۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

ایران تولید محور - بخش ششم



در تناسب این دودسته از ایرانیان اگر از من بپرسید  کارگران صنعتی در کدام سمت باید بایستند؟  در یک پاسخ غیر مکتبی  به شما خواهم گفت در جانب ایران صنعتی و ایران تولید محور.


چرا؟

چون کارگران صنعتی اگر قادر نباشند به همکاری و همیاری دیگر نیروهای ذی نفع درایران صنعتی ، آنگونه که برخی می گویند ایران صنعتی را عملی کنند، آنگاه مطمئن باشید  این کارگران کوچکتر از آنند که بتوانند  بر زمینه یک ایران تجارت زده،   آرمان هایی رهایی خود را عملی سازند. آنگاه بهتر است هر دو را یکجا فراموش کنند و به همین آخونده و تجار بچسبند.


می خواهیم ایران را بسازیم و بر پایه سازندگی ها سازندگی های عالی تری را ایجاد کنیم، توان مندی های کشور را برای ثروت و رفاه پله و پله افزایش دهیم

و یا این که می خواهیم بدنبال نخود سیاه باشیم، شعار بدهیم، ظلمی که به ما میشود را رو کنیم،  بازیچه دست نیروهای ارتجاع  در کشور گردیم، ایران صنعتی را که می گویند نمی گذارند در خیلاتمان با ایران بی طبقه تعویض کنیم، بدنبال تئوری ها و مکتب ها باشیم و این ها همه در شرایطی که وضعیت ما در سایه سلطه ارتجاع و  سرمایه داران سوداگر و آخوندها دارد روزبه روز بدتر و وخیم تر می شود؟



آنها که به قولی شما  نمی گذارند ما از تاریخ قرون وسطی خود بیرون آییم و دو قرن مارا گرفتار کرده اند آن ها چه نفعی دارند که بگذارند شما  عالی تر از آن را عملی کنید؟

جدا از این گذاشتن ها و نگذاشتن ها اصلا این ممکن است که شما در رده های پایین تاریخ درجا زده اید از سر استیصال به رده های عالی تر آن روی آورید؟.

حین این می ماند که شما در دبستان مانده اید و رفوزه شده اید حال بگوید مهم نیست وارد دبیرستان که شدم مشکلم حل خواهد شد.

مشکلتان حل خواهد شد و حل نخواهد شد مشکل شماست. اصل اما همواره این است که شما تا مادام این که دبستان را به موفقیت پشت سر نگذارید قادر نیست وارد مراحل عالی تر آموزشی شوید. چون زمینه اش را ندارید. این یک اصل است.

حال در تاریخ هم همینطور است.

ما رفوزه گان  دبستانی تاریخ را شما وعده ارتقاء در مراکز عالیه تاریخی می دهید. بر چه اساسی با مدارک جعلی؟ یا با کوشش و تلاش؟ با سازندگی یا پول های نفتی؟


اگر این حرف ها همان گفتمان تجار وسوداگران دروغگو و همان حرفهای بی پایه تر آخوندهای این تجار نیست پس چیست؟

می توان در فکر خود انقلاب ها کرد، دنیا را به آتش کشید، مجسمه ها از بزرگترین انقلابیون دنیا در تهران و دیگر شهرهای بزرگ بر پا کرد...

این ها همه ممکن است. اما این ممکن نیست ایرانی که در آفت تجارت زدگی، آخوندبارگی و... دارد از بین می رود،  را یک گام به جلو هدایت کرد مگر این که


  • اولا بر این تجار و ملایان فایق  آمد
  • دوما با بسیج و اتحاد ایرانیان خواهان ترقی - از هر طبقه - راه صنعتی کردن و سازندگی ایران صنعتی را پیش گرفت



ایران تولید محور - بخش پنجم



بنابر این پایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران تجاری  همان ایران  قدیمی است که با درآمدهای نفتی اش بعضا فربهایش فربه تر شده اند. تجارش تاجرتر شده اند. آخوند هایش چاق تر و آخوند تر ند. شاه و از این حرف ها ندارد اما تابخواهید زورگو و مستبد دارد

این ایران که در آن کلان تجارش با ملایان دست به یکی کرده اند و مانند مار سمی بر ثروت های نفتی کشور چنبره زده اند و از محل عایدی های گذشته شان در سایه قوی دلار رانتی- نفتی،   ایرانی برای ما ساخته اند که در آن شکاف طبقاتی و به همین جهت ستم طبقاتی درآن عمیق و شدید شده است.

این ایران دو چهره دارد: ایرانی که ثروت ها در آنها ارقام نجوی میباشند و ایرانیانی که در ترس و واهمه شورش از پایین به دسیسه چینی مشغولند 

و ایرانی که محتاج نان شبش است و هشتش گرو نه اش می باشد و مرتب برای یک لقمه نان بخور و نمیر که تکافو نمی کند باید دست تکدی به این ویا آن بنیاد دراز کند، چند شغلی پیشه کند، از راه دزدی، فحشاء و دروغ و... امرار معاش کند.. 

این ایران با این تضادش یاد آور شهر تاریخی و امروز فروپاشیده سامره است که گدایشان چنان معروف بودند.

این ایران را اساس قرار دهید، مابقی با ملایان و یا بدون ملایانش تنها ظاهر قضیه است.فرم مسئله است. فرع بر اصل است. فرم بر محتوای است.

پس بیاییم به همین اصل ایران تجاری و برعکس آن ایران صنعتی بچسبیم.

ایران صنعتی اصل کمی نیست. البته ایران صنعتی در سایه یک ایرانی که به عالی ترین قله های اجتماعی و تاریخی رسیده رنگ خواهد باخت. اما ایران صنعتی در مقایسه با ایران تجاری اصل ناچیزی نیست.

اتفاقا برخی پیروان همان مکتب سوسیالیسم  غیر مستقیم می پذیرند که ایران صنعتی اصلی کمی نیست . چون قله رفیعی است ازهمین رو هم دست یافتنی نیست . این ها بر این گمانند رسیدن به ایران صنعتی در سایه سلطه امپریالیسم ممکن نیست. یک رویا بیش نیست.


پس ایران صنعتی که ناممکن جلوه می کند یک قله رفیعی است. اصل کمی نیست. این ایران تجاری است که هر ملایی قادر است با چوب حراج بر کشور و تخریب قوای مولده و... به آن دست یابد.

این که می گویند امپریالیستها نمی گذارند که ایران صنعتی شود، ایران صنعتی ممکن نیست. امپریالیستها هادی ایران تجاری اندو.... حرف های کمی نیستند.

من این سخنان را جدی می گیرم. از نظر من این گفتمان بعدی دیگری هم دارد و آن این که ایران صنعتی یک آرمان پیش پا افتاده و بسادگی دست یافتنی نیست.

اگر ایران صنعتی ایرانی پیش پا افتاده بود خوب چرا ما تاکنون قادر به صنعتی کردن کشور نشدیم؟

اشکال کار در کجاست؟

در این نیست که رویه تجاری، رویه هرز دادن نیروها ، رویه پرت و پلا گفتن ها و رویه این ایرانی ها و به یک کلام این ایرانی ها  بر رویه صنعتی، رویه مولده، رویه سازندگی و...  یعنی رویه آن ایرانی ها می چربد؟

ایران تولید محور - بخش چهارم



بنابر این بایستی و این الزامی است  این بلوک بندی ها و این مکتب سازی ها که از منابع و ماخذ ارتجاعی علم و تقویت می شوند را کنار گذاشت و تنها در این صورت است  به جای این که واقعیت های کشور را در خدمت اثبات تئوری های مان  قرار دهیم  با در نظر داشت واقعیت ها هرباره به این اندیشه باشیم  در سیر تغییر واقعیت ها چگونه می توانیم عمل کنیم که  برای خود سازنده باشیم.

در این راه تاکید می کنم ما نه پیرو خط امامیم و نه پیرو خط مارکس، در پی پراکتیزه کردن هیچ شریعت و مکتب و تئوری هم نیستیم.

 حرف حساب  این است : ما اگر در کشور فادر بودیم به همان سبک و سیاق اجتماعی گذشته زندگی کنیم اگر گذشتان که حالا بر ما مدیرت و آقایی دارند قادر بودند و کنون هم قادر باشند با سلطه سبک و سیاق هستی اجتماعی شان ما را اداره کنند و پاسخ گوی مسائل لشکری و کشوری باشند فی بهاء. لاکن بلافاصله باید گفت قادر نیستند. و نمی توانند هم قادر باشند.

سند تاریخ گذشته ایران و تاریخ کنونی کشور.

ما می خواهیم بر پایه این اسناد واقعی سخن بگوییم. این ها مبانی حرکت ماست.


ما برپایه این مبانی واقعی ایران تولید محور را در برابر ایران گذشته یعنی ایران تجارت محور علم می کنیم.

ایران تولید محور ایرانی است با یک پله و کلاس اجتماعی بالاتر. با اقتصاد، نظام اجتماعی و حقوقی بالاتر. با نظام سیاسی عالی تر و مترقی تر.

بازوان این ایران مترقی آن ایرانیانی هستند که خود محصول  این ترقی اند و در این رابطه فرقی هم نمی کند از کدام طبقه اجتماعی اند. اصل همواره این است با ترقی تنها آن ایرانی همراهی دارد که از ترقی متنفع است و از ترقی باکی ندارد.

بدیهی است این مسئله ما را به مسئله تحول اجتماعی، تحول اقتصادی و سیاسی و... کشور و در یک کلام تحول ساختاری کشور هدایت می کند.

ما با ایران گذشته و سلطه این ایران برایران نوین قادر به پاسخ گویی به مسائل عدیده و روز افزون کشور نیستیم. ایران تجاری یک ایران گذشته است و باید بر سلطه ایران تجاری بر ایران صنعتی  پایان داد و این ممکن نیست مگر با اتحاد نیروهایی که در ایران صنعتی متشکل هستند، یعنی ایرانیان که محصول ایران صنعتی و توسعه ایران صنعتی هستند.


بنابر این بیاییم دو ایران تجاری و صنعتی و چالش هرباره شان را مد نظر قرار دهیم و اصل کنیم.


  • ایران تجاری همان ایران نفتی، و ایران تک محصولی است که با درآمدهای کلان نفتی اش با ظاهر سازی مدعی است که جهان سومی نیست.
  •  ایران تجاری همان ایرانی است که با درآمدهای نفتی در پی استقرار واهی عدالت اجتماعی یعنی توزیع عادلانه درآمد نفتی است


  • ایران تجاری همان ایرانی نفتی است که در پی ساختن بمب اتمی است.


  • ایران تجاری همان ایران نفتی است که اگر نفت  و رانت خواری نفتی را از آن بگیرند دیگر  قادر به ساختن برج های زیبا و رفیع در کشور خود نیست، مترو هایش از کار می ایستند، متروپول هایش ویران می شوند و همه روسازی هایش یکشبه دود می شوند و به هوا می روند....
  • ایران تجاری همان ایرانی است با این که کشوری ثروت مند است اما این ثروت ها تولیدی نیستند بل که رانتی- نفتی اند. در این کشور نیروهای مولده و تولیدی مولد ثروت این کشور نیستند. و این نیروها شاخص ثروت و اساس منازعه برای عدالت در تقسیم ثروت نیستند.


برای ادامه اینجا کلیک کنید



ایران تولید محور - بخش سوم



این بلوک بندی یاد آور همان بلوک بندی اردوگاه سوسیالیسم و اردوگاه امپریالیسم گذشته است که اکنون در مد نظر این ها جهان را به دو اردوگاه پیروان انقلاب سوسیالیستی و پیروان  کاپیتالیسم تقسیم میکند.

عرض کردم نظر به مبانی تحلیلی شان فرق نمی کند کشورتان از نظر رشد و تکامل بر کجای نمودار نردبان ترقی واقع است. این ها در افعانستان همین ادعا را دارند که در ایران دارند و در ایران کنونی سوسیالیسم به همان میزان  در کردستان عملی است که در بلوجستان عملی است و....

اما در مورد این عملی بودن اجازه دهید نکته ایی را عرض کنم که مهم است. چرا که وقتی پای عملی بودن به میان می آید مد نظر این ها عملی بودن و پراکتیزه کردن یک تئوری است.

همان گونه که پیشتر هم عنوان شد در مد نظر این ها سوسیالیسم یک آموزه است. برای این آموزه به سبک کلیه مکاتب و آموزه های جهان - یعنی به سبک افلاطونی - آموزگار و معلمی هم وجود دارد.

همان گونه که معلم اول ارسطو بود و معلم ثانی فارابی و.. در مکتب سوسیالیسم این ها, معلم اول شان مارکس است ، معلم دوم انگلس و معلم ثالث ....

برای هستی یک مکتب  رئالیزه کردن مکتب و تئوری اساسی است. هر مکتبی پس از آموزش تئوری در مکتب ، در پی پیاده کردن و پراکتیزه کردن تئوری های آموخته در مکتب می باشد.


از همین رو جهان در دیده یک مکتبی در پراکتیزه کردن تئوری خلاصه میشود.

برای پیروان آموزه مارکس و مکتب سوسیالیسم، این قاعده نگرش به جهان توفیری ایجاد نمی کند. چرا که این ها هم به همان سبک و سیاق به اندیشه پراکتیزه کردن یعنی عملی کردن آموزه مارکس در هر کجا و در هر زمان می اندیشند.

از همین رو در مبحث عملی است و یا عملی نیست باید توجه داشت از منظر یک مکتبی عملی بودن به مفهوم دیگری است تا عملی بودن در منظر کسی که هرباره به حرکت و تکامل تاریخی توجه دارد.

از این گذشته برای هر مکتبی این اصل از اصول لاینجزا است که وقایع دنیا هرباره بر اساس مقیاس  و اصول تخطی ناپذیر  مکتبی  - دگم ها - تحلیل و تفسیر شوند و در آنها هرباره برای اثبات حقانیت مکتب بدنبال  دلایل واقعی بود.

مسیحیان و مسلمانان مکتبی این کار را به همان میزان انجام می دهند که امروزه پیروان مکتب سوسیالیسم و مارکسیسم.

بنابراین این ها همواره  در پس هر تغییری در دنیا  این ها بدنیال این روانند که حقانیت اصول مکتبی خدشه ناپذیرشان را برخ ما بکشند.

از همین رو امروزه  بحران در کشورهای غربی که بالا گرفت مکتبی ها تصاویر معلم اول را بالا بردند و این را امتیازی در جهت حقانیت مکتب و آموزه های مارکس تلقی نمودند.

اما در عوض این امکان هم وجود دارد که به سبک تخت پروکروستس - پروکروس - عمل کنند. در اسطوره های یونانی آمده است که  پروکروستس دارای دو تخت کوتاه و بلند بود و از این رو هرباره قربانیان کوتاه قامت و بلند قامت خود را بطور عوضی بر روی یکی از این دو تخت می خواباند: کوتاه قامت ها را بروی تخت بلند و لذا آنها را آنقدر می کشید تا به اندازه تخت گردند و بلند قامت ها را بروی تخت کوتاه.و لذا سر و پایشان را قطع می نمود.

شیوه تخت پروکروستس کنون یادآور همین شیوه های مکتبی در برخورد به جهان واقعی و رویداهای آن است.


برای مکتبی که پیرو شیوه پروکروستس است مبنای حرکت تختی است بنام مکتب. از اینرو این جهان واقعی است که باید خود را با مکتب تطابق دهد و نه برعکس.

در ایران هم از دیر باز فقها و پیروان شریعت به همین گونه مکتبی و مانند پروکروستس به واقعیت های اقتصادی ، اجتماعی و... ایران برخورد نمودند یعنی سعی نمودند واقعیت کشوری را در قالب تنگ مکتب خود بگنجانند.


برای ادامه اینجا کلیک کنید

ایران تولید محور - بخش دوم



این پرسش ها و نظایر آن که طرح میشوند را اگر در ارتباط با منابع واپس گرا و ارتجاعی که در پس آن خزیده اند قرار دهیم آنگاه  هم از نظر عملی به مغرهایی که این پرسشها را زمانی طرح کرده اند  - انگیزه و منافع اجتماعی شان - را شناسایی خواهیم کرد و هم  از نظرتئوریک  آزمونی است برای کارگران در سنجش بار تئوریکشان در پاسخ به این پرسشهای مطروحه.

بی تردید باید به این مسائل از هر دو جهت عملی و نظری نگریست.

از نظر عملی من در این جا سعی می کنم به این موضوع برخورد کنم.

یکی از نکاتی که پیوسته برایمان مطرح می کنند این است که می گویند انقلاب کارگری یک انقلاب اقتصادی نیست بل که یک انقلاب اجتماعی است در حالیکه ایران تولید محور وایران صنعتی یک حرکت اقتصادی و یک انقلاب صنعتی در کشور است. از این رو نتیجه می گیرند کارگران پیرو انقلاب اجتماعی اند  و چون در انقلاب اجتماعی منافعشان تامین میشوند لذا باید از انقلاب صنعتی  گذار کنند.

در همین رابطه یعنی ضرورت انفلاب اجتماعی - به عنوان تنها امر کارگران - مبانی از جانب این ها مطرح میشوند که جالب توجه اند

این ها عمده تحلیل هایی که ارائه می دهند ناظر به وضعیت انقلاب اجتماعی بر پایه نمودار رشد و تکامل اجتماعی در کشور نیست بلکه عاریه گرفته از کشورهای صنعتی و توسعه یافته است

به عبارت دیگر مبنای حرکت این ها کشورهای توسعه یافته صنعتی، بحران ها در آن کشورها، مراحل تکامل صنعت و کاپیتالیسم در آنهاست.

اما این ها وقتی به ایران بازمی گردند برای توجیه خودشان به دو مورد بیش از همه تکیه می کنند


  • مناسبات اجتماعی، وجود کارگران، بی عدالت اجتماعی، استثمار و..
  • امر کارگران، انقلاب اجتماعی و پایان دادن به ستم طبقاتی و اجتماعی

بنابر این بنایی که ارائه می دهند بر دو ستون  استوار است

  • ستون خارجی: کشورهای پیشرفته صنعتی، بحران در امپریالیسم و بحران در به زعم اینها اقتصاد جهانی
  •  ستون داخلی : فقر فائقه و بینوایی در کشور،  کاپیتالیسم افسار گسیخته و تجاری و ایران بلعیده شده در حلقوم اقتصاد جهانی مورد نظر اینها
چون  به شخصه جهان را از روزنه های مکتبی خود می نگرند به سبک و سیاق همه مکتبیون دنیا برای خود، دشمنان مکتبی هم متصورند و بزرگترین این ها فقط یک نام دارد

  • مکتب لیبرالیسم

بدین گونه از منظر این ها دنیا به دو مکتب تقسیم شده است

  •  مکتب سوسیالیسم که منظور نظرشان همان پیروان انقلاب اجتماعی است
  • مکتب لیبرالیسم که پیروان کاپیتالیستهای دنیا می باشند.

فرقی نمی کند شما در کدام کشور وکشور شما در حال گذار از کدام پله نردبان ترقی اجتماعی اش می باشد، در افریقا آسیا، در افغانستان در ایران و... شما یا در بلوک مکتب سوسیالیسم هستید و پس در مدنظر شما کشور شما برپایه مبانی در بالا ذکر شده - میانی داخلی و خارجی - در حال گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم می باشد و یا پیرو مکتب لیبرالیسم می باشید و مانعی هستید  در سر راه  گذار سوسیالیستی 






ایران تولید محور - بخش اول



این اشتباه فاحشی است آرمان های رهایی و عدالت  جویانه کارگران ایران را که بخشی از نهضت جهانی کارگران دنیا  را تشکیل می دهند تا سرحد  آرمان ایران تولید محور کاهش داد.

پیوسته تنظیم   رابطه میان آرمان های عدالت جویانه و جهانی و آرمان ایران تولید محور و صنعتی یعنی تنظیم مناسبات  مابین آنچه خالص کارگری است و آنچه خالص کارگری نیست در درون جامعه کارگری ایران یکی از معضلاتی را تشکیل می داده است  که  بر  آن اساس شاخه های گوناگونی از هم منشعب شده اند.

 نظر به این مسئله باید در تنظیم تناسب آرمان های کارگری با آرمان های غیر کارگری جدا از پیروی از مکاتب پرهیز کرد. مکتب گری راه تنظیم این تناسب و راه حل معضل ما در این زمینه نیست بل که سدی عظیمی در سر این راه است.

 از این رو مکاتب  و آموزه  ها اگر به کنار نهاده شوند آنچه باقی می ماند دو جامعه از نظر تاریخی متفاوت است که یکی پس از دیگری خواهند آمد.


  • جامعه مدرن که در ایران از دو قرن به این سو در حال شکل گیری است
  • جامعه پسا مدرن که یک جامعه جهانی و واحد است که پس از آن و بر ویرانه های آن پدیدار خواهد شد

در نوع خود فهم این مسئله که عرض شد چندان مشکل نیست و آنچنانی به دانش و تجارب و هوشیاری نیاز مند نیست که مراحل تکامل اجتماعی انسان ها  مانند عمر آدمی - از کودکی تا پیری - در یک منظر کلان و جهانی  پله هایی هرباره تناوبی اند. این ها مراحل و  پله هایی  از یک نردبان واحد از ترقی اجتماعی انسان هستند که هرباره  بدنبال هم کشیده میشوند و در کلیت مکمل یکدیگر برای یک حرکت به پیش و تعالی اجتماعی بروی این نردبان صعودی تاریخ می باشند

 در این رابطه از قدیم در ایران گفته اند  نمی توان قوره نشده مویز شد. برای رسیدن به قله های رفیع باید از دامنه ها  کم ارتفاع  گذر کرد. سنگ بزرگ علامت نزدن است. بلندپروازی دودمان آدم را برباد می دهد. از آرمان گرایی باید پرهیز کرد. 


این فضیلت هایی اند که صاحبان فرهنگ و فضیلت کشور از دیرباز  گفته اند قارچ هایی نیستند که به سادگی از زیر بوته سبز شده باشند و این طور نیست که حال ما در  زمانه مان بر پایه مدرن گرایی- مدرنیسم که یک مکتب است - این فضیلت ها را  که در نوع خود حقایق بدیهی انسان اند بتوانیم رد کنیم.


آرمان گرایی - ایده آلیسم - به کنار - که یک مکتب است - پس آنچه باقی می ماند امید و تلاش در راه رسیدن به قله های رفیع تکامل اجتماعی و سازندگی و ارتقاء پله پله  کشور است که در سایه و فرجام  آن ایده آل های کارگران جامه عمل خواهند پوشید

این تلاش ها در زمانه ما که  کشور در حال گذار از جامعه های متعدد و متفرق و قرون وسطایی به  یکپارچگی اقتصادی و اجتماعی   است در عمل به این معنا است که کارگران در کنار و به موازات دیگر نیروهای اجتماعی که محصول شرایط یکپارچگی اند و تازه در حال بوجود آمدن  می باشند دست بدست هم  در مسیر حرکتی عمل کنند که برایشان هستی بخش است.

پس در این جا عقل حکم می کند که آدم کارگر بدیهی ترین اصول حیاتی اش  را نادیده نیانگارد. و بدیهی ترین اصول همان گونه که پیشتر ذکر شد این است که ایران در حال حاضر در گذار به پله  مدرنیته و پله ایی  است که در آن هستی کارگری شکل یافته خواهد بود.

اما در این دوران گذار و دوران شکل گیری هستی کارگری بر همت کارگران جنینی است که تمام مساعی خویش را در خدمت این قرار دهند که این زایمان در منتهای کاهش درد انجام گیرد.


در این جا تحت عنوان ایران تولید محور ، ایران یکپارچه و. ایران صنعتی می خواهم به این نکته انظار را متوجه بدهم که برداشتن تیشه و زدن به ریشه های خود بسود جامعه کارگری ایران نیست.


هیچ موجود اجتماعی سنمدیده ایی عاشق و واله  آن روند زایمانی که تاریخ کشورش آبستن آن است نیست. کارگران ایران نه شیفته این روند زایمان هستند و نه فریفته مولود آن: یعنی کاپیتالیسم صنعتی و مدرن


اما به دستهایی نگاه کنید  که از واپس تاریخ آن،  ایران  در حال صعود  به پله مدرنیته را سخت  از پشت گرفته و به عقب می کشد.

این دستهای واپس  مانده، دستهای رهایی کارگران مدرن و صنعتی که حاصل و محصول این صعود تاریخی هستند نیستند.

این دستهای واپس مانده هیچ قرابتی با آرمان های رهایی کارگران که با صعود بر قله های رفیع اجتماعی تحصیل می شوند ندارند.


این دستهای واپس مانده که ایران را هرباره از پس می کشند و به سکون و بازگشت مجبور می کنند پیوسته منبع و ماخذ ابداعات و مکاتبی اند که جملگی با هدف خدمت به واپس گرایی در کشور تنظیم شده اند.

این مکاتب ارتجاعی  برای این که مقبول کارگران واقع شوند گاه به جامه و زبان کارگری در می آیند

بر همین شالوده است که ما کنون  از دیرباز در جامعه کارگری برای مان این مطرح شده است که ایران تولید محور، ایران صنعتی و ایران مدرن آری و یا نه؟

همین منابع ارتجاعی برایمان این را مسئله کرده اند که آیا قرابتی میان آرمان رهایی کارگران و آرمان ایران صنعتی وجود دارد یا نه؟

این پرسش را طرح نموده اند که چه ارتباطی است میان جامعه کارگری و ایران صنعتی؟

آیا بهتر نیست کارگران در عوض همکاری و همراهی در راه ایران تولید محور و ایران صنعتی از همین حالا بسیج شوند ایرانی را بر پا دارند که  در عالی ترین قله های رفیع اجتماعی اش از هر گونه ستم اجتماعی مبرا است؟

آیا بهتر نیست جامعه کارگران از هم اکنون برای جامه عمل پوشانیدن آرمان های اجتماعی شان بسیج شوند؟