۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

این حاکم ظالم باید برود



 اخیرا گفتمانی از طالب سلطنت - رضا پهلوی دوم -  در سطح فیسبوک منتشر شده است با چنین مضمونی:

» این حاکم ظالم باید برود .«

 شما اگر به این گفتمان مدعی حاکمیت در ایران توجه بفرمایید به عمق بینش سیاسی فرد پهلوی  از قدرت و حکومت و شخص حاکم در ایران پی خواهید برد:

 از منظر ایشان سخن محوری در سیاست ایران  بر حول حاکم بد و حاکم خوب است. به عبارتی دیگر نه بر حول مشارکت نیروهای اجتماعی و سازماندهی هرباره مشارکت مردم  در ساختار حکومتی بل که جابجایی حاکم بد نظیر خامنه ایی با یک فرد حاکم خوب نظیر پهلوی.  که البته در این صورت آنگاه  خصایل  و توانایی های فردی حاکم مهم خواهند شد. آنگاه هر ایرانی مجبور به مقایسه یک فرد روحانی از  جامعه  روحانیت با فرد پهلوی از خاندان پهلوی خواهد بود .

 بنابر این ایشان بدون تحول ساختاری در نهاد سیاست ایران  چشم مبارک و همایونی شان  را به مقام معظم  رهبری در کشور دوخته اند یعنی بر جایگاهی که در     ساختار حاکمیت فردی  در غله آن  ماوا گزیده  و در خواه در سلطنت و خواه در ولایت  مسند حاکم نامیده می شود.  که در مورد اولی آن  حاکم را  پادشاه و در مورد دومی آنرا  حاکم شرع  می خوانند.

حال که سخن به این جا رسید اجازه دهید در خصوص سازماندهی مشارکت مردم در حاکمیت مطالب دیگری را که مهم هستند اشاره کنم.

اخیر آقای فرهنگ قاسمی در سایت سازمان های جبهه ملی در خارج کشور پیامکی به مضمون زیر نهاده اند


انحطاط قدرتمداران به خوبی نشان می دهد که قدرت به خودی خود هیچ ارزش و منزلتی ندارد، بلکه کسب قدرت آنگاه مفهوم پیدا می‌کند که در جهت خدمت به مردم و جامعه بشری باشد. به همین دلیل بایستی توجه کرد که تفاوت است بین اپوزیسیون که می‌خواهد آزادی را به ارمغان بیآورد و آنی که می‌خواهد با کسب قدرت به امیال فردی، موروثی، خانوادگی، گروهی و عقیدتی دست پیدا کند. به‌ عبارت ‌دیگر کسب قدرت باید حتماً برای خدمت به جامعه باشد. رهبری جمهوری‌خواهان بایستی از افرادی تشکیل شود که به آزادی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی و جدایی دین و دولت به شدت پایبند باشند و از این اصول به طور قرص و محکم و با فداکاری و بدون کوچکترین تعلّل و تخلفی دفاع کنند. اینان در واقع تضمین کننده آزادی‌ و مردم‌سالاری و سکولاریسم و لائیسیته و تمامیت ارضی و استقلال ایران و عدالت اجتماعی و ضامن حقوق اقلیت ها هستند. مجلس مؤسسان راباید این رهبران آزادی‌خواه با در نظر گرفتن حقوق همه نحله های سیاسی و تضمین کامل برابری، آزادی و دموکراسی برای همه برگزار کنند.

منبع:


اگر ما هرباره میزان را سازماندهی مشارکت نیروهای اجتماعی و مردمی در حاکمیت کشور قرار دهیم و از این میزان آن را ادراک کنیم که مردم سالاری و دموکراسی نامیده میشود آنگاه بر این شالوده  معنای واقعی اپوزیسیون همین استقرار ساختاری است که در آن مشارکت نیروهای اجتماعی و مردمی به نحو احسن عملی شده است.



بر پایه این میزان در اپوزیسیون واقعی دیگر سحن بر حول این که اپوزیسیون می خواهد آزادی به ارمغان بیاورد و کسب قدرت او برای خدمت به جامعه می باشد و دیگر مسائل از این قبیل که آقای فرهنگ قاسمی می فرمایند نیست.


آنچه که آقای فرهنگ قاسمی می فرمایند از نظر من و مطابق برداشت من از موضوع همان نظریه حاکم بد و حاکم خوب است با این تفاوت که در مدل هایی که شریعت مداران و سطنت طلبان ارائه می دهند در قله ساختار حکومتی فرد حاکم قرار دارد اما در مدلی که آقای قاسمی می فرمایند این جمهوری خواهان هستند که به شکل حزبی حکومت می کنند اما در هر دو مدل کلاه مردم پس معرکه سیاست است.


به عبارت دیگر در یک مدل فرد حکومت می کند و در مدل دیگر حزب. اما در هر دو مدل جایی برای سازماندهی مشارکت نیروهای اجتماعی و مردمی نیست.

شما توجه بفرمایید آقای فرهنگ قاسمی سخنی از  نحوه سازماندهی مشارکت نیروهای اجتماعی و مردمی در ساختار حکومتی به عنوان تنها آلترناتیو و اپوزیسیون واقعی ندارند بل که مد نظر ایشان احزاب و سازمان و گروه های سیاسی  است.

از همین رو ایشان وقتی در این دنیای احزاب توجه شان را معطوف به جمهوری خواهان می کنند برای ما مردم  ناقل این پیامند که



 به همین دلیل بایستی توجه کرد که تفاوت است بین اپوزیسیون که می‌خواهد آزادی را به ارمغان بیآورد و آنی که می‌خواهد با کسب قدرت به امیال فردی، موروثی، خانوادگی، گروهی و عقیدتی دست پیدا کند. به‌ عبارت ‌دیگر کسب قدرت باید حتماً برای خدمت به جامعه باشد.



در جواب باید گفت: خیر! اپوزیسیون و آلترناتیو سیاسی در کشور نیروهای اجتماعی و مردمی اند. هدف اپوزیسیون مردمی هرباره:

 حکومت مردم توسط مردم است.

حکومت مردمی ارمغان مردم در تلاش هرباره مردم برای استقرار حکومت مردمی است. به عبارت ساده تر:


از مردم، توسط مردم و برای مردم.

 این است معنای واقعی مردم سالاری و اپوزیسیون علیه حکومت حکام فردی، و حزبی.


ایشان در ادامه می نویسند


 رهبری جمهوری‌خواهان بایستی از افرادی تشکیل شود که به آزادی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی و جدایی دین و دولت به شدت پایبند باشند و از این اصول به طور قرص و محکم و با فداکاری و بدون کوچکترین تعلّل و تخلفی دفاع کنند. اینان در واقع تضمین کننده آزادی‌ و مردم‌سالاری و سکولاریسم و لائیسیته و تمامیت ارضی و استقلال ایران و عدالت اجتماعی و ضامن حقوق اقلیت ها هستند. مجلس مؤسسان راباید این رهبران آزادی‌خواه با در نظر گرفتن حقوق همه نحله های سیاسی و تضمین کامل برابری، آزادی و دموکراسی برای همه برگزار کنند.


نه آقای قاسمی!

تضمین کننده واقعی آزادی و مردم سالاری و.... و ضامن حقوق اقلیت ها مردم اند! مجلس موسسان را باید مردم فرا خوانند و این مردمند که بر حقوق خود واقفند و مردمی که واقف بر حقوق خود از جمله حق حکومت نیستند هرگز قادر به حکومت کردن نخواهند شد. برچنین مردمی آنگاه افرادی نظیر خامنه و پهلوی و احزابی نظیر حزب شما حکومت خواهند کرد.




فرهنگ قاسمی