۱۳۹۱ خرداد ۱۳, شنبه

اقتصاد مال گاوها و خرهاست - امام خمینی - بخش یازدهم



در پاسخ به مسئله  ارزش مبادله در کنار ارزش مصرف دو نظرگاه اصلی و کلی میان پاسخ دهندگان پدیدار شد:


  • دسته ایی که ارزش مبادله را یک ارزش اقتصادی و برابر با ارزش کار تلقی نمودند
  • دسته ایی که ارزش مبادله را ارزشی تلقی نمودند که فرآورده  بطور اضافی در حیطه اجتماعی کسب میکند و لذا این ارزش را تابع عرضه و تقاضا دانستند
دسته ایی که ارزش مبادله را ارزشی تلقی نمودند که فرآورده  بطور اضافی در حیطه اجتماعی کسب میکند و لذا این ارزش را تابع عرضه و تقاضا دانستند بر این ایده و نظر بودند که در حیطه اجتماعی و مبادله و پول از دیرباز قانون مندی هایی از سلطه برخودار هستند که بر مبنای آن فرآورده دارای ارزش نوین می گردد
این دسته برای این علت ها و قانون مندی ها در کنار کار تجاری ارزش های اخلاقی را در پیش می کشیدند که تجار و پول داران از آن برخوردارند مانند شهامت و قوه ریسک و...

همین ایده توام با نوسانات عرضه و تقاضا پیوسته آن عللی  را تشکیل میدادند  که این بخش تجاری را به خود مشغول می کرده است.

البته آنچه این ها پیرامون ارزش جدید یعنی ارزش بازار و تجاری میگفتند چون بیان حال این صنف بوده عاری از حقیقت نبود.

مشکل - که شامل دسته دیگر یعنی دسته اقتصادی هم می شود - از زمانی است که ما بخواهیم ارزش های صنفی  هر دسته - دسته اقتصادی و دسته اجتماعی - را مطلقه کنیم.

از همین رو از دیرباز پیرامون ارزش مبادله دو ارزش اقتصادی - کاری و ارزش اجتماعی - بازاری پدیدار گشت. 

در مورد ارزش کاری و ارزش اقتصادی که آدام اسمیت آن را ارزش واقعی و طبیعی خواند بزرگترین اشتباه که باز همان آدام اسمیت مرتکب میشد در این است که پنداشت با انتقال ساده ایده اجتماعی و بازاری ارزش آفرینی  از حوزه اجتماعی  به حوزه اقتصادی می توان ارزش جدید و ارزش اقتصادی را از دیده اقتصادی توضیح داد و یا درک نمود.

آدام اسمیت نماینده آن دسته از مردم است که می پندارند  ارزش جدید و ارزش اضافه یعنی سود و پروفیت در هر فرآورده برابر با کارکرد سرمایه است.

یعنی همان نظریه که در حیطه اجتماعی و حیطه بازار و پول مطرح است این بار پیرامون آن پولدارانی گفته میشود که بنام سرمایه دار در حیطه اقتصادی مشغول به کار هستند.

بر این پایه همان گونه که در حیطه بازار پروفیت بر پایه اخلاقی و قوانین عرضه و تقاضا قابل توضیح است در حیطه اقتصادی هم به همین نحو ارزش اضافه و پروفیت را می توان بر پایه ارزش های اخلاقی و عرضه و تقاضا کارکرد سرمایه  تشریح کرد.


آدامیت اسمیت که چنین پروفیت را در ارتباط با سرمایه قرارمی داد می پنداشت بهره همان شیری است که از گاوی بنام سرمایه دوشیده میشود و بر پایه اخلاقی و قوانین عرضه و تقاضای سرمایه قابل توضیح است.

از همین رو آدام اسمیت  بر این نظر بود که منبع ثروت  و منبع سود کار و اقتصاد است. اما مد نظر او از منبع کار و اقتصاد همان بود که ما در این جا پیوسته از آن نام بردیم یعنی حیطه اقتصادی  که در قبال حیطه مصرف و اجتماعی قرار دارد.

و او این نظر خود را  در برابر نظر قطب مقابل - قطب اجتماعی و بازار-  قرار می داد که بر این بودند که  حیطه اجتماعی و حیطه بازار منبع سود و منبع ثروت می باشد.

ادامه دارد...


اقتصاد مال گاوها و خرهاست - امام خمینی - بخش دهم



البته در حیطه اقتصادی ما باید به مصرف و ارزش مصرف تولیدات و ارزش های مادی خود توجه داشته باشیم.

در این حیطه که انسان با مساعدت سرمایه های مادی خود آفریننده ثروت های مادی خود است در گام اول و بیش از هرچیز متوجه مصرف و ارزش های مصرفی است.

اما آنچه که در حیطه اقتصادی معتبر است الزاما در حیطه اجتماعی و انسانی قابل اعتبار نیست. بطور نمونه  اگر شما در حیطه انسانی و اجتماعی به همنوعان خود برخورد اقتصادی کنید، برای آن ها.... ارزش مصرف و تاریخ مصرف قائل شوید آنگاه این به معنای تنزل کرامت انسانی تا سرحدات تولیدات مادی و اقتصادی و  در ادامه به مفهوم شی کردن انسان هاست.


اما ما در مدل های جامعه های امروزین مان که کلیت این نظام ها در خدمت و در بردگی اقتصادند این کار را - تنرل مقام انسانی تا سرحدات فرآورده های اقتصادی و مادی انسان - انجام می دهیم.

در حیطه اقتصاد اما باید به مصرف و ارزش مصرفی فرآورده ها توجه شود.

این اول و آخر اقتصاد اجتماعی و اقتصاد انسانی است.

فراورده که از پروسه ارزش آفرینی یعنی از فرآیند اقتصادی و خلاقیت خارج شد و برای مصرف  حیطه اقتصاد را وداع گفت  مابقی راه تا مصرف  به ارزش مصرفی  آن افزوده نمی گردد   ولا  این  که از ارزش مصرفی آن کاسته شود.


در آغاز که مبادله وجود نداشت فراوردهای اقتصادی هم فقط دارای ارزش مصرفی بودند. ارزش مبادله و تبدیل فراورده به کالا و به این اعتبار اقتصاد کالایی و اقتصاد بازار در آغاز از موجودیت برخوردار نبود.


اما گفتیم اگر در آغاز مبادله و به تبع آن پول وجود نداشت این به خاطر این بود که سطح اقتصادی یعنی شیوه های اقتصادی و تولیدی انسان و جامعه ها نازل بودند.

این که جامعه ها با هم مبادله نمی کردند اگر هم فهمش و خواستش را داشتند توانش را نداشتند.
خواستن توانستن نبود.

اما این که زمانی در آینده های دوردست که ما دیگر در آن نیستیم فرا رسد که در آن بشرآتی به آنچنان درجات عالی تکامل اجتماعی در سطح جهانی نایل گردد که در پرتو جامعه واحد جهانی بساط تجارت و بازار برچیده شود با این عمل که ما بخواهیم در سطح کنونی تکامل جهانی با وجود این همه جامعه ها بساط تجارت و بازار و اقتصاد بازار را برچینیم اگر از زمین تا آسمان فاصله نداشته باشد  فاصله ایی دارد میان آنچه که اجتماعیون می خواهند و آنچه که اشتراکیون طالب آنند.


پس اگر از دیده اشتراکی به مسئله بنگریم باید توانایی های انسان امروزی به چنان درجاتی و سطح اجتماعی اش به چنان سطحی ارتقاء و به آن درجه جهانی شود که بار دیگر این تنها ارزش مصرف فرآوردهای اقتصادی باشد که تنها ارزش قابل اتکاء و معتبر گردد.

اما  همان گونه که در بالا اشاره شد از ازمنه های بسیار پیشین فرآوردهای اقتصادی در حین ارزش مصرف   دارای ارزش تجاری شدند
 و طبعا این پرسش رابر ایوان مسائل افکندند:   آیا این ارزش جدید  - ارزش مبادله -  آن ارزشی نیست که فرآورده ها به شکل غیر اقتصادی یعنی در خارج از چرخه اقتصادی و در حوزه اجتماعی در فاصله میان اقتصاد و مصرف کسب نموده اند؟

برای ادامه اینجا کلیک کنید

ادامه دارد....



اقتصاد مال گاوها و خرهاست - امام خمینی - بخش نهم



این نابودی تجارت و مبادله و به این اعتبار تشکیل جامعه واحد جهانی که گفته میشود یک امر ارادی و منوط به اراده شما و من نیست بل که همان پروسه گلوبالیزه کردن است که گفتیم که از آغاز بشریت طی مراحلی تاکنون ادامه دارد.

این همان حرکتی است که به سهم خود امروزه با تنگ تر شدن حوزه مبادله و تجارت جهان بازار را به بحران هرباره میکشاند.


 اما این دو مورد آخری یعنی اقتصادسوسیالیستی بازار و نابودی تجارت  و پول در سطح جهانی در واقع ناظر به اختلافی است که میان اشتراکیون و اجتماعیون جهان وجود دارد.

اشتراکیون که  کمونیستها خوانده می شوند و اجتماعیون که سوسیالیستها هستند در واقع دو تیره اند و یکی نیستند. البته امروزه کاری کردند که هردو را بگند کشانیدند.

اما بهر حال حرکت اشتراکیه ناظر بوده است به پروسه جهانی ایجاد جامعه واحد جهانی، و به این اعتبار نابودی تجارت و پول که از پشتوانه های آن استقرار عدالت اجتماعی و رفع هر گونه اختلاف اجتماعی است

و اما  حرکت اجتماعیون و یا سوسیالیستها  بر طور عمده حول محور سیاست، دولت، ملی و دولتی کردن ها و به این معنا عمد تا اقداماتی به ظاهر عدالت جویانه در سطح کشوری است.

 و این مطالب نمی تواند موضوعات صحبت ما در این جا باشد پس به این ترتیب باز گردیم به مبحث اقتصاد و مصرف اجتماعی.

گفتیم تضاد اقتصاد و مصرف ناظر است بر  تضاد اقتصاد و جامعه.

بسیاری از مسائلی که ما امروزه با آن در حوزه اقتصادی و حوزه اجتماعی دست به گریبانیم بهتر فهمیده میشوند زمانی که ما به تناسب موجود میان حوزه اقتصادی و حوزه اجتماعی توجه کنیم.

مبحث مصرف بطور مثال نمونه دیگری است که پرتو بیشتری بر اختلاف موجود میان دو حوزه اقتصادی و اجتماعی می افکند.

تا مادامیکه بر اختلاف موجود میان حیطه اقتصادی و حیطه اجتماعی توجه مبذول نشود  ما قادر به ادراک این موضوع  نخواهیم یود و آن این که:  آغاز  عمل مصرف اجتماعی یعنی پایان پروسه و چرخه اقتصادی.

 برای روشن تر شدن مطلب عرض می کنم. مبحث  « از تولید به مصرف»  موضوع آشنایی است. اکسیون از تولید به مصرف در واقع فعلیت خود را مدیون این قاعده است که می خواهد حوزه اقتصادی را بدون واسطه تجاری به حوزه مصرف اجتماعی پیوند دهد.

چرا؟ چون این واسطه های تجاری که میان اقتصاد و تولید از یکسو و از سوی دیگر مصرف اجتماعی هرباره علم میشوند صرف نظر از ضرورت های عمل تجاری و جبر اجتماعی شان - یعنی این که فعلا تاریخا ضروری اند - در نفس وجودی خود یک عمل اقتصادی نیستند.

این به این معناست که ما در سطح اجتماعی برای آن که اقتصاد را با مصرف اجتماعی پیوند دهیم تاریخا به عملیات و اکسیون هایی نیازمندیم که این عملیات و اکسیون ها گرچه چرخه اقتصادی را به عمل مصرف اجتماعی پیوند می دهند و تاریخا ضروری اندلاکن عملیات اقتصادی نیستند.

اما با این  وجود ما بنابر عادت این عملیات اجتماعی و  تاریخا فعلا ضروری را که مانند پلی میان اقتصاد و مصرف عمل می کنند را عملیات اقتصادی می خوانیم که در واقع بهتر است گفته شود این ها - بازار و تجارت و دنیای پول - آن اعمال اجتماعی اند که در ارتباط با اقتصادند و برای آنها تاریخا حکم عملیات مساعدتی و لژیستیکی دارند بی آنکه خود به نفسه اقدامات اقتصادی یعنی ارزش آفرین باشند.

از دیگر سو حیطه اقتصادی پیوسته آن فعالیت های ارزش آفرین در حیطه مادی بوده است که به منظور مصرف اجتماعی انسان صورت پذیر می گردند

از همین جاست که مبحث ارزش مصرف که مقدم بر  ارزش مبادله است پیدا شده است.

و معنای عملی آن این است: اقتصاد باید در وهله اول و بیش از هر چیزی،  تولید کننده ارزش های مادی و مصرفی باشد. چیزی که  فایده و مصرف نداشته باشد و یا از تاریخ مصرفش گذشته باشد آنگاه حائز ارزش اقتصادی نخواهد بود




برای ادامه اینجا کلیک کنید

ادامه دارد...


اقتصاد مال گاوها و خرهاست - امام خمینی - بخش هشتم





شاید برای روشن تر شدن مطلب باید توجه داشت که فرق است میان تبادل و مبادله از یکسو و تجارت از سوی دیگر.

شکی نیست که در آغاز مبادله و به تبع آن تجارت وجود نداشت. آنچه که اقتصاد میشد در جامعه به مصرف می رسید. در این مرحله از تکامل اجتماعی اقتصاد در خدمت جامعه است و جامعه های پراکنده و کثیر ارتباط و تبادلی و به تبع آن هم تجارتی با یکدیگر ندارند.

اما برای مبادله و تجارت پیش شرط هایی لازم است. این پیش شرط تا کنون از پیش شرط های اصلی وجود بازار، تجارت و .... می باشند.

این بازار و اقتصاد بازاری که امروز همه جا از آن سخن است بدون این پیش شرط های اصلی قادر به حیات نیست.

  • 1-  اول از همه مالکیت جامعه بر اقتصاد است. برای هر مبادله باید دو سو پیداشوند که به منزله مالک آماده به تبادل با یکدیگر باشند.
  • 2-مورد مبادله است. باید برای تبادل از پیش اقتصاد کرد. این اقتصاد باید مازاد بر مصرف جامعه  باشد.

در مورد اولی فرق نمی کند در جامعه چه نوع مالکیتی - یعنی نوع جامعه چگونه باشد -  مستولی است

  • اشتراکی؟
  • انفرادی؟
در مورد دومی  به محض این که اضافه تولید وجود داشت و نیاز به مصرف تولیدات جامعه دیگر پدیدار گشت هر جامعه اشتراکی در برابر جامعه اشتراکی دیگر به منزله مالک خصوصی کالای مورد مبادله اعتبار می یابد.


از همین رو هم امروزه اقتصاد سوسیالیستی بازار پدیدار شد. چرا که با وجود ملی و دولتی شدن کلیه اقتصاد و سرمایه ها در سطح کشوری در هر مبادله خارجی کلیت آن کشور حکم مالک خصوصی آن تولیدات را ایفاء خواهد کرد.

 به عبارت دیگر آنچه زمانی اشتراکی است می تواند  همزمان خصوصی یعنی به ضد خود مبدل شود.

اما این تنها زمانی ممکن است که جامعه های اشتراکی نظیر جامعه های اولی در کثرت و تعداد باشند.


از همین رو از شروط اصلی نابودی مبادله و تجارت باید کثرت و تعدد جامعه های بشری به سود یک جامعه واحد جهانی از بین برود.

برای ادامه اینجا کلیک کنید