این که دو جریان نامبرده پیوسته با هم مطرح میشوند اتفاقی نیست. به یک اعتبار دو جریان اصلاح طلبی و جزم اندیشی دو روی یک سکه می باشند. اگر چه به ظاهر یکی اهل تفریط و دیگری اهل افراط می باشد لاکن در واقعیت امر مکمل یکدیگر هستند.
بهرحال این سیمای کشور ماست، کشوری که در گذار از شرایط اجتماعی سنتی به شرایط مدرنتیه پروسه تحولی آن به یک روند کشدار و طولانی مبدل شده و به ظاهر تصمیم هم ندارد به این زودی ها به این وضعیت تاسف آور خود پایان دهد.
طبیعی است در چنین کشوری هم اصلاح طلبان سنتی پیداشوند که در پی مرمت شرایط پیشین کشوری اند و در این راه رویه خود را به نام تغییرات تدریجی که هیچ نیست جز ادامه همان محافظه کاری سنتی به شکل دیگر به ما عرضه دارند و از دیگر سو هم جزم اندیشانی که به ما پیشنهاد کنند که از تلاش بیهوده در راه تحول لیبرال دمکراتیک کشور سر باز زنیم چرا که این امر در عمل همان اقدام بیهموده محافظه کاران سنتی و مرمت جامعه سرمایه داری سنتی است.
و آنچه در این فضای تاسف بار پیوسته قربانی می شود تحول و تکامل اجتماعی کشور بسوی مدرنتیه یعنی این انقلاب ضروری و جاری کشور است.
از دیگر سو این وضعیت موید غلبه نیروهای ارتجاع و سنتی بر شرایطی است که مدرنیته خوانده میشود.
ما در راه نفی این غلبه باید این را از شمار مبارزه تاریخی و اجتماعی خود مان دراه تحقق خویش بشماریم که در عرصه های گوناگون به استقبال تقابل با جزم اندیشان و اصلاح طلبان پرداخته و در هر حیطه در یک مبارزه بی امان و خستگی ناپذیر از تحول لیبرال دمکراتیک در کشور حمایت کنیم.
من در این جستارها تلاش نمودم که بر شالوده همین روح به سهم خود به استقبال این تقابل برای تحقق لیبرال دمکراسی در ایران بشتابم که امید وارم مورد پسند دوستان واقع شده باشد.
در ادامه مبحث پیرامون مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران بدنیست به مسئله مرحله لیبرال دمکراتیک از نگاه یک انقلاب ملی برای حاکمیت ملی مورد بررسی قرار دهیم.
مهم ترین موردی که ما را در این بخش از مباحث به خود مشغول می کند این پرسش است که آیا رشد و توسعه سرمایه داری - نوبن - و به تبع آن جامعه کارگری در عصری که سرمایه داری مرتب در حال جهانی شدن است ممکن است یا نه؟
شکی نیست آن سرمایه داری که در حال جهانی شدن است آن سرمایه داری است که در حال تمرکز سرمایه داری در دست یک عده می باشد. به این اعتبار یکی از مولفه های چنین سرمایه داری جهانی و فراملیتی تمرکز سرمایه است.
چنین سرمایه داری متمرکز و جهانی چون وطن ندارد یا متمایل به یک حکومتی به همان تناسب فراملیتی است و یا تا آن زمان آماده همکاری با حکومت های گوناگون و اتحادیه های متشکل از حکومت هاست. نظیر اتحادیه اروپا.
اما برخلاف تصور سنتیون حاکمیت ملی - دمکراتیک حائز مضمون لیبرال دمکراتیک است. و این در عمل به این معناست که آن سرمایه داری که در جهانی شدن و متمرکز شدن می باشد آماده آمیختن و امتزاج سرمایه داری سنتی ایران در اشکال جانبی و تجاری در خود می باشد. در شبکه ایی که سرمایه داری به شکل جهانی در حال ساختن است نقش سرمایه داری سنتی ایران و همراه با آن حاکمیت سنتی اش در بخشهای بسیار فرعی صنعتی و یا در بخش تجاری- تجارت مواد تولیدی از کشور های پیشرفته صنعتی - خلاصه میشود.
به عبارت کلی در این شبکه جهانی از سرمایه داری مکانی برای رشد نیروها ی مولده کشوردر نظر گرفته نشده است .
در عوض بهینه سازی توان مندی های اقتصادی و تولید کشور که حاکمیت ملی پیش روی خود قرار می دهد روندی است که برخلاف آن سرمایه داری است که به مرحله ایی ازتکامل خود رسیده است که اکنون سیر جهانی و متمرکز شدن خود را می پیماید
از همین روست که حکومت ملی در ایران تنها می تواند دارای مضمون لیبرال دمکراتیک داشته باشد و یا در اصل حاکمیت ملی در ایران ممکن نیست. به این اعتبار حفظ اصول حاکمیت ملی - دمکراتیک در یک حکومت سنتی به سند موجودیت جمهوری اسلامی عملا بی اساس است.
در صورت اخیر شکل چنین حکومتی در ایران یک دیکتاتوری کم و بیش عریان با گرایش شدید به دیکتاتوری نظامی است.
ادامه دارد...