۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

فواید گاو بودن!



معلمی از دانش آموزانش خواست "فواید گاو بودن" را بنویسند و نوشته ای که در زیر می خوانید تمام و کمال انشای آن دانش آموز است :

 با سلام خدمت معلم عزیزم و خوانده تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم. اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم. البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد. توسط مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد. بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم. ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد. مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته درست می کنند. هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست. همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد ، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد. وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ، نگران جهیزیه اش نیست. نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند ، یا بدتر از آن پاچه خواری کند. گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را به دست بیاورند تا به خواستگاریشان بیایند ، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری آنها بروند ، از طرفی هیچ گوساله ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و میخواهد ادامه تحصیل دهد. تازه وقتی هم که عروسی می کنند اینهمه بیا برو ، بعله برون ، خواستگاری ، مهریه ، نامزدی ، زیر لفظی ، حنا بندان ، عروسی ، پاتختی ، روتختی ، زیر تختی ، ماه عسل ، و زبونم لال طلاق و طلاق کشی و... ندارند. گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند. آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند. شاعر در این باره میگوید : سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند. گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند. گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟ شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟ گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند. شما تاکنون یک گاو معتاد دیده اید؟ گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند. ما از شیر ، گوشت ، پوست ، حتی روده و معده ی گاو استفاده می کنیم. آقای... معلم خوب ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم ها که البته زشت است استفاده می شود. ما حتی از دستشویی بزرگ گاو (پشگل) هم استفاده می کنیم. تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟ آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟ تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟ آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند؟ یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟ و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر . آخر توهم گاوی؟ فلانی گاو است بین گاوها تازه گاوها نیاز به ماشین ندارند تا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد. هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند. البته شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است : گمون کردی تو دستات یه اسیرم دیگه قلبم رو از تو پس میگیرم دیده اید گاو نری به خاطر بدست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید : "عاشقت هستم"! سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ! دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند! گاوها در جامعه شان فقر ندارند. گاوها اختلاف طبقاتی ندارند. آنها شرمنده زن و بچه شان نمی شوند. رویشان را با سیلی سرخ نگه نمیدارند. هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمی خورد. هیچ گاوی غمباد نمی گیرد. هیچ گاوی رشوه نمی گیرد. هیچ گاوی اختلاس نمی کند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی ریزد. هیچ گاوی خیانت نمی کند. هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی شکند. هیچ گاوی دروغ نمی گوید هیچ گاوی آنقدر علف نمی خورد که از فرط پرخوری تا صبح خوابش نبرد در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد. هیچ گاوی گاو دیگر را نمی کشد. هیچ گاوی.. اگر بخواهم هنوز هم در مورد فواید گاو بودن بگویم ، دیگر زنگ انشاء می خورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند. اما به نظر توسط مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید... لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه... همه از گاو ولی با همه منافع يادشده هیچ گاوی نگفت : من... بلکه گفت : مااااااا

آقای علمداری و جنبش ضد استبدادی در ایران



آقای کاظم علمداری در مقاله جالب توجه ایی  با عنوان"چرا تحریم اقتصادی به سود جنبش ضداستبدادی است"   که در ابران امروز انتشار  یافته  تلاش می کنند در پیروی از نظریه لیبرالیستی از  رابطه دیکتاتوری  و پایه نفتی  آن، تحریم اقتصادی ازسوی دول قدرت مند جهانی را -که بی شک و مطابق همیشه منافع ویژه این دول را بدنبال خود دارد،-  گامی بسوی جنبش ضد استبدادی و دمکراسی و آزادی خواهی در ایران به حساب بگذارند. من در پایین بدون این وارد صحت و سقم این مطلب شوم  نگاهی می اندازم به پایه های نظری چنین برخورد به سیاست دول جهانی در قبال استبداد اسلامی در ایران!








نکات شایان توجه ایی را آقای کاظم علمداری مطرح می کنند.  نخست نظری کوتاه به فرمایشاتشان بیافکنیم:

دو عامل عمده مانع رشد دمکراسی و تقویت استبداد در ایران بوده است. نخست اقتصاد دولتی (رانتی)، دوم، بد فهمی از "حاکمیت مردم" و یکسان دانستن آن با "حاکمیت ملی"، و یا یکسان پنداشتن استقلال ملت با استقلال خاک و دولت.



 من مسئله را اما به گونه دیگر می بینم. اگر اقتصاد دولتی پایه استبداد کهن سال در ایران است به همان میزان هم، همین استبداد کهن سال از ازمنه های دیرین در کشور دارای پایه های دیگر اقتصادی و خصوصی بوده است نظیر بازار، پیشه وری- صنایع دستی، فئودالیته که این آخری مورد رفرم قرار گرفت و... بهر حال دریک کلام همان جامعه های شهری وروستایی در قرون ماقبل مدرن در ایران.

 در یک نگاه کلی در این جا  جان کلام من همان تاریخ و جامعه کهن ایرانی است که به کمک ایادی استعماری خود - این آخری ها  پیوسته تا کنون و با این تحریم ها پیوسته منافع خاص خود را دنبال می کرده و می کنند، -   تاکنون مانع و عامل عمده ایی را تشکیل داده اند که همان گونه که می دانیم در عصر نو کشور را در  سیر تحول صنعتی، اجتماعی و سپس سیاسی دمکراتیک    از حرکت باز داشته اند و یا آهنگ حرکت آنرا کند نموده اند و....

 از این رو پس می توان گفت این هستی اجتماعی و سیاست مطابق با آن که از ازمنه های قدیم به ما ارث رسیده است و جای شگفتی هم نیست که بر همین پایه هم برداشت های خود را و به قول آقای علمداری کج فهمی های خود را از حاکمیت مردم، استقلال دولت و ... داشته باشد و دارد، چرا که ایرانی دیگری است.
 یعنی به عبارت دیگر اگر این طور هم به مسئله بنگریم باز برگشت خواهیم کرد به ارتجاع و نظام اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کهن سال در ایران که به تمامی هیمنه و گستره خود در برابر تکامل و تحول اجتماعی و سیاسی و ... کشور بسوی تمدن های بزرگ ایستاده است.
 بنابراین اگر ما روزی موفق شویم به این گونه عریان در چشم بد خواهان تحول و دمکراسی در کشور نگاه کنیم - یعنی بدون تعارف ایرانی - در برابر مان هموطنانی مشاهده می کنیم که به نام ایران قدیم، زیست مدرن و ایران نو را پذیرا نیستند. اما این یک روی سکه است.

روی دیگر سکه آن نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که در مقابل آن در یک فرایند پیشرفت و تحولی در حال شکل گیری است یعنی همان ایران نو. اما در این رابطه من از آقای علمداری این گونه متوجه میشوم که ایشان در رابطه با این ایران، برای این فرایند جدید تاریخی و کشوری   تنها یک شکل خصوصی در اقتصاد قائلند.

 یعنی چون این فرایند کاپیتالیستی است پس اجبارآ خصوصی است. و چون خصوصی است پس شکل سیاسی آن دمکراتیک است. به عبارت دیگر ایشان سه مقوله کاپیتالیسم، خصوصی بودن و دمکراسی را همان گونه می فهمند و در کنار هم ردیف می کنند که از دیر باز در عصر نو پیروان لیبرالیسم آنرا انجام داده و می دهند. از نظر من یک نوع ارتدکسی است.

 بر این اساس در این تعریف لیبرالیستی از تحول تاریخی و جاری و کاپیتالیستی در کشور، هرشکلی از این فرآیند کاپیتالیستی اگر حائز فرم خصوصی نبود لذا اتوماتیک دارای شکل استبدادی، و به عبارت اولی ضد کاپیتالیستی و.. خواهد شد. بر همین اساس هم است که ایشان قضیه را بسیار ساده کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که نخست اقتصاد دولتی صرف نظر از شکل آن عامل و مانع رشد و تحول و مانع رشد دمکراسی در کشور می باشد .

 و بعد هم به نظریه مسئله نفت و عامل نفت در استقرار دیکتاتوری و استبداد می رسند که همان گونه مستحضرید یک نظریه لیبرالیستی از رابطه نفت و دیکتاتوری است و ارزش فراتر از این ندارد.

 اما به نظر من روند کاپیتالیستی رشد و تکامل اجتماعی کشور بسوی یک ایران نو و دمکرات و آزاد تنها حائز شکل خصوصی نیست و نمی تواند هم در عصر تسلط سرمایه های بزرگ و انحصاری و.... تنها حائز شکل کلاسیک رشد و توسعه اش باشد. 

از این نظر دولت و نظام دمکراتیک آتی به درآمدهای هنگفت نفتی برای توسعه کشور نیازمند است و چنین دولتی در یک رشد و توسعه با برنامه ،  اجبار حائز جایگاه مهم و محوری در اقتصاد کشور خواهد بود..

از سوی دیگر من این راه رشد  را به هیچ وجه راه رشد غیرکاپیتالیستی  و از این حرف ها نمی نامم بل آنرا مدل رشد و توسعه غیر کلاسیک کاپیتالیسم در عصر امپریالیسم نام گذاری می کنم. 

این "خوش فهمی" را باید بخش خصوصی و لیبرالیستهای حامی آن  سرانجام  کسب کنند که اگر ایران را تنها به دست بخش خصوصی بسپاریم ایران طعمه دست و این خواهد شد اما هرگز راه توسعه و رشد را طی نخواهد کرد!

 از این گذشته باید دانست که ما در ایران تنها یک بخش خصوصی نداریم. ما بخش خصوصی حامی دمکراسی داریم و بخش خصوصی حامی استبداد. بطوریکه هرباره باید میان بخش دولتی حامی استبداد و حامی دمکراسی فرق گذاشت.