۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

متن بیانیه حمایت ۵۴ استاد دانشگاه، روشنفکر و کنشگر سیاسی از بیانیه هفدهم موسوی

۱۳۸۸/۱۰/۲۳
بيانيه هفدهم ميرحسين موسوی: گامی درراستای انسجام جنبش سبز


بيانيه هفدهم مير حسين موسوی را می توان تاثير گذار ترين بيانيه او در هفت ماهی که از تولد جنبش سبز می گذرد دانست. به دنبال انتشاراين بيانيه، شخصيتها، محافل و تشکلهای سياسی کشور، هر يک از زاويه ای، به بررسی و سنجش مضمون بيانيه پرداخته و جنبه هايی از آن را برجسته کرده اند.

امضاء کنندگان اين متن – که خواهان دگرگونی ساختاری دموکراتيک، دفاع از حقوق تمامی شهروندان با هر ايمان، آرمان، ايدئولوژی، قوميت، و جنسيت، و ،به ويژه، جدائی دين از حکومت هستند – اين بيانيه را دارای پيشنهادات اساسی ای می دانند که توافق گسترده بر سر آنها می تواند بر يکپارچگی و هماهنگی درونی جنبش مسالمت آميز مردم ايران اثری بسزا داشته باشد و اقتدارگرايان و خشونت ورزان حاکم را بيش از پيش در انزوا قرار دهد. ما بر اين باوريم که:

• بيانيه هفدهم بسيار بهنگام صادر شده و توانسته، دست کم برای مدتی، در بلوک قدرت شکاف ايجاد کند و پروژه ی خشونت ورزانه آنها را به تعويق اندازد.

• با اين بيانيه، موسوی ديگر بار، بر تعهد خود نسبت به مردم ايران و جنبش کثرت گرايانه آنان پای فشرده و از ادامه جنبش برای تغييرات دموکراتيک هواداری کرده است.

• موسوی در اين بيانيه، با پرهيز از طرح مباحث عام و تجريدی، يک پلاتفرم سياسی حد اقلی، با مطالبات مشخص از حکومت، ارائه کرده است.

• موسوی، درعين الويت قائل شدن برای جنبش کثرت گرايانه مردم ايران، نشان داده است که به منظور پيشبرد خواسته های همين جنبش آماده است با دستگاه حاکم مذاکره کند. اشاره غير مستقيم او به برکناری «قانونی» محمود احمدی نژاد از طريق رای مجلس را می توان نشانه همين گرايش دموکراتيک دانست. مهدی کروبی نيز در بيانيه اخير خود بر ضرورت پرهيز از خشونت و به کار بستن روشهای مسالمت آميز پای فشرده است. ما نيز دموکراسی را نهادينه کردن روشهای بی خشونت برای مهار و مديريت کشاکشهای سياسی و گسترش مشارکت سياسی شهروندان می دانيم. تجربه نشان داده است که مذاکره ی سياسی يکی از روشهای کارآمد در مسير پر فراز و نشيب گذار مسالمت آميز به دموکراسی است.

• برجسته ترين وجه اين بيانيه چهار بند مربوط به «انتخابات آزاد» و پيش شرطهای برگزاری آن، از جمله آزادی زندانيان سياسی، آزادی مطبوعات و رسانه ها، و تاکيد بر حق تشکيل احزاب و برگزاری اجتماعات است. اين خواسته ها از هنگام برگزاری انتخابات خرداد ماه به بعد از سوی هواداران دموکراسی و کثرت گرايی بارها مطرح شده است. اميدواريم طرح اين مطالبات تاريخی در بيانيه ميرحسين موسوی زمينه را برای پذيرش عمومی آنها و گسترش همکاری ميان نيروهای گوناگون جنبش سبز، چه اصلاح طلبان مسلمان و چه نيروهای سکولار– دموکرات، فراهم کند.

پذيرش راهبرد «انتخابات آزاد» ، به مثابه پذيرفتنی ترين و کم هزينه ترين گزينه در راستای گذار به نظام دموکراتيک ، گويای افزايش نرمش فکری و گسترش ديدگاه سياسی مير حسين موسوی در فرايند رويدادهای اخير است. مهدی کروبی نيز ،از کارزار انتخابات رياست جمهوری به اين سو، نقشی انکارناپذير در بيان و گسترش خواسته های دموکراتيک داشته است و،به ويژه، با ايستادگی و شجاعت خود جنبش اعتراضی مردم ايران را تقويت کرده است.

ما با پشتيبانی از بن مايه اين بيانيه، که يک برنامه حد اقلی متناسب با مرحله ی کنونی است، بر اين باوريم که جنبش اجتماعی– سياسی مردم ايران، در آينده ای نه چندان دور، يک برنامه دموکراتيک فراگير در پيش خواهد گرفت؛ برنامه ای که محدوديتهای کنونی را درنورديده وحقوق شهروندی يکايک ملت ايران، از هر قوميت و جنسيت، را در بر خواهد داشت.

امضاء کنندگان

ارواند آبراهاميان، داريوش آشوری، ژانت آفاری، تورج اتابکی، کاوه احسانی، ارژنگ اسعد، محمد اقتداری، مهران براتی، مهرزاد بروجردی، علی بنو عزيزی، مازيار بهروز، هومن بيگی، آصف بيات، ميثاق پارسا، کامران تلطف، نيره توحيدی، محمد توکلی طرقی، رامين جهانبگلو، فاطمه حقيقت جو، بيژن حکمت، مهدی خانبابا تهرانی، فرهاد خسروخاور، فريبا داوودی مهاجر، حميد دباشی، تورج دريايی، علی راکعی، نسرين رحيميه، ابراهيم سلطانی، رضا سياوشی، حسن شريعتمداری، احمد صدری، حسين ضيائی، کاظم علمداری، مهدی فتاپور، منصور فرهنگ، مهرانگيز کار، فرهاد کاظمی، احمد کريمی حکاک، حسين کمالی، آزاده کيان، امير حسين گنج بخش، افشين متين عسگری، مهرداد مشايخی، منصور معدل، والنتاين مقدم، علی اکبر مهدی، زيبا ميرحسينی، علی ميرسپاسی، عباس ميلانی، فرزانه ميلانی، آرش نراقی، فرزين وحدت، نادر هاشمی، حسن يوسفی اشکوری

Kanalsymbol


آهای حرامزاده ها من هنوز زنده ام



Kanalsymbol
شجریان - این صدای خس و خاشاک است






قضیه، شکل اول.... شکل دوم.


http://www.vimeo.com/6418143

A film by Abbas Kiarostami

جنبش سبز و اهداف ملی‌ - دموکراتیک آن (۳)

نکته أی که در این بخش سوم تصمیم دارم مطرح کنم در واقع نتیجه یی است که از همه این گفتار میتوان اتخاذ کرد. به عقیده من خطری که جنبش ملی‌ - دموکراتیک را تحدید می‌کند احتمال دنباله روی آن از دو جناح دیگر جنبش سبز و بدین نحو انحلال استقلال خود می‌باشد.

اینکه این دو جناح سعی‌ در گسترش رهبری خود بر کلّ جنبش و از آن جمله بر بخش ملی‌ - دموکراتیک آنرا دارند طبیعی‌ و بر کسی پوشیده نیست. و از طرفی نمیتوان بر آن خرده گرفت. ما باید به خودمان خرده بگیریم و سعی‌ کنیم با اتخاذ راهکرد‌های درست اهداف خودمان را پیش بگیریم. جنبش سبز ملی‌ - دموکراتیک نیازمند یک قانون اساسی و یک برنامه عملی دوران گذار و تا آن موقع به یک طرح اجرائ متناسب با هر مرحله جنبش دارد. بر عهده همه ماست، آنانیکه خود را در جانب جنبش ملی‌ - دموکراتیک می‌بینند و از آن ذی نفع هستند، که به این نیاز‌ها به سهم خود و به توان خود پاسخ گو باشیم. اینکه جنبش ملی‌ - دموکراتیک در نهضت سبز در پی‌ و در پوشش یک حرکت انتخاباتی و اکنون محافظه کارانه و یا اصلاح جویانه در عمل است خرده نمیتوان گرفت. خرده از زمانی‌ میتوان گرفت که استراتژی و اهداف دراز مدت که همان سرنگونی رژیم است قربانی راه‌ها و روش های محافظه کارانه و اصلاح جویانه شود. با جنبش است که از این تاکتیک‌ها برای ارتقای سطح خود و برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند نه‌ اینکه در پیچ و خم راه‌ها گرفتار آید. بطور مثال به این تکه از پیام رجوی که به عقیده من نوعی دام است توجه کنید:


هموطنان
نيروهاى انقلاب دموكراتيك مردم ايران و ارتش بزرگ آزادى
از دود و دم ارتجاع رو به زوال نبايد واهمه داشت. مرعوب تنوره كشيدن ديو ولايت نشويد.
مانند مجاهدان اشرف، درمنتهاى شجاعت و دلاورى، «بيا بيا» بگوييد. يعنى كه اگر رژيم و نيروهاى سركوبگر آن قصد تهاجم و وحشيگرى بيشترى دارند، بيا بيا، تا نشانت بدهيم.

كليد پيروزى و اصل طلايى، دراين شرايط، حداكثرتهاجم است.
هم‌چنان‌كه در قيام كبير عاشورا ديديم، رژيم ولايت حالا ديگر گرگ كاغذى است. به‌شرط اين‌كه در هر آرايش و حركتى اصالت را به جمع بدهيد. جمع، توان كوه دارد و فرد را حفظ و حراست مى‌كند و با خود بالا مىبرد. اقشار مختلف مردم به‌ويژه كارگران و دهقانان را بيش از پيش به اعتراض و اعتصاب و مقاومت و به صفوف قيام و ارتش آزادى فرا بخوانيد.

آهاى بچههاى اشرفنشان در تهران و شهرهاى شعلهور ايران، اى كسانى‌كه شعار مى‌دهيد «يا حجة بن الحسن! ريشهٴ ظلمو بكن!»، گوش كنيد:
زمان آن رسيده است كه اسم خيابان مصدق را هم برگردانيد. همان نام بزرگى كه مردم در جريان انقلاب ضدسلطنتى گذاشته بودند. خمينى با دجاليت بر خيابان مصدق، نام ولى عصرگذاشت تا كسى نتواند خرده بگيرد. راهش اينست كه هر كجا را خمينى به‌نام خودش نامگذارى كرده، ولىعصر بخوانيد تا هم قائم منتظر عنايت كند و لكه ننگ خمينى از دامن ايران و اسلام پاك شود، و هم، به‌رغم خمينى، راه و رسم پيشواى فقيد نهضت ملى الگو و درس و شاخصى براى همه افراد و جريانهاى سياسى شود؛ الگوى دموكراسى و حاكميت مردم، درس سازش ناپذيرى، و شاخص ايستادگى بر سر حقوق ملت ايران.
رود خروشان خون شهيدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادى ايران ضامن پيروزى محتوم خلق ماست

اين بارخصوصيت ويژه قيام، شعله‌هاى قهر و خشم مقدس خلق، عليه ولايت يزيدى بود. اكنون دنيا به چشم مى‌بيند كه از جرقه حريق برخاسته و ريش و ريشه ديكتاتورى آخوندى و قباى ولايت سفيانى را در ايران فراگرفته است. جنگى بود كه همه دنيا به آن گواهى داد. جنگى كه سر بازايستادن ندارد و تا آزادى ميهن اشغال شده و خلق اسير ادامه مى‌يابد. با نقش ستايشانگيز زنان در صفوف اول نبرد.
فرزندان دلير ملت ايران، مزدوران را گوشمالى دادند، خلع سلاح كردند، خودروها و مراكز آنها را درهمكوبيدند، تجهيزاتشان را به غنيمت گرفتند، لباسهاى جرم و جنايت را به آتش كشيدند و عهد بستند كه: «مى‌كشم، مى‌كشم، آن‌كه برادرم كشت».
«بسيجى يزيدى خشم ما رو نديدى» !
دست مريزاد! كه دفتر حساب و كتابهاى رژيم را در هم پيچيديد. فراتر از همه تمهيدات و تشبثات ولىفقيه ارتجاع، فرسايش و ريزش و موارد متعدد تسليم را در نيروهاى انتظامى به او تحميل كرديد.


این بطور مثال نمونه یی از همان فریبکاری ها هست، که باید از آن پرهیز کرد.

جنبش سبز و اهداف ملی‌ - دموکراتیک آن (۲)


تا کنون به دو روند مستقل و به هم مربوط پرداختیم. روند اول همان سیر تکوینی رژیم بسوی دیکتاتوری نظامی بود.این روند محصول تغییر و تحولات اجتماعی در کشور است. محصول دیگر این تغییر و تحولات اجتماعی همان روند دوم مبحث ماست: یعنی‌ روند مشروطه خواهی و اصلاح طلبی در جامعه عقب مانده است که در پی‌ مهار دیکتاتوری عنان گسیخته ایست که از دل همان جامعه عقب مانده بر می‌‌خیزد. این دیکتاتوری‌ها و آن مشروطه خواهی‌ها همه جملگی بر میگردند به همان شرایط عقب مانده اجتماعی ایران و جزئ از تاریخ گذشته و حال کشور را تشکیل میدهند. در مقابل آن روند سومی هست که محصول شرایط اجتماعی جدید ایران بوده و به موازات توسعه و رشد آن، رشد و توسعه میبابد. شکل حکومتی و سیاسی این جامعه نوین و در حل تکوین مردم سالاری است. در راستای دگرگونی اجتماعی در ایران، از شرایط عقب مانده و سنتی به جامعه نوین، علی‌ القاعده نهضت‌های ملی‌ - دموکراتیک هم رشد و توسعه میباند. فراموش نکنیم، رژیم جمهوری ایران محصول رشد و توسعه شتابان در رژیم پیشین است. منظور از این رشد و توسعه همان رشد و توسعه شرایط اجتماعی نوین است که گفتیم رشد و اعتلای نهضت ملی‌ - دموکراتیک راه به همراه دارد. این یک اصل کتمان ناپذیر حیات سیاسی کشور است که نطفه رژیم کنونی ایران در مخالفت با رشد و توسعه اجتماعی و رشد و اعتلای جنبش ملی‌ - دموکراتیک بسته شده است. از این رو باید بگویم اگر این مخالفت نبود این رژیم هم نبود. من به این اصل از آنرو تکیه دارم، چون پاسخ گوی بسیاری از سوالات کنونی‌ در سیر رویداد‌های فعلی است. به نظر من، از اینرو اساس و محور کلیه نیروهای ضد دموکراتیک و ملی‌ که من آنها را به سهولت ارتجاع سیاه و سرخ مینامم، در همین مخالفت با تحول اجتماعی در ایران می‌باشد. اینکه رژیم هم اکنون شتابان به سوی دیکتاتوری نظامی در حرکت است، به نظر من هم در همین مخالفت ریشه دارد. و در همین مخالفت عیان با رشد و توسعه است که نهضت ملی‌ و دموکراتیک کنونی ایران ریشه حاضرین خود را مدیون است. چراکه بر ایرانیانی که نیروی محرکه انقلاب اجتماعی کنونی در ایران هستند، مسلم شده است، حکومت فعلی جز نکبت و بد بختی برایشان هیچ ارمغانی ندارد. بقولی از کوزه هر آنچه برون طراود، که در اوست. چراکه این رژیم سرمایه‌های کشور را تنها صرف هزینه‌های هنگفت جهت حیات ننگین خود می‌کند، که در سرکوب‌های اخیر دیدیم، که این هزینه‌ها مصروف چه ابزاری جهت سرکوب ملت میشود و در بسیاری چرا‌های دیگر بر نهضت ملی‌ - دموکراتیک مسلم شده است که راه توسعه و ترقی، راه آزادی و حقوق انسانی در ایران، یعنی‌ در یک کلام راه جامعه ملی‌ - دموکراتیک در ایران در استقرار حاکمیت ملی‌- دموکراتیک در ایران است. یعنی‌ باید راه را از همانجا از پی‌ گرفت که در قیام‌های ۵۶- ۵۷ به ختم رسیده بود. یعنی‌ باید نشان داد که ۳۱ سال سرکوب خللی در اراده ملت جهت دموکراسی‌ و پیشرفت ایجاد نکرده است. این روند سوم در واقع امر مظهر همین اراده خلال ناپذیر مردمی است. این راه سوم هم اکنون در جناح جمهوری خواهان جنبش سبز تجلی می‌کند. جناح اول همان جناح مشروطه خواهان میباشد که موسوی آنرا نمایندگی می‌کند، و جناح دوم جناح اصلاح طلب‌ها است، که از سوی کروبی رهبری میشود. جمهوری خواهان سبز طیف وسیع اند بدون رهبری و بدنبال آن هم نیستند. همین سبز‌های بدون رهبری اند که به مرور زمان رفته رفته دارند مبدل به نیروی نظام بر افکن میشوند. به این می‌گویند در واقع جنبش سبز در حال رادیکالیزه شدن است.

رادیکالیزه در واقع مورد تمنای بخش مرتجع جنبش نیست. آنچه این جناح‌های غیر جمهوری خواه در پی‌ آن بودند و هستند همان تداوم جنگ قدرت و گرفتن امتیازات از حریف در قدرت می‌باشد، حریفی که دلایل کافی‌ در حذف آنها در دست دارد، حریفی که شرایط اجتماعی ایران او را بیش از پیش به پیشگیری خشونت و سرکوب هدایت می‌کند.