۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

سوسیالیزم ارتجاعی و سوسیالیزم نو

این نوشته به گونه زیر  بخشی از مجموعه کامنت هایی در فیسبوک تحت گفتمان زیر میباشد

il y a 15 heures, à proximité de Paris · 
من در دوران اقتدار سرمایه بطور عامّ .... با سندیکاهای مستقل (از دولت و احزاب) بمثابه یکی از آپارات های پرولتاریای هر کشور مخالفت که ندارم هیچ .... سندیکا ها (تشکل های علنی رسمی) را برای جلوگیری از تاخت و تاز سرمایه لازم می دانم اما .... بطور خاص در مورد ایران .... با "سندیکاهای مستقل کارگری، فراگیرترین نهادهای مدنی برای تثبیت دموکراسی" از بنیان مخالفم چه .... در ایران سال هاست که زمینهء کار علنی و "قانوووووونی" را پایان یاقته تلقّی می کنم و .... در این مورد همواره حاضر به بحث و گفتگووووو هم هستم 

  • Farhad Vakif این که تاریخ مبارزه برای رفع تضادهای اجتماعی به قدمت خود تاریخ وجود این تضادهاست، حقیقتی است بی برو برگرد. بنابر این اصل می توان متصور شد که کارگران و زحمتکشان- هر نامی و به هر تقدیری - در هر عصر، خواهان و کوشای راه نفی تضاد های اجتماعی بوده اند. حال به نفی تضاد های اجتماعی برخی نام سوسیالیزم گذارده اند. نهر تقدیر نامش را هرچه بگذاریم، تاریخ سوسیالیسم به قدمت تاریخ وجود تضاد های اجتماعی است.
  • Farhad Vakif وقتی ما به تاریخ سوسیالیسم - به مفهوم در بالا توضیح داده شده - می نگریم، می بینیم سوسیالیسم مانند تاریخ تکامل جوامع بشری به مراحل تاریخی تقسیم شده است. به عبارت اولی هر مرحله از تکامل جامعه بشری - بطور نمونه جامعه ها در میان اقوام و ملت ها در ایران زمین - با نوعی ویژه همان عصر از سوسیالیسم همراه بوده است.: سوسیالیزم در عصر برده داری، در عصر فئودالیته و بزرگ زمین داری و سوسیالیزم در عصر نو. اما این سوسیالیزم ها نه تنها تاریخا مشترکند بل نظر به هر مرحله تاریخی و ویژیگی های همان مرحله، از هم متفاوتند.
  • Farhad Vakif ما در ایران خودمان در این 500 سال اخیر که امپراتوری ایران زمین آبستن عصر نو بوده نه شاهد پیدایش یک مرحله جدید تاریخی بل به همراه و موازات با آن شاهد نوع جدیدی از سوسیالیزم بوده ایم. بی تردید سوسیالیزم نو در بستر تاریخ سوسیالیزم در این فلات قاره مطرح است و مرحله نوینی از تاریخ سوسیالیزم در فلات ایران است.
  • Farhad Vakif سوسیالیزم نو در ایران به نظر می آید جهانی است. این سوسیالیزم داعیه کمونیزم و داعیه یکتا جامعه مشترک جهانی را دارد و خود را از این رو بخشی لایتجزا از ارتش جهانی کارگران برای استقرار یک نظام اجتماعی بدون طبقه، عاری از ستم اجتماعی، دولت و.. می بیند.
  • Farhad Vakif این که گفته شد سوسیالیزم دارای تاریخ خاص خویش می باشد و به تناوب مراحل تکامل اجتماعی، متناوبا به مراحل تقسیم میشود، را بیش از هر نیروی سوسیالیزم نو در ایران متوجه می شود. سوسیالیزم نو در ایران - سوسیالیزم جهانی و انترناسیونال، کمونیسم و.. - وقتی به پیشینه های تاریخی خود در ایران، وقتی به پیشینه های مبارزاتی و مطالباتی کارگران و زحمتکشان پیش از خود، می نگرد- واپس نگری یا پیشین نگری - ، در این واپش نگری به تاریخ گذشته خود متوجه می شود که سوسیالیزم های پیشین و کهن در ایران به گونه متفاوت و به تناسب همان مراحل پیشین، و همان محیط تاریخی که در آن زاده شده اند، می باشند.
  • Farhad Vakif همان گونه که عصر نو در ایران در این 500 سال اخیر با همت فراوان از دل تاریخ کهن سر بر می آورد به همان گونه هم سوسیالیزم نو در ایران با همت فراوان از دل سوسیالیزم پیشین در کشور در حال پیدایش می باشد. سوسیالیزم نو جزیی از عصر نو می باشد و جدا از آن نیست.
  • Farhad Vakif همان گونه که مطابق قوانین تکامل، نوزایی هر مرحله نو به یک مقابله با وجود عصر ماقبل محکوم است، به همان گونه هم سوسیالیزم نو در ایران که از دل سوسیالیزم کهن تکامل می یابد، برای زایش خویش ناگزیر به مقابل با آن دامنی است که در آغوش آن بدنیا می آید.
  • Farhad Vakif در این مقابله میان نو و کهن در عصر نو، و بطور اخص میان سوسیالیزم نو و کهن است که این دو سوسیالیزم - نو و کهن - در ایران یکدیگر را به رویارویی فرا می خوانند. این رو یارویی تقریبا در همه عرصه های مبارزاتی است که این دو سوسیالیزم در کشور به منزله آلترناتیو مطرح می باشند
  • Farhad Vakif عوامل زیادی وجود دارند که معمولا دست بدست هم دهند که تا سایه سنگین سوسیالیزم کهن بر هستی و رشد نوزاد تازه یعنی سوسیالیزم نوین سنگینی کند. در این سایه افکنی کهنه بر نو و در این درهم رفتگی دو سوسیالیزم در یک کشور در حال گذار به عصر نوست که در بسیاری موارد هویت های کهنه و نو از سوسیالیزم در هم میآمیزند و کهنه جای نو را اشغال می کند.
  • Farhad Vakif در این اشغال کهنه به جای نو است که سوسیالیزم کهن وطنی سعی زیاد دارد محتوای قدیمی خود از سوسیالیزم را به سوسیالیزم نو قالب کند.
  • Farhad Vakif در همین قالب کردن محتوای کهن در فرم نوین است که سوسیالیزم وطنی می کوشد با اداهای نو یک سوسیالیزم نوین همان محتوای دیرین از سوسیالیزم در کشور را ارائه دهد. براستی محتوای این سوسیالیزم کهنه که این گونه جامه نو بر تن نموده است در چیست؟ خطوط ممیزه سوسیالیزم کهنه و وطنی و وجوه تمایز آن با سوسیالیزم نو و جهانی در چیست؟
  • Farhad Vakif چون سخن از وجوه ممیزه دو سوسیالیزم وطنی و جهانی است، همان گونه که گفته شد از این رو بهتر است این دو سوسیالیزم را در بستر تاریخ سوسیالیرم و به مثابه دو مرحله از تاریخ تکامل اجتماعی بشر جهانی نگاه کنیم.
  • Farhad Vakif اول از همه این که سوسیالیزم وطنی و کهن، یک سوسیالیزم ارتجاعی است. این سوسیالیزم آینده نگر نیست. محافظه کار است. ترقی خواه نیست. این سوسیالیزم از آغاز عصر نو متوحش است. این سوسیالیزم مرحله نو از تاریخ تکامل اجتماعی در کشور را پذیرا نیست. از آن نفرت دارد. از این رو خواهان توسعه عصر نو نیست. 500 سال از این گذار به عصر نو گذشته است. و 500 سال است که این سوسیالیزم نفرت و واهمه خود از عصر نو را به نمایش می گذارد. ارتجاع سوسیالیرم وطنی خود را در رویکرد نظری آن به منصه ظهور می گذارد: سوسیالیزم وطنی حائز رویکرد تاریخی و تکاملی به مسائل اجتماعی نیست. او مبلغ نظریه مکانیکی و ایستا در تاریخ اجتماعی کشور و جهان است. این سوال را پیرامون ضرورت وقوع عصر نو مطرح می کند: آیا این رشد اجتماعی الزامی است؟ باید باشد؟ نمی تواند نباشد؟
  • Farhad Vakif سوسیالیزم ارتجاعی و محافظه کار تحقق سوسیالیزم را در تحقق خویش می بیند، نه در این که فرآیند تاریخ اجتماعی و پیدایش عصر نو، تحقق سوسیالیزم را الزامی می کند. سوسیالیزم کنسرواتیو و وطنی از این رو تکیه و وزنه را بر حل تضاد اجتماعی عصر پیشین و موجود، بدون مساعدت فرایند توسعه عصر نو می نهد.قرن هاست که او در مبارزه علیه ستم اجتماعی در عصر پیشین بوده و راه حل را هم او بدین سان در همین نابودی ستم اجتماعی و تحقق خویش می بیند.
  • Farhad Vakif سوسیالیزم محافظه کار به این نظر است عصر نو به همراه خود تضاد های نو اجتماعی به همراه خواهد آورد، بی آن که در مسیر اهداف سوسیالیزم وطنی، حلال حل تضاد های موجود و کهن اجتماعی باشد. او حل این تضاد ها، را نه دامن زدن بیهوده به تضادهای اجتماعی را خواهان است. او به این نظر است که عصر نو بیهوده به تضادهای اجتماعی موحود دامن میزند.
  • Farhad Vakif سوسیالیزم کنسرواتیو، برای عصر نو نشان و اسمی یافته است که از این راه ضدیت او را علیه وقوع و طلوع این عصر بهتر می تواند توجیه می کند: عصر نو عبارت است از عصر سرمایه داری.
  • Farhad Vakif با این نامی که سوسیالیزم محافظه کار به عصر نو اعطاء نموده، از پیش روشن است که سوسیالیزم محافظه کار خواهان رشد سرمایه داری و یا راه رشد سرمایه داری در ایران نیست. او 500 سال است که این مطالبه خود را بر تارک عصر نو کوبانده است.
  • Farhad Vakif همان گونه که گفته شد سوسیالیزم وطنی به این نظر است عصر سرمایه داری - بخوان عصر نو - در عوض حل تضادهای اجتماعی موجود کشور، به این تضاد ها دامن می زند. چون او خواهان حل تضاد های اجتماعی بدون دامن زدن به آنها ست از این رو خواهان رشد سرمایه داری در کشور نیست.
  • Farhad Vakif گفتیم سوسیالیزم ارتجاعی خواهان رفع تضادهای اجتماعی بدون رشد سرمایه داری است. در این جا اما اضافه می کنیم که سوسیالیزم ارتجاعی در اصل خواهان رشد نیست. شاید این دومین خصیصه سوسیالیزم ارتجاعی است. از این رو اجازه دهید این وجه دوم از سوسیالیزم وطنی- که این خواهان رشد نیست- را جداگانه بر رسی کنیم.
  • Farhad Vakif مبحث رشد در واقع مبحث سوسیالیزم نیست. از این رو به سوسیالیزم ارتجاعی باید این حق را داد که در دفاع از هویت کلی سوسیالیزم ، رشد را به عنوان یک پدیده غیر سوسیالیستی رد کند. حتی سوسیالیزم نو، ماحصل و نتیجه رشد است: سوسیالیزم نو خود را چنین توجیه می کند: رشد که به منتهای درجات خود رسید، در بی نیازی از رشد انسان به تقسیم عادلانه ثروت می پردازد. بدینسان از هر جهت بنگریم رشد یک مبحث سوسیالیستی نیست. اما براستی این رشد چیست که در این جا گاه به عنوان رشد سرمایه داری و گاه به طور مجرد و کلی « رشد » سخن از آن به میان است؟
  • Farhad Vakif این رشد در واقعیت امر همان فاصله و شکاف تاریخی میان دو سوسیالیزم است: عصر نو! سوسیالیزم محافظه کار اگر پیشا مدرنیته است، سوسیالیزم نو پسا مدرنیته است، حد فاصل تاریخی همین عصر نو است. بنابراین باید دانست این عصر نو چیست که از آن گاه به عنوان عصر سرمایه داری، گاه عصر نو و گاه به اسامی دیگر یاد می شود. دیدیم از منظر سوسیالیزم محافظه کار و وطنی ضرورتی برای انجام و فرجام عصر نو نیست. از این منظر می توان بدون عصر نو و رشد نو سوسیالیزم را عملی ساخت. و دیدیم این سوسیالیزم برای توجیه این رویکرد خود به حق به اصل کلی سوسیالیزم که رفع تضادهای اجتماعی است نه رشد اجتماعی ما را ارجاع می دهد. از منظر سوسیالیزم ارتجاعی، عصر نو حائز هیچ خاصیتی برای عملی کردن سوسیالیزم نیست. یعنی نظیر سوسیالیزم نو، این که ما بیاییم و مدعی باشیم و بگوییم: عصر نو فراهم کننده زمینه برای تحقق سوسیالیزم نو می باشد. از منظر سوسیالیزم ارتجاعی، گردن نهادن به تکامل عصر نو، گردن نهادن به یک جبرگرایی و دترمینسم، نوعی تقدیر گرایی است. در ادامه از منظر سوسیالیزم ارتجاعی، عصر نو یعنی عصر دامنه گیری تضادهای اجتماعی، این که این تضادها وارد مرحله نوین تکاملی خود می گردند، تشدید می یابند، به دامنه فقر و کارگری افزوده می گردد، و در یک کلام عصر نو یعنی عصر فقر و بینوایی روزافزون که باید جلویش را گرفت.
  • Farhad Vakif وجه سوم از سوسیالیزم ارتجاعی در همین است که در ادامه سعی کند، بدون رشد، و بدون عصر نو، در پی کارزارهایی برای تحقق خویش و تحقق سوسیالیزم باشد. یکی از این ابزارها و یکی از این کار سازی ها: تبدیل دیکتاتوری جامعه سواره به دیکتاتوری جامعه پیاده است.
  • Farhad Vakif سوسیالیزم ارتجاعی در برابر دیکتاتوری عصر خویش، که دیکتاتوری جامعه بالادستان است، دیکتاتوری جامعه زیر دستان را پیش روی ما می گذارد. سوسیالیزم ارتجاعی به این نظر است: دیکتاتوری جامعه بالادستان، دولت جامعه بالادستان علیه زیردستان معنی می دهد. این دولت در عین حال دموکراسی برای جامعه سوار و دیکتاتوری برای زیردستان است. از این رو باید ورق را برگرداند.
  • Farhad Vakif در اشکال افراطی از سوسیالیزم ارتجاعی، این سوسیالیزم خواهان نابودی جامعه بالادستان، و نابودی دیکتاتوری زیردستان می باشد. در این شکل افراطی، سوسیالیزم ارتجاعی به خیالاتی می پیوندد که مبتنی بر آن تحقق کمونیسم در یک کشور و در عصر پیشین ممکن می باشد. این شکل افراطی از سوسیالیزم ارتجاعی در واقع یک نوع کمونیسم تخیلی است.
  • Farhad Vakif در کشور ما سوسیالیرم ارتجاعی، در جامه سوسیالیزم نفتی تظاهر می کند: ما نیاز به عصر نو و نیازی به رشد و نیازی به توسعه سرمایه داری نداریم. ما نفت داریم. تقسیم درآمدهای حاصله از نفت، عدالت اجتماعی را تحقق خواهد بخشید.
  • Farhad Vakif یکی دیگر از وجوه ممیزه سوسیالیزم ارتجاعی،مقابله اش با آن سوسیالیزمی است که او آنرا رفرمیسم می خواند. از منظر این سوسیالیزم، از عوارض عصر نو و رشد پیدایش رفرمیسم است. او این رفرمیسم را گاه با اسامی سوسیال دموکراسی خطاب می کند. از این منظر، سوسیال دموکراسی آن جریان رفرمیستی است که با عصر نو همراه است. سوسیال دموکراسی ساز و نقاره ها، ابزار و کار افزار های خاص خود را دارد: سندیکا، حزب اپوزیسیون، و.. . سوسیالیزم ارتجاعی در اصلیت خود با این ابزار کارها مدرن همان ضدیتی را دارد که با رشد، عصر نو و.. دارد.