کنند.

این ها در واقع در پی عادلانه کردن جامعه سنتی از راه محو شکاف طبقاتی آن هستند. به عبارت دیگر آن جامعه بی طبقه ایی که نه محصول فرایند رشد و تکامل اجتماعی است، بل که در واقع همان جامعه سنتی ایران است که با باطل کردن شکاف های طبقاتی آن می توان آنرا به جامعه عادلانه مبدل ساخت.

بیهوده و اتقاقی نیست که رویکرد جزمی بدون تحول اجتماعی وبدون رشد نیروهای مولده کشور در پی عالانه کردن جامعه کشور است. این جامعه که جزم اندیشان از آن به عنوان جامعه ایران سخن می رانند همان جامعه سنتی است.

لاکن افتراق اصلاح طلبان و "انقلابیون" سنتی در حقیقت امر برحول محور همین جامعه سنتی آشکار می شود

1-اصلاح طلبان در پی اصلاح جامعه سنتی هستند

2- عدالت جویان سنتی در پی آنند از راه حذف شکاف طبقاتی درجامعه سنتی آنرا به جامعه عادلانه مبدل سازند

در چنین فضایی است که کلیه سنتیون در تنفر از لیبرال ها - که آنرا با لیبرال گرایی و لیبرالیسم برابر می سازند - مدافع حکومت ملی - دمکراتیک در ازای حکومت لیبرال دمکراتیک می شوند.

این حکومت ملی - دمکراتیک که در تضاد عمده سنتیون ایرانی علیه امپریالیسم به خود هویت می بخشد در پایگاه اجتماعی خود متکی است بر جامعه سنتی صرف نظر از شکلی که این جامعه به خود می گیرد.

همان گونه که گفتیم تمام سنتیون پیرو حکومت آخوندی نیستند. درمیانشان هم سکولار یاقت می شود. همه پیرو رژیم سلطنت نیستند. از دمکرات ها هم میانشان وجود دارد.

همه دمکرات نیستند . سوسیالیسم هم پیروانی میان سنتوین داراست. بهر حال از همه نحله های سیاسی با یک استثنا و آنهم لیبرال ها در جامعه سنتی وجود دارند.

تنها این ضدیت با لیبرال ها است که وجه تسمیه تمام سنتیون صرف نظر از نحله های سیاسی ازچپ و راست درمیانشان است.

عرض کردم این مخالفت در واقع ضدیت با لیبرال ها نیست بل که ضدیت با یک تحول اجتماعی در کشور است که تحول اجتماعی در مقطع کنونی کشور ما را تشکیل می دهد و سنتیون این مرحله از تکامل اجتماعی را امری زیر رهبری لیبرال ها می دانند و به این ترتیب این مرحله ر ا با نام لیبرال ها تعیین هویت می کنند...


ادامه دارد...