۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

بخش ششم - کارایی اقتصادی و جامعه



بنابراین   نظریه مونتاریستی و قدیمی   که در نگاه آن بهره سرمایه ها از منابع تجمع و رکود ثروت می باشند  خود معلول عقب ماندگی و رکود  و انسداد توسعه و رشد سرمایه هاست.

همان گونه که از آغاز سعی شد که نشان داده شود نظریه کلاسیک که از مخالفان سرسخت مونتاریسم بوده در رابطه با بهره سرمایه ها از آنجاییکه بهره سرمایه را به منبع درآمد-  و درآمد - سرمایه دار مبدل می سازد می بینیم چندان هم از مونتاریسم فاصله نگرفته است.

آدام اسمیت و همه آنهایی که از او متاثرند  بهره را درآمد صاحب سرمایه و کارمزد سرمایه می پندارند. آنها در ادامه به این نظرند رابطه بهره که کارمزد سرمایه دار می باشد با دستمزد کارگر که دسترنج جامعه کارگری است رابطه ایی است که در تناسب میان بهره و سرمایه می گنجند.

همان گونه که پیشتر هم یاد آور شدیم البته  نظریه کلاسیک نظریه رشد و توسعه تولید و یک نظریه متعلق به دوران رونق اقتصادی است یعنی بر خلاف نظریه مونتاریستی که برآمد خود مدیون دوران رکود اقتصادی و اجتماعی و عقب ماندگی است.


اما با این وجود حلقه اتصالی میان این دو نظریه حلقه بهره سرمایه هاست.

بهره سرمایه ها تا مادامیکه  در جایگاه واقعی اش مشاهده نشود کماکان به صورت یک نظریه مونتاریستی به بهره باقی خواهد ماند.

در کشورهای که رونق اقتصادی وجود دارد معمولا بهره سرمایه ها به جایگاه واقعی شان باز می گردند و به منزله منابع اصلی توسعه و رشد اقتصادی اجتماعی مورد مشاهده قرار می گیرند.

بدون تردید بهره سرمایه ها بخشی از بازدهی و بخش بازمانده از بازدهی سرمایه ها پس از حذف  بخشی که مصروف بازتولید و نگه داری و حفظ دوگانه می شود می باشد.

بازدهی سرمایه ها و سپس بازماندگی این بازدهی به شکل بهره از نظر کسی پنهان نمانده لاکن آنچه پنهان مانده   است جایگاه درآمد سرمایه دار در این روند بازدهی است.


بهره درآمد سرمایه دار نیست. جایگاه درآمد سرمایه دار در حوزه بازتولید و حفظ دوگانه می باشد. در مرحله بازتولید و حفظ دوگانه است که جامعه بالادست در کنار جامعه فرودست تحت عنوان کلی جامعه مولد صاحب درآمد می شود.

از دیرباز در تقسیم درآمده ها مسئله فقر و ثروت نمودار شده است. این تقسیم فقرو ثروت و تقسیم درآمدها در مرحله پیشا بهره صورت پذیر می گردد.

این مرحله پیشا بهره و مرحله بازتولید و مرحله حفظ دوگانه است که هرباره بطور سالانه فقر و ثروت را بازتولید و حفظ می کند.

بهره که ارزش افزوده است چنانچه به علل رکود اقتصادی و اجتماعی راه بازگشتش بسوی حیطه اقتصادی و اجتماعی را نیابد در دست صاحبان سرمایه مبدل به  ثروت و پول راکد می گردد.

پولد راکد و غیر اقتصادی و اجتماعی گرچه هرباره  منجر به افزایش  ثروت ثرومندان  می شود اما ابتدا به ساکن نقظه آغازین منبع ثروت  آنها نیست.


شاید این مبحث ما در دنیایی که عده قلیلی تنها با بهره سرمایه ها به زندگانی انگلی می پردازند و طبقه صاحب سرمایه اداره و مدیرت سرمایه ها را به طبقه مدیران سپرده  و این جامعه مدیران می باشند که جایگزین جامعه سرمایه داران و مالکان در حیطه اقتصادی شده اند،  مبحث خارج از واقعیتی بنظر آید.

لاکن باید با این وجود دانست جایگاه این جامعه مدیران در گذشته از سوی جامعه سرمایه داران اشغال می شده است. امروز در بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی نظر به تقسیم کار پیدا شده جامعه مدیران جایگزین جامعه سرمایه داران در حیطه اقتصادی شده اند.

جامعه سرمایه داران در چنین کشورهایی نظر به حجم وسیع بهره ها و عدم امکان بازگشت کلیه این بهره ها در حیطه اقتصادی عملا زمینه های مادی امکان تقسیم وظایف میان جامعه مدیران و جامعه سرمایه داران را مقدور می سازد.


ادامه دارد...


بخش پنجم - کارایی اقتصادی و جامعه




این نظر کلاسیک پیرامون ثروت های شخصی و سرمایه های کشوری از این جهت درست است زیرا براستی سرمایه  در هر کشور شاخص ثروت های آن کشور ودرجات توسعه یافتگی این سرمایه ها نمایانگر درجات  ثروت آن کشور می باشد.

این نظر کلاسیک از این جهت نادرست می باشد چون به این اساس استوار است که می پندارد بهره های خصوصی شده در هر کشور منابع ثروت خصوصی  اهالی آن کشور است.

به این ترتیب باز می گردیم به مبحث بهره که پیشتر وعده داده شد.

پیش از هر چیز باید در نظر داشت بهره سرمایه آن بخش از بازدهی سرمایه است که پس از حذف باز تولید و پس از مرحله حفظ دوگانه پس می ماند.

پس مانده سرمایه یا بهره یک تابو است. البته می توان تابو شکنی کرد. یعنی بهره سرمایه را که منابع توسعه سرمایه گذاری های یک کشورند  را به مصارف شخصی  رساند.

معمولا این تابو شکنی و عدم بازگشت بهره ها  به حیطه اقتصادی - اجتماعی  نماینگر وجود موانع در سر راه رشد سرمایه گذاری و توسعه اقتصادی - اجتماعی کشور می باشد.

معمولا مراحل تاریخی اقتصاد و جامعه که به احتضار می رسند و از رشد و توسعه باز می مانند روند بهره ها به انباشت بی بازگشت به حیطه اقتصادی- اجتماعی مبدل می گردند.

این امر که به تجملات و ثروت های جامعه بالا دست، مصرف بی رویه  و .... می انجامد به سهم خود یکی از عوامل شناخته شده برای  تورم پولی در هر کشور بوده است.

در گذشته - ماقبل کلاسیک - عمدتا نظر بر این بود که شاخص ثروت مندی هر کشوری اساسا همین انباشت بهره ها و ثروت به شکل پول در دست بخش خصوصی است.

از این منظر لذا کلیه تلاش متوجه افزودن به این انباشت ثروت و فلزات بهادار در دست بخش خصوصی و حتی کوشش در جلوگیری از خروج آن از کشور می شد. نظریه مونتاریسم.

در نظربه مونتاریستی البته تمرکز تنها بر منابع بهره ایی - از سرمایه - نیست بل که متوجه کلیه منابعی است که به نحوی از انحا منجر به تجمع و انباشت پول و فلزات بهادار در کشور می شود و در این رابطه بهره های سرمایه یکی از این منابع پولی و ثروتی می باشند.

برخلاف نظریه مونتاریستی نظریه کلاسیک می باشد که متکی بر تولید، بازتولید و انباشت و توسعه سرمایه ها از راه منابع بهره می باشد که در نوشته تاکنون قدری با نقاط ضعف و قوت آن آشنا  شدیم.

از نظر   نویسنده این سطور مونتاریسم شاخص مرحله انسداد توسعه و رشد اقتصادی -اجتماعی در یک کشور و مختص مرحله ایی است که برای بازگشت بهره های که مدام جمع میشوند راه بازگشتی یا وجود ندارد یا نسبت به حجم پول و فلزات بهادار بطور نازلی وجود  دارد.


ادامه دارد...


بخش چهارم - کارایی اقتصادی و جامعه




ما این مبحث کارایی اقتصادی و جامعه  که در این جا در طی شماره های بهم پیوست آغاز نمودیم را متوجه نخواهیم نشد مگر این که سعی کنیم  آنرا با ورود جوانب دیگر مسئله بازتر کنیم.

از موضوعاتی که کلاسیک ها هم خود را با آن مشغول نمودند رابطه تولید و مصرف می باشد.

درپرتو بحث ما پیرامون حفظ دوگانه و بازتولید اجتماعی و اقتصادی رابطه تولید و مصرف بدین گونه خواهد بود:

هرآنچه که مرحله بازتولید مصرف می  کند - اعم از اجتماعی و اقتصادی- یک مصرف مولد است. به این اعتبار مصرف مولد همان پروسه بازتولید اجتماعی و اقتصادی است.

در پروسه بازتولید اجتماعی و اقتصادی دیدیم  درهر مرحله تاریخی خواه جامعه و خواه اقتصاد دوباره تولید می شود و از این رو ما این پروسه  را به اختصار مرحله حفظ دوگانه - دوگانگی به خاطر جانب اقتصادی و اجتماعی که در این مرحله بازتولید می شود - نامیدیم.

در مرحله حفظ دوگانه هرآنچه که اقتصاد و جامعه مصرف می کند مولد است و از پیش معلوم است که این مصرف فقط مصرف اقتصادی نیست بل که مصارف اجتماعی را هم در بر می گیرد. در رابطه با مصارف اجتماعی عنوان شد برخلاف نظریه کلاسیک تنها یک جامعه کارگری به شکل دستمزد مطرح نیست بل که  مصارف جامعه بالادست هم که در مراحل بعدی و عالی تر تاریخ پیداشده اند مطرح می باشند.

ما این مرحله مصرف و همزمان باز تولید  را مرحله پیشا بهره نامیدیم. و در این جا برای توضیح  بیشتر مطلب عنوان می داریم آن مصارفی را که از   منابع بهره انجام می گیرد را مصارف غیر مولد می نامیم و به عبارت دیگر این مصارف غیر مولد ممکن نمی شوند مگر زمانی که منابع بهره مصروف مصارف خصوصی - طبقاتی - اجتماعی گردند.

از این نظرمرحله تعیین کننده در هستی اقتصادی و اجتماعی هر کشوری مرحله باز تولید و مرحله پیشا بهره است.

در مرحله بازتولید و پیشابهره است که هرباره این بخش از ثروت کشور - که سرمایه های آن کشور خوانده می شوند - صرف نظر از درجات توسعه یافتگی این سرمایه ها بایستی  بنابر قانون راز بقاء باز تولید شوند

در مرحله بازتولید هرباره - که معمولا معیار سنجش سالانه است -  ثروت های سرمایه ایی هر کشور است این ثروت ها صرف نظر از حجم آن بایستی سالانه از نو تولید و کهنه و موجود را بازسازی کنند.

 و این کهنه و موجود - ثروت های سرمایه ایی کشور - که هرباره سالانه باز تولید می شوند تنها مصارف اقتصادی نیستند بل که در عین حال مصارف اجتماعی هم هستند. و این مصارف اجتماعی تنها مصارف جامعه کارگری نیست بل مصارف جامعه بالادست هم می باشد.


از آنجا ییکه منابع حکومت ها معمولا مالیات ها می باشند . لذا باید دانست منابع مالیاتی همین مصارف اقتصادی و مصارف اجتماعی در مرحله مقدماتی و بازتولید می باشد که گفتیم پیش از مرحله بهره انجام پذیر می گردد.

حال تصورش چندان مشکل نیست در کشورهای که در مرحله عالی اقتصادی و اجتماعی واقع اند چه میزان حجیم از سرمایه ها بایستی هرباره بطور سالانه از نو تولید شود و در این بازتولید مخارج هنگفت حکومت های این کشورها هم نهفته است.

این که گفته می شود سرمایه های هر کشور شاخص ثروت آن کشور است و بهره ها که خصوصی اند شاخص درآمد و ثروت ثروتمندان آن کشور یک نظریه کلاسیک می باشد و متاسفانه تنها هسته ایی از حقیقت  را د ر خود نهفته دارد.


ادامه دارد...


یخش سوم - کارایی اقتصادی و جامعه










کلاسیک های اقتصاد از آنجاییکه حفظ و تامین معیشت کارگری را  از حفظ و تامین معیشت جامعه مالک و صاحب اقتصاد جدا می سازند از این رو به این پندارند  تامین و حفظ معیشت جامعه بالا دست در مرحله بهره دهی صورت می پذیرد.

به عبارت دیگر در مرحله پیشا  بهره - مرحله بازتولید و مرحله حفظ دوگانه -  بخشی از تولیدات به شکل درآمد  و دستمزد کارگری- سرمایه متغیر آدام اسمیت - صرف نگه داری جامعه کارگری و معیشت شان می گردد. در مرحله بهره اما بهره منبع درآمد مالکان و سرمایه داران می باشد. این بهره بعدها خود به دو بخش تقسیم می گردد بخشی که به تنها   جامعه مالکان مصرف کنندگان آن  می باشند و بخش دیگری که به شکل انباشت  دوباره وارد حیطه اقتصادی و صرف توسعه آن می گردد.


با قدری تعمق پیرامون این نظریه کلاسیک از علم اقتصاد- پی خواهید برد از این منظر

1-در مرحله مقدماتی و باز تولید - حفظ دوگانه -  تامین معیشت جامعه بالا دست مطرح نیست. از آنجاییکه آدام اسمیت آغاز تکامل اقتصادی اجتماعی را همین مرحله مقدماتی و بدون بهره فرض می گیرد لذا به این نتیجه می رسد همین امر علت اقتصادی برای این که در مرحله مقدماتی و پیشا بهره- مرحله بدوی تاریخ - جامعه بالادست هم از موجودیت برخوردارنیست. یعنی به عبارت دیگر جامعه بالادست ماحصل مراحل عالی تر پیشرفت تاریخی است.

2-نظریه بهره و ارتباط آن با جامعه بالادست همان نظریه است که با عنوان بهره منبع درآمد سرمایه داران وارد علم اقتصاد شده است. در این نظریه پس از این که خوان بهره در مقابل چشم جامعه بالادست گشوده شد مصرف تمام کمال بهره یا صرف بخشی از آن جهت سرمایه گذاری های دوباره منوط به اراده صاحبان بهره می گردد. در این نظریه بهره های اقتصادی که منابع درآمدی سرمایه می باشند یا صرف معیشت سرمایه داران می گردند و یا دوباره وارد چرخه اقتصادی میگردند و انباشت سرمایه نام می گیرند.

3-  در این نظریه در عوض تامین و حفظ معیشت کارگری  امری منوط به مرحله پیشا بهره است. از این منظر کل تامین اجتماعی  و کارگری بصورت بازتولید بخشی از سرمایه - باز تولید سرمایه متغیر - وارد مرحله پیشا بهره می گردد. و در مرحله مقدماتی و بدوی است که تامین اجتماعی و کارگری مطرح است

4- نظریه بهره و ارتباط آن با موجویت جامعه بالادست همواره این نظریه را بطور ضمنی و پنهانی با خود همراه دارد که بهره از آنجاییکه منبع و عامل موجودیت جامعه بالادست می باشد نباید باشد مگر این که این منبع درآمد بالادست را تنها صرف پیشرفت و توسعه اقتصادی نمود

5- در این نظریه میان بهره یعنی منبع درآمد جامعه بالادست از یکسو و از سوی دیگر کلیت اقتصاد و جامعه کارگری یک تناسب برقرار می گردد. در این تناسب که نرخ سود خوانده می شود جامعه بالادست برای افزایش منبع درآمد و سطح معیشت خود مدام در نبرد برای کاهش سطح درآمد جامعه کارگری و از این راه کاهش سرمایه متغیر و دستمزدهاست. مارکس به این نبرد نام مبارزه طبقاتی در عصر نو می دهد.

6- در این نظریه مناسبات مرحله  بهره با مرحله باز تولید- یعنی مرحله حفظ دوگانه - یک مناسبات اجتماعی و اقتصادی است. یعنی در یک سوی آن جامعه بالادست واقع است و در سوی دیگر آن اقتصاد. از این منظر جامعه کارگری یک سوی اقتصادی و مادی از مناسباتی است که در سوی آن جامعه بالادست واقع است.


ادامه دارد....

بخش دوم - کارایی اقتصادی و جامعه




پیرامون تامین اجتماعی و تامین اقتصادی  بایستی هرباره به این نکته توجه داشت  درهر مرحله تاریخ اجتماعی - اقتصادی که با یک سطح از تکامل اقتصاد و جامعه همراه و متناظر است شرط مقدماتی برای تعالی و اصلاح و تغیر و ورود به مرحله عالی تر تکامل حفظ و تامین اقتصاد و جامعه موجود می باشد.


بدون این حفظ و تامین آنچه از نظر اجتماعی و اقتصادی موجود است هیچ پیشرفت و تحولی مقدور نیست و عامل این پیشرفت یعنی گذر از موجود به ناموجود  در نگاه اقتصادی بهره و سود دهی است.

اما پیش از مولفه بهره و عامل پیشرفت این حفظ موجودیت اجتماعی و اقتصادی است که مهم می باشد.

گفته شد در هر دوره تاریخی هم اقتصاد و هم جامعه باز تولید می شود. باز تولید اقتصادی و اجتماعی همان مبحث حفظ و تامین اقتصادی و اجتماعی در هر دوره تاریخی است.

باز تولید اقتصادی و اجتماعی که در این جا مطرح می باشد به چه معناست؟

باز تولید اقتصادی و اجتماعی به این معنی است که در هر دوره تاریخی  آنچه اقتصاد و تولید می شود در وهله اول به دو راه  به کار گرفته می شود

1- برای باز تولید و تحفیظ قابلیت های موجود اقتصادی

2- برای باز تولید و حفظ جامعه انسانی


بنابر این آنچه در هر دوره تاریخ اقتصاد و جامعه تولید می شود و فعالیت می گردد پیش از همه به دو کار می آید: اول تاسیسات و توانایی های موجود اقتصادی حفظ می گردد و دوم از قبل آن جامعه ارتزاق می کند.

این موضوع که در این مطرح می شود از دید دیگر محققین اجتماعی و اقتصادی بدور نمانده است و موضوع تازه ایی نیست.

بطور مثال آدام اسمیت و سایرین نظیر مارکس که از او متاثر بوده اند این تامین اجتماعی و اقتصادی - به اختصار حفظ  دوگانه - را  در آرایش و نسبیتی به دو سرمایه ثابت و سرمایه متغیر تقسیم نموده اند.

از این منظر حفظ دوگانه عبارت است از بازتولید سرمایه ثابت و باز تولید سرمایه متغیر. باید توجه داشت در این تقسیم بندی سرمایه ثابت همان بخش اقتصادی است و سرمایه متغیر همان بخش اجتماعی و انسانی.

اشتباه فاحش آدام اسمیت و دیگرانی که از او متاثر بوده اند در مبحث حفظ دوگانه در این خلاصه می شود

جامعه ایی که در حفظ دوگانه تامین و تحفیظ می شود تنها یک جامعه کارگری نیست. و از این راه بطور کلی حفظ دوگانه یک رویداد محدود تاریخی که خاصه یک دوره معین تاریخی یعنی بطور نمونه دوره کاپیتالیسم باشد نیست.

من می خواهم در این جا قدری پیرامون این مبحث مکث کنم.

باید توجه داشت صرف نظر از مدل جامعه در هر دوره تاریخی بخشی از آنچه تولیدات و درآمد های ملی و .... خوانده می شود - در زبان مدرن اقتصادی امروز - مصرف تامین معیشت جامعه می شود.

بخش دیگر همان گونه که می دانیم صرف حفظ و بقای اقتصاد موجود و باز تولید آن می گردد.

همان گونه که پیشتر عنوان شد ما در این مبحث حفظ دوگانه در مرحله مقدماتی و پیشا بهره واقع هستیم. به این عبارت دیگر کلیه تولیداتی که صرف حفظ دو گانه میشوند از بخش بهره جدا هستند و بر بخش بهره مقدم  می باشند. یعنی اول مرحله حفظ دوگانه بعد آنچه از کانال تولیدات باقی می ماند آغاز مرحله بهره می باشد.

ما در این جا عامدانه به بهره کاری نداریم و توجه مان را معطوف به مرحله پیشا بهره یعنی حفظ دوگانه می کنیم.

گفتیم اشتباه بزرگ کلاسیک های علم اقتصاد در این بوده است که آنها در مبحث مقدماتی و پیشا بهره یعنی در مرحله حفظ دوگانه دچار این لغزش بینشی می شوند که جامعه ایی را که در این مرحله مطرح است را تنها به صورت جامعه کارگری فرض می کنند.


آدام اسمیت پس از فرض این که جامعه مفروض در مرحله پیشا بهره جامعه کارگری است لذا بخشی از تولیدات این دوره را که به جامعه اختصاص دارد تحت عنوان سرمایه متغیر به جامعه کارگری مربوط می سازد.

اما از آنجاییکه این نظریه حقانیتش را تنها مدیون مراحل اولیه تکامل تاریخی است که در آنها جامعه انسانی تنها جامعه کارگری و مولد بوده است از این رو عدم حقانیتش را برای مراحل عالی تر تاریخی به گونه زیر آشکار می سازد:


ادامه دارد....

بخش اول - کارایی اقتصادی و جامعه




  رابطه انسان تولید گر و اقتصاد اجتماعی اش  رابطه پویایی است.

نظربه پویایی این رابطه  برای فهم  آن باید هر باره به دو مولفه انسان و اقتصاد اجتماعی  در آن مناسبات توجه خویش را معطوف نمود.

هرقدر  این رابطه  پیشرفته تر باشد به همان میزان هم جایگاه مولفه انسان درآن  کمتر و نقش مولفه اقتصادی در آن بیشتر است.

بر پایه این فرمولبندی پیش بینی میشود که در اقتصاد آینده حجم سرمایه ها در برابر با حجم انسان اقتصادی به طرز شگرفی افزایش یابد . به عبارت معکوس پیش بینی می شود در اقتصاد اجتماعی آتی نقش انسان در اقتصاد به طرز شگفت آوری به مدیریت و نظارت ساده آن کاهش یابد.


برای ادراک روند پیشرفت رابطه انسان و تولید باید در نظر داشت هرباره هرشکل از این رابطه در سیکل تکاملی خود با یک نوعی از جامعه و سطح تکاملی اجتماعی  مرتبط است.


در این بخش در مبحث جامعه در ارتباط با مولفه اقتصادی باید توجه داشت: هر چه قدر اقتصاد انسانی در طول تاریخ حجیم تر گردد  به همان میزان  نقش جامعه انسانی در اقتصاد انسانی  تا سرحدات نظارت جامعه در اقتصاد کاهش خواهد یافت.

نکته دیگر در این بخش پیرامون جامعه و ارتباطش با اقتصاد  در  این است:   در هر مرحله از تکامل اقتصادی - اجتماعی جامعه دارای فرماسیون خاص خود می باشد.  این فرماسیون اجتماعی که موید یک سطح از تکامل جامعه انسانی است در ارتباط است با سطح تکامل اقتصاد و شیوه اقتصادی.

صرف نظر از این که شکل و فرم- فرماسیون - اجتماعی کدام باشد جامعه انسانی در کلیتش به صورت یک فاکتورانسانی و اجتماعی وارد حیطه فعالیت اقتصادی می شود.

اقتصادی که انسانی باشد اما دارای این فاکتور اجتماعی نباشد ممکن نیست و نهایت روند تکامل اقتصادی و اجتماعی در حذف این فاکتور نیست.

در هر مرحله اقتصادی - اجتماعی آنچه قابلیت و توانمندی اقتصادی و اجتماعی نامیده می شود یکسان است. در این مرحله نظر به یکسانی این توانمندی  دو پدیده و رابطه یکسان می ماند:

1- رابطه کلیت جامعه با اقتصاد
2- رابطه دورنی جامعه یعنی انسان ها باهم

هر اقتصادی در هر مرحله تکاملی باید از یکسو جامعه را برپا نگه دارد و از سوی دیگر باید اقتصاد - یعنی خود را بر پا نگه دارد. طور دیگر بیان کنیم. در هر مرحله تکامل اجتماعی جامعه باید  از یکسو جامعه را سر پا نگه دارد و از سوی اقتصاد اجتماعی.


بدون این حفظ دوگانه هیچ پیشرفت و تحول اقتصادی و اجتماعی مقدور نیست.

برای پیشرفت اقتصادی - اجتماعی اما اقتصاد باید بهره ده باشد. اقتصاد بایستی فراتر از امکان حفظ خود قابلیت داشته باشد. بدون بهره دهی هیچ انباشت و هیچ توسعه و پیشرفتی ممکن نیست.

اما قبل از این که وارد مبحث بهره دهی اقتصادی و عامل پیشرفت و توسعه اقتصادی اجتماعی شویم. بهتر است قدری پیرامون مبحث حفظ دوگانه یعنی تامین اجتماعی و اقتصادی مکث کنیم.


ادامه دارد...