۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

ما دمکرات نیستیم. ما آزادی خواهیم - قسمت بیست و سوم


اتفاقا درست ازهمین جهت سیاسی می باشد،که فعالیت این بخش از حرکت کارگران مورد توجه من در این جاست. از نظر من به لحاظ سیاسی دو جامعه و گروه اجتماعی یک داخلی و دیگری خارجی نظر به منافع و مصالح اجتماعی شان در فرجام مرحله بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی در کشور و در منطقه ذی نفع نیستند. برای سهولت اجازه دهید ما این دو گروه را از محافظه کاران تلقی کنیم که در پی تحفیظ آن شرایط اجتماعی در کشور هستند که عملا در برابر تحول تاریخی و اجتماعی کشور ایستاده است.

محافظه کاری اجتماعی در کشور با رشد و توسعه و تحول اجتماعی، مرحله بورژوایی انقلاب و تکامل اجتماعی کشور میانه منفی دارد. این که محافظه کاری اجتماعی برده داری، فئودالی، سرمایه داری و دیگر روابط اجتماعی در کشور است نگاه به محافظه کاری اجتماعی از منظر روابط اجتماعی است.

از زوایه داخلی و خارجی، عرض کردم ما در نگاه به محافظه کاری اجتماعی در کشور به نتایج دیگری می رسیم. برای من و مبحث من در ارتباط با کمونیسم کارگری در ایران مهم و اساسی اهمیت و جایگاه تاریخی محافظه کاری در ایران است.

رفقا و دوستان باید توجه داشته باشند آنچه محافظه کاری اجتماعی در ایران خوانده میشود یک حرکت اجتماعی ضد تاریخی و ضد آن مرحله تکامل اجتماعی در کشور است که اکنون جاری است و بورژوایی است.

در ارتباط با کمونیسم کارگری و اهمیت سیاسی آن من به این نظرم این حرکت در جنبش کارگری عملا در خدمت محافظه کاری اجتماعی در ایران است.

این که آیا این محافظه کاران اجتماعی این حرکت را طراحی کرده اند، تقویت می کنند و غیره من حرفی برای گفتن ندارم که به تحقیق باشد. و قصد هم ندارم که دراین جا این مسئله را از زاویه امنیتی بر آن نظر افکنم.

مهم برای مطب من در این جا این است که حرکت کمونیسم کارگری عملا یعنی آب به آسیاب محافظه کاری در کشور ریختن.

برای دوستان و رفقایی که می خواهند بیشتر بدانند عرض می کنم کمونیسم کارگری در نهایت و در بهترین حالت یعنی رادیکالیزه کردن محافظه کاری اجتماعی در کشور است.

این به چه معناست؟ این به این معناست که این جریان رادیکال و پیرو مکتب سوسیالیسم در پی سوسیالیزه کردن محافظه کاری اجتماعی در کشور است. یعنی به یک عبارت دیگر کمونیسم کارگری وجدان عدالت خواهانه اجتماعی محافظه کاری اجتماعی در کشورمی باشد که پیوسته با فرودستان آن در پیوند بوده است.

بدین ترتیب کمونیسم کارگری بیان مطالبات آن بخش از کارگران و آن جامعه کارگری است که از دیر باز در عصر ماقبل بورژوایی در کشور از موجودیت برخوردار بوده است.

این جامعه کارگری - جامعه سنتی کار - پیوسته در نفرت و انزجار به جامعه بورژوایی و سنتی عصر خود خواهان محو سرمایه داری و زوال روابط سرمایه داری، و استقرار عدالت اجتماعی در کشور بوده است.


کمونیسم کارگری در واقع فرموله کننده و بیان اراده آزادی خواهانه و رهایی جویانه این جامعه کارگری است که گفتیم از عصر گذشته در کشور از هستی بر خوردار بوده است.

متاسفانه نظر به ریشه های تاریخی این جامعه کارگری - جامعه سنتی کار - این دسته کارگران برخلاف کارگران رو به رشد و نوین که در عصر بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی پدیدار می شوند نسبت به روند تاریخی و تکاملی, نسبت به فرآیند های تکامل و تحول اجتماعی که میدانیم توامان با پیدایش جامعه نوین کار می باشد نظر مساعدی ندارند.

آنها به ازای تکوین جامعه جدیدی از کار که در واقعیت امر الزاما به یکی از سرچشمه های جوشان انسانی آن مبدل میشوند - روند پرولتاریزاسیون کارگران سنتی - و در ازای رشد و توسعه و فرجام و شکل گیری نظام نوینی از سرمایه داری و ... ترجیح می دهند که به جای این که به روابط سرمایه داری تاریخا باردیگر چنین فرصتی را بدهند آنرا درجا ریشه کن سازند.

بر این پایه آن حرکت عدالت خواهانه ایی - که به زبان مکتبی و غلط و جاری سوسیالیزم خوانده میشود- از دل این جامعه کار- جامعه سنتی کار- سر بیرون می آورد از یکسو ارتجاعی و از سوی دیگر آرمان گرایانه و اراده گرایانه، جزمی و ضد تاریخی است.

در نظر من کمونیسم کارگری در ایران آن سنتی از میان کارگران در ایران را سر وسامان و بیان می کند که از چنین محافل سنتی و دیرینه برمی خیزند.

همان گونه که عرض کردم این حرکت کارگری محافظه کارانه و ارتجاعی و سنتی است. اما روشن است که این امر مانعی در سر راه کارگری بودن و حتی ماهیت عدالت جویانه آن نیست.

من این را وجدان کارگری و عدالت جویانه محافظه کاری اجتماعی در ایران می دانم و آنرا با تاریخ کشور در عصر قرون وسطی مرتبط می سازم که دوشقه و به دو گروه اصلی اجتماعی بالادستان و فرودستان تقسیم می شده است.

از این تاریخ مبارزات فرودستان اجتماعی در شهر وروستا وجود دارند که در صورت رادیکالیزه شدن به صورت آن گفتمانی در می آمده است که کنون کمونیسم کارگری در ایران ترجمان امروزی آن است.



ادامه دارد...


ما دمکرات نیستیم. ما آزادی خواهیم - قسمت بیست و دوم


بنابر این دوستان اجازه دهید من این کمونیسم کارگری که به این ترتیب در قالب آرمان عالی و تاریخی کارگران جهان و ایران ناخواسته به بلند گوی ارتجاع داخلی و مخالفان خارجی مرحله بورژوایی تکامل و انقلاب اجتماعی مبدل شده است را در شمار آن کمونیسم و سوسیالیسمی بنامم که بطور جهانی همواره در همه کشور ها عملا سد راه انقلاب و تکامل بورژایی در کشور شده اند.

همان گونه که دوستان و رفقا می دانند ما در سر راه این انقلاب و تکامل - بورژوایی - مشکل و مانع کم نداریم. نظر به این امر این که آیا چشم انداز امیدوار کننده ایی برای فرجام مرحله بورژوایی انقلاب و تکامل اجتماعی در کشور و در منطقه وجود دارد در نوع خود یک پرسش برحقی است که ما دست اندرکاران این انقلاب باید آنرا طرح کنیم.

بنابراین جان کلام من در این رابطه این نیست که من در عوض و از روی کله شقی در جواب عرض کنم نه کمونیسم کارگری اشتباه می کند ما پیروزیم و راه بورژوایی انقلاب و تکامل اجتماعی هموار است و این ها که رفقای کمونیسم کارگری می گویند حقیقت ندارند و غیره. نه حرف من چنین مطالب کودکانه و بدور از واقعیت نیست.

بر این پایه به نظر من طرح این پرسش به یکسو و به سوی دیگر اعلام کمونیسم کارگری بر پایه آغاز مرحله کارگری انقلاب در کشور است. به نظر من این آخری به دنبال نخود سیاه فرستادن کارگران و به منظور سرگرم کردن آنهاست. شما تصورش را بکنید و وخواهش می کنم به آن توجه کنید ایرانی که در مرحله بورژوایی تکامل و انقلابش درجا زده و به قول عامیانه مانند خر در گل گیر مانده است پس چگونه چنین ایرانی قادر است به انقلاب و تکاملی مشغول گردد که نه تنها برای یک کشور بل که برای تمام جهانیان عملا یک زایش بزرگ و یک اقدام بی نظیر تاریخی و انسانی است ؟
نه خواهش می کنم رفقا و دوستان به این نکته توجه کنند و پیرامون آن بیاندیشند. در قیاس با مرحله کارگری و جهانی تکامل اجتماعی مرحله بورژوایی آن یعنی مرحله ایی که ما به این نحو در آن در مانده ایم در حقیقت یک شوخی و یک هیچ است. پس چطور این ایران درمانده در مرحله بورژوایی اش را با وظایفی سرگرم می کنید که انجام و فرجام آن اگر کار حضرت فیل نباشد بل امری است جهانی و عظیم که پیش پرده آن ملزم به مقدمات بورژایی انقلاب و تکامل و آن درون سازی های فراوان است که ما کنون در فرجام آن ورشکسته مانده ایم.

آیا فکر نمی کنید این سنگ بزرگی که کمونیسم کارگری در کشوری بلند کرده است که به قول خودش در انجام وظایف و تکالیف بورژوایی تاریخ وامانده است نشانه از نزدن است؟ آیا فکر نمی کنید که آن محافل مخفی بورژوایی که رفیق منصور حکمت وجودشان در کشور و جهان را ثبت کرده اند دارند به این ترتیب ما را به دنبال نخود سیاه می فرستندو بر سر کار گذاشته اند؟

  • منصور حکمت: بخشى از چپ در جريان عقب نشينى دارد فرمان فاتحين را به اجرا در مياورد. دارد تاريخ تاکنونى سوسياليسم و بنيادهاى انديشه سوسياليستى را به روايت جريان پيروز بازنويسى ميکند و مورد بازانديشى قرار ميدهد. اين يک کرنش سياسى است و نه چشم گشودنى به حقايق علمى نويافته ـ بنابراين تمام اين معضل و اين مشغله بنظر من بى ارزش است. بى ارزش است اما بى اهميت نيست. چون جنبش سوسياليستى طبقه کارگر را درمنگنه قرار ميدهد و به حاشيه ميراند. بايد در مقابل آن ايستاد، اما نه با جدى گرفتن بار علمى آن، بلکه با افشاء حقيقت سياسى اش.

به نظر من باید این عبارت را به گونه زیر در ارتباط با کمونیسم کارگری به عنوان بخشی از چپ تغییر داد:


بخشى از چپ در جريان عقب نشينى و شکست مرحله بورژوایی انقلاب که به آن اذعان می کند، دارد فرمان فاتحين را به اجرا در مياورد. دارد این مر حله از تکامل اجتماعی انسان در کشور و بنيادهاى انديشه ایی آن را به روايت جريان پيروز بازنويسى ميکند و مورد بازانديشى قرار ميدهد. اين يک کرنش سياسى است و نه چشم گشودنى به حقايق علمى نويافته ـ بنابراين تمام اين معضل و اين مشغله بنظر من بى ارزش است. بى ارزش است اما بى اهميت نيست. چون جنبش کارگری را درمنگنه قرار ميدهد و به حاشيه ميراند. بايد در مقابل آن ايستاد، اما نه با جدى گرفتن بار علمى آن، بلکه با افشاء حقيقت سياسى اش.


ادامه دارد...


ما دمکرات نیستیم. ما آزادی خواهیم - قسمت بیست و یکم


در رابطه با آنچه رفیق منصور حکمت مطرح می کنند و در شماره پیش درج شد این اندیشه به ذهن من خطور میکند.

ایشان نه تنها به بن بست و ناتوانی به فرجام رسیدن مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی انسان در ایران و در منطقه را به این ترتیب اعلام میکنند بل که در عین حال و با اعلام موجودیت کمونیسم کارگری مخالفت آشکار خود را باآن به دنیا و به ما در ایران ابراز می دارند.

چنان که در شماره های پیشین دیدیم ایشان یکی پس از دیگری به ذکر مولفه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شکست و ورشکستگی این مرحله از انقلاب و تکامل اجتماعی می پردازند

توسعه و رشد به بن بست رسیده است
لیبرالی در این کشور ها موجودیت ندارد
دمکراسی و دمکراسی خلقی به پایان خود رسید

بر این اساس دو نکته به خاطرم می رسد که لزوم طرح آن را می بینم. همان گونه که دوستان و رفقا مستحضرند میان به بن بست رسیدن و شکست یک مرحله تکامل اجتماعی از یکسو و از سوی دیگر به فرجام و تکمیل شدن یک مرحله تکاملی و یک انقلاب اجتماعی تفاوت وجود دارد.

معمولا و علی القاعده از روی فرجام و تکمیل یک انقلاب و مرحله تکاملی است که مرحله بعدی آغاز می گردد و این در حالی است که رفیق منصور حکمت اعلام موجودیت کمونیسم کارگری و به تبع آن آغاز مرحله عالی تر تکامل اجتماعی در کشور را- مرحله کارگری - را بر اساس به بن بست رسیدن و شکست تکامل و انقلاب بورژوایی در چالش با موانع داخلی و خارجی اش استوار گردانیده اند.

این اقدام ایشان خواه از نظر مبحث تاریخ و روند تکاملی قابل پذیرش نمی باشد چون مطابق قانون مندی های آن نیست و خواه از لحاظ پذیرش شکست و تن در دادن به آن.

در خصوص نکته اول یعنی مخالفت کمونیسم کارگری با قانون مندی های تکامل اجتماعی و این که کمونیسم کارگری بر نگرشی جزمی استوار است در شماره پیشین به آن پرداختیم. در این جا اما در رابطه با نکته دوم یعنی پذیرش شکست مرحله بورژوایی تکامل و پیروزی دشمنان آن می خواهم در این مکان مطالبی ابراز دارم.

دوستان و رفقایی که کمونیسم کارگری را از نزدیک می شناسند به خوبی و بهتر از من می دانند کمونیسم کارگری نه تنها اعلام تنفر و انزجار به مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی در قالب تعلق و وفاداری به آرمان های تاریخی کارگران است بل که در عین حال القاء اندیشه شکست و به بن رسیدن این مرحله در اذهان همه گروه های ترقی خواه اجتماعی کشور است که به فرجام و تکمیل این مرحله تکاملی می اندیشند.

از همین رو از کانال کمونیسم کارگری مرتب و مسلسل وار نظریه شکست و به بن رسیدن و از این رو بی حاصلی مرحله بورژوایی و پیروزی دشمنان آن به قول رفیق منصور حکمت به میان جامعه برده میشود

چون کمونیسم کارگری وظیفه اجتماعی خود را ایفای نقش بلندگوی ورشکستگی و به بن بست رسیدن مرحله بورژوایی انقلاب وتکامل اجتماعی در کشور قرار داده است از همین رو هم این صدای مایوس کننده انقلاب که مرتب آیه یاس می خواند وظیفه خود نمی داند که از نزدیک خود را با موانع سر راه مرحله بورژوایی، دشمنان و دوستان آن مشغول نماید.

اگر دشمنان داخلی و خارجی یعنی این گروه های اجتماعی که در داخل و خارج در برابر مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی انسان در کشور دیوار چین علم کرده اند و بی امان به سنگ تراشی می پردازند در عوض به موازات آن صدای کمونیسم کارگری دایر شده است که در پوشش آرمان های عالی کارگری در یک هم آهنگی با آنها یکریز در پی نا امید سازی، منحرف کردن نیروهای ترقی خواه اجتماعی و به خصوص کارگران در تحقق آرمان های تاریخی این دوره تکامل می باشد.

من نمی خواهم به این ترتیب در این جا تئوری توطئه را زنده کنم . اما خود رفیق مرتب از تقویم و برنامه های مصوبه ایی نام میبرند که توسط محافل مخفی بورژوایی تنظیم و به مرحله اجرا در می آیند. اگر آنچه رفیق در این رابطه می فرمایند درست باشد شاید هم کمونیسم کارگری یکی از همین برنامه های مصوبه این محافل مخفی بورژوایی کشور است که منفعت خود را در حفظ شرایطی در کشور می بینند که با شکست و مسدود شدن مرحله بورژوایی و مدرنیزه کردن و رشد و توسعه کشور همراه است.

ادامه دارد....