ارزش افزوده از آغاز همراه اقتصاد بوده است . تفکیک ارزش افزوده و اقتصاد ناممکن است. ارزش افزوده همان کار پنهان در فرآورده است. این ارزش معمولا سود یا بهره خوانده میشود.
در هر چرخه اقتصاد که با تولید یک فرآورده و یک ارزش نوین همراه است هرباره دو واقعه همزمان روی می دهند:
- مصرف ارزش های قدیمی
- تولید ارزش نوین
ارزش نوین همان کار پنهان و کار هویت دهنده در هر چرخه اقتصادی است.
انسان تولید کننده از راه سرمایه صاحب کار یعنی ارزش افزوده را به تصاحب خود در می آورد..
اما در هر شرایطی از تولید و لذا در هر شرایطی از تولید ارزش افزوده ، انباشت سود ممکن نیست. برای انباشت ثروت به شرایطی بیش از شرایط تولید آن نیاز است.
همین تفاوت میان تولید بهره از یکسو و از سوی دیگر انباشت بهره این گمان را ایجاد نموده است که توگویی از همان آغاز این بهره نیست که اقتصاد را همراهی می کند. یعنی فقدان انباشت بهره دال بر فقدان بهره تلقی شده است.
و یا آنگونه مکتب سوسیالیسم در اقتصاد سیاسی در تلاش جلوه دادن آن است توگویی پیدایش بهره ثمره پیدایش طبقات اجتماعی و لذا معلول و شاخص استثمار انسان از انسان است
محاسیه مکانیزم انباشت بهره متکی است بر روش تقسیم کار و فراورده به فرآورده های لازم و فرآورده های اضافی
- فرآورده های ضروری و یا کار ضروری آن بخش از تولیدات و یا ارزش افزوده است که برای جبران هزینه های کار و تولید محاسبه می شوند
- فرآورده های اضافی مازاد برمصرف و مازاد بر هزینه ها و تولیدات مصرفی در حین کار و تولید می باشند.
باید توجه داشت میان مکانیزم ارزش افزوده - مکانیزم بهره - از یکسو و از سوی دیگر مکانیزم انباشت بهره فرق وجود دارد.
مبحث کار لازم و کار اضافی یک مورد از مکانیزم بهره نیست. اما یک متد محاسباتی از مکانیزم انباشت بهره می باشد.
برای روشن شدن مطلب به توضیح زیر توجه تان را جلب می کنم.
بر پایه مکانیزم سود از همان آغاز بهره ، اقتصاد را همراهی می کرده است. اما بر پایه مکانیزم انباشت سود از همان آغاز انباشت بهره اقتصاد را همراهی نمی کرده است.
به عبارت دیگر توان مندی های مولده و دیگر شرایط تولیدی در آغاز برای انباشت ثروت و انباشت بهره - انباشت ارزش افزوده - فراهم نبوده اند.
اما با این وجود از همان آغاز هر تولید و هر چرخه اقتصادی شاخص تولید ارزش افزوده و بهره بوده است.
بنابراین انباشت بهره و انباشت ثروت ماحصل یک سیر تاریخی در اقتصاد بشر است. بعنی تا این که بهره ها و یا ارزش های افزوده که در هر چرخه اقتصادی تولید می شوند شرایط این را بیابند انباشت شوند یک زمان کم و بیش طولانی اقتصادی لازم است طی شود.
این پروسه همان پروسه پیدایش انباشت اولیه ثروت و پروسه تابو شدن بهره و یا سود می باشد.
اما تا آنزمان - تا زمان انباشت اولیه ثروت - بهره های هربار تولیدی به مصرف رسیده اند چرا که عرضه تولیدات کفاف تقاضای هرباره تولید کنندگان را نمی داد.
بنابر این برای انباشت باید شرایطی پدیدار شود که بر پایه آن عرضه مازاد بر تقاضا باشد. این نخستین شرط اصلی برای انباشت ثروت است که خود معلول علت قوای تولیدی است.
در فقدان چنین شرایطی نظر به برتری تقاضا بر عرضه کار اضافی وجود ندارد و کار در کلیت در حوزه کار ضروری است و کار ضروری به سهم خود تکافوی تقاضای تولید کنندگان را نمی کند.
در چنین شرایط منفی ارزش های افزوده و بهره قادر به انباشت نیستند و هرباره در پاسخ به تقاضاهای تولید کنندگان در عوض انباشت مصرف می گردند.
پس باید در نظر داشت مکانیزم محاسباتی مولفه ها برای انباشت اولیه ثروت یعنی تقسیم کار به کار لازم و کار اضافی - کار مصرفی و کار انباشتی - قادر به انتقال به مکانیزم های محاسباتی ارزش افزوده نیست.
یعنی ما برای توضیح بهره - سود - قادر نیستیم کار را هرباره به کار مصرفی و کار انباشتی تقسیم کنیم.
به عبارت دیگر به این نتیجه غلط برسیم که بهره عبارت است از فرآورده هایی که در طول کار اضافی تولید می شود. و یا آن گونه مکتب سوسیالیسم در اقتصاد سیاسی مدعی است: بهره هر باره همان کار اضافی انجام شده از جانب استثمار شوندگان برای استثمار گران می باشد.
بعنی این نتیجه غلط که توگویی در آغاز بهره و ارزش افزوده وجود نداشته است.
بعنی این نتیجه غلط که توگویی در آغاز بهره و ارزش افزوده وجود نداشته است.